در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 108

متن درس





باب اعتصام: سفری از اطاعت به معرفت

باب اعتصام: سفری از اطاعت به معرفت

تحلیل و تبیین باب اعتصام کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۰۸ -باب اعتصام- بخش سوم)

مقدمه: اعتصام، پلی از شریعت به حقیقت

باب اعتصام در کتاب شریف منازل السائرین اثر خواجه عبدالله انصاری، یکی از مراحل کلیدی سلوک عرفانی است که سالک را از التزام به اوامر و نواهی الهی (اعتصام بحبل الله) به سوی معرفت و شهود ذات حق (اعتصام بالله) رهنمون می‌سازد. این باب، چونان پلی است که از ظاهر شریعت به باطن حقیقت امتداد می‌یابد و سالک را از بندهای نفسانی و اوهام به سوی یقین و رویت حق هدایت می‌کند. اعتصام، که به معنای تمسک و پایداری است، در دو مرتبه تعریف می‌شود: اعتصام بحبل الله، که به اطاعت عملی وابسته است، و اعتصام بالله، که به معرفت و رفع اوهام منتهی می‌گردد.

درنگ: اعتصام، چونان ریسمانی است که سالک را از ساحل اطاعت به سوی دریای معرفت می‌کشاند. این سفر، از التزام به شریعت آغاز شده و با رفع اوهام و دستیابی به یقین به کمال می‌رسد.

بخش اول: تعریف و مراتب اعتصام

مفهوم اعتصام و تقسیم‌بندی آن

اعتصام در منازل السائرین به دو مرتبه اصلی تقسیم می‌شود: اعتصام بحبل الله و اعتصام بالله. اعتصام بحبل الله به معنای تمسک به ریسمان الهی است که از طریق التزام به اوامر و نواهی الهی، مندرج در قرآن کریم و سنت، محقق می‌شود. این مرتبه، به عمل و اطاعت وابسته است و سالک را در مسیر شریعت استوار می‌سازد. اعتصام بالله، مره‌ای برتر است که به معرفت و شهود ذات حق منتهی می‌گردد. این مرتبه، مستلزم ترقی از هرگونه وهم و موهوم، یعنی هر آنچه غیر از حق است، می‌باشد. به تعبیر خواجه عبدالله انصاری، اعتصام بالله «الترقی عن کل موهوم ای عن کل ما سوای الحق»، به معنای صعود از هر آنچه غیرحق است، تعریف شده است، چرا که وجود غیر، موهوم و فاقد تحقق اصیل است.

تفاوت اعتصام بحبل الله و اعتصام بالله

اعتصام بحبل الله، چونان گام نهادن در مسیر شریعت است که سالک را به سوی اطاعت از اوامر و نواهی الهی هدایت می‌کند. این مرتبه، با آیه کریمه «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا» (آل‌عمران: ۱۰۳، : «و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید») همخوانی دارد، که بر وحدت و التزام به شریعت تأکید می‌کند. در مقابل، اعتصام بالله، چونان بال گشودن به سوی حقیقت است که سالک را از کثرت به وحدت و از عمل به معرفت می‌رساند. این مرتبه، با رفع اوهام، شک و تردید از قلب سالک، به رویت حق و تحقق یقین منجر می‌شود.

جمع‌بندی بخش اول

اعتصام، در دو مرتبه بحبل الله و بالله، سیر تکاملی سالک را از اطاعت عملی به معرفت شهودی ترسیم می‌کند. اعتصام بحبل الله، پایه و اساس سلوک است که با التزام به شریعت، زمینه‌ساز اعتصام بالله می‌شود. این مرتبه عالی، با رفع اوهام و دستیابی به یقین، سالک را به شهود حق رهنمون می‌سازد.

بخش دوم: اعتصام بحبل الله و اطاعت الهی

ماهیت اعتصام بحبل الله

اعتصام بحبل الله، به معنای چنگ زدن به ریسمان الهی است که در التزام عملی به اوامر و نواهی حق متجلی می‌شود. این اوامر و نواهی، از دو منبع اصلی، یعنی قرآن کریم و سنت، استخراج می‌گردند. قرآن کریم، به عنوان کلام الهی، و سنت، به عنوان تبیین عملی آن، محور هدایت سالک در این مرتبه‌اند. این مفهوم، با آیه کریمه «وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» (النحل: ۴۴، : «و به سوی تو ذکر را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سویشان فرو فرستاده شده است توضیح دهی») همخوانی دارد، که نقش پیامبر در تبیین قرآن کریم را نشان می‌دهد.

اطاعت، هسته اعتصام بحبل الله

اطاعت از حق، که در اعتصام بحبل الله متبلور است، به معنای اجرای اوامر و اجتناب از نواهی الهی است. این اطاعت، نه تنها در ظاهر اعمال، بلکه در قلب سالک ریشه دارد و با نیت خالص برای تقرب به حق انجام می‌شود. آیه کریمه «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ» (آل‌عمران: ۳۱، : «بگو اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد») بر این نکته تأکید دارد که اطاعت، نشانه محبت الهی است.

جمع‌بندی بخش دوم

اعتصام بحبل الله، مرحله عملی سلوک است که با التزام به اوامر و نواهی الهی، سالک را در مسیر شریعت استوار می‌سازد. این مرتبه، با استقرار امر الهی در قلب و اجرای آگاهانه احکام، زمینه‌ساز معرفت و یقین در مراتب بعدی می‌شود.

درنگ: اعتصام بحبل الله، چونان لنگرگاهی است که کشتی وجود سالک را در دریای شریعت استوار نگه می‌دارد و او را برای سفر به سوی حقیقت آماده می‌سازد.

بخش سوم: اعتصام بالله و معرفت حق

ماهیت اعتصام بالله

اعتصام بالله، مرتبه‌ای برتر از اعتصام بحبل الله است که به معرفت و شهود ذات حق وابسته است. این مرتبه، با ترقی از هرگونه وهم و موهوم، یعنی هر آنچه غیر از حق است، تعریف می‌شود. خواجه عبدالله انصاری، اعتصام بالله را «الترقی عن کل موهوم ای عن کل ما سوای الحق» تفسیر کرده و تأکید دارد که وجود غیر، موهوم و فاقد تحقق اصیل است. این دیدگاه، با آیه کریمه «كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» (القصص: ۸۸، : «هر چیز جز وجه او نابودشدنی است») همخوانی دارد، که بر فناپذیری همه چیز جز ذات حق تأکید می‌کند.

رفع اوهام و دستیابی به یقین

اعتصام بالله، مستلزم دفع شک، تردید و وهم از قلب سالک است. وهم، به معنای ادراک جزئی بدون صورت است و به تعلقات نفسانی نظیر «من»، «مال من» یا «قدرت من» اشاره دارد. این تعلقات، چونان سایه‌هایی هستند که بدون نور حق، هیچ واقعیتی ندارند. رفع اوهام، سالک را به رویت حق و تحقق یقین می‌رساند. آیه کریمه «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ» (التکاثر: ۵-۶، : «اگر به علم یقین می‌دانستید، * حتماً جهنم را می‌دیدید») بر این نکته تأکید دارد که علم یقین، به شهود و رویت منجر می‌شود.

جمع‌بندی بخش سوم

اعتصام بالله، مرحله معرفتی سلوک است که با رفع اوهام، شک و تردید از قلب، سالک را به شهود حق و تحقق یقین هدایت می‌کند. این مرتبه، چونان قله‌ای است که سالک پس از عبور از مسیر شریعت، به آن صعود می‌کند و عالم را به عنوان ظهور حق می‌بیند.

بخش چهارم: رابطه دوسویه اطاعت و یقین

پویایی اطاعت و یقین

رابطه بین اطاعت و یقین، رابطه‌ای دوسویه است. یقین به حق، انگیزه اطاعت را تقویت می‌کند و اطاعت، زمینه‌ساز تعمیق یقین و معرفت است. این حرکت دوسویه، چونان چرخه‌ای است که سالک را از ظرف نازل (اعتصام بحبل الله) به ظرف عالی (اعتصام بالله) و بالعکس هدایت می‌کند. آیه کریمه «الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ» (الرعد: ۲۸، : «آنان که ایمان آوردند و دل‌هایشان به یاد خدا آرام می‌گیرد») نشان‌دهنده آرامش قلب به واسطه ایمان و ذکر است.

مراتب یقین

یقین، دارای مراتب است و اعتصام بالله، یکی از مراتب عالی آن به شمار می‌رود. با این حال، مرتبه‌ای بالاتر از اعتصام بالله وجود دارد که در حدیث منسوب به امیرالمؤمنین (ع) آمده است: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً» (اگر پرده برداشته شود، بر یقینم افزوده نمی‌شود). این مرتبه، که به مقام فنا و بقا اشاره دارد، نشان‌دهنده اوج یقین است، جایی که هیچ پرده‌ای بین سالک و حق باقی نمی‌ماند.

جمع‌بندی بخش چهارم

رابطه دوسویه اطاعت و یقین، پویایی سلوک عرفانی را نشان می‌دهد. یقین، سالک را به اطاعت سوق می‌دهد و اطاعت، یقین را تعمیق می‌بخشد. مراتب یقین، از اعتصام بالله تا مقام فنا، مسیر صعود سالک را به سوی شهود حق ترسیم می‌کنند.

درنگ: یقین و اطاعت، چونان دو بال‌اند که سالک را در آسمان سلوک به پرواز درمی‌آورند. این دو، در تعاملی پویا، قلب را از وهم پاک کرده و به سوی حق هدایت می‌کنند.

بخش پنجم: وهم و موهومات در سلوک

مفهوم وهم و تمایز آن با خیال

وهم، به معنای ادراک جزئی بدون صورت است و از خیال، که به تصاویر ذهنی وابسته است، متمایز می‌شود. وهم، در تعلقات نفسانی نظیر «من»، «مال من»، «قدرت من» یا «خانه من» متجلی می‌گردد. این تعلقات، چونان سرابی هستند که سالک را از حقیقت دور می‌کنند. به عنوان مثال، کسی که به کفش یا مال خود تعلق دارد، با گم شدن یا از بین رفتن آن، به ناپایداری این امور پی می‌برد و وهم بودن آن‌ها برایش آشکار می‌شود.

ناپایداری امور موهوم

امور موهوم، نظیر مال، قدرت یا تعلقات دنیوی، ناپایدارند و نمی‌توان به آن‌ها اعتماد کرد. این ناپایداری، با آیه کریمه «كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ * وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ» (الرحمن: ۲۶-۲۷، : «هر که بر آن است فانی است * و وجه پروردگارت باقی می‌ماند») همخوانی دارد، که تنها حق را پایدار و باقی می‌داند. سالک باید از این ناپایداری درس بگیرد و به سوی حق، که تنها واقعیت اصیل است، حرکت کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

وهم، در تعلقات نفسانی ریشه دارد و سالک را از حقیقت دور می‌کند. تمایز وهم از خیال و ناپایداری امور موهوم، سالک را به سوی رفع تعلقات و تمسک به حق هدایت می‌کند. این فرآیند، چونان پاکسازی آینه دل از غبار اوهام است.

بخش ششم: خلق به عنوان ظهور حق

خلق، آینه حق

خلق، شامل زمین، آسمان، انسان و همه موجودات، ظهورات حق‌اند و موهوم نیستند. وهم، در قلب سالک و در نگرش او به خلق است، نه در خود خلق. این دیدگاه، با نقد تفسیر شارح، که خلق را موهوم دانسته، تقویت می‌شود. خواجه عبدالله انصاری تأکید دارد که وهم، در قلب و تعلق نفسانی سالک است، نه در عالم که ظهور حق است.

محبت الهی در برابر محبت نفسانی

محبت الهی، خلق را به حق متصل می‌کند و به یقین می‌انجامد، در حالی که محبت نفسانی، موهوم است و سالک را در بند اوهام نگه می‌دارد. به عنوان مثال، محبت به فرزند اگر برای خدا باشد، حقی است، اما اگر نفسانی باشد، موهوم تلقی می‌شود. این نکته، با تعبیر «احببت لله» (به خاطر خدا دوست داشتم) در مقابل «احببت حبا نفسیا» (به خاطر نفس دوست داشتم) تبیین می‌شود.

جمع‌بندی بخش ششم

خلق، به عنوان ظهور حق، ارزشمند و حقیقی است و وهم، در قلب و نگرش سالک ریشه دارد. محبت الهی، سالک را به یقین و شهود حق می‌رساند، در حالی که محبت نفسانی، او را در دام وهم گرفتار می‌سازد.

درنگ: عالم، چونان آینه‌ای است که جمال حق را منعکس می‌کند. وهم، نه در عالم، بلکه در قلب سالک است که باید با محبت الهی از آن پاک شود.

بخش هفتم: ترقی و رفع اوهام

ترقی، صعود به سوی حق

اعتصام بالله، به معنای ترقی و صعود از هرگونه وهم و موهوم است. سالک باید تنها بر حق تکیه کند، زیرا غیر حق، ناپایدار و موهوم است. این ترقی، چونان بالا رفتن از نردبان سلوک است که سالک را از بند تعلقات نفسانی رها کرده و به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

نقد تفسیر شارح

شارح، با نسبت دادن وهم به خلق، از معنای اصلی اعتصام بالله دور شده است. خواجه عبدالله انصاری، وهم را در قلب سالک و در تعلق نفسانی او می‌داند، نه در خلق که ظهور حق است. این نقد، بر اهمیت فهم دقیق متون عرفانی تأکید دارد و نشان می‌دهد که خلق، به عنوان آینه حق، ارزشمند و حقیقی است.

جمع‌بندی بخش هفتم

ترقی در اعتصام بالله، سالک را از وهم و تعلقات نفسانی رها کرده و به سوی یقین و شهود حق هدایت می‌کند. خلق، ظهور حق است و وهم، در قلب سالک ریشه دارد که باید با تهذیب نفس رفع گردد.

بخش هشتم: یقین و شهود حق

یقین، کلید اعتصام بالله

یقین، شرط لازم برای اعتصام بالله است. با تحقق یقین، وهم، شک، تردید، ظن و دوئیت از قلب سالک زدوده شده و معرفت حق ظهور می‌یابد. این فرآیند، با آیه کریمه «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ» (الأنعام: ۱۲۵، : «هر که را خدا بخواهد هدایت کند، سینه‌اش را برای اسلام گشاده می‌سازد») همخوانی دارد، که شرح صدر را نتیجه هدایت الهی می‌داند.

رویت حق و رفع تردید

اعتصام بالله، با دفع شک و وهم، به رویت حق منجر می‌شود. این رویت، نتیجه یقین و معرفت است که سالک را به شهود باطنی حق می‌رساند. تأکید قرآنی بر «لَتَرَوُنَّ» (حتماً خواهید دید) در آیه کریمه «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ» (التکاثر: ۵-۶) قطعیت این رویت را نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش هشتم

یقین، کلید ورود به اعتصام بالله است که با رفع شک و وهم، سالک را به شهود حق می‌رساند. این فرآیند، چونان گشودن درهای قلب به سوی نور حقیقت است که سالک را از تاریکی اوهام به روشنایی معرفت هدایت می‌کند.

بخش نهم: اعتصام عامی و سیر تکاملی

سه بخش اعتصام

اعتصام به سه بخش تقسیم می‌شود: اعتصام عامی، اعتصام بحبل الله و اعتصام بالله. اعتصام عامی، به التزام اولیه به شریعت اشاره دارد که برای عموم مؤمنان قابل دسترسی است. این مرتبه، چونان دروازه‌ای است که سالک را به سوی اعتصام بحبل الله و نهایتاً اعتصام بالله هدایت می‌کند.

برتری معرفت بر عمل

معرفت، اساس دیانت و سلوک است و عمل، فرع بر معرفت. عملی که از معرفت نشأت نگیرد، ارزش چندانی ندارد. این نکته، با آیه کریمه «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» (فاطر: ۲۸، : «از بندگان خدا تنها دانشمندان‌اند که از او می‌ترسند») همخوانی دارد، که علم و معرفت را منشأ خشیت الهی می‌داند.

جمع‌بندی بخش نهم

اعتصام عامی، نقطه آغاز سلوک است که با التزام به شریعت، سالک را به سوی مراتب بالاتر هدایت می‌کند. معرفت، چونان چراغی است که مسیر عمل را روشن می‌سازد و سالک را به سوی حقیقت رهنمون می‌شود.

درنگ: اعتصام عامی، چونان بذری است که در زمین شریعت کاشته می‌شود و با آبیاری معرفت، به درخت یقین و شهود تبدیل می‌گردد.

بخش دهم: نگرش حقی و خلقی در سلوک

وهم و یقین در نگرش

وهم و یقین، به نگرش سالک وابسته‌اند. نگرش حقی، عالم را به عنوان ظهور حق می‌بیند و به یقین منجر می‌شود، در حالی که نگرش خلقی، به وهم و تعلق نفسانی می‌انجامد. این تمایز، چونان تفاوت بین آینه‌ای پاک و آینه‌ای غبارآلود است که یکی حقیقت را منعکس می‌کند و دیگری تصویر را تحریف می‌نماید.

پایداری حق و ناپایداری غیر

تنها حق تعالی، پایدار و قابل اعتماد است. غیر حق، چونان سرابی است که با نزدیک شدن به آن، ناپدید می‌شود. سالک باید تنها بر حق تکیه کند، زیرا غیر حق، ناپایدار و موهوم است. این نکته، با تعبیر «هو الحق» و تأکید بر پایداری حق در برابر ناپایداری غیر، تبیین می‌شود.

جمع‌بندی بخش دهم

نگرش حقی، سالک را به یقین و شهود حق می‌رساند، در حالی که نگرش خلقی، او را در دام وهم گرفتار می‌سازد. پایداری حق، چونان صخره‌ای است که سالک می‌تواند بر آن ایستاده و از طوفان‌های نفسانی در امان بماند.

بخش یازدهم: اعتصام و مرگ آگاهانه

مرگ، شیرینی یقین

مرگ برای سالکی که به یقین رسیده، نه تنها تلخ نیست، بلکه شیرین و گواراست. اولیاء خدا، چونان پرندگانی هستند که با بال‌های یقین، از قفس ناسوت رها شده و به سوی ملاقات حق پرواز می‌کنند. تعبیر امیرالمؤمنین (ع) «فزت و رب الکعبه» (به خدای کعبه رستگار شدم) نشان‌دهنده این شیرینی است که با شهود حق حاصل می‌شود.

رفع وهم در لحظه مرگ

وهم، در تعلقات نفسانی ریشه دارد و در لحظه مرگ، ناپایداری آن آشکار می‌شود. سالک باید پیش از مرگ، دل خود را از وهم پاک کند تا در لحظه خروج از ناسوت، سبکبال و فارغ باشد. این فرآیند، چونان شستن دست‌ها پیش از سفر به سوی ابدیت است.

جمع‌بندی بخش یازدهم

مرگ برای سالک یقین‌یافته، چونان گشودن آخرین دکمه ناسوت است که او را به ملاقات حق می‌رساند. رفع وهم، دل را سبک کرده و مرگ را به عسلی مصفا تبدیل می‌کند.

درنگ: مرگ برای سالک، چونان گشودن دری به سوی ملاقات حق است. با رفع وهم، این سفر نه تنها تلخ نیست، بلکه شیرین‌تر از هر لذت ناسوتی است.

نتیجه‌گیری کلی

باب اعتصام در منازل السائرین، چونان نوری است که مسیر سلوک را از اطاعت به معرفت روشن می‌سازد. این باب، با تقسیم‌بندی اعتصام به عامی، بحبل الله و بالله، سیر تکاملی سالک را از شریعت به حقیقت ترسیم می‌کند. اعتصام بحبل الله، با التزام به اوامر و نواهی الهی، زمینه‌ساز اعتصام بالله است که با رفع اوهام، شک و تردید، به شهود حق و تحقق یقین می‌انجامد. خلق، به عنوان ظهور حق، موهوم نیست، بلکه وهم در قلب و نگرش سالک ریشه دارد. نگرش حقی، عالم را آینه حق می‌بیند و سالک را به یقین و شهود هدایت می‌کند. مرگ برای سالک یقین‌یافته، چونان بازگشتن به آغوش حق است که با سبکبالی و رفع وهم، به شیرینی ملاقات الهی منتهی می‌شود. این تحلیل، نه تنها برای عرفان، بلکه برای فلسفه و کلام اسلامی نیز اهمیت دارد و می‌تواند مبنای مطالعات آکادمیک قرار گیرد.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، اعتصام بالله به چه معناست؟

2. در متن درسگفتار، اعتصام بحبل الله به چه چیزی اشاره دارد؟

3. طبق متن، کدام یک از موارد زیر به عنوان ویژگی اعتصام بالله ذکر شده است؟

4. بر اساس درسگفتار، چرا اعتصام بالله از اعتصام بحبل الله برتر دانسته شده است؟

5. در متن درسگفتار، وهم به چه چیزی اشاره دارد؟

6. اعتصام بحبل الله به معنای اطاعت از اوامر و نواهی الهی است که در کتاب و سنت بیان شده‌اند.

7. اعتصام بالله به معنای محبت نفسانی به خلق است.

8. بر اساس متن، وهم و شک در دل انسان قرار دارند و به عالم خارج ربطی ندارند.

9. طبق درسگفتار، خلق به خودی خود موهوم است و باید از آن دوری کرد.

10. یقین در متن به معنای محبت به خلق به خاطر خدا و برای خدا تعریف شده است.

11. تفاوت اصلی بین اعتصام بحبل الله و اعتصام بالله چیست؟

12. چرا در متن، وهم به عنوان مانعی برای رسیدن به یقین معرفی شده است؟

13. طبق متن، چرا خلق به خودی خود موهوم نیست؟

14. منظور از عبارت 'لو تعلمون الیقین لترون الجحیم' در متن چیست؟

15. چگونه انسان می‌تواند به مقام اعتصام بالله برسد؟

پاسخنامه

1. ترقی و رهایی از هرگونه توهم و تردید در دل

2. اطاعت از اوامر و نواهی الهی

3. دفع شک و تردید از دل

4. چون معرفت و یقین را در بر می‌گیرد

5. معنای جزئی بدون صورت

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. اعتصام بحبل الله به معنای اطاعت از اوامر و نواهی الهی است، در حالی که اعتصام بالله به معنای معرفت و یقین به حق و دفع شک و تردید از دل است.

12. وهم مانع یقین است زیرا معنای جزئی بدون صورت را در دل ایجاد می‌کند و انسان را از تمرکز بر حق بازمی‌دارد.

13. خلق موهوم نیست زیرا همه ظهورات حق هستند و تنها محبت نفسانی به خلق است که موهوم محسوب می‌شود.

14. این عبارت بیان می‌کند که با رسیدن به یقین کامل، انسان می‌تواند حقیقت را ببیند و از توهم و شک رها شود.

15. انسان با دفع شک، تردید و وهم از دل و تمرکز بر معرفت و یقین به حق به مقام اعتصام بالله می‌رسد.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده