متن درس
منازل السائرین: تأملات عرفانی در باب اعتصام
تحلیل و تبیین باب اعتصام کتاب منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۰۹ -باب اعتصام- بخش چهارم)
مقدمه: جایگاه اعتصام در سلوک عرفانی
باب اعتصام در «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری، یکی از مراحل بنیادین سلوک عرفانی است که بر تمسک به حقتعالی و پناه بردن به ذات اقدس الهی برای صیانت نفس از انحرافات و لغزشها تأکید دارد. این باب، اعتصام را چونان ریسمانی استوار تصویر میکند که سالک را از پرتگاههای نفس و وسوسههای شیطانی حفظ مینماید. در درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، این مرحله با دقتی عالمانه و بیانی عمیق تبیین شده و مراتب و درجات آن با زبانی آمیخته با حکمت نظری و عملی تشریح گردیده است. اعتصام در این نگاه، نهتنها پناهگاهی معنوی، بلکه فرآیندی پویا برای تهذیب نفس و استقامت در مسیر حق است که از استسلام آغاز شده و به یقین و انصاف در معاملات میرسد.
بخش اول: کلیات و تقسیمبندی اعتصام
مفهوم اعتصام و جایگاه آن در سلوک
اعتصام در لغت به معنای تمسک به چیزی استوار برای حفظ و صیانت است، و در اصطلاح عرفانی، به پناه بردن به حقتعالی و چنگ زدن به ریسمان الهی اشاره دارد. این مرحله، چونان دژمی مستحکم، سالک را از هجوم نفس اماره و وسوسههای شیطانی مصون میدارد. آیتالله نکونام قدسسره، اعتصام را به دو بخش بنیادین تقسیم میکنند: اعتصام لله و اعتصام بحبل الله. این تقسیمبندی، مشابه تمایز میان مجاهده فی سبیل الله و مجاهده فینا در قرآن کریم است که هر یک مرتبهای متفاوت از سلوک را نمایندگی میکنند.
درنگ: اعتصام لله، تمسک مستقیم به ذات اقدس الهی است که مرتبهای متعالی و مختص خواص اولیاء محسوب میشود. اعتصام بحبل الله، چنگ زدن به شریعت، اوامر و نواهی الهی است که به عنوان مرتبهای مقدماتی، برای عموم سالکان قابل دسترسی است. |
اعتصام لله، چونان صعود به قلههای معرفت است که سالک در آن، بیواسطه به ذات حق پناه میبررد. این مرتبه، نیازمند معرفتی عمیق و قلبی پاک است که تنها برای اولیای خاص میسر میگردد. در مقابل، اعتصام بحبل الله، چونان ریسمانی است که از آسمان حق به سوی زمین خلق فروفرستاده شده تا همگان بتوانند به آن چنگ زنند. این مرتبه، شامل پذیرش اخبار الهی، عمل به اوامر و نواهی، و تأسیس معاملات بر پایه یقین و انصاف است و زمینهساز صعود به مراتب بالاتر سلوک میشود.
تقسیمبندی اعتصام عام
اعتصام عام، که مرتبه ابتدایی تمسک به حبل الله است، خود به سه درجه تقسیم میشود: استسلام، اذعان، و تعظیم اوامر و نواهی الهی. این درجات، به ترتیب، از پذیرش ظاهری حق آغاز شده، به ایمان قلبی تعمیق مییابد و در نهایت به اطاعت عملی منجر میگردد. آیتالله نکونام قدسسره، این سه درجه را با استناد به متن اصلی «منازل السائرین» چنین تبیین میکنند:
وَالاِعتِصَامُ عَلَى ثَلَاثِ دَرَجَاتٍ: اِعتِصَامُ العَامَّةِ بِالخَبَرِ استِسلَامًا وَأَذعَانًا بِتَصدِيقِ الوَعدِ وَالوَعِيدِ، وَتَعظِيمِ الأَمرِ وَالنَّهيِ، وَتَأسِيسِ المُعَامَلَةِ عَلَى اليَقِينِ وَالإِنسَافِ، وَهُوَ الاِعتِصَامُ بِحَبلِ اللهِ.
این درجات، چونان پلههای نردبانی هستند که سالک را از ظلمت نفس به سوی نور معرفت رهنمون میسازند. هر درجه، مرحلهای از تهذیب نفس و تقرب به حق را نمایندگی میکند که در ادامه به تفصیل بررسی میشود.
بخش دوم: درجات اعتصام عام
استسلام: تسلیم در برابر حق
استسلام، مرتبه ابتدایی اعتصام عام است که به معنای تسلیم شدن در برابر حق و پذیرش اخبار الهی بدون مقاومت، انکار یا استکبار است. این مرحله، چونان درگاه ورودی سلوک است که سالک با انقیاد اولیه به حق، خود را برای مراتب بعدی آماده میسازد. آیتالله نکونام قدسسره، استسلام را با تمثیلی زیبا چنین توصیف کنند: «استسلام، قعود در برابر حق است، چونان بندهای که در برابر مولای خویش سر تسلیم فرود میآورد و از هرگونه ایستادگی یا مقابله دست میکشد.»
این مرحله، با نوعی دغدغه و تلاش همراه است، زیرا سالک هنوز به آرامش قلبی کامل نرسیده و در برابر اوامر الهی با دستوپا زدن به سوی انقیاد گام برمیدارد. استسلام، پذیرش اخبار الهی (قرآن کریم و سنت نبوی) را در بر میگیرد، حتی اگر سالک به عمق معانی آنها نرسیده باشد. این پذیرش، مبنای اولیه اعتصام بحبل الله است که سالک را از پرتگاه انکار و استکبار نجات میدهد.
اذعان: ایمان قلبی به وعده و وعید
اذعان، مرتبهای بالاتر از استسلام است که در آن، قلب سالک به حقایق الهی ایمان میآورد و با خضوع و آرامش، وعده و وعید الهی را تصدیق میکند. این مرحله، چونان گلی است که در باغستان قلب سالک میشکفد و نور ایمان را در وجود او میپراکند. تفاوت استسلام و اذعان در حضور خضوع است: استسلام با تلاش و دغدغه همراه است، اما اذعان، آرامشی قلبی را به ارمغان میآورد که نشانه تعمیق معرفت است.
درنگ: اذعان، مرحلهای است که قلب سالک به وعده و وعید الهی ایمان میآورد و با خضوع، حقایق الهی را در خود جای میدهد. این خضوع، نشانهای از آرامش قلبی و تعمیق ایمان است که سالک را به مراتب عملی سلوک نزدیکتر میسازد. |
آیتالله نکونام قدسسره، اذعان را با بیانی فاخر چنین تبیین میکنند: «اذعان، هنگامی است که قلب سالک به مثابه ظرفی پاک، حقایق الهی را در خود جای میدهد و با تصدیق وعده و وعید، به آرامشی معنوی دست مییابد.» این مرحله، نشاندهنده گذار از پذیرش ظاهری به ایمان عمیق قلبی است که مبنای تعظیم اوامر و نواهی قرار میگیرد.
تعظیم اوامر و نواهی: اطاعت عملی
تعظیم اوامر و نواهی، مرتبه سوم اعتصام عام است که در آن، سالک اوامر و نواهی الهی را با عظمت میبیند و با اطاعت کامل به آنها عمل میکند. این مرحله، چونان میوهای است که از درخت معرفت و ایمان به بار مینشیند و حکمت نظری را به حکمت عملی تبدیل میکند. آیتالله نکونام قدسسره، تعظیم را ظهور عملی ایمان میدانند و تأکید میکنند که سالک در این مرحله، از کنار اوامر و نواهی الهی به سادگی عبور نمیکند، بلکه آنها را با خضوع و اطاعت پاس میدارد.
تعظیم، نهتنها به معنای بزرگداشت اوامر و نواهی در قلب است، بلکه به اطاعت عملی از آنها در رفتار و کردار اشاره دارد. این مرحله، نشاندهنده پیوند تنگاتنگ معرفت و عمل است که بدون یکی، دیگری ناقص میماند. سالک در این مرتبه، اوامر الهی را چونان مشعلی فروزان میبیند که راه سعادت را روشن میسازد و از نواهی، چونان سپری محافظ در برابر انحرافات بهره میجوید.
بخش چهارم: تأسیس معاملات بر یقین و انصاف
یقین: پایه استوار معاملات
یقین، یکی از دو شرط اساسی تأسیس معاملات در اعتصام بحبل الله است که به معنای اعتقاد جازم و استوار به حقایق الهی، بدون احتمال نقض یا شبهه، تعریف میشود. آیتالله نکونام قدسسره، یقین را چونان ریشهای محکم برای درخت اعمال صالح توصیف میکنند که بدون آن، هیچ عملی استحکام نمییابد. یقین، باور محکمی است که شبهه در آن راه ندارد و سالک را از لغزشهای ناشی از تردید مصون میدارد.
در گفتوگویی که میان اعرابی و معاذ بن جبل نقل شده، نقش یقین و شبهه در اعمال بررسی میشود. اعرابی میپرسد: «مردی که اعمال خیرش بسیار و گناهانش اندک است، اما شبهه بر او عارض شده، چه وضعیتی دارد؟» معاذ پاسخ میدهد که شبهه، اعمال خیر او را نابود میکند، زیرا شبهه چونان میخی است که اگر از دیوار جدا شود، تمام اعمال خیر فرو میریزد. اما اعرابی در ادامه استدلالی میکند که اگر شبهه خیرات را نابود میکند، یقین نیز میتواند گناهان را محو کند. این استدلال، مورد نقد آیتالله نکونام قدسسره قرار میگیرد.
درنگ: یقین، اعتقاد جازم و مطابق با واقع است که احتمال نقض ندارد. کسی که به خدا، علم و قدرت او یقین دارد، به دلیل عصمت ناشی از این معرفت، نمیتواند گناه کثیر انجام دهد. این رابطه تنگاتنگ معرفت و عمل، مبنای اعتصام حقیقی است. |
نقد استدلال اعرابی بدینگونه است که اگر کسی به حقتعالی یقین داشته باشد، نمیتواند کثیر الذنوب باشد، زیرا یقین واقعی، مانع گناه است. یقین، چونان نوری است که تاریکی گناه را از وجود سالک میزداید و او را به سوی عمل صالح هدایت میکند. بنابراین، استدلال اعرابی که یقین میتواند گناهان کثیری را محو کند، از نظر منطقی و عرفانی نادرست است، زیرا یقین و گناه کثیری در یک قلب جمع نمیشوند.
انصاف: معیار عدالت در معاملات
انصاف، شرط دوم تأسیس معاملات است که به معنای رعایت عدالت در رفتار با خدا و خلق تعریف میشود. آیتالله نکونام قدسسره، انصاف را معیار انسانیت و شرط اساسی دینداری میدانند و با استناد به حدیث شریف «لا دِينَ لِمَن لا إِنسَافَ لَهُ»، تأکید میکنند که بدون انصاف، دینداری ناقص است. انصاف، چونان ترازویی است که سالک با آن، رفتار خود را با دیگران میسنجد و عدالت را در تمامی تعاملات رعایت میکند.
در نهجالبلاغه، امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: «اجْعَلْ نَفْسَكَ المِزَانَ بَينَكَ وَبَينَ غَيرِكَ»، یعنی خود را ترازوی سنجش میان خود و دیگران قرار بده. این کلام، نشاندهنده اهمیت انصاف در سلوک است که سالک باید هر آنچه برای خود میپسندد، برای دیگران نیز بپسندد و آنچه برای خود نمیکند، برای دیگران نیز نپسندد. انصاف، نهتنها در معاملات اجتماعی، بلکه در عبادات و تعامل با پروردگار نیز ضروری است.
بخش پنجم: موانع و خطرات اعتصام
نفس تسويله و خطر خودفریبی
یکی از بزرگترین موانع اعتصام، نفس تسویله است که انسان را به خودفریبی سوق میدهد و اعمال کوچک را در نظر او بزرگ جلوه میدهد. آیتالله نکونام قدسسره، نفس را به اژدهایی تشبیه میکنند که در سرما آرام است، اما با گرمای غفلت و وسوسه، فعال و خطرناک میشود. این خودفریبی، چونان پردهای است که بر چشمان سالک میافتد و او را از شناخت واقعی نفس و اعمالش بازمیدارد.
با تمثیلی از داستان مولوی، خطر خودفریبی به زیبایی تصویر میشود: انسان با چند عمل صالح، خود را مؤمن کامل میپندارد و از نقصهای خویش غافل میماند. این خودفریبی، سالک را از پیشرفت در سلوک بازمیدارد و او را در دام غرور و استکبار میافکند. برای مقابله، سالک باید با هوشیاری و معرفت، از زودباوری نسبت به نفس خود پرهیز کند و همیشه به خدا پناه برد.
انحراف به نام دین
خطر دیگر، انجام گناه به نام دین است که برخی افراد با استناد به آیات و احادیث، اعمال نادرست خود را توجیه میکنند. آیتالله نکونام قدسسره، این انحراف را به شدت محکوم میکنند و با مثالی تکاندهنده، به کسانی اشاره دارند که با وضو و رو به قبله مرتکب ظلم میشوند. این رفتار، به خباثت و انحطاط اخلاقی منجر میشود و اعتصام را به کلی نقض میکند.
درنگ: انجام گناه به نام دین، نهتنها اعتصام را نابود میکند، بلکه به انحرافات عمیق در دیانت منجر میشود. این خودفریبی، چون زهری است که ریشههای ایمان را میخشکاند و انسان را به سوی خباثت سوق میدهد. |
مثالهایی مانند قتل با طهارت و رو به قبله، نشاندهنده عمق این انحراف است که نهتنها به زیان دین، بلکه به انحطاط انسانی منجر میشود. سالک باید با معرفت و هوشیاری، از توجیه گناه به نام دین پرهیز کند و همیشه در مسیر حق و عدالت گام بردارد.
بخش ششم: نقدهای عرفانی و تبیین اصطلاحات
نقد فرهنگ عوامزدگی در اصطلاحات عرفانی
آیتالله نکونام قدسسره، به استفاده از اصطلاح «عامه» در متون عرفانی انتقاد دارند و آن را بیحرمتی به جامعه میدانند. در این متن، «عامه» نه به معنای تحقیرآمیز، بلکه به افرادی اشاره دارد که در مرتبه ابتدایی اعتصام (استسلام، اذعان و تعظیم) قرار دارند. این نقد، نشاندهنده حساسیت به استفاده دقیق از اصطلاحات و پرهیز از سوءتفاهم در بیان مفاهیم عرفانی است.
عامه در این مقام، چونان مسافرانی هستند که در آغاز راه سلوک گام نهادهاند و هنوز به مراتب خواص نرسیدهاند. این تبیین، ضمن احترام به عموم سالکان، بر اهمیت مراتببندی دقیق در سلوک تأکید دارد.
تفاوت بالخبر و بالخير
یکی دیگر از نکات دقیق درسگفتار، تبیین تفاوت میان «بالخبر» و «بالخير» در برخی شروح است. آیتالله نکونام تأکید دارند که «بالخبر» صحیح است، زیرا به معنای تمسک به اخبار الهی (قرآن کریم و سنت) است، در حالی که «بالخير» معنای درستی ندارد و از اشتباهات برخی شارحان ناشی شده است. این دقت، نشاندهنده عمق دانش و توجه علمی به صحت اصطلاحات در تبیین مفاهیم عرفانی است.
بالخبر، چونان مشعلی است که از نور قرآن کریم و سنت نبوی افروخته میشود و راه استسلام را روشن میسازد. این تبیین، بر اهمیت پایبندی به منابع اصیل در سلوک عرفانی تأکید دارد.
نقد استدلالهای انحرافی در مورد شفااعت
آیتالله نکونام قدسسره، به استدلالهای نادرست درباره شفاعت و توجیه گناه با حب اهل بیت علیهمالسلام انتقاد دارند. برخی با ادعای محبت به اهل بیت، گناهان خود را توجیه میکنند که به انحراف در دیانت منجر میشود. این نقد، بر اهمیت عمل صالح در کنار محبت تأکید دارد و از ترویج باطل به نام دین جلوگیری میکند.
محبت به اهل بیت، چونان گوهری ناب است که باید با عمل صالح زینت یابد، نه آنکه دستاویزی برای توجیه گناه شود. این تبیین، سالک را به سوی دیانتی متوازن و عاری از افراط و تفریط رهنمون میسازد.
جمعبندی و نتیجهگیری
باب اعتصام در «منازلالسائرین»، چونان یکی از مراحل کلیدی سلوک عرفانی، سالک را به تمسک به حق و پناه بردن به ذات اقدس الهی دعوت میکند. این مرحله، با تقسیمبندی اعتصام به دو بخش اعتصام لله و اعتصام بحبل الله، مراتب متفاوتی از سلوک را نمایندگی میکند. اعتصام عام، که مرتبه ابتدایی است، در سه درجه استسلام، اذعان و تعظیم اوامر و نواهی تعریف میشود که به ترتیب به پذیرش ظاهری، ایمان قلبی و اطاعت عملی اشاره دارد. این درجات، در حکمت نظری ریشه دارند و با تأسیس معاملات بر یقین و انصاف، به حکمت عملی منجر میشوند.
یقین، چونان پایهای استوار، و انصاف، چونان معیاری عادلانه، شروط اساسی اعتصام بحبل الله هستند. نقد خودفریبی نفس، توجیه گناه به نام دین، و استدلالهای نادرست درباره یقین و شفاعت، بر اهمیت معرفت و عمل صالح تأکید میکند. آیتالله نکونام قدسسره، با تبیینی عالمانه و بیانی فاخر، این مفاهیم را به گونهای ارائه کردهاند که هم برای سالکان راه حق و هم برای پژوهشگران حوزه عرفان، منبعی غنی و الهامبخش است.
با نظارت صادق خادمی |