در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

منازل السائرین 110

متن درس






اعتصام به حبل‌الله و انصاف در سلوک عرفانی: بازخوانی منازل السائرین

اعتصام به حبل‌الله و انصاف در سلوک عرفانی

تحلیل و تبیین باب اعتصام کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۱۰- باب اعتصام- بخش پنجم)

مقدمه: درآمدی بر مقام اعتصام و انصاف در عرفان اسلامی

در ساحت عرفان اسلامی، مقام اعتصام به حبل‌الله، به‌سان ریسمانی استوار است که سالک را به سوی قرب الهی رهنمون می‌سازد. این مقام، که در کتاب شریف «منازل السائرین» اثر خواجه عبدالله انصاری با دقت و عمق تبیین شده، جایگاه ویژه‌ای در سلوک عرفانی دارد. درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با محوریت این مقام، به بررسی مفهوم انصاف و شرایط سه‌گانه اعتصام پرداخته و با نگاهی نقادانه و عمیق، رابطه میان یقین، حکمت، عدالت و انصاف را کاوش کرده است. محور اصلی بحث، تبیین انصاف در رابطه عبد و رب، شرایط سه‌گانه اعتصام (استسلام، اذعان و تعظیم)، و نقش یقین و انصاف در معامله معنوی است. همچنین، نقدهای عالمانه به برخی برداشت‌های ناصواب از انصاف و تمایز مفاهیمی نظیر انزال و تنزیل، به غنای این بررسی افزوده است.

بخش اول: انصاف در رابطه عبد و رب

مفهوم انصاف در سلوک عرفانی

انصاف در مقام رابطه عبد و رب، به‌سان ترازویی است که بنده با آن، جایگاه خود را در برابر پروردگار می‌سنجد. این مفهوم، به معنای آگاهی بنده از ذلت و فرمان‌پذیری خویش در برابر عزت و حاکمیت الهی است. به تعبیر درس‌گفتار، انصاف آن است که سالک، ذلت و انقیاد را برای خود برگزیند و عزت و حکمت را به خداوند واگذارد. این انتخاب آگاهانه، ریشه در معرفت‌شناسی عرفانی دارد که بنده را به شناخت حدود وجودی خویش و تفویض مطلق اختیار به خداوند دعوت می‌کند. چنین انصافی، با اصل توحید افعالی هم‌خوانی دارد، جایی که تمامی صفات کمال به خداوند نسبت داده می‌شود.

به‌سان درختی که در برابر باد توفنده سر خم می‌کند، بنده در مقام انصاف، با پذیرش ذلت و انقیاد، خود را به نسیم رحمت الهی می‌سپارد. این پذیرش، نه از سر خواری، بلکه از سر معرفت به عظمت پروردگار است. درس‌گفتار تأکید می‌کند که انصاف، کلید سلوک عرفانی است و بدون آن، هیچ بنده‌ای نمی‌تواند به مقام قرب الهی نائل شود.

درنگ: انصاف در رابطه عبد و رب، آگاهی بنده از جایگاه ذلت و انقیاد خویش در برابر عزت و حاکمیت الهی است که ریشه در معرفت توحیدی دارد.

نقد تقسیم ذلت و عزت

درس‌گفتار با نگاهی نقادانه، این پرسش را مطرح می‌کند که چگونه تقسیم ذلت به بنده و عزت به خداوند می‌تواند مصداق انصاف باشد. در نگاه اولیه، این تقسیم ممکن است غیرمنصفانه به نظر آید، گویی که تمامی سختی‌ها و خواری‌ها به بنده اختصاص یافته و عزت و آقایی به خداوند. اما با تأمل عمیق‌تر، روشن می‌شود که عبودیت، ذلت نیست، بلکه اوج کمال بندگی است. به تعبیر حدیث شریف «العبودية کنه الربوبیة»، عبودیت، بنده را به خداگونه شدن رهنمون می‌سازد. این دیدگاه، انصاف را نه در تقسیم ظاهری، بلکه در پذیرش آگاهانه جایگاه بندگی می‌داند.

به‌سان پاره‌ای از خاک که در دستان باغبان به گلی زیبا بدل می‌شود، عبودیت، بنده را از خاک ذلت به گلستان قرب الهی می‌رساند. این نقد، دعوتی است به بازنگری در برداشت‌های سطحی از انصاف و تأکید بر عمق معنوی عبودیت.

درنگ: عبودیت، ذلت نیست، بلکه اوج کمال بندگی است که بنده را به قرب الهی رهنمون می‌سازد.

جمع‌بندی بخش اول

انصاف در رابطه عبد و رب، به معنای شناخت دقیق جایگاه بندگی و واگذاری عزت و حاکمیت به خداوند است. این انصاف، ریشه در معرفت توحیدی دارد و بنده را به پذیرش آگاهانه انقیاد دعوت می‌کند. نقد تقسیم ظاهری ذلت و عزت، نشان می‌دهد که عبودیت، نه نشانه خواری، بلکه راهی به سوی کمال و قرب الهی است. این بخش، با تأکید بر اهمیت انصاف، زمینه را برای بررسی شرایط اعتصام به حبل‌الله فراهم می‌سازد.

بخش دوم: شرایط اعتصام به حبل‌الله

سه شرط اساسی اعتصام

اعتصام به حبل‌الله، که نماد ارتباط استوار با خداوند است، به‌سان ریسمانی است که سالک را از گرداب تعلقات مادی به ساحل امن قرب الهی می‌رساند. درس‌گفتار، سه شرط اساسی برای این مقام معرفی می‌کند: استسلام، اذعان و تعظیم. این شرایط، مراتب سلوک را از ظاهر به باطن و از باطن به کمال نشان می‌دهند.

استسلام: نفی استکبار

استسلام، به معنای تسلیم کامل در برابر خداوند و رهایی از استکبار، اولین گام در مسیر اعتصام است. این شرط، سالک را از خودبرتربینی و تکبر رها ساخته و به تواضع و انقیاد رهنمون می‌سازد. به تعبیر درس‌گفتار، استسلام در باب استفعال قرار دارد، که نشان‌دهنده مرحله ابتدایی سلوک است، جایی که سالک هنوز به انقیاد کامل نرسیده، اما از استکبار فاصله گرفته است.

به‌سان رودی که از سنگ‌های سخت می‌گذرد و نرم می‌شود، سالک در مقام استسلام، از سختی تکبر به نرمی تواضع می‌رسد. این مرحله، زمینه‌ساز مراتب بعدی سلوک است.

درنگ: استسلام، به معنای رهایی از استکبار و پذیرش تواضع، اولین گام در مسیر اعتصام به حبل‌الله است.

اذعان: ایمان قلبی

اذعان، مرحله‌ای است که پذیرش حقانیت الهی از ظاهر به باطن و قلب سالک نفوذ می‌کند. در این مرحله، که در باب افعال قرار دارد، سالک به ایمان قلبی دست می‌یابد و معرفت او از حالت ظاهری به باور درونی ارتقا می‌یابد. این ایمان، به‌سان نوری است که قلب را روشن ساخته و سالک را به سوی حقایق الهی هدایت می‌کند.

به‌سان آینه‌ای که نور خورشید را بازتاب می‌دهد، قلب سالک در مقام اذعان، نور معرفت الهی را منعکس می‌سازد. این مرحله، پلی است میان تواضع ظاهری و تعظیم باطنی.

درنگ: اذعان، پذیرش قلبی حقانیت الهی است که ایمان را از ظاهر به باطن قلب منتقل می‌کند.

تعظیم: درک عظمت الهی

تعظیم، اوج سلوک عرفانی است که در باب تفعیل قرار دارد و به معنای درک تدریجی عظمت الهی است. این مرحله، نیازمند صبر و استمرار است، زیرا سالک به‌تدریج و با تلاش مستمر به ادراک عظمت پروردگار نائل می‌شود. درس‌گفتار تأکید می‌کند که باب تفعیل، به دلیل ماهیت تدریجی خود، نشان‌دهنده دشواری و اهمیت این مرحله است.

به‌سان کوهنوردی که گام به گام به قله نزدیک می‌شود، سالک در مقام تعظیم، با هر گام به عظمت الهی نزدیک‌تر می‌گردد. این مرحله، اوج کمال سلوک است که قلب را به نور معرفت منور می‌سازد.

درنگ: تعظیم، درک تدریجی عظمت الهی است که با صبر و استمرار در سلوک حاصل می‌شود.

تحلیل ابواب صرفی در سلوک

درس‌گفتار با بهره‌گیری از ابواب صرفی (استفعال، افعال و تفعیل)، مراتب سلوک را به‌گونه‌ای ساختاریافته تبیین می‌کند. استسلام (باب استفعال) مرحله ابتدایی است که سالک را از تکبر رها می‌سازد، اما هنوز به انقیاد کامل نرسیده است. اذعان (باب افعال) به ایمان قلبی اشاره دارد که معرفت را به قلب منتقل می‌کند. تعظیم (باب تفعیل) مرحله تدریجی و پیشرفته‌ای است که سالک را به درک عظمت الهی می‌رساند. این ساختار، نشان‌دهنده تحول درونی سالک از ظاهر به باطن و از باطن به کمال است.

به‌سان نردبانی که هر پله‌اش سالک را به سوی آسمان معرفت بالا می‌برد، این ابواب، مراتب سلوک را با نظم و ترتیب نشان می‌دهند. باب تفعیل، به دلیل ماهیت تدریجی خود، بر اهمیت صبر و استقامت در سلوک تأکید دارد.

درنگ: ابواب استفعال، افعال و تفعیل، مراتب سلوک را از نفی تکبر تا ایمان قلبی و درک تدریجی عظمت الهی نشان می‌دهند.

تمایز انزال و تنزیل

درس‌گفتار، با تمایز میان انزال و تنزیل، به دو شیوه دریافت فیض الهی اشاره دارد. انزال، به نزول یک‌باره و دفعی معرفت یا فیض الهی دلالت می‌کند، چنان‌که در آیه شریفه إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ [مطلب حذف شد] : «ما آن [قرآن] را در شب قدر فرو فرستادیم.») آمده است. در مقابل، تنزیل به نزول تدریجی و مرحله‌ای اشاره دارد، مانند آیه وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَىٰ مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِيلًا [مطلب حذف شد] : «و قرآنی که آن را پراکنده ساختیم تا آن را بر مردم به‌آرامی بخوانی و آن را به‌تدریج فرو فرستادیم.»). این تمایز، بر اهمیت صبر و استقامت در دریافت تدریجی معارف الهی در سلوک تأکید دارد.

به‌سان بارانی که گاه به‌صورت رگبار فرو می‌ریزد و گاه به نرمی خاک را سیراب می‌کند، انزال و تنزیل دو شیوه دریافت فیض الهی‌اند که سالک را به سوی کمال هدایت می‌کنند.

درنگ: انزال به نزول دفعی و تنزیل به نزول تدریجی فیض الهی اشاره دارد که در سلوک، نیازمند صبر و استقامت است.

جمع‌بندی بخش دوم

اعتصام به حبل‌الله، با سه شرط استسلام، اذعان و تعظیم، سالک را از ظاهر به باطن و از باطن به کمال رهنمون می‌سازد. استسلام، نفی تکبر و پذیرش تواضع است؛ اذعان، ایمان را به قلب منتقل می‌کند؛ و تعظیم، با درک تدریجی عظمت الهی، اوج سلوک را رقم می‌زند. تمایز انزال و تنزیل، بر اهمیت صبر در دریافت معارف الهی تأکید دارد، در حالی که ابواب صرفی، ساختار منظمی به این مراتب می‌بخشند.

بخش سوم: معامله معنوی و نقش یقین و انصاف

معامله معنوی: تاسیس سلوک

معامله در سلوک عرفانی، به‌سان قراردادی معنوی است که سالک با خداوند منعقد می‌کند. این معامله، بر دو پایه یقین (آگاهی و اطمینان قلبی) و انصاف (عدالت در رفتار و قضاوت) استوار است. درس‌گفتار تأکید می‌کند که معامله، تاسیس یا بنیان‌گذاری سلوک معنوی را تشکیل می‌دهد و بدون یقین و انصاف، این بنیان استوار نخواهد بود.

به‌سان کسبه‌ای که با دقت و صداقت در بازار معرفت دادوستد می‌کند، سالک در مقام معامله، با یقین و انصاف، خود را به خداوند تقدیم می‌کند. این معامله، نیازمند آگاهی عمیق و عمل عادلانه است.

درنگ: معامله معنوی، بر پایه یقین و انصاف استوار است و بنیان سلوک عرفانی را تشکیل می‌دهد.

رابطه یقین و انصاف

یقین، به معنای آگاهی، بصیرت و اطمینان قلبی، شرط لازم برای انصاف است. درس‌گفتار تأکید می‌کند که بدون یقین، انصاف ممکن نیست، زیرا انصاف نیازمند قضاوت عادلانه و آگاهانه است. یقین، به‌سان نوری است که مسیر انصاف را روشن می‌سازد و سالک را از تاریکی جهل و نادانی رها می‌کند.

به‌سان چراغی که در شب تار راه را نشان می‌دهد، یقین، قلب سالک را برای قضاوت منصفانه آماده می‌سازد. این رابطه، پیوند عمیق معرفت و اخلاق را در عرفان اسلامی آشکار می‌سازد.

درنگ: یقین، شرط لازم برای انصاف است و بدون آگاهی و بصیرت، قضاوت منصفانه ممکن نیست.

انصاف و ایمان

درس‌گفتار با نگاهی بدیع، رابطه انصاف و ایمان را بررسی می‌کند. انصاف، لزوماً به ایمان وابسته نیست؛ یک کافر با داشتن آگاهی و قوت می‌تواند منصف باشد، اما یک مؤمن ضعیف ممکن است فاقد انصاف باشد. این دیدگاه، بر اهمیت باطن و معرفت در اخلاق عرفانی تأکید دارد. انصاف، به‌سان گوهری است که در هر قلبی، مؤمن یا کافر، می‌تواند بدرخشد، اما در سلوک عرفانی، انصاف متکی بر یقین به خداوند به کمال می‌رسد.

به‌سان گلی که در هر خاکی می‌روید، انصاف می‌تواند در قلب غیرمؤمن نیز شکوفا شود، اما در قلب مؤمن، با نور یقین، به کمال می‌رسد.

درنگ: انصاف لزوماً به ایمان وابسته نیست، اما در سلوک عرفانی، با یقین به خداوند به کمال می‌رسد.

انصاف به مثابه ترازو

انصاف، به‌سان ترازویی است که نیازمند قوت، آگاهی و بصیرت است. بر اساس کلام امیرالمؤمنین (ع) در نهج‌البلاغه، انسان باید خود را معیار سنجش قرار دهد تا بتواند با عدالت و انصاف میان خود و دیگران قضاوت کند. این استعاره، بر اهمیت خودشناسی در تحقق انصاف تأکید دارد.

به‌سان ترازویی که با سنگ‌های حکمت و عدالت کالیبره می‌شود، انصاف نیازمند یقین، حکمت و عدالت است تا به درستی عمل کند.

درنگ: انصاف، به‌سان ترازویی است که با یقین، حکمت و عدالت کالیبره شده و نیازمند خودشناسی است.

انصاف و عدالت

انصاف، بدون یقین، حکمت و عدالت ممکن نیست. درس‌گفتار تأکید می‌کند که این سه صفت، زیربنای انصاف هستند و بدون آن‌ها، تقسیم عادلانه و منصفانه امکان‌پذیر نیست. یقین به آگاهی، حکمت به شناخت آثار اشیا، و عدالت به توزیع عادلانه اشاره دارد.

به‌سان بنایی که بر سه ستون استوار است، انصاف بر پایه یقین، حکمت و عدالت ساخته می‌شود و بدون این ستون‌ها فرو می‌ریزد.

درنگ: انصاف، نتیجه تعامل یقین، حکمت و عدالت است و بدون این سه صفت، تحقق نمی‌یابد.

تفاوت تشخص و تمیز در انصاف

درس‌گفتار، با تمایز میان تشخص و تمیز، به تفاوت یقین و انصاف اشاره دارد. یقین به تشخص (ویژگی فردی) مربوط است، اما انصاف به تمیز (مقایسه بین دو چیز) وابسته است. انصاف، نیازمند تقسیم عادلانه بین دو طرف است، در حالی که یقین به خود فرد و آگاهی او مربوط می‌شود.

به‌سان آینه‌ای که تنها خود را نشان می‌دهد، یقین به فرد و معرفت او وابسته است، اما انصاف، به‌سان ترازویی است که دو کفه را برابر می‌سازد.

درنگ: یقین به تشخص فردی و انصاف به تمیز و مقایسه بین دو طرف وابسته است.

انصاف و نصف کردن

انصاف، به معنای تقسیم مساوی نیست، بلکه نیازمند عدالت و حکمت است. درس‌گفتار با مثالی از تقسیم غذا در خانواده، نشان می‌دهد که انصاف، به در نظر گرفتن نیازها و شرایط افراد وابسته است، نه صرف تقسیم برابر. تقسیم مساوی، بدون توجه به نیازها، انصاف محسوب نمی‌شود.

به‌سان باغبانی که هر گیاه را به اندازه نیازش آبیاری می‌کند، انصاف، تقسیم را بر اساس حکمت و عدالت انجام می‌دهد، نه صرف برابری.

درنگ: انصاف، تقسیم مساوی نیست، بلکه نیازمند عدالت و حکمت در توزیع است.

انصاف در قرآن کریم

درس‌گفتار با نگاهی بدیع، اشاره می‌کند که واژه «انصاف» به صورت صریح در قرآن کریم ذکر نشده است، اگرچه مفهوم نصف (تقسیم) در آیاتی نظیر فَلَهُنَّ فَرِيضَةٌ فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ [مطلب حذف شد] : «پس برای آنان همان مهری است که تعیین کرده‌اید، مگر اینکه نصف آن را ببخشید.») آمده است. این فقدان، به پیچیدگی انصاف در عالم ناسوت اشاره دارد. قرآن کریم، به جای تأکید بر انصاف، بر مفاهیمی نظیر عدالت و حکمت تمرکز دارد.

به‌سان گوهری نایاب که در اعماق دریا پنهان است، انصاف در عالم ناسوت کمیاب است و قرآن کریم، به‌سان کتاب حقیقت، بر عدالت و حکمت تأکید دارد.

درنگ: انصاف به صورت صریح در قرآن کریم ذکر نشده، اما مفاهیم عدالت و حکمت، که زیربنای انصاف‌اند، در سراسر آن جاری است.

انصاف و دشواری آن

انصاف، به دلیل نیاز به یقین، حکمت و عدالت، دشوارتر از انفاق و ایثار است. انفاق و ایثار می‌توانند بدون معرفت عمیق انجام شوند، اما انصاف، نیازمند قضاوت عادلانه و آگاهانه است. درس‌گفتار، این دشواری را با مقایسه انصاف با تشخیص صدق و کذب تبیین می‌کند، که هر دو نیازمند فقه و معرفت‌اند.

به‌سان گوهری که جز با تلاش و معرفت به دست نمی‌آید، انصاف، صفتی نادر و دشوار است که نیازمند آگاهی و حکمت است.

درنگ: انصاف، به دلیل نیاز به یقین، حکمت و عدالت، دشوارتر از انفاق و ایثار است.

جمع‌بندی بخش سوم

معامله معنوی، با تکیه بر یقین و انصاف، بنیان سلوک عرفانی را تشکیل می‌دهد. یقین، شرط لازم برای انصاف است و بدون آن، قضاوت منصفانه ممکن نیست. انصاف، نه تنها در رابطه عبد و رب، بلکه در تعاملات انسانی نیز جایگاه محوری دارد. تمایز تشخص و تمیز، فقدان صریح انصاف در قرآن کریم، و دشواری این صفت، همگی بر پیچیدگی و اهمیت انصاف در سلوک تأکید دارند.

جمع‌بندی نهایی

این نوشتار، با بازخوانی درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در چارچوب «منازل السائرین»، به بررسی مقام اعتصام به حبل‌الله و مفهوم انصاف پرداخته است. انصاف، به‌سان کلیدی است که درهای سلوک عرفانی را می‌گشاید و سالک را به سوی قرب الهی رهنمون می‌سازد. شرایط سه‌گانه استسلام، اذعان و تعظیم، مراتب سلوک را از نفی تکبر تا درک عظمت الهی نشان می‌دهند. معامله معنوی، با تکیه بر یقین و انصاف، بنیان سلوک را استوار می‌سازد. نقد تقسیم ظاهری ذلت و عزت، تمایز انزال و تنزیل، و فقدان صریح انصاف در قرآن کریم، همگی بر پیچیدگی و عمق این مفاهیم تأکید دارند. انصاف، به‌سان گوهری نایاب، نیازمند یقین، حکمت و عدالت است و سالک را به کمال انسانی رهنمون می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، کدام‌یک از شروط اعتصام در ظرف حبل الهی به ترتیب صحیح ذکر شده است؟

2. در متن درسگفتار، انصاف به چه چیزی وابسته است؟

3. بر اساس متن، کدام باب صرفی به تدریج و رسیدن گام‌به‌گام به عظمت حق اشاره دارد؟

4. در درسگفتار، انصاف در چه زمینه‌ای به‌عنوان کمال انسان معرفی شده است؟

5. مطابق متن، کدام مفهوم به معنای نصف کردن عادلانه بین دو چیز است؟

6. بر اساس متن، انصاف بدون یقین ممکن است.

7. مطابق درسگفتار، ایثار به معنای نصف کردن عادلانه بین دو طرف است.

8. در متن، انصاف به‌عنوان یکی از ۳۰۰ باب منازل السائرین ذکر شده است.

9. بر اساس درسگفتار، انصاف نیازمند یقین، حکمت و عدالت است.

10. مطابق متن، مؤمن ضعیف نمی‌تواند منصف باشد.

11. تفاوت اصلی بین استسلام و اذعان در مقام اعتصام چیست؟

12. چرا انصاف در قرآن به‌صراحت ذکر نشده است؟

13. تفاوت ایثار و انصاف در چیست؟

14. چرا مؤمن ضعیف نمی‌تواند منصف باشد؟

15. بر اساس متن، چرا انصاف به نصف کردن صرف نیست؟

پاسخنامه

1. استسلام، اذعان، تعظیم

2. یقین و حکمت

3. باب تفعیل

4. یقین و آگاهی

5. انصاف

6. نادرست

7. نادرست

8. نادرست

9. درست

10. درست

11. استسلام به معنای کنار گذاشتن استکبار و انقیاد است، درحالی‌که اذعان به اعتقاد قلبی و صافی قلب اشاره دارد.

12. زیرا انصاف در عالم ناسوت کمیاب است و قرآن کتاب حقیقت است که به آنچه در این عالم نیست اشاره نمی‌کند.

13. ایثار دادن مال خود به دیگری حتی با نیاز خود است، اما انصاف تقسیم عادلانه بر اساس حکمت و عدالت است.

14. زیرا انصاف نیازمند یقین، حکمت و عدالت است که در فرد ضعیف وجود ندارد.

15. انصاف نیازمند عدالت، حکمت و یقین است و صرف نصف کردن بدون این سه صفت انصاف نیست.