در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 111

متن درس





منازل السائرین: تأملی در مقام اعتصام و حیرت عرفانی

منازل السائرین: تأملی در مقام اعتصام و حیرت عرفانی

تحلیل و تبیین باب اعتصام کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۱۱ -باب اعتصام- بخش ششم)

مقدمه

کتاب حاضر، بازنویسی و تدوینی علمی و آکادمیک از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در شرح بخش‌هایی از «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری است. این اثر، با تمرکز بر مقام اعتصام و مفهوم حیرت در سلوک عرفانی، به بررسی عمیق این مفاهیم از منظر عرفان اسلامی، با تکیه بر آیات قرآن کریم و تحلیل‌های فلسفی و روان‌شناختی می‌پردازد.

بخش اول: مقام اعتصام و جایگاه حیرت در سلوک عرفانی

ماهیت مقام اعتصام و حیرت ممدوح

مقام اعتصام، یکی از مراحل والای سلوک عرفانی در «منازل السائرین»، به عنوان منزلگاهی معرفی شده که حتی اکابر و کاملین اهل الله در آن به حیرت می‌افتند. این حیرت، که در عبارت «فَلِذَلِكَ لَأَنَّهُ مَحَلُّ حَيْرَةِ أَكَابِرِ أَهْلِ اللَّهِ الْكُمَّلِ فَضْلًا عَنْ غَيْرِهِمْ» آمده، نه از سر جهل، بلکه از عمق معرفت و درک عظمت ذات الهی سرچشمه می‌گیرد. حیرت در این مقام، چونان غواصی است که در اقیانوس بی‌کران الوهیت فرو می‌رود و در برابر بی‌نهایت ذات حق، سرگشته و مبهوت می‌گردد. این حیرت، که ممدوح نامیده شده، با دعای «اللَّهُمَّ زِدْنِي فِيكَ عِلْمًا وَتَحَيُّرًا» هم‌خوانی دارد و نشانه‌ای از وصول به مراتب متعالی معرفت است.

از منظر قرآنی، این حیرت با آیه «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى» (الأعلى: ۱، : «نام پروردگارت را كه والاترين است تسبيح گوي») پیوند دارد، زیرا تسبیح و حیرت هر دو از درک عظمت الهی ناشی می‌شوند. این مقام، سالک را به فروتنی و تسلیم در برابر حق دعوت می‌کند، چنان‌که گویی پرنده‌ای در آسمان بی‌کران معرفت، از شدت شگفتی بال‌هایش سست می‌شود.

درنگ: مقام اعتصام، منزلگاه حیرت ممدوح است که از عمق معرفت به عظمت ذات الهی سرچشمه می‌گیرد. این حیرت، چونان غواصی در اقیانوس بی‌کران الوهیت، سالک را به تسلیم و فروتنی در برابر حق سوق می‌دهد.

تفاوت احاطه ذاتی و احاطه ظهوری

یکی از اصول بنیادین عرفان اسلامی، تمایز میان احاطه ذاتی خداوند و احاطه ظهوری اولیاء و انبیاء است. احاطه ذاتی، که در آیه «وَهُوَ مُحِيطٌ بِكُلِّ شَيْءٍ» (فصلت: ۵۴، : «و او به هر چيزى احاطه دارد») به آن اشاره شده، به علم و قدرت بی‌نهایت الهی دلالت دارد که از هر جهت نامحدود و مطلق است. در مقابل، احاطه اولیاء و انبیاء، که به علم ظهوری محدود است، در ظرف وجود مخلوق شکل می‌گیرد و هرچند متصل به علم الهی است، در مرتبه‌ای پایین‌تر قرار دارد. این تمایز، مانند تفاوت میان خورشید که خود منبع نور است و آیینه‌ای که نور را بازمی‌تاباند، روشنگر محدودیت‌های وجودی مخلوق در برابر ذات بی‌کران حق است.

این مفهوم با علم لدنی در عرفان اسلامی پیوند دارد. اولیاء، هرچند به واسطه اتصال به حق از علم متعالی برخوردارند، اما این علم در ظرف وجود محدودشان ظهور می‌یابد، مانند جویباری که از اقیانوس سرچشمه گرفته، اما هرگز به وسعت آن نمی‌رسد.

جمع‌بندی بخش اول

مقام اعتصام، به عنوان یکی از مراحل والای سلوک، منزلگاه حیرت ممدوحی است که از درک عظمت ذات الهی ناشی می‌شود. این حیرت، که خاص کاملین و اولیاء است، با احاطه ظهوری اولیاء در برابر احاطه ذاتی حق متمایز می‌شود. سالک در این مقام، مانند غواصی که در عمق اقیانوس الهی فرو می‌رود، از شدت شگفتی و معرفت به تسلیم و فروتنی دعوت می‌شود. این مفاهیم، زمینه‌ساز فهم عمیق‌تر مراتب سلوک و جایگاه حیرت در مسیر معرفت الهی هستند.

بخش دوم: انواع حیرت و تمایز میان ممدوح و مذموم

حیرت ممدوح و مذموم: تمایزی بنیادین

درس‌گفتار، حیرت را به دو نوع ممدوح و مذموم تقسیم می‌کند. حیرت مذموم، که خاص عوام و متوسطین است، از جهل و عدم یقین سرچشمه می‌گیرد و با شک و وسوسه همراه است. این حیرت، مانند گردبادی است که ذهن را در تاریکی تردید و وهم گرفتار می‌سازد و مانع پیشرفت معنوی می‌شود. در مقابل، حیرت ممدوح، که خاص اولیاء و کاملین است، پس از علم و معرفت رخ می‌دهد و از درک عمیق عظمت الهی ناشی می‌شود. این حیرت، چونان نوری است که پس از فتح قله‌های معرفت، سالک را در برابر بی‌کرانگی ذات حق مبهوت می‌سازد.

این تمایز با آیه «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» (فاطر: ۲۸، : «از ميان بندگان خدا تنها دانشمندان از او مى‌ترسند») هم‌خوانی دارد. حیرت ممدوح، نشانه‌ای از معرفت متعالی است که سالک را به خشیت و تسلیم در برابر حق هدایت می‌کند. دعای «اللَّهُمَّ زِدْنِي فِيكَ عِلْمًا وَتَحَيُّرًا» نیز این حیرت را آرزویی والا برای اولیاء معرفی می‌کند.

درنگ: حیرت ممدوح، که پس از علم و معرفت رخ می‌دهد، سالک را به تسلیم و فروتنی در برابر عظمت الهی سوق می‌دهد، در حالی که حیرت مذموم، از جهل و شک ناشی شده و مانع پیشرفت معنوی است.

حیرت عوام و اولیاء: ظرف شک در برابر ظرف معرفت

حیرت عوام، که در ظرف شک و وهم شکل می‌گیرد، مانند سرگردانی مسافری است که در بیابانی بی‌نشان گم شده و راه به جایی نمی‌برد. این حیرت، که با تردید و وسوسه همراه است، سالک را در مراتب پایین نگه می‌دارد. در مقابل، حیرت اولیاء، که در ظرف علم و معرفت رخ می‌دهد، مانند شگفتی ستاره‌شناسی است که در برابر عظمت کهکشان‌ها مبهوت می‌گردد. این حیرت، نشانه‌ای از عمق یقین و معرفت است که با آیه «وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ» (الأنعام: ۷۵، : «و بدين‌گونه ملكوت آسمان‌ها و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا از يقين‌يافتگان باشد») هم‌خوانی دارد. یقین اولیاء، زمینه‌ساز حیرتی است که آن‌ها را به مراتب متعالی سلوک رهنمون می‌سازد.

تفسیر خواجه عبدالله انصاری از حیرت و ضلالت

خواجه عبدالله انصاری در تفسیر آیه «وَلَا الضَّالِّينَ» (الفاتحة: ۷، : «و نه [راه‌] گمراهان») ضلالت را به حیرت تفسیر می‌کند. این تفسیر، حیرت را به عنوان مفهومی کلیدی در سلوک عرفانی معرفی کرده و آن را به دو نوع ممدوح و مذموم تقسیم می‌کند. ضلالت در معنای حیرت مذموم، به گمراهی ناشی از جهل اشاره دارد، مانند آیه «قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَىٰ وَقَدْ كُنْتُ بَصِيرًا» (طه: ۱۲۵، : «گفت: پروردگارا، چرا مرا نابينا محشور كردى، حال آنكه بينا بودم؟»). در مقابل، حیرت ممدوح، سرگشتگی متعالی در برابر ذات الهی است که سالک را به سوی معرفت رهنمون می‌سازد.

این تفسیر، با دقت و رسایی عبارات خواجه عبدالله، که در مقایسه با بازنویسی‌های ناقص برخی شارحان از بلاغت و عمق برخوردار است، جایگاه ویژه‌ای در متون عرفانی دارد. عبارات خواجه، مانند جواهری صیقل‌یافته، مفاهیم عمیق را با زبانی روشن و فاخر منتقل می‌کنند، در حالی که بازنویسی‌های برخی شارحان، مانند آینه‌ای شکسته، این معانی را آشوبناک و ناقص ارائه می‌دهند.

جمع‌بندی بخش دوم

حیرت، به عنوان یکی از مفاهیم کلیدی سلوک عرفانی، به دو نوع ممدوح و مذموم تقسیم می‌شود. حیرت ممدوح، که پس از علم و معرفت رخ می‌دهد، سالک را به تسلیم و فروتنی در برابر عظمت الهی هدایت می‌کند، در حالی که حیرت مذموم، از جهل و شک ناشی شده و مانع پیشرفت معنوی است. تفسیر خواجه عبدالله انصاری از ضلالت به عنوان حیرت، این مفهوم را در چارچوب قرآنی تبیین کرده و بر اهمیت وفاداری به متون اصلی در انتقال معانی عرفانی تأکید دارد.

بخش سوم: مراتب حیرت و نقد محدودیت‌های منازل السائرین

حیرت در مراتب مختلف سلوک

درس‌گفتار، حیرت را در مراتب مختلف سلوک، شامل مبتدیان، متوسطین و کاملین، بررسی می‌کند. حیرت مبتدیان و متوسطین، که مذموم است، از شک و تردید سرچشمه می‌گیرد و مانند سرگردانی در کویر جهل، سالک را از پیشرفت بازمی‌دارد. در مقابل، حیرت کاملین، که ممدوح است، پس از وصول به علم و معرفت رخ می‌دهد و مانند شگفتی در برابر بی‌کرانگی ذات الهی، سالک را به تسلیم و فنا سوق می‌دهد. این حیرت، با دعای «اللَّهُمَّ زِدْنِي فِيكَ عِلْمًا وَتَحَيُّرًا» هم‌خوانی داشته و نشانه‌ای از وصول به مراتب والای سلوک است.

این تقسیم‌بندی، با مراتب معرفت در عرفان اسلامی پیوند دارد. حیرت کاملین، که در آیه «كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» (القصص: ۸۸، : «هر چيزى جز وجه او نابودشونده است») به مفهوم فنا اشاره دارد، نیازمند شجاعت معنوی است که سالک را به تسلیم کامل در برابر ذات الهی دعوت می‌کند.

درنگ: حیرت کاملین، که پس از علم و معرفت رخ می‌دهد، نشانه‌ای از وصول به مراتب والای سلوک است و سالک را به تسلیم و فنا در برابر ذات الهی هدایت می‌کند.

حیرت به‌عنوان آخرین کلاس معرفت

درس‌گفتار، حیرت ممدوح را به عنوان «آخرین کلاس معرفت» معرفی می‌کند که اولیاء و محبوبین در آن «يَتَرَقَّوْنَ فِيهَا أَبَدَ الْآبَادِ». این مقام، فراتر از توحید، فنا و بقا قرار دارد و سالک را به لاتعین و وصول به ذات الهی سوق می‌دهد. این حیرت، مانند غواصی است که در عمق اقیانوس الهی، از همه تعینات جدا شده و تنها ذات حق را می‌جوید. این مفهوم، با آیه «وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ» (البقرة: ۲۱۰، : «و همه كارها به سوى خدا بازگردانده مى‌شود») هم‌خوانی دارد، زیرا حیرت ممدوح، سالک را به سوی انقطاع کامل از تعینات هدایت می‌کند.

استعاره دریا و غواصی، این مقام را به زیبایی توصیف می‌کند. سالک، مانند غواصی که در عمق دریا از ساحل و خلق جدا می‌شود، در حیرت ممدوح از همه تعینات، حتی بهشت و جهنم، رها شده و تنها ذات الهی را مشاهده می‌کند. این انقطاع، با آیه «وَاقْطَعُوا أَسْبَابَهُمْ» (الأنعام: ۹۴، : «و همه رشته‌هاى خود را بگسيختيد») هم‌سو است.

نقد محدودیت‌های منازل السائرین

درس‌گفتار، به نقد «منازل السائرین» پرداخته و تأکید می‌کند که این اثر به توحید ختم می‌شود، در حالی که سلوک عرفانی باید به ذات و حیرت ممدوح منتهی گردد. توحید، هرچند مرتبه‌ای والاست، اما تعینی است که سالک را در چارچوب محدود نگه می‌دارد. این نقد، مانند هشداری به باغبانی است که به جای کاشتن درختان تنومند، به شاخه‌های کوچک بسنده می‌کند. وصول به ذات الهی، که با لاتعین و حیرت ممدوح همراه است، فراتر از توحید قرار دارد و سالک را به سوی بی‌کرانگی حق هدایت می‌کند.

این دیدگاه، با نظریه‌های عرفانی محی‌الدین ابن‌عربی هم‌خوانی دارد که وصول به ذات الهی را فراتر از مراتب توحید می‌داند. اولیاء و محبوبین، در مقام حیرت، «يَتَرَقَّوْنَ أَبَدَ الْآبَادِ» و از همه تعینات، حتی بهشت و اسماء الهی، فراتر می‌روند. این مقام، با آیه «فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» (البقرة: ۱۱۵، : «پس به هر سو رو كنيد، آنجا وجه خداست») هم‌سو است، زیرا سالک در این مقام، جز ذات الهی چیزی نمی‌بیند.

جمع‌بندی بخش سوم

حیرت ممدوح، به عنوان آخرین کلاس معرفت، سالک را از همه تعینات، حتی توحید و بهشت، رها ساخته و به سوی لاتعین و وصول به ذات الهی هدایت می‌کند. نقد «منازل السائرین» نشان‌دهنده محدودیت این اثر در ختم شدن به توحید است، در حالی که سلوک عرفانی باید به حیرت و ذات الهی منتهی شود. استعاره دریا و غواصی، این مقام را به زیبایی توصیف کرده و بر ضرورت انقطاع از تعینات تأکید دارد.

بخش چهارم: نقد فرهنگ گدایی و ضرورت اخلاص در سلوک

نقد فرهنگ گدایی در عرفان و جامعه

درس‌گفتار، فرهنگ گدایی و فقر در عرفان را به شدت مورد نقد قرار داده و آن را مانعی برای رشد معنوی و استقلال فردی و اجتماعی می‌داند. این فرهنگ، که انسان را در جایگاه ضعف و وابستگی نگه می‌دارد، مانند زنجیری است که روح را از پرواز به سوی تعالی بازمی‌دارد. این نقد، با آیه «أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ ۝ حَتَّىٰ زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ» (التكاثر: ۱-۲، : «تفاخر به بسيارى [مال و عزت‌] شما را سرگرم كرد، تا آنكه به گورستان‌ها درافتيد») هم‌خوانی دارد، زیرا طمع و طلب امور متعین، انسان را از اهداف والای معنوی دور می‌سازد.

این فرهنگ، نه تنها در عرفان، بلکه در تربیت خانوادگی و اجتماعی نیز ریشه دوانده است. درس‌گفتار، با اشاره به عبارات عامیانه‌ای مانند «بچه» یا «ضعیفه» برای افراد بالغ، این فرهنگ را خردکننده و مانع رشد استقلال می‌داند. این نقد، با آیه «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ» (الإسراء: ۷۰، : «و به‌راستى فرزندان آدم را گرامى داشتيم») هم‌سو است که بر کرامت ذاتی انسان تأکید دارد.

درنگ: فرهنگ گدایی در عرفان و جامعه، با خرد کردن کرامت انسانی، مانع رشد معنوی و استقلال می‌شود. این فرهنگ، مانند زنجیری بر پای روح، انسان را از تعالی بازمی‌دارد.

طلب متعین و محدودیت‌های آن

درس‌گفتار، طلب انسان عام را، که به «الْكَمَالُ الْمُتَعَيِّنُ» معطوف است، مورد نقد قرار می‌دهد. این طلب، که در ظرف فقر و گدایی شکل می‌گیرد، مانند تلاش برای جمع‌آوری خرده‌نان‌های پراکنده است که هرگز به کمال مطلق نمی‌رسد. انسان عام، به جای طلب کمال مطلق، به امور محدود و متعین دل می‌بندد، مانند گدایی که از نان درسته می‌گریزد و به خرده‌نان‌های پراکنده راضی می‌شود. این دیدگاه، با آیه «وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ» (آل عمران: ۱۸۵، : «و زندگى دنيا جز كالاى فريبنده نيست») هم‌خوانی دارد که بر ضرورت دوری از تعلقات متعین تأکید می‌کند.

این طلب متعین، که از همت کوتاه ناشی می‌شود، سالک را در مراتب پایین نگه می‌دارد و مانع از وصول به کمال مطلق می‌گردد. درس‌گفتار، با تمثیلی از گدایی که نان درسته را به دلیل ترس از سم رد می‌کند، این محدودیت را به تصویر می‌کشد.

علم به‌مثابه شیر مادر، نه خون

درس‌گفتار، طلب علم را به مکیدن شیر مادر تشبیه می‌کند، نه خون، مانند زالو. طالب علم باید با محبت و صفا به سوی علم حرکت کند، مانند فرزندی که با عشق از مادر تغذیه می‌کند، نه زالویی که با قساوت خون می‌مکد. این استعاره، با آیه «قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ» (الزمر: ۱۱، : «بگو: من مأمورم كه خدا را در حالى كه دين را براى او خالص كرده‌ام بپرستم») هم‌خوانی دارد، زیرا اخلاص در طلب علم، مانند محبت فرزند به مادر، قلب را از قساوت و طمع پاک می‌سازد.

در مقابل، طالب علمی که مانند زالو عمل می‌کند، پس از سیر شدن از علم، مانند زالویی که از بدن جدا شده و در زباله می‌افتد، از معرفت محروم می‌گردد. این نقد، بر ضرورت اخلاص و محبت در طلب علم تأکید دارد و از طالبان علم می‌خواهد که مانند فرزندان معنوی، با عشق و ارادت به سوی معرفت حرکت کنند.

درنگ: طلب علم باید با محبت و اخلاص، مانند مکیدن شیر مادر، انجام شود، نه با طمع و قساوت، مانند زالو. این اخلاص، قلب را از تعینات پاک ساخته و به سوی معرفت الهی هدایت می‌کند.

ضرورت شناخت موانع سلوک

درس‌گفتار، شناخت موانع و رفع آن‌ها را از مراحل کلیدی سلوک معرفی می‌کند: «ثُمَّ مَعْرِفَةُ الْعَوَائِقِ وَكَيْفِيَّةِ إِزَالَتِهَا». این موانع، که شامل شک، طمع و تعینات است، مانند سنگ‌هایی در مسیر رودخانه معرفت، جریان سلوک را مختل می‌کنند. شناخت و رفع این موانع، با تهذیب نفس و اخلاص ممکن می‌شود، چنان‌که آیه «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا» (الشمس: ۹، : «هر كس آن [نفس] را پاك گردانيد، قطعاً رستگار شد») بر ضرورت تزکیه نفس تأکید دارد.

سالک باید، مانند راننده‌ای که موانع جاده را شناسایی و رفع می‌کند، با شناخت عوایق و چگونگی ازاله آن‌ها، مسیر سلوک را هموار سازد. این فرایند، نیازمند شجاعت و دقت است، زیرا ازاله موانع، مانند کندن ریشه‌های عمیق، کاری دشوار و ظریف است.

نقد صاحب اعتقادات و استعاره زنبور

درس‌گفتار، صاحب اعتقادات را به زنبور تشبیه می‌کند که با طمع و حسادت، به دیگران آسیب می‌رساند. این استعاره، نقدی بر عالمان و طالبان علمی است که با رقابت و طمع، مانند زنبوری که گل‌ها را خراب می‌کند، به جای تولید معرفت، تخریب می‌کنند. این نقد، با آیه «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَهُمْ» (آل عمران: ۱۸۰، : «و كسانى كه به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده بخل مى‌ورزند، گمان نكنند كه آن براى آنها بهتر است») هم‌خوانی دارد.

زنبور، که برای تولید عسل گل‌ها را نابود می‌کند، نمادی از طالب علمی است که با حسادت و رقابت، به جای رشد معنوی، دیگران را تضعیف می‌کند. درس‌گفتار، این رفتار را با طلب اخلاص‌مندانه در برابر خداوند متمایز می‌کند، که سالک را از شک و شرط‌گذاری بازمی‌دارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

نقد فرهنگ گدایی و طلب متعین، بر ضرورت اخلاص و تهذیب نفس در سلوک تأکید دارد. طلب علم باید با محبت و صفا، مانند مکیدن شیر مادر، انجام شود، نه با طمع و قساوت، مانند زالو. شناخت و رفع موانع سلوک، مانند شک و طمع، سالک را به سوی معرفت الهی هدایت می‌کند. استعاره زنبور، خطرات رقابت و حسادت در طلب علم را به تصویر کشیده و بر ضرورت اخلاص و تسلیم کامل در برابر حق تأکید دارد.

نتیجه‌گیری کلی

کتاب حاضر، با تدوین علمی درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی مقام اعتصام و مفهوم حیرت در سلوک عرفانی پرداخته است. حیرت ممدوح، که از عمق معرفت و درک عظمت الهی سرچشمه می‌گیرد، سالک را به لاتعین و وصول به ذات الهی سوق می‌دهد، در حالی که حیرت مذموم، از جهل و شک ناشی شده و مانع پیشرفت معنوی است. نقد «منازل السائرین» نشان‌دهنده محدودیت این اثر در ختم شدن به توحید است، در حالی که سلوک باید به حیرت و ذات الهی منتهی شود. فرهنگ گدایی و طلب متعین، مانند زنجیری بر پای روح، انسان را از تعالی بازمی‌دارد، و طلب علم باید با اخلاص و محبت، مانند مکیدن شیر مادر، انجام شود. استعاره‌های دریا، غواصی و زنبور، این مفاهیم را به زیبایی توصیف کرده و بر ضرورت تهذیب نفس و انقطاع از تعینات تأکید دارند. این اثر، مانند چراغی در مسیر سلوک، خواننده را به تأمل در مراتب معرفت و حرکت به سوی ذات الهی دعوت می‌کند.

در پایان، امید است که این تدوین، با حفظ اصالت و عمق معانی درس‌گفتار، گامی در راستای ترویج معرفت عرفانی و علمی در میان پژوهشگران و طالبان حقیقت باشد.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار، حیرت ممدوح به چه معناست؟

2. بر اساس متن، احاطه اولیاء الهی نسبت به حقایق چگونه است؟

3. طبق درسگفتار، حیرت مذموم بیشتر در چه کسانی دیده می‌شود؟

4. آخرین کلاس معرفت در درسگفتار چیست؟

5. طبق متن، طلب انسان عام چیست؟

6. حیرت ممدوح مختص اولیاء خدا و کملین است.

7. حیرت مذموم پس از کسب علم ایجاد می‌شود.

8. عرفان گدایی باعث خرد شدن فرهنگ و هویت افراد می‌شود.

9. اولیاء خدا در حیرت ممدوح به دنبال تعینات مانند بهشت و حور هستند.

10. محصل عالم باید علم را مانند شیر مادر بمکد، نه مانند زالو که خون می‌مکد.

11. تفاوت اصلی بین حیرت ممدوح و حیرت مذموم چیست؟

12. چرا طلب انسان عام به کمال متعین منجر می‌شود؟

13. طبق درسگفتار، چرا اولیاء خدا در حیرت ممدوح ابدالآباد محصل هستند؟

14. چگونه عرفان گدایی به فرهنگ و هویت آسیب می‌زند؟

15. چرا درسگفتار مطالعه و مباحثه را برای محصلان ضروری می‌داند؟

پاسخنامه

1. حیرت پس از کسب علم

2. احاطه ظهوری

3. عوام و متوسطین

4. حیرت

5. کمال متعین

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. حیرت ممدوح پس از علم و در اولیاء خدا رخ می‌دهد، در حالی که حیرت مذموم قبل از علم و در عوام ناشی از شک است.

12. زیرا انسان عام به دلیل همت کوتاه و فقر ذاتی، به دنبال کمال‌های محدود و متعین است.

13. زیرا در حیرت ممدوح، اولیاء به ذات حق می‌رسند و دائماً در حال ترقی و معرفت‌اند.

14. عرفان گدایی با ترویج فرهنگ فقر و طمع، افراد و جامعه را خرد و کوچک می‌کند.

15. مطالعه و مباحثه مانع گمراهی شده و علم را در ذهن تثبیت می‌کند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده