متن درس
باب الفرار: گریز به سوی حق در سلوک عرفانی
تحلیل و تبیین باب فرار کتاب منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۱۳- باب فرار- بخش اول)
دیباچه
باب الفرار در کتاب شریف «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری، چونان منزلگاهی است که سالک را از ظلمت غیریت به سوی نور وحدت الهی رهنمون میسازد. این باب، که در پی اعتصام به حق در سلوک عرفانی قرار گرفته، گریز از غیر – اعم از خلق، نفس و تعلقات – به سوی ذات اقدس حقتعالی را به تصویر میکشد. فرار، حرکتی است سریع و پرشوق، که با معرفت به پوچی غیر و خوف از تنهایی غیریت، سالک را به پناهگاه امن الهی سوق میدهد. درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه یکصدوسیزدهم، با تبیینی عالمانه و عمیق، این منزل را چونان پلی میان معرفت و عمل معرفی میکند.
بخش یکم: مفهوم فرار و جایگاه آن در سلوک عرفانی
ماهیت فرار
فرار در عرفان اسلامی، چونان گریز سریع و هدفمند از هر آنچه غیر خداست به سوی ذات اقدس الهی است. این منزل، که در پی اعتصام به حق قرار گرفته، حرکتی فعال و پویا در سلوک است که سالک را از غیریتها – مانند خلق، نفس و تعلقات مادی – به سوی وحدت الهی رهنمون میسازد. در درسگفتار آمده است: «فرار، فرار عن الغير است و الى الله است.» این تعریف، فرار را چونان دویدن کشتیشکستهای به سوی ساحل نجات تصویر میکند، که از امواج گمراهی به پناهگاه امن الهی میگریزد.
درنگ: فرار، گریز سریع و پرشوق از غیر – اعم از خلق، نفس و تعلقات – به سوی ذات اقدس حقتعالی است، که سالک را از غیریت به وحدت الهی میرساند.
جایگاه فرار در سلوک
فرار، بهعنوان یکی از منازل سلوک عرفانی، پس از اعتصام به حق قرار گرفته و ظرف عملی و فعّال سالک را تشکیل میدهد. در درسگفتار تأکید شده است: «باب فرار، ظرف سلوك فعلى و عملى سالك است.» این منزل، سالک را از حالت ایستایی به حرکت پویا سوق میدهد، گویی پس از چنگ زدن به ریسمان الهی در اعتصام، اکنون با شتاب به سوی مقصد الهی میدود. فرار، از «لم یَکن» (نبود و غیبت) به «کان» (بود و حقیقت) است؛ از عدم و غیریت به سوی وجود و ذات حق.
استناد قرآنی
قرآن کریم، فرار را به روشنی در دو آیه از سوره ذاریات ترسیم میکند:
فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ ۖ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ
به : «پس به سوی خدا بگریزید که من برای شما از جانب او هشداردهندهای آشکارم» (ذاریات: ۵۰).
وَلَا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ ۖ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ
به : «و با خدا معبودی دیگر قرار ندهید که من برای شما از جانب او هشداردهندهای آشکارم» (ذاریات: ۵۱). آیه نخست، فرمانی وجودی است که سالک را به گریز به سوی خدا دعوت میکند، و آیه دوم، جنبه سلبی فرار را نشان میدهد که پرهیز از شرک و غیریت است.
تجسمی بودن فرار
فرار، چونان واقعیتی ملموس و وجودی در سلوک است که باید برای سالک تجسمی و قابلفهم باشد. در درسگفتار آمده است: «فلسفه عرفان بايد تجسمى باشد اگر مجسم نشود يك محملاتى سر هم مىشود اصلا براى انسان كارگشا نيست.» این تأکید، فرار را به کودکی تشبیه میکند که در تاریکی از ترس به سوی پناهگاه میدود، یا به فردی که از خطر با شتاب میگریزد. این تجسم، فرار را از مفهومی انتزاعی به واقعیتی ملموس تبدیل میکند که سالک آن را در زندگی خود تجربه میکند.
جمعبندی بخش یکم
فرار، منزلگاهی است در سلوک عرفانی که سالک را از غیریت به سوی وحدت الهی سوق میدهد. این حرکت سریع و پرشوق، پس از اعتصام به حق، ظرف عملی سالک را تشکیل میدهد و با استناد به آیات قرآن کریم، از غیر به سوی حق رهنمون میسازد. فرار، چونان دویدن به سوی پناهگاه امن الهی است که باید تجسمی و ملموس باشد تا سالک را در مسیر سلوک هدایت کند.
بخش دوم: علل و انگیزههای فرار
معرفت بهعنوان عامل فرار
معرفت، چونان چراغی است که قلب سالک را از ظلمت غیریت روشن میسازد و او را به سوی حق سوق میدهد. در درسگفتار آمده است: «معرفت، مىبيند هيچى نيست هيچ كس نيست.» این معرفت، سالک را به درک پوچی غیر – مانند زن، فرزند، مال و منال – میرساند، گویی پرده از پیش چشم او کنار میرود و جز حق چیزی نمیبیند. این آگاهی، انگیزهای برای گریز از غیریت به سوی حقیقت الهی است.
خوف و تنهایی بهعنوان عامل فرار
خوف و تنهایی، چونان انگیزهای وجودی، سالک را به سوی پناهگاه الهی میراند. در درسگفتار تأکید شده است: «مبتدى است ترس مىگيردش فلنگ را مىبندد فرار مىكند.» این خوف، نه ترس منفی، بلکه احساسی است که از تنهایی در برابر غیریت سرچشمه میگیرد. سالک، مانند کودکی که در تاریکی از ترس میدود، از تنهایی غیریت به سوی حق میگریزد. این حالت، با احساس سنگینی و غربت همراه است که سالک را به حرکت سریع وامیدارد.
درنگ: فرار سالک از دو عامل معرفت به پوچی غیر و خوف از تنهایی غیریت سرچشمه میگیرد، که او را به سوی پناهگاه امن الهی سوق میدهد.
تمثیلات تجسمی
برای ملموس ساختن فرار، درسگفتار از تمثیلات تجسمی بهره میجوید: «شما فرض كنيد الآن يك فردى در تاريكى قرار گرفته اين از تنهايى خوف پيدا مىكند و مىداند كه يك كسى آنجا هست… فرار مىكند مىدود از تاريكى مىگريزد.» این تمثیل، فرار را چونان حرکت سریع در برابر خطر یا خوف تصویر میکند. همچنین، مثال کودکی که از ترس به سوی مادر میدود، فرار را واقعیتی ملموس و قابلفهم میسازد.
استناد قرآنی
قرآن کریم، خوف و معرفت را بهعنوان انگیزههای فرار تأیید میکند:
فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ ۖ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ
به : «پس به سوی خدا بگریزید که من برای شما از جانب او هشداردهندهای آشکارم» (ذاریات: ۵۰). عبارت «نذیر مبین» بر نقش پیامبر بهعنوان هشداردهنده تأکید دارد که سالک را از خطر غیریت برحذر میدارد و او را به سوی حق سوق میدهد.
جمعبندی بخش دوم
فرار سالک، از دو رکن معرفت و خوف سرچشمه میگیرد. معرفت، چونان نوری است که پوچی غیر را آشکار میسازد، و خوف، چونان انگیزهای وجودی، سالک را از تنهایی غیریت به سوی پناهگاه الهی میراند. این دو عامل، با تمثیلات تجسمی و استنادات قرآنی، فرار را واقعیتی ملموس و پویا در سلوک عرفانی میسازند.
بخش سوم: مراتب فرار در سلوک
فرار عامی
فرار عامی، چونان گریز از غیریتهای ظاهری به سوی حق است که برای مبتدیان در سلوک مناسب است. در درسگفتار آمده است: «فرار عامى الحر من الغير الى الحق.» این مرتبه، سالک را از تعلقات مادی – مانند مال، منال و خلق – به سوی ذات الهی رهنمون میسازد. سالک در این مرحله، با معرفت به عدم وجود غیر، از غیریت میگریزد و به سوی حق پناه میبرد.
فرار از جهل، کسالت و ضیق
فرار در مرتبه دوم، شامل گریز از سه مانع درونی است: جهل، کسالت و ضیق. در درسگفتار آمده است: «از جهل به علم، از كسالت به شادابى و از ضيق به وسعت.» این مرتبه، سالک را از نادانی به آگاهی، از سستی به نشاط، و از تنگنا به گشایش میرساند. فرار از جهل، چونان حرکت از تاریکی به نور است؛ فرار از کسالت، چونان بیداری از خواب غفلت؛ و فرار از ضیق، چونان رهایی از بندهای نفس.
درنگ: فرار در مرتبه دوم، گریز از جهل به علم، از کسالت به نشاط، و از ضیق به سعه است، که سالک را به سوی نورانیت و گشایش رهنمون میسازد.
فرار از خدا به خدا
فرار از خدا به خدا، چونان مرتبهای پارادوکسیکال و عمیق است که سالک از عظمت الهی به خود او پناه میبرد. در درسگفتار آمده است: «افروا منك اليك، من از خودت به خودت فرار مىكنم.» این مرتبه، که مختص محبین است، بیانگر اوج معرفت و تسلیم است. سالک در این حالت، حتی در برابر عظمت حق، به ذات او پناه میبرد، گویی از نور به نور میگریزد.
استناد قرآنی
قرآن کریم، مرتبه فرار از خدا به خدا را با مفهوم پناه بردن تأیید میکند:
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ
به : «به خدا پناه میبرم از شیطان راندهشده» (نحل: ۹۸). این آیه، پناه بردن به خدا را بهعنوان گریز از غیر – حتی وسوسههای شیطانی – ترسیم میکند. فرار از خدا به خدا، با مفاهیمی چون توسل و استشفاع نیز مرتبط است.
جمعبندی بخش سوم
فرار در سلوک عرفانی، در سه مرتبه متجلی میشود: فرار عامی از غیر به حق، فرار از جهل، کسالت و ضیق به علم، نشاط و سعه، و فرار از خدا به خدا. این مراتب، سالک را از غیریتهای ظاهری و درونی به سوی وحدت و قرب الهی رهنمون میسازند، و هر مرتبه، گامی است در مسیر کمال توحیدی.
بخش چهارم: تمایز فرار و هجرت
ماهیت هجرت
هجرت، چونان حرکتی تدریجی و برنامهریزیشده است که معمولاً در پاسخ به شرایط اجتماعی یا دینی رخ میدهد. در درسگفتار آمده است: «هجرت بطى است.» این حرکت، مانند هجرت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله از مکه به مدینه، با آرامش و تأمل همراه است و سالک را بهتدریج به مقصد میرساند.
ماهیت فرار
فرار، برخلاف هجرت، حرکتی سریع و با اضطرار است که از معرفت و خوف سرچشمه میگیرد. در درسگفتار تأکید شده است: «فرار سريع است.» این حرکت، چونان دویدن در برابر خطر است که سالک را با شتاب به سوی پناهگاه الهی سوق میدهد. فرار، با پویایی و فوریت همراه است و سالک را از غیریت به سوی حق میراند.
درنگ: فرار، حرکتی سریع و با اضطرار است که برخلاف هجرت تدریجی، سالک را با شتاب از غیریت به سوی حق سوق میدهد.
تفاوتهای عملی
هجرت، چونان سفری آرام در مسیر الهی است که با برنامهریزی و استقامت همراه است. فرار، اما، چونان دویدن در برابر طوفان است که با شوق و خوف توأم است. در درسگفتار، این تفاوت با مثالهایی تجسمی تصویر شده است: «مثل اين است كه دشمنى وارد مىآيد… يكى مىگفت فرار كنيد.» این تمثیل، فوریت و اضطرار فرار را در برابر آرامش هجرت نشان میدهد.
جمعبندی بخش چهارم
فرار و هجرت، دو حرکت متمایز در سلوک عرفانیاند. هجرت، با آرامش و تأمل، سالک را بهتدریج به مقصد میرساند، درحالیکه فرار، با سرعت و اضطرار، او را از غیریت به سوی حق سوق میدهد. این تمایز، پویایی و فوریت فرار را در مسیر وصول به حق برجسته میسازد.
بخش پنجم: نقد انحرافات در عرفان
انحرافات ظاهری
عرفان اصیل، چونان گوهری شفاف است که باید از آلودگیهای ظاهری مصون بماند. در درسگفتار، انحرافاتی نظیر گدایی، خمودگی، و ظاهرسازی – مانند کشکول، پشم و ریش بلند – به شدت نقد شده است: «اگر ديديم آقا در عرفان منقل و كرسى و بنگ و حشيش و ترياك و خمارى و خرفتى و كثيفى… روى اين عرفان بايد صد تا فاتحه لعن خواند.» این انحرافات، عرفان را از شادابی و شفافیت دور کرده و به ذلت و فلاکت کشاندهاند.
نقد گدایی و خمودگی
گدایی و خمودگی، چونان آفتهاییاند که عرفان را از اصالت خود محروم میسازند. در درسگفتار آمده است: «يك كشكول گدايى دستش اندخته اين ضيق است يا وسعت است؟» این نقد، گدایی را نهتنها از منظر مادی، بلکه از منظر معنوی نیز محکوم میکند، زیرا سالک را به جای گشایش و نشاط، به تنگنا و ذلت میکشاند. خمودگی نیز، با روح عرفان که عروس علوم و مظهر شادابی است، در تضاد است.
درنگ: عرفان اصیل، شفاف، شاداب و مدرن است و از انحرافاتی نظیر گدایی، خمودگی و ظاهرسازی مصون میماند.
نقد فرهنگ قلندری
فرهنگ قلندری، که با حشیشکشی و ظاهرسازی همراه است، از عرفان اصیل جداست. در درسگفتار آمده است: «باور مىكنيد كه اگر كسى حشيش نكشد درويش نيست اصلا.» این نقد طنزی، به انحرافاتی اشاره دارد که عرفان را به جای معراج معنوی، به خمودگی و فلاکت کشاندهاند. عرفان، باید سالک را به سوی علم، نشاط و گشایش هدایت کند، نه به سوی ذلت و گدایی.
جمعبندی بخش پنجم
عرفان اصیل، چونان عروسی است که باید از آلودگیهای ظاهری و انحرافات فرهنگی مصون بماند. گدایی، خمودگی و فرهنگ قلندری، با روح عرفان در تضادند و سالک را از گشایش و نشاط محروم میسازند. این نقد، دعوتی است به بازگشت به عرفان قرآنی که مبتنی بر معرفت و شادابی است.
بخش ششم: نقد مزدوری در علم و دین
مزدوری در علم
مزدوری در علم، چونان آفتی است که دانش را از نقش رهاییبخش خود محروم ساخته است. در درسگفتار آمده است: «بيشترين طيف مزدورى در دانشمندان ما هستند.» این نقد، به دانشمندانی اشاره دارد که علم را در خدمت ظالمان و فاسقان قرار دادهاند، گویی دانش، که نعمتی الهی است، به ابزار بدبختی بشر تبدیل شده است.
خمودگی در دین
دین، که باید ظرف معرفت و پویایی باشد، با خمودگی و تحجر آلوده شده است. در درسگفتار تأکید شده است: «بيشترين خمودى هم در دين.» این خمودگی، دین را از رشد و پویایی محروم ساخته و آن را به محرومیت و حرمان کشانده است. عرفان، که باید عروس علوم باشد، نیز از این آفت مصون نمانده است.
درنگ: مزدوری در علم و خمودگی در دین، موانعیاند که عرفان، علم و دین را از اصالت و پویایی محروم ساختهاند.
پیامدهای اجتماعی
مزدوری و خمودگی، نهتنها عرفان و دین، بلکه جامعه را نیز به انحطاط کشاندهاند. در درسگفتار آمده است: «علم به آن زيبايى باعث تو سرى خوردن بشر شده.» این نقد، به تأثیرات مخرب علم و دین در خدمت اهداف غیرالهی اشاره دارد که بشر را به جای رهایی، به بدبختی کشانده است.
جمعبندی بخش ششم
مزدوری در علم و خمودگی در دین، چونان آفتهاییاند که عرفان، علم و دین را از اصالت خود دور کردهاند. این انحرافات، نهتنها سالک را از معرفت محروم میسازند، بلکه جامعه را نیز به انحطاط میکشانند. عرفان اصیل، باید از این آفتها پاک شده و بهعنوان علمی پویا، راهگشای مشکلات بشر باشد.
بخش هفتم: فرار در شرایط کمال
فرار در حضور نعمات
فرار واقعی، چونان گریز در شرایط کمال است که سالک، با وجود برخورداری از نعمات مادی، به پوچی آنها پی میبرد و به سوی حق میگریزد. در درسگفتار آمده است: «مىشود انسان همه چيز هم داشته باشد… احساس مىكند خدا نيست.» این حالت، با تمثیل خانهای پر از لوستر و لامپ اما بدون برق تصویر شده است، گویی سالک در حضور نعمات، فقدان نور الهی را احساس میکند.
تمثیل برق و نور
درسگفتار، فرار در شرایط کمال را با تمثیلی زیبا تصویر میکند: «اينها همه هست… آقا برق نيست.» این تمثیل، نعمات مادی را به لامپهایی تشبیه میکند که بدون برق، بیفایدهاند. سالک، با معرفت به فقدان نور الهی، از این نعمات به سوی حق میگریزد، گویی در پی «برق» الهی است که همهچیز را روشن میسازد.
درنگ: فرار در شرایط کمال، گریز از نعمات مادی به سوی نور الهی است که سالک را به درک فقدان حضور خدا رهنمون میسازد.
تفاوت با فرار در مصیبت
فرار در مصیبت، مانند گریز در بیماری یا فقدان، با فرار در کمال متفاوت است. در درسگفتار آمده است: «اينها ففروا الى الله نيست… استقبلوا الى غير الله است.» فرار در مصیبت، اغلب به سوی غیر است، اما فرار در کمال، با معرفت و شوق، به سوی حق انجام میشود. این تفاوت، اوج معرفت توحیدی را در فرار واقعی نشان میدهد.
جمعبندی بخش هفتم
فرار در شرایط کمال، چونان گریز از نعمات مادی به سوی نور الهی است که سالک را به درک فقدان حضور خدا رهنمون میسازد. این فرار، با معرفت و شوق همراه است و از فرار در مصیبت، که به سوی غیر است، متمایز میشود. تمثیل برق و نور، این حالت را به زیبایی تصویر میکند.
بخش هشتم: فرار، صفت محبین
محبین و محبوبین
فرار، چونان صفت محبین است که با معرفت و خوف، به سوی حق میگریزند. در درسگفتار آمده است: «محبين فرار مىكنند محبوبين اصلا فرار نمىكنند.» محبین، در مسیر صعود به سوی حق، با تلاش و مجاهده حرکت میکنند، درحالیکه محبوبین، در مقام قرب الهی مستقرند و به سوی خلق بازمیگردند.
ویژگیهای فرار محبین
فرار محبین، با معرفت به پوچی غیر و خوف از تنهایی غیریت همراه است. در درسگفتار تأکید شده است: «صفت محبين است ازش خيلى بايد استفاده كند.» این فرار، سالک را به درک حضور و غیاب خدا در شرایط مختلف – راحتی، مصیبت، با اشیاء یا بیاشیاء – رهنمون میسازد. محبین، با شوق و تلاش، به سوی حق میگریزند.
درنگ: فرار، صفت محبین است که با معرفت و خوف، به سوی حق میگریزند، درحالیکه محبوبین، در مقام قرب، نیازی به فرار ندارند.
پیامدهای معنوی
فرار محبین، چونان پلی است که سالک را به وحدت و قرب الهی میرساند. این فرار، نهتنها از غیریت، بلکه از هر آنچه مانع وصول به حق است، انجام میشود. سالک با این حرکت، به نورانیت و گشایش معنوی دست مییابد و قلب خود را از ظلمت غیریت پاک میسازد.
جمعبندی بخش هشتم
فرار، صفت محبین است که با معرفت و خوف، به سوی حق میگریزند. این حرکت، در برابر استقرار محبوبین در قرب الهی، پویایی و تلاش محبین را نشان میدهد. فرار، سالک را به وحدت و نورانیت رهنمون میسازد و قلب او را از غیریت پاک میکند.
جمعبندی نهایی
باب الفرار در «منازل السائرین»، چونان منزلگاهی فروزان، راه سلوک را با گریز از غیر به سوی حق روشن میسازد. این منزل، که پس از اعتصام به حق قرار گرفته، حرکتی سریع و پرشوق است که سالک را از غیریتهای ظاهری و درونی به وحدت الهی رهنمون میسازد. فرار، با دو عامل معرفت و خوف، از جهل به علم، از کسالت به نشاط، و از ضیق به سعه هدایت میکند. مراتب فرار – عامی، از جهل و کسالت، و از خدا به خدا – سالک را به سوی کمال توحیدی میبرند. نقد انحرافاتی نظیر گدایی، خمودگی و مزدوری، دعوتی است به بازگشت به عرفان قرآنی که مبتنی بر شادابی و معرفت است. فرار، بهعنوان صفت محبین، پویایی و شوق را در مسیر وصل به حق را در دل سالک زنده میکند. این اثر، با تکیه بر درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، سالک را به درک عمیقتر فرار و عمل به آن در سلوک دعوت میکند.
با نظارت صادق خادمی