در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 115

متن درس





منازل السائرین: تأملی عرفانی در باب فرار

منازل السائرین: تأملی عرفانی در باب فرار

تحلیل و تبیین باب فرار کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۱۵- باب فرار- بخش سوم)

مقدمه

کتاب «منازل السائرین» اثر خواجه عبدالله انصاری، یکی از شاهکارهای عرفان اسلامی است که مراحل سلوک معنوی را با دقتی بی‌نظیر ترسیم می‌کند. در این اثر، هر منزل به‌عنوان گامی در مسیر تعالی روحی سالک معرفی شده و با زبانی عمیق و عرفانی، ویژگی‌ها و الزامات آن تبیین می‌گردد. درس‌گفتار حاضر، که در جلسه یکصد و پانزدهم ارائه شده، به بررسی «باب فرار» اختصاص دارد. این منزل، به‌عنوان یکی از مراحل اولیه سلوک، حرکتی آگاهانه و هدفمند از وضعیت‌های نامطلوب (جهل، کسالت، تنگنا) به سوی وضعیت‌های متعالی (علم، نشاط، وسعت) را توصیف می‌کند.

بخش اول: مفهوم فرار در سلوک عرفانی

تعریف و الزامات فرار

فرار در سلوک عرفانی، به‌منزله حرکتی هدفمند و آگاهانه از وضعیت‌های نامطلوب به سوی کمال و تعالی تعریف می‌شود. این حرکت، همان‌گونه که در متن اصلی آمده، نیازمند سه عنصر بنیادین است: معرفت، خوف، و حیلت. معرفت، به شناخت دقیق مبدأ و مقصد فرار اشاره دارد؛ خوف، انگیزه‌ای درونی است که از ترس عقب‌ماندگی معنوی نشأت می‌گیرد؛ و حیلت، تدبیر و هوشمندی در انتخاب مسیر مناسب را شامل می‌شود. این سه عنصر، فرار را از یک عمل غریزی به فرایندی نظام‌مند و آگاهانه تبدیل می‌کنند که سالک را به سوی مقصد متعالی هدایت می‌کند.

درنگ:

فرار در سلوک، حرکتی است که با معرفت به مبدأ و مقصد، خوف از عقب‌ماندگی معنوی، و حیلت در انتخاب مسیر هوشمندانه، سالک را از جهل، کسالت، و تنگنا به سوی علم، نشاط، و وسعت رهنمون می‌سازد.

از منظر روان‌شناسی، فرار عرفانی می‌تواند به‌مثابه مکانیسمی انگیزشی تلقی گردد که سالک را از حالت رکود به سوی رشد و تعالی سوق می‌دهد. این فرایند، با تأکید بر آگاهی و برنامه‌ریزی، نشان‌دهنده رویکردی نظام‌مند به سلوک است که با نظریه‌های رشد معنوی در عرفان اسلامی، مانند مراتب سلوک در اندیشه خواجه عبدالله انصاری، هم‌راستاست.

تفاوت فرار در مراتب مختلف سالکان

فرار، به‌عنوان یکی از مراحل سلوک، بیشتر برای سالکان مبتدی و متوسط کاربرد دارد. اولیای کامل، که در مقام قرب الهی استقرار یافته‌اند، از فرار بی‌نیازند، زیرا با حقیقت متحد شده و خوف یا فرار در آن‌ها معنا ندارد. این تمایز، سلوک را به‌صورت فرایندی تدریجی معرفی می‌کند که در هر مرحله، ابزار و رویکرد خاص خود را می‌طلبد. به تعبیر درس‌گفتار، «زره امیرمؤمنان پشت ندارد»، یعنی اولیای کامل، مانند حضرت علی علیه‌السلام، به دلیل استقرار در مقام قرب، نیازی به فرار از چیزی ندارند.

درنگ:

اولیای کامل، به دلیل اتحاد با حقیقت الهی، از فرار بی‌نیازند، در حالی که سالکان مبتدی و متوسط برای پیشرفت در سلوک، نیازمند فرار از موانع (جهل، کسالت، تنگنا) هستند.

این دیدگاه، با مراتب سلوک در عرفان اسلامی هم‌خوانی دارد و نشان‌دهنده سیر تدریجی سالک از مراحل اولیه به سوی کمال است. از منظر فلسفی، این تمایز به تفاوت میان وجود بالقوه و بالفعل اشاره دارد، جایی که اولیای کامل، وجود بالفعل خویش را به کمال رسانده‌اند.

بخش دوم: ابعاد فرار عام

فرار از جهل به علم

فرار عام، که برای همه سالکان در مراحل اولیه سلوک ضروری است، در سه محور تعریف می‌شود: فرار از جهل به علم، از کسالت به نشاط، و از تنگنا به وسعت. فرار از جهل به علم، نیازمند تبعیت از عالمان صدیق است؛ کسانی که علم و عملشان هم‌راستاست. این تبعیت، هم اعتقادی (عقداً) و هم عملی (سعیاً) است و سالک را از نادانی به سوی معرفت هدایت می‌کند.

درنگ:

فرار از جهل به علم، از طریق تبعیت اعتقادی و عملی از عالمان صدیق محقق می‌شود که علم و عملشان در هماهنگی کامل است.

از منظر فلسفه اسلامی، علم بدون عمل ناقص و بی‌اثر است. این دیدگاه، با اصول اخلاقی که علم را در گرو عمل صالح می‌دانند، هم‌خوانی دارد. از منظر روان‌شناسی، تبعیت از الگوهای معتبر می‌تواند انگیزه و تعهد سالک را در مسیر رشد تقویت کند.

نقد الزام تحقیق برای ایمان

درس‌گفتار با نقدی صریح به الزام تحقیق پیچیده برای ایمان، تأکید می‌کند که ایمان نیازی به استدلال‌های فلسفی سنگین ندارد. ایمان، به‌عنوان یک باور قلبی، می‌تواند از طریق تقلید، مشاهده، یا تجربه مستقیم حاصل شود. این دیدگاه، ایمان را به‌عنوان حالتی در دسترس برای همه معرفی می‌کند و بار سنگین تحقیق عقلی را از دوش افراد عادی برمی‌دارد.

درنگ:

ایمان، به‌عنوان باور قلبی، از مسیرهای مختلفی مانند تقلید، تعقل، یا شهود حاصل می‌شود و نیازی به تحقیق پیچیده ندارد.

از منظر الهیات اسلامی، ایمان می‌تواند از طریق تجربه عاطفی و شهودی نیز شکل گیرد، که با رویکردهای مدرن در روان‌شناسی دین هم‌راستاست. این دیدگاه، ایمان را فراتر از استدلال عقلی و شامل ابعاد عاطفی و تجربی می‌داند.

فرار از کسالت به نشاط

فرار از کسالت به نشاط، به معنای رهایی از سستی و حرکت به سوی پویایی و جدیت در سلوک است. کسالت، مانعی است که سالک را از تلاش بازمی‌دارد، در حالی که نشاط، انگیزه‌ای درونی برای پیشرفت فراهم می‌کند. این فرایند، نیازمند فعالیت ذهنی و جسمی است که سالک را در مسیر سلوک فعال نگه می‌دارد.

درنگ:

فرار از کسالت به نشاط، سالک را از سستی به سوی پویایی و جدیت سوق می‌دهد و نیازمند هوشیاری و فعالیت مستمر است.

از منظر روان‌شناسی مثبت‌گرا، نشاط و انگیزه درونی، عوامل کلیدی در دستیابی به اهداف بلندمدت هستند. این تحلیل، با تأکید درس‌گفتار بر لزوم هوشیاری و پویایی در فرار هم‌خوانی دارد.

فرار از تنگنا به وسعت

فرار از تنگنا به وسعت، به معنای رهایی از محدودیت‌های مادی و روانی و دستیابی به توکل و اطمینان به رزق الهی است. درس‌گفتار با استناد به آیه «فَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا» (طه: ۱۲۴، : «و هر کس از یاد من روی گرداند، در حقیقت، زندگی تنگ [و سختی] خواهد داشت») بر اهمیت این حرکت تأکید می‌کند. توکل در اینجا، نه انتظار منفعلانه، بلکه اعتماد به الطاف الهی از طریق تلاش و تولید علم است.

درنگ:

فرار از تنگنا به وسعت، با توکل به خدا از طریق تلاش و تولید علم محقق می‌شود، نه انتظار منفعلانه برای دریافت کمک.

از منظر روان‌شناسی، توکل به‌عنوان مکانیسمی مقابله‌ای، استرس ناشی از عدم قطعیت‌های مادی را کاهش می‌دهد. این دیدگاه، با تأکید درس‌گفتار بر استقلال عالمان از طریق تولید علم هم‌راستاست.

بخش سوم: نقدهای اجتماعی و دینی

نقد گدایی و وابستگی عالمان

درس‌گفتار با لحنی انتقادی، گدایی و وابستگی عالمان دینی به دیگران را محکوم می‌کند و آن را مغایر با کرامت و شرافت عالم می‌داند. وابستگی به نذورات و کمک‌های مردمی، جایگاه اجتماعی عالمان را تضعیف کرده و اعتماد عمومی به نهادهای دینی را کاهش می‌دهد.

درنگ:

وابستگی عالمان به کمک‌های مردمی، کرامت و اقتدار معنوی آن‌ها را تضعیف می‌کند و مغایر با روح توکل و استقلال است.

از منظر جامعه‌شناسی، وابستگی نهادهای علمی به منابع غیرپایدار، کارایی و اعتبار آن‌ها را کاهش می‌دهد. این نقد، با دعوت درس‌گفتار به تولید علم درآمدزا هم‌خوانی دارد.

علم به‌عنوان منبع استقلال

درس‌گفتار، علم را سرمایه‌ای ارزشمند معرفی می‌کند که عالم را از وابستگی به دیگران بی‌نیاز می‌سازد. عالمان باید از طریق تولید دانش کاربردی و عرضه آن به جامعه، به استقلال مالی و معنوی دست یابند. این دیدگاه، علم را از حالت نظری به ابزاری برای تحول اجتماعی و اقتصادی تبدیل می‌کند.

درنگ:

علم، به‌عنوان سرمایه‌ای ارزشمند، عالم را از وابستگی بی‌نیاز کرده و به ابزاری برای تحول اجتماعی و اقتصادی تبدیل می‌شود.

از منظر اقتصاد دانش‌بنیان، تولید و عرضه دانش کاربردی، به توسعه اقتصادی و استقلال نهادهای علمی منجر می‌شود. این تحلیل، با تأکید درس‌گفتار بر خودکفایی عالمان هم‌راستاست.

نقد رفتارهای گدایی‌محور در حوزه‌های علمیه

درس‌گفتار با اشاره به رفتارهایی مانند رقابت برای دریافت نذورات در حوزه‌های علمیه، این اعمال را ناشایست و مغایر با شرافت عالم دینی می‌داند. این نقد، حوزه‌ها را به بازنگری در ساختار مالی و معنوی خود دعوت می‌کند.

درنگ:

رفتارهای گدایی‌محور در حوزه‌های علمیه، مغایر با کرامت عالم بوده و نیازمند اصلاح ساختار مالی و معنوی است.

از منظر مدیریت سازمانی، وابستگی به منابع غیرپایدار، کارایی و اعتبار نهادهای علمی را کاهش می‌دهد. این دیدگاه، با دعوت درس‌گفتار به تولید علم درآمدزا هم‌خوانی دارد.

توکل و کرامت انسانی

توکل واقعی، در استقلال و کرامت انسانی تعریف می‌شود. عالم باید با تکیه بر علم و تلاش خود، نه‌تنها نیازهای خود را برآورده کند، بلکه به جامعه خدمت نماید. این دیدگاه، توکل را از انتظار منفعلانه به اعتماد فعال به الطاف الهی از طریق تولید و تلاش تبدیل می‌کند.

درنگ:

توکل واقعی، در استقلال و کرامت انسانی از طریق تلاش و تولید علم متجلی می‌شود، نه انتظار منفعلانه برای دریافت کمک.

از منظر فلسفه اخلاق، کرامت انسانی با استقلال و خودکفایی تقویت می‌شود. این دیدگاه، با تأکید درس‌گفتار بر پرهیز از گدایی هم‌راستاست.

نقد سوءاستفاده از الگوهای زندگی ائمه

درس‌گفتار به سوءاستفاده از الگوهای زندگی ائمه، مانند کارگری حضرت علی علیه‌السلام، برای توجیه گدایی یا کارهای نامناسب انتقاد می‌کند. کارگری حضرت علی، نشانه زهد و خدمت به جامعه بود، نه نیازی مادی. سوءاستفاده از این الگوها، مغایر با روح عرفانی و اخلاقی زندگی ائمه است.

درنگ:

الگوهای زندگی ائمه باید به‌درستی تفسیر شوند؛ کارگری حضرت علی نشانه زهد و خدمت بود، نه توجیهی برای وابستگی یا تنبلی.

از منظر تاریخ اسلامی، زندگی ائمه نمونه‌ای از تعادل بین زهد و تلاش است. این دیدگاه، با تأکید درس‌گفتار بر تولید علم و پرهیز از وابستگی هم‌راستاست.

تولید علم کاربردی و زهد

درس‌گفتار، حوزه‌های علمیه را به تولید علم کاربردی و درآمدزا دعوت می‌کند. علم، به‌عنوان ابزاری برای تسخیر امکانات جهانی و خدمت به بشریت، باید به جامعه جهانی عرضه شود. زهد نیز به معنای ساده‌زیستی و پرهیز از مصرف‌گرایی تعریف می‌شود، اما این ساده‌زیستی نباید با گدایی اشتباه گردد.

درنگ:

حوزه‌های علمیه باید علم کاربردی تولید کرده و به جهان عرضه کنند؛ زهد، ساده‌زیستی همراه با تلاش است، نه گدایی.

از منظر اقتصاد جهانی، تولید دانش کاربردی، عاملی کلیدی در توسعه پایدار است. از منظر فلسفه عرفانی، زهد به معنای رهایی از تعلقات مادی و تمرکز بر اهداف متعالی است.

جمع‌بندی

درس‌گفتار حاضر، با تمرکز بر «باب فرار» در منازل السائرین، حرکتی آگاهانه و هدفمند از جهل، کسالت، و تنگنا به سوی علم، نشاط، و وسعت را تبیین می‌کند. این حرکت، نیازمند معرفت، خوف، و حیلت است و برای سالکان مبتدی و متوسط طراحی شده است. اولیای کامل، به دلیل استقرار در مقام قرب، از فرار بی‌نیازند. درس‌گفتار با نقدی صریح به رفتارهای گدایی‌محور در حوزه‌های علمیه، بر لزوم استقلال مالی و معنوی عالمان از طریق تولید علم تأکید دارد. توکل، نه انتظار منفعلانه، بلکه اعتماد به الطاف الهی از طریق تلاش و تولید تعریف شده است. این دیدگاه، با اصول اقتصاد دانش‌بنیان، روان‌شناسی انگیزش، و فلسفه اخلاق هم‌راستاست و حوزه‌های علمیه را به تولید علم کاربردی و عرضه آن به جهان دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن درسگفتار، اعتصام بحبل الله شامل چند درجه است؟

2. اولین مرحله از اعتصام عام در متن چیست؟

3. در متن، کدام مفهوم به عنوان پایه معاملات ذکر شده است؟

4. طبق متن، چه چیزی باعث نابودی اعمال خیر می‌شود؟

5. کدام عبارت در متن به عنوان تعریف یقین بیان شده است؟

6. اعتصام بحبل الله شامل اعتصام بالله است.

7. طبق متن، استسلام با آرامش و خضوع همراه است.

8. انصاف در معاملات به معنای عدم انحراف و کلاه گذاشتن بر سر دیگران است.

9. متن بیان می‌کند که شك اعمال خیر را نابود می‌کند، اما یقین نمی‌تواند گناهان را از بین ببرد.

10. طبق متن، شخصی که یقین به پروردگار دارد، نمی‌تواند گناه زیاد و خیر کم داشته باشد.

11. تفاوت اصلی بین استسلام و اذعان در اعتصام چیست؟

12. چرا طبق متن، انصاف در معاملات ضروری است؟

13. منظور از تعظيم امر و نهی در متن چیست؟

14. چرا طبق متن، شك اعمال خیر را نابود می‌کند؟

15. طبق متن، چرا شخصی با یقین نمی‌تواند گناه زیاد داشته باشد؟

پاسخنامه

1. سه درجه

2. استسلام

3. يقين و انصاف

4. شك

5. اعتقاد جازم مطابق با واقع

6. نادرست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. استسلام پذیرش اولیه حق با دغدغه است، اما اذعان با آرامش و خضوع قلبی همراه است.

12. انصاف در معاملات مانع انحراف و بی‌عدالتی می‌شود و پایه دین‌داری است.

13. تعظيم امر و نهی یعنی اوامر و نواهی الهی را با عظمت شناختن و اطاعت کردن.

14. شك بنیان اعتقاد به خدا را سست کرده و اعمال خیر را بی‌ارزش می‌کند.

15. یقین به خدا مانع گناه می‌شود، زیرا شخص خدا را حاضر و ناظر می‌داند.

فوتر بهینه‌شده