در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 116

متن درس

تبیین مفهوم فرار در سلوک عرفانی

تحلیل و تبیین باب فرار کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۱۶ -باب فرار- بخش چهارم)

دیباچه

باب فرار، به عنوان یکی از منازل برجسته در مسیر سلوک عرفانی در کتاب شریف منازل السائرین اثر خواجه عبدالله انصاری، منزلگاهی است که سالک را به سوی تحول درونی و بیرونی رهنمون می‌سازد. این بخش، با تمرکز بر سه محور بنیادین فرار—گریز از جهل به سوی علم، از کسالت به شادابی، و از تنگنا به گشایش—به تبیین ضرورت پویایی در حیات فردی و اجتماعی می‌پردازد. درس‌گفتار حاضر، با نگاهی نقادانه و عمیق، به مسائل فرهنگی، اجتماعی و علمی حوزه‌های علمیه و جامعه اسلامی پرداخته و بر لزوم تولید علم، تلاش فعالانه و توکل پویا تأکید دارد

بخش نخست: تبیین مفهوم فرار در سلوک عرفانی

محورهای سه‌گانه فرار

فرار در سلوک عرفانی، به مثابه سفری است که سالک را از ظلمت‌های وجودی به سوی نور معرفت، پویایی و گشایش هدایت می‌کند. این منزل، سه محور بنیادین را در بر می‌گیرد: گریز از جهل به سوی علم، از کسالت به شادابی، و از تنگنا به گشایش. هر یک از این محورها، بعدی از وجود انسانی—عقل، اراده و قلب—را در مسیر کمال بازسازی می‌کند.

درنگ: فرار در سلوک عرفانی، سفری سه‌گانه است که سالک را از جهل به علم (تحول شناختی)، از کسالت به شادابی (تحول انگیزشی) و از تنگنا به گشایش (تحول عاطفی و وجودی) رهنمون می‌سازد. این تحولات، پایه‌های حرکت به سوی حق را تشکیل می‌دهند.

این تقسیم‌بندی، با آیه شریفه ﴿فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ﴾ (الذاريات: ۵۰، : «پس به سوی خدا بگریزید») همخوانی دارد. فرار به سوی حق، هدف نهایی سلوک است که از طریق تحول در ابعاد وجودی انسان محقق می‌شود. گریز از جهل، به معنای رهایی از تاریکی نادانی و گام نهادن در روشنایی علم است؛ گریز از کسالت، به مثابه بیداری اراده و پویایی روح است؛ و گریز از تنگنا، گشوده شدن سینه به نور الهی و رهایی از اضطراب‌های وجودی است.

عوامل عقب‌ماندگی و پیشرفت

عوامل عقب‌ماندگی فردی و اجتماعی، در سه عنصر جهل، کسالت و تنگنا خلاصه می‌شود، در حالی که عوامل پیشرفت، در علم، شادابی و گشایش متبلور است. این دوگانه، معیاری برای سنجش وضعیت سالک و جامعه در مسیر سلوک ارائه می‌دهد. جامعه بسته، گرفتار نادانی، سستی و اضطراب است، در حالی که جامعه باز، با آگاهی، نشاط و گشاده‌دلی شناخته می‌شود.

درنگ: عوامل عقب‌ماندگی (جهل، کسالت، تنگنا) در مقابل عوامل پیشرفت (علم، شادابی، گشایش) قرار دارند. این دوگانه، به تحلیل روان‌شناختی و جامعه‌شناختی وضعیت انسان و جامعه پرداخته و ضرورت تحول در ساختارهای فرهنگی و اجتماعی را نشان می‌دهد.

این دیدگاه، به مثابه آینه‌ای است که وضعیت درونی و بیرونی انسان را بازتاب می‌دهد. سالک باید با تأمل در این عوامل، مسیر خود را از ظلمت به نور هموار سازد. جامعه‌ای که در جهل غوطه‌ور است، در کسالت فرو می‌رود و در تنگناهای اضطراب گرفتار می‌شود، نمی‌تواند به سوی کمال گام بردارد.

ویژگی‌های افراد و جوامع بسته

افراد و جوامع بسته، در بند جهل، کسالت و تنگنا گرفتارند. این ویژگی‌ها، در ذهن، قلب، فرهنگ و روابط اجتماعی آنها متجلی می‌شود و مانع سلوک و پیشرفت است. چنین افرادی، به دلیل فقدان گشاده‌دلی و آگاهی، در تنگناهای نفسانی و اجتماعی فرو می‌روند، گویی در قفسی از محدودیت‌های خودساخته محبوس‌اند.

درنگ: افراد و جوامع بسته، گرفتار قفس جهل، کسالت و تنگنا هستند. این وضعیت، مانع شکوفایی معنوی و اجتماعی شده و سالک را از حرکت به سوی حق باز می‌دارد.

این توصیف، به مثابه نقدی بر روان‌شناسی افراد و جامعه‌شناسی جوامع بسته عمل می‌کند. ذهن بسته، از پذیرش حقیقت باز می‌ماند؛ قلب بسته، از محبت و گشاده‌دلی محروم است؛ و جامعه بسته، در اضطراب و ناآرامی غوطه‌ور می‌شود.

نظم و شادابی در سلوک

کسالت، نشانه‌ای از بیماری معنوی است که سالک را از حرکت باز می‌دارد. درمان این بیماری، در ایجاد نظم و شادابی در زندگی نهفته است. نظم در عبادات، مطالعه و حرکت، به مثابه جریانی حیات‌بخش، روح سالک را از سستی به سوی پویایی هدایت می‌کند.

درنگ: نظم و شادابی، درمان کسالت معنوی است. این حالت، با آیه ﴿إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا﴾ (النساء: ۱۰۳، : «نماز بر مؤمنان فرضی است که در اوقات معین مقرر شده») همخوانی دارد و بر اهمیت نظم در عبادات تأکید می‌کند.

نظم، به مثابه ستون فقرات سلوک، سالک را از پراکندگی به سوی تمرکز و پویایی رهنمون می‌سازد. شادابی، چون نسیمی روح‌بخش، قلب سالک را از غبار کسالت پاک می‌کند و او را برای تلاش و حرکت آماده می‌سازد.

بخش دوم: نقد فاصله معنوی و تفسیر نادرست مفاهیم دینی

فاصله طبقاتی معنوی

فاصله زیاد میان سطح معنوی انسان‌های عادی و اولیای الهی، به سوءتفاهم و تفسیر نادرست تعالیم دینی منجر شده است. این فاصله، به مثابه شکافی عمیق، مانع بهره‌مندی صحیح از معارف دینی می‌شود و سالک را در دام انفعال و بدفهمی گرفتار می‌سازد.

درنگ: فاصله معنوی میان انسان‌های عادی و اولیای الهی، به تفسیر نادرست مفاهیم دینی منجر شده و مانع بهره‌مندی صحیح از دین می‌شود.

این شکاف، گویی دیواری است که سالک را از نور حقیقت جدا می‌کند. هنگامی که فهم نادرست جای معرفت صحیح را می‌گیرد، دین به جای هدایت، به ابزاری برای انفعال و سستی تبدیل می‌شود.

نقد تفسیر نادرست توکل

توکل، در فهم نادرست، به انفعال و تنبلی تعبیر شده است، در حالی که حقیقت توکل، تلاش فعالانه همراه با اعتماد به خداست. توکل، به معنای واگذاری نتیجه به خدا پس از کوشش است، نه انتظار منفعلانه برای رزق.

درنگ: توکل واقعی، با تلاش و اعتماد به خدا پیوند دارد و با آیه ﴿وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ﴾ (الطلاق: ۲-۳، : «هر کس تقوای الهی پیشه کند، خدا برایش راه خروجی قرار می‌دهد و از جایی که گمان نمی‌برد روزی‌اش می‌دهد») همخوانی دارد.

توکل، چون پلی است که تلاش انسانی را به فیض الهی متصل می‌کند. تفسیر نادرست آن، سالک را به سوی سستی و انتظار بی‌ثمر سوق می‌دهد، در حالی که توکل حقیقی، او را به تلاش و خلاقیت فرا می‌خواند.

توکل و تولید

توکل واقعی، با تفکر، تلاش و تولید همراه است. تقوا و علم، ذهن را شکوفا کرده و به اختراع و اکتشاف منجر می‌شود. این فرآیند، به رزق غیرمنتظره منتهی می‌گردد، گویی چشمه‌ای از دل زمین می‌جوشد و همه را سیراب می‌کند.

درنگ: توکل، فرآیندی فعال و خلاق است که با تولید علم و عمل، به رزق غیرمنتظره منجر می‌شود. این دیدگاه، با آیه ﴿وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ﴾ (الطلاق: ۳) پیوند دارد.

تولید، به مثابه میوه‌ای است که از درخت علم و تقوا می‌روید. سالک با کوشش و تفکر، نه تنها خود را سیراب می‌کند، بلکه دیگران را نیز از فیض وجودش بهره‌مند می‌سازد.

بخش سوم: نقد فرهنگ تکدی و ضرورت تولید علم

نقد فرهنگ تکدی در حوزه‌های علمیه

فرهنگ تکدی و انفعال در حوزه‌های علمیه، مانع تولید علم و عزت عالمان است. عالم باید به جای وابستگی، تولیدکننده و خودکفا باشد، مانند چشمه‌ای که از خود می‌جوشد و دیگران را سیراب می‌کند.

درنگ: فرهنگ تکدی، عالمان را از عزت و اقتدار محروم می‌کند. عالم باید با تولید علم، به خودکفایی و خدمت به جامعه دست یابد.

این نقد، به مثابه هشداری است به حوزه‌های علمیه که از حالت انفعال خارج شده و به سوی تولید و پویایی گام بردارند. عالم، چون کشاورزی است که با کاشت علم، نه تنها خود را، بلکه جامعه را نیز تغذیه می‌کند.

ضرورت تولید علم جهانی

حوزه‌های علمیه باید در تمامی رشته‌های علمی، از فلسفه و عرفان گرفته تا روان‌شناسی و سیاست، به تولید علم بپردازند و آن را استانداردسازی کرده و به جهان عرضه کنند. این تولید، حوزه‌ها را از انفعال به اقتدار علمی رهنمون می‌سازد.

درنگ: تولید علم در حوزه‌های علمیه، به جهانی‌سازی علوم دینی و رقابت علمی منجر می‌شود. این فرآیند، عالمان را به جایگاه عزت و اقتدار می‌رساند.

تولید علم، چون گوهری است که درخشش آن، نه تنها حوزه‌ها، بلکه کل جهان را روشن می‌کند. عالم با تولید علم، به جای مصرف‌کننده بودن، به خالق ارزش تبدیل می‌شود.

افول حوزه‌ها به دلیل فقدان رقابت

فقدان رقابت علمی و انگیزه در حوزه‌های علمیه، به افول نیروهای نخبه و کسالت منجر می‌شود. رقابت، چون نسیمی است که انگیزه را در دل‌ها می‌دمد و به رشد و شکوفایی می‌انجامد.

درنگ: رقابت علمی، انگیزه‌بخش پیشرفت است. فقدان آن، حوزه‌ها را به کسالت و افول سوق می‌دهد، در حالی که رقابت، به رشد و شکوفایی منجر می‌شود.

رقابت، به مثابه مسابقه‌ای است که عالمان را به تلاش و نوآوری فرا می‌خواند. بدون این انگیزه، حوزه‌ها در دام تکرار و سستی گرفتار می‌شوند.

بخش چهارم: کسالت، تشمیر و گشایش

کسالت و نفس اماره

کسالت، ویژگی نفس اماره است که به سستی و انفعال می‌انجامد. فرار از کسالت، به معنای غلبه بر نفس و حرکت به سوی شادابی است، گویی سالک از خواب غفلت بیدار می‌شود و به سوی نور تلاش گام برمی‌دارد.

درنگ: کسالت، نشانه نفس اماره است که با آیه ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ (الشمس: ۷-۸، : «و سوگند به نفس و آنچه آن را سامان داد و بدکاری و پرهیزگاری‌اش را به آن الهام کرد») پیوند دارد.

نفس اماره، چون دامی است که سالک را در سستی و خواب غفلت گرفتار می‌کند. فرار از این دام، با تقوا و تلاش ممکن می‌شود.

تشمیر و شادابی

تشمیر، به معنای شادابی، جدیت و بلوغ در حرکت است. این حالت، سالک را از کسالت به سوی خیزش‌های معنوی و عملی سوق می‌دهد، گویی روح او از بند سستی رها شده و به سوی پویایی پرواز می‌کند.

درنگ: تشمیر، نشانه پویایی و جدیت در سلوک است که سالک را به خیزش‌های معنوی و عملی هدایت می‌کند.

تشمیر، چون جریانی است که سالک را از ساحل سستی به دریای تلاش و پویایی می‌رساند. این حالت، با آمادگی برای عمل و حرکت تعریف می‌شود.

تنگنای صدر و رزق

تنگنای صدر، به معنای نگرانی از رزق برای خود و خانواده است. فرار از این تنگنا، به گشایش صدر و اعتماد به رزق الهی منجر می‌شود، گویی قلب سالک از تاریکی اضطراب به نور اطمینان راه می‌یابد.

درنگ: گشایش صدر، با آیه ﴿أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ﴾ (الشرح: ۱، : «آیا سینه‌ات را برایت نگشاده‌ایم؟») پیوند دارد و نشانه رهایی از تنگنای رزق است.

گشایش صدر، چون کلیدی است که قفل نگرانی را باز می‌کند و سالک را به سوی آرامش و اعتماد به خدا هدایت می‌کند.

بخش پنجم: علم، توکل و نمونه‌های عملی

علم، گران‌ترین متاع

علم، ارزشمندترین دارایی است که می‌تواند رزق مادی و معنوی را تأمین کند. تولید علم، به خودکفایی و عزت عالمان منجر می‌شود، گویی گوهری است که از دل تلاش و تفکر استخراج می‌شود.

درنگ: علم، گران‌ترین متاع است که با تولید و نوآوری، عالمان را به عزت و اقتدار می‌رساند.

علم، چون گنجی است که نه تنها صاحبش را غنی می‌کند، بلکه جامعه را نیز از فقر معنوی و مادی رها می‌سازد.

نمونه انسان الهی

آیت الله طباطبائی، نمونه‌ای برجسته از عالمی است که با تولید فکر و عمل الهی، بدون نیاز به رزق مادی، به اقتدار و عزت رسید. ایشان، با توکل و تلاش، به رزق غیرمنتظره دست یافت و فقیرانه زیست.

درنگ: آیت الله طباطبائی، با تولید فکر و عمل الهی، نمونه‌ای از توکل فعال و عزت عالمانه را به نمایش گذاشت.

ایشان، چون ستاره‌ای در آسمان عرفان و عمل درخشید و با خلاقیت و تلاش، جامعه‌ی علمی را به سوی تحول هدایت کرد.

نقد داستان روباه و شیر

داستان روباه و شیر، نقدی بر تفسیر نادرست توکل است. توکل، به معنای تبدیل شدن به شیر (تولیدکننده) است، نه روباه (مصرف‌کننده منفعل). سالک باید به جای انتظار منفعلانه، به تولید و خلاقیت روی آورد.

درنگ: توکل، به معنای تولید و خلاقیت است، نه انفعال و انتظار منفعلانه، همان‌گونه که شیر تولید می‌کند و روباه مصرف می‌کند.

این داستان، چون آیینه‌ای است که حقیقت توکل را بازتاب می‌دهد و سالک را به سوی تلاش و پویایی فرا می‌خواند.

تمحل و چاره‌جویی

تمحل، به معنای چاره‌جویی و یافتن راه‌های خلاقانه برای رفع چالش‌هاست. این مفهوم، به تولید و نوآوری اشاره دارد، نه حیله و ریاکاری، گویی سالک با خلاقیت، گره‌های وجودی را می‌گشاید.

درنگ: تمحل، چاره‌جویی خلاقانه است که با تلاش و نوآوری، به گشایش مسائل معنوی و مادی منجر می‌شود.

تمحل، چون کلیدی است که درهای بسته را باز می‌کند و سالک را به سوی راه‌حل‌های هوشمندانه هدایت می‌کند.

رجاء و امید صادقانه

رجاء، امید صادقانه‌ای است که از تلاش و کار سرچشمه می‌گیرد، نه انتظار منفعلانه برای کمک دیگران. این امید، با تولید و حرکت همراه است و سالک را به سوی پویایی سوق می‌دهد.

درنگ: رجاء، امید فعال مبتنی بر تلاش است، نه طمع منفعلانه مبتنی بر تکدی.

رجاء، چون چراغی است که مسیر تلاش را روشن می‌کند و سالک را از تاریکی طمع به سوی نور عمل هدایت می‌کند.

رزق غیرمنتظره

رزق غیرمنتظره، به رزق‌های والا و غیرمحسوب اشاره دارد که از طریق تولید، اختراع و اکتشاف به دست می‌آید. این رزق، چون گنجی است که از دل تلاش و خلاقیت استخراج می‌شود.

درنگ: رزق غیرمنتظره، از مسیرهای خلاقانه و غیرمنتظره حاصل می‌شود و با آیه ﴿وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ﴾ (الطلاق: ۳) پیوند دارد.

این رزق، چون چشمه‌ای است که از دل زمین می‌جوشد و نه تنها سالک، بلکه جامعه را نیز سیراب می‌کند.

بخش ششم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

باب فرار در منازل السائرین، با تأکید بر سه محور گریز از جهل به علم، از کسالت به شادابی، و از تنگنا به گشایش، سالک را به سوی تحول درونی و اجتماعی هدایت می‌کند. این منزل، نقدی بر فرهنگ تکدی و انفعال در حوزه‌های علمیه ارائه داده و بر ضرورت تولید علم، تلاش فعالانه و توکل پویا تأکید دارد. توکل، به مثابه پلی است که تلاش انسانی را به فیض الهی متصل می‌کند و با تفکر و تولید، به رزق غیرمنتظره منجر می‌شود. آیات قرآن کریم، مانند ﴿وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا﴾ (الطلاق: ۲)، محور این تحول را تشکیل می‌دهند. نمونه آیت الله طباطبائی (ره)، نشان‌دهنده عالمی است که با تولید فکر و عمل، به عزت دست یافت. حوزه‌های علمیه باید با تولید علم در زمینه‌های فلسفی، عرفانی، روان‌شناختی و سیاسی، به جایگاه جهانی دست یابند.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، کدام‌یک از شروط اعتصام در ظرف حبل الهی به ترتیب صحیح ذکر شده است؟

2. در متن درسگفتار، انصاف به چه چیزی وابسته است؟

3. بر اساس متن، کدام باب صرفی به تدریج و رسیدن گام‌به‌گام به عظمت حق اشاره دارد؟

4. در درسگفتار، انصاف در چه زمینه‌ای به‌عنوان کمال انسان معرفی شده است؟

5. مطابق متن، کدام مفهوم به معنای نصف کردن عادلانه بین دو چیز است؟

6. بر اساس متن، انصاف بدون یقین ممکن است.

7. مطابق درسگفتار، ایثار به معنای نصف کردن عادلانه بین دو طرف است.

8. در متن، انصاف به‌عنوان یکی از ۳۰۰ باب منازل السائرین ذکر شده است.

9. بر اساس درسگفتار، انصاف نیازمند یقین، حکمت و عدالت است.

10. مطابق متن، مؤمن ضعیف نمی‌تواند منصف باشد.

11. تفاوت اصلی بین استسلام و اذعان در مقام اعتصام چیست؟

12. چرا انصاف در قرآن به‌صراحت ذکر نشده است؟

13. تفاوت ایثار و انصاف در چیست؟

14. چرا مؤمن ضعیف نمی‌تواند منصف باشد؟

15. بر اساس متن، چرا انصاف به نصف کردن صرف نیست؟

پاسخنامه

1. استسلام، اذعان، تعظیم

2. یقین و حکمت

3. باب تفعیل

4. یقین و آگاهی

5. انصاف

6. نادرست

7. نادرست

8. نادرست

9. درست

10. درست

11. استسلام به معنای کنار گذاشتن استکبار و انقیاد است، درحالی‌که اذعان به اعتقاد قلبی و صافی قلب اشاره دارد.

12. زیرا انصاف در عالم ناسوت کمیاب است و قرآن کتاب حقیقت است که به آنچه در این عالم نیست اشاره نمی‌کند.

13. ایثار دادن مال خود به دیگری حتی با نیاز خود است، اما انصاف تقسیم عادلانه بر اساس حکمت و عدالت است.

14. زیرا انصاف نیازمند یقین، حکمت و عدالت است که در فرد ضعیف وجود ندارد.

15. انصاف نیازمند عدالت، حکمت و یقین است و صرف نصف کردن بدون این سه صفت انصاف نیست.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده