در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 117

متن درس





منازل السائرین: تأملی در باب فرار و حرکت به سوی شهود و تجرد

منازل السائرین: تأملی در باب فرار و حرکت به سوی شهود و تجرد

تحلیل و تبیین باب فرار کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۱۷ -باب فرار- بخش پنجم)

مقدمه

کتاب حاضر، بازنویسی علمی و آکادمیک درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در شرح بخش‌هایی از «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری است که به موضوع «باب فرار» می‌پردازد. این اثر، با تمرکز بر مفهوم فرار به‌عنوان یکی از مراحل کلیدی سلوک عرفانی، به بررسی عمیق مراتب فرار، از فرار اولیه به سوی خدا تا فرار خاصه که شامل حرکت از خبر به شهود، از رسوم به اصول، و از حظوظ به تجرد است، می‌پردازد.

بخش اول: مفهوم فرار و جایگاه آن در سلوک عرفانی

تعریف فرار و تمایز میان محبین و محبوبین

فرار در عرفان اسلامی، به معنای گریز آگاهانه و هدفمند از موانع نفسانی و ظاهری به سوی حقیقت الهی است. این مقام، که خاص محبین (عاشقان حق) است، با سه عنصر کلیدی معرفت، حیله (تدبیر عرفانی) و خوف (ترس از دوری از حق) همراه است. محبین، که هنوز در مسیر سلوک‌اند، با فرار از موانع باطنی و ظاهری، به سوی قرب الهی حرکت می‌کنند. در مقابل، محبوبین (مقربان الهی)، که به وصول کامل به حق رسیده‌اند، از باب فرار بی‌نیازند، زیرا در مقام قرب، دیگر مانعی برای گریز وجود ندارد. این تمایز، مانند تفاوت میان مسافری است که در راه پرفراز و نشیب به سوی مقصد گام برمی‌دارد و کسی که به مقصد رسیده و در آرامش وحدت ساکن شده است.

درنگ: فرار، مقام محبین است که با معرفت، تدبیر و خوف الهی، از موانع نفسانی و ظاهری به سوی حقیقت الهی گریز می‌کنند، در حالی که محبوبین، به دلیل وصول کامل، از این مرحله بی‌نیازند.

مراتب فرار: فرار اولیه و فرار خاصه

فرار در سلوک عرفانی به دو مرتبه تقسیم می‌شود: فرار اولیه و فرار خاصه. فرار اولیه، که با عبارت «تفر إلى الله» توصیف شده، به معنای گریز به سوی خداوند است و در مراحل آغازین سلوک رخ می‌دهد. این فرار، سالک را از جهل به علم و از ظواهر به سوی دین و شریعت هدایت می‌کند. اما فرار خاصه، که مرتبه‌ای متعالی‌تر است، شامل سه حرکت اساسی است: از خبر (شنیده‌ها و ظواهر) به شهود (رویت باطنی)، از رسوم (ظواهر و امور غیرذاتی) به اصول (قلب و باطن)، و از حظوظ (لذت‌های نفسانی) به تجرد (رهایی از تعلقات). این مراتب، مانند پله‌های نردبانی هستند که سالک را از سطح ظاهری به عمق باطنی و از کثرات به وحدت رهنمون می‌سازند.

فرار خاصه، در ظرف حال (حالت معنوی خاص) رخ می‌دهد که خود مقدمه‌ای برای مرتبه‌ای اخص است. این مرتبه اخص، به مراحل عمیق‌تر سلوک اشاره دارد که سالک در آن به وحدت کامل و رهایی از هرگونه تعین نزدیک‌تر می‌شود. این حرکت، مانند سفری است از ساحل ظاهری به اقیانوس بی‌کران حقیقت، که سالک را از محدودیت‌های مادی و نفسانی آزاد می‌سازد.

جمع‌بندی بخش اول

فرار، به‌عنوان یکی از مراحل کلیدی سلوک عرفانی، خاص محبین است که با معرفت، تدبیر و خوف الهی، از موانع نفسانی و ظاهری به سوی حقیقت گریز می‌کنند. این مقام، در دو مرتبه فرار اولیه (به سوی خدا) و فرار خاصه (از خبر به شهود، از رسوم به اصول، و از حظوظ به تجرد) تعریف می‌شود. فرار خاصه، سالک را از فهم ظاهری به درک باطنی و از کثرات به وحدت هدایت می‌کند، مانند پرنده‌ای که از قفس تعلقات رها شده و به سوی آسمان بی‌کران حقیقت پرواز می‌کند.

بخش دوم: فرار خاصه و حرکت از خبر به شهود

مفهوم خبر و شهود در سلوک

فرار خاصه، که مرتبه‌ای متعالی در سلوک عرفانی است، با حرکت از خبر به شهود آغاز می‌شود. خبر، به شنیده‌ها، ظواهر شریعت و فهم ظاهری آیات و روایات اشاره دارد. این مرحله، مانند ساحلی است که سالک در آن با ظواهر دین و احکام ظاهری آشنا می‌شود. اما در فرار خاصه، سالک از این ساحل ظاهری فراتر رفته و به شهود، یعنی رویت باطنی حقیقت، می‌رسد. شهود، مرحله‌ای است که سالک حقیقت آیات و روایات را نه تنها می‌فهمد، بلکه به‌صورت مجسم در قلب خود مشاهده می‌کند. این مشاهده، مانند تماشای منظره‌ای است که پیش از این تنها از آن شنیده بود و اکنون با چشمان خود آن را می‌بیند.

این حرکت، با آیه «وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ» (الأنعام: ۷۵، : «و بدین‌گونه ملکوت آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا از یقین‌یافتگان باشد») هم‌خوانی دارد. شهود، سالک را به درک مستقیم حقیقت و ملکوت الهی رهنمون می‌سازد، در حالی که خبر، به فهم ظاهری محدود است.

درنگ: فرار خاصه، با حرکت از خبر (شنیده‌ها و ظواهر شریعت) به شهود (رویت باطنی حقیقت)، سالک را از فهم ظاهری به درک مجسم و زنده آیات و روایات در قلب هدایت می‌کند.

تفاوت فهم و شهود

تفاوت میان فهم (علم) و شهود، مانند تفاوت میان شنیدن و دیدن است. فهم، به درک نظری و کلی آیات و روایات محدود است، مانند مسافری که از مقصد تنها شنیده و با عقل خود آن را تصور می‌کند. اما شهود، به معنای مشاهده مستقیم و باطنی حقیقت است، مانند مسافری که به مقصد رسیده و با چشمان خود زیبایی آن را می‌بیند. در این مقام، سالک آیات قرآن کریم و احادیث را نه تنها می‌فهمد، بلکه آن‌ها را به‌صورت زنده و متحرک در قلب خود مشاهده می‌کند. این تجسم، مانند نقاشی است که از کاغذ جدا شده و در برابر چشمان سالک جان می‌گیرد.

برخلاف تصور برخی، شهود به معنای پشت کردن به قرآن کریم یا سنت نیست، بلکه به معنای درک عمیق‌تر و باطنی آن‌هاست. سالک در این مرحله، معانی آیات و روایات را در قلب خود می‌یابد و آن‌ها را به‌صورت مجسم و زنده مشاهده می‌کند. این فرآیند، مانند گشوده شدن دریچه‌ای است که نور حقیقت را به قلب سالک می‌تاباند.

تمثیل سیاره و طیاره

برای تبیین تفاوت میان علم و شهود، درس‌گفتار از تمثیل سیاره و طیاره بهره می‌گیرد. علم، مانند سیاره (وسیله‌ای کند و زمینی) است که حرکت آن تدریجی و محدود است. عالم، هرچند از مردم عادی که پیاده‌اند پیشی می‌گیرد، اما همچنان در چارچوب فهم نظری محصور است. در مقابل، شهود، مانند طیاره (پرنده‌ای آسمانی) است که با سرعت و بی‌واسطه به سوی حقیقت پرواز می‌کند. این تمثیل، مانند مقایسه میان راه رفتن در زمین و پرواز در آسمان، تفاوت کیفی میان علم و شهود را به زیبایی نشان می‌دهد.

برای روشن‌تر شدن این تفاوت، درس‌گفتار به مقایسه حرکت سنگ و نور می‌پردازد. سنگ، به‌عنوان ماده‌ای سنگین، حرکت کندی دارد و به عوامل خارجی مانند نیروی فاعل یا شیب زمین وابسته است. اما نور، با سرعت سیصد هزار کیلومتر در ثانیه، در لحظه‌ای کوتاه مسافت‌های عظیم را طی می‌کند. شهود، مانند نور، حرکت سریعی به سوی حقیقت دارد، در حالی که علم، مانند سنگ، با محدودیت‌های مادی و نظری محصور است. این تمثیل، مانند نقاشی‌ای است که سرعت و کیفیت حرکت معنوی را در برابر حرکت زمینی به تصویر می‌کشد.

درنگ: علم، مانند سیاره، حرکت تدریجی و محدود دارد، در حالی که شهود، مانند طیاره یا نور، با سرعت و بی‌واسطه سالک را به سوی حقیقت الهی هدایت می‌کند.

شهود و طی مسافت‌های معنوی

در مقام شهود، سالک توانایی طی مسافت‌های عظیم معنوی را در لحظه‌ای کوتاه دارد. درس‌گفتار، این توانایی را به خواب تشبیه می‌کند که در آن، انسان در چند دقیقه می‌تواند به شهرهای مختلف سفر کند، حوادث گوناگون را تجربه کند و مسافت‌های طولانی را طی نماید. شهود، مانند خوابی است که سالک در آن، از محدودیت‌های زمانی و مکانی آزاد شده و به سرعت به عوالم معنوی دسترسی می‌یابد. این توانایی، مانند پروازی است که سالک را در لحظه‌ای از زمین به آسمان‌های معرفت می‌رساند.

این تمثیل، با اشاره به سرعت نور (سیصد هزار کیلومتر در ثانیه)، برتری شهود بر علم را نشان می‌دهد. سالک در مقام شهود، می‌تواند در نیم دقیقه، میلیاردها فرسخ معنوی را طی کند، مانند پرنده‌ای که با بال‌های نور، در آسمان بی‌کران حقیقت پرواز می‌کند. این حرکت، نشان‌دهنده اتصال مستقیم سالک به حقیقت الهی است که فراتر از محدودیت‌های علم نظری قرار دارد.

تفاوت سیر و طیر

درس‌گفتار، تفاوت میان سیر (حرکت تدریجی) و طیر (پرواز) را برای تبیین فرق علم و شهود به کار می‌برد. سیر، به حرکت خطی و تدریجی علم اشاره دارد، مانند خواندن یک صفحه کتاب که نیازمند زمان و تلاش است. اما طیر، به پرواز سریع و بی‌واسطه شهود دلالت دارد، مانند خوابی که در آن، سالک در لحظه‌ای کوتاه به عوالم مختلف سفر می‌کند. این تفاوت، مانند مقایسه میان راه رفتن در زمین و پرواز در آسمان است که شهود را به‌عنوان مرحله‌ای متعالی‌تر معرفی می‌کند.

در این مقام، سالک از شنیدن (علم) به دیدن (شهود) منتقل می‌شود. دیدن، کیفیتی عمیق‌تر و گسترده‌تر از شنیدن دارد، مانند تفاوت میان خروار و مثقال. شهود، حقیقت را به‌صورت خروار خروار در قلب سالک متجلی می‌سازد، در حالی که علم، به مثقال مثقال فهمیده می‌شود. این تمثیل، مانند ترازویی است که وزن سبک علم را در برابر عظمت شهود می‌سنجد.

جمع‌بندی بخش دوم

فرار خاصه، با حرکت از خبر به شهود، سالک را از فهم ظاهری شریعت به درک باطنی حقیقت هدایت می‌کند. شهود، به معنای مشاهده زنده و مجسم آیات و روایات در قلب است که فراتر از فهم نظری علم قرار دارد. تمثیلات سیاره و طیاره، سنگ و نور، و سیر و طیر، تفاوت کیفی میان علم و شهود را به زیبایی نشان می‌دهند. شهود، مانند پروازی است که سالک را در لحظه‌ای کوتاه به عوالم معنوی رهنمون می‌سازد، در حالی که علم، مانند حرکتی تدریجی، در محدودیت‌های نظری محصور است. این بخش، مانند دریچه‌ای است که نور شهود را به قلب سالک می‌تاباند.

بخش سوم: حرکت از رسوم به اصول و از حظوظ به تجرد

از رسوم به اصول: گذار از ظواهر به قلب

دومین جنبه فرار خاصه، حرکت از رسوم به اصول است. رسوم، به ظواهر و ویژگی‌های غیرذاتی امور اشاره دارد، مانند احکام ظاهری شریعت یا رفتارهای سطحی. اصول، به قلب و باطن امور دلالت دارد که مرکز معرفت و حقیقت است. این حرکت، مانند سفری است از سطح ظاهری دریا به عمق بی‌کران آن، که سالک را از ظواهر به حقیقت قلبی هدایت می‌کند. در این مقام، سالک از تکیه بر ظواهر شریعت فراتر رفته و به درک باطنی و قلبی حقیقت می‌رسد.

این مفهوم، با آیه «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ» (البینة: ۵، : «و به آنها جز این فرمان داده نشده بود که خدا را بپرستند در حالی که دین را برای او خالص کرده‌اند») هم‌خوانی دارد. اصول، به اخلاص در عبادت و تمرکز بر قلب اشاره دارد که سالک را از ظواهر ظاهری به حقیقت باطنی رهنمون می‌سازد.

درنگ: حرکت از رسوم به اصول، سالک را از ظواهر شریعت به حقیقت قلبی هدایت می‌کند، مانند سفری از سطح دریا به عمق بی‌کران آن.

از حظوظ به تجرد: رهایی از تعلقات نفسانی

سومین جنبه فرار خاصه، حرکت از حظوظ به تجرد است. حظوظ، به لذت‌های نفسانی و تمایلات شخصی اشاره دارد که حتی در عبادات نیز می‌توانند مانع سلوک شوند. برای مثال، سالک ممکن است بخواهد نماز خود را در مکان خاصی بخواند، با آب گرم وضو بگیرد یا در شرایط خاصی عبادت کند. این تمایلات، مانند زنجیرهایی هستند که روح را در بند نگه می‌دارند. تجرد، به معنای رهایی از این تعلقات و پذیرش هر شرایطی برای قرب به خداست، مانند پرنده‌ای که از قفس رها شده و در آسمان وحدت پرواز می‌کند.

درس‌گفتار، این مفهوم را با عبارت «کون مطلق» تبیین می‌کند. کون مطلق، حالتی است که سالک هر شرایطی را، چه سرد باشد چه گرم، چه تنگ باشد چه گشاد، برای وصول به حق می‌پذیرد. این حالت، مانند رودی است که در هر مسیری جاری می‌شود و به دریا می‌رسد، بدون آنکه به موانع وابسته شود. مرحوم الهی، این مفهوم را با زیبایی بیان کرده و تأکید می‌کند که سالک باید فارغ از تعلقات، هر آنچه پیش آید را برای خدا بپذیرد.

نقد حظوظ نفسانی در اماکن مقدس

درس‌گفتار، رفتارهای نفسانی در اماکن مقدس را مورد نقد قرار می‌دهد. برخی افراد، به دلیل حظوظ نفسانی، در اماکنی مانند کعبه یا حرم‌های مطهر، به دنبال کسب لذت شخصی یا انجام عبادات به شیوه‌ای خاص هستند. برای مثال، اصرار بر لمس حجرالاسود یا ایستادن در مکان‌های خاص برای نماز، از مصادیق حظوظ نفسانی است که با روح سلوک عرفانی ناسازگار است. این رفتارها، مانند تلاش برای جمع‌آوری خرده‌نان‌های پراکنده است که سالک را از وصول به نان درسته حقیقت بازمی‌دارد.

درس‌گفتار، با تمثیلاتی از رفتارهای شلوغ و بی‌نظم در اماکن مقدس، بر ضرورت دوری از این حظوظ تأکید می‌کند. برای مثال، افرادی که در حرم‌های مطهر با شلوغی و بی‌نظمی به دنبال کسب ثواب هستند، از ادب و متانت فاصله می‌گیرند. این رفتارها، مانند گردبادی است که نظم معنوی را برهم می‌زند و مانع از وصول به حقیقت می‌شود.

درنگ: حظوظ نفسانی، مانند زنجیرهایی بر پای روح، سالک را از تجرد و وصول به حقیقت بازمی‌دارند. کون مطلق، حالتی است که سالک هر شرایطی را برای قرب به خدا می‌پذیرد.

اخلاص و تجرد در عبادت

تجرد، به معنای انجام عبادت با اخلاص و برای رضایت خداست، نه برای کسب لذت نفسانی. درس‌گفتار، با اشاره به عبارت «پسندم آنچه را جانان پسندد»، بر ضرورت اخلاص تأکید می‌کند. عبادت برای حظوظ نفسانی، مانند خوردن آب یخ یا انجام کارهای لذت‌بخش دیگر، عبادت نیست، بلکه اسارت در بند نفسانیات است. تجرد، مانند گلی است که در باغ اخلاص می‌روید و سالک را از تعلقات آزاد می‌سازد.

این مفهوم، با آیه «قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ» (الزمر: ۱۱، : «بگو: من مأمورم که خدا را در حالی که دین را برای او خالص کرده‌ام بپرستم») هم‌خوانی دارد. اخلاص، سالک را از حظوظ نفسانی رها ساخته و به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

فرار خاصه، با حرکت از رسوم به اصول و از حظوظ به تجرد، سالک را از ظواهر به قلب و از تعلقات نفسانی به وحدت الهی هدایت می‌کند. رسوم، به ظواهر شریعت اشاره دارد، در حالی که اصول، حقیقت قلبی را نمایان می‌سازد. حظوظ نفسانی، مانعی در مسیر سلوک‌اند که با تجرد و کون مطلق، سالک از آن‌ها رها می‌شود. نقد رفتارهای نفسانی در اماکن مقدس، بر ضرورت اخلاص و متانت در عبادات تأکید دارد. این بخش، مانند پلی است که سالک را از ساحل ظواهر به اقیانوس حقیقت رهنمون می‌سازد.

بخش چهارم: اخلاق و متانت در سلوک عرفانی

متانت و ادب در عبادات

درس‌گفتار، بر اهمیت متانت و ادب در سلوک عرفانی تأکید دارد. اولیاء خدا، با رعایت حقوق دیگران و حفظ متانت، از ایجاد مزاحمت در عبادات پرهیز می‌کنند. برای مثال، آن‌ها در اماکن مقدس، مانند حرم‌های مطهر، با شلوغی و بی‌نظمی به دنبال کسب ثواب نیستند، بلکه با ادب و سنگینی، عبادات خود را انجام می‌دهند. این رفتار، مانند نسیمی است که به آرامی در باغ معرفت می‌وزد و دیگران را آزار نمی‌دهد.

این مفهوم، با آیه «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ» (الإسراء: ۷۰، : «و به‌راستی فرزندان آدم را گرامی داشتیم») هم‌خوانی دارد. متانت و ادب، نشانه کرامت انسانی است که سالک را از رفتارهای نفسانی و شلوغ‌بازاری دور می‌سازد.

درنگ: متانت و ادب در عبادات، نشانه کرامت انسانی و تجرد از حظوظ نفسانی است که سالک را از رفتارهای شلوغ و بی‌نظم دور می‌سازد.

نقد رفتارهای شلوغ و بی‌نظم

درس‌گفتار، رفتارهای شلوغ و بی‌نظم در اماکن مقدس را به شدت مورد نقد قرار می‌دهد. برخی افراد، به دلیل حظوظ نفسانی، در حرم‌های مطهر یا کعبه با شلوغی و بی‌نظمی به دنبال کسب ثواب هستند، مانند سوار شدن بر دیگران برای رسیدن به حجرالاسود یا اصرار بر ایستادن در مکان‌های خاص. این رفتارها، مانند گردبادی است که نظم معنوی را برهم می‌زند و با روح مسلمانی و سلوک عرفانی ناسازگار است.

درس‌گفتار، با تمثیلاتی از طواف در اماکن مقدس، بر ضرورت نظم و ادب تأکید می‌کند. برای مثال، سالک می‌تواند به جای طواف در مکان‌های شلوغ، از فاصله‌ای دورتر طواف کند و با آرامش و بدون مزاحمت برای دیگران، به قرب الهی دست یابد. این رفتار، مانند جویباری است که به آرامی به سوی دریا جاری می‌شود و از موانع به دور است.

ضرورت نظم و احترام در عبادات جمعی

درس‌گفتار، بر لزوم نظم و احترام در عبادات جمعی تأکید دارد. سالک باید با رعایت حقوق دیگران و حفظ نظم، عبادات خود را به گونه‌ای انجام دهد که الگویی برای دیگران باشد. رفتارهای شلوغ و بی‌نظم، مانند سوار شدن بر دیگران یا ایجاد مزاحمت در حرم‌های مطهر، نه تنها از ثواب می‌کاهد، بلکه چهره‌ای نامناسب از مسلمانی ارائه می‌دهد. این نقد، مانند هشداری است به باغبانی که به جای کاشتن گل‌های زیبا، علف‌های هرز را پراکنده می‌کند.

درس‌گفتار، با اشاره به این که دنیا باید مسلمانی را با متانت و ادب بشناسد، بر ضرورت اصلاح رفتارهای جمعی تأکید می‌کند. این رفتارها، مانند آینه‌ای هستند که چهره واقعی سلوک و مسلمانی را به نمایش می‌گذارند.

جمع‌بندی بخش چهارم

متانت و ادب در سلوک عرفانی، نشانه‌ای از تجرد و اخلاص است که سالک را از حظوظ نفسانی و رفتارهای شلوغ و بی‌نظم دور می‌سازد. اولیاء خدا، با رعایت حقوق دیگران و حفظ نظم، عبادات خود را به گونه‌ای انجام می‌دهند که الگویی برای دیگران باشد. نقد رفتارهای نفسانی و شلوغ در اماکن مقدس، بر ضرورت اخلاص و متانت تأکید دارد. این بخش، مانند نسیمی است که روح سالک را به سوی آرامش و حقیقت هدایت می‌کند.

نتیجه‌گیری کلی

کتاب حاضر، با تدوین علمی درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی باب فرار در «منازل السائرین» پرداخته و مراتب آن را از فرار اولیه به سوی خدا تا فرار خاصه (از خبر به شهود، از رسوم به اصول، و از حظوظ به تجرد) تبیین کرده است. فرار خاصه، سالک را از فهم ظاهری به درک باطنی، از ظواهر به قلب، و از تعلقات نفسانی به وحدت الهی هدایت می‌کند. تمثیلات سیاره و طیاره، سنگ و نور، و سیر و طیر، تفاوت کیفی میان علم و شهود را به زیبایی نشان می‌دهند. نقد حظوظ نفسانی و رفتارهای شلوغ در اماکن مقدس، بر ضرورت اخلاص، متانت و ادب در سلوک تأکید دارد. مفهوم کون مطلق، به‌عنوان نمادی از تجرد، سالک را به پذیرش هر شرایطی برای قرب به خدا دعوت می‌کند. این اثر، مانند چراغی در مسیر سلوک، خواننده را به تأمل در مراتب معرفت و حرکت به سوی حقیقت الهی رهنمون می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار، فرار خاصه به چه معناست؟

2. بر اساس متن، اصول در فرار خاصه به چه اشاره دارد؟

3. طبق درسگفتار، حظوظ در مقابل چیست قرار دارد؟

4. در متن، شهود با چه چیزی مقایسه شده است؟

5. طبق درسگفتار، فرق اصلی بین علم و معرفت چیست؟

6. فرار خاصه مختص محبوبین است و محبین در آن جایگاهی ندارند.

7. سالک در مقام شهود، قرآن و سنت را کنار می‌گذارد.

8. تجرید به معنای رهایی از حظوظ نفسانی و عمل برای خدا است.

9. علم در مقایسه با شهود، مانند حرکت نور در برابر حرکت سنگ است.

10. رسوم در درسگفتار به معنای ظواهر و غیر ذاتی‌ها است.

11. تفاوت اصلی بین علم و شهود در درسگفتار چیست؟

12. چرا سالک در فرار خاصه از رسوم به اصول می‌رسد؟

13. طبق درسگفتار، حظوظ نفسانی چیست؟

14. چگونه تجرید به سالک کمک می‌کند؟

15. چرا ادب و متانت در رفتار سالک در درسگفتار مهم است؟

پاسخنامه

1. فرار از خبر به شهود

2. ظرف قلب

3. تجرید

4. طیاره

5. علم به صفات و معرفت به ذات اشاره دارد

6. نادرست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. علم به فهم و دانستن محدود است و مانند سیاره حرکت می‌کند، در حالی که شهود به رویت و دیدن معنا می‌رسد و مانند طیاره است.

12. زیرا از ظواهر شرعی به باطن و قلب حرکت می‌کند، که ظرف اصول است.

13. حظوظ نفسانی به تمایلات شخصی مانند دوست داشتن شرایط خاص برای عبادت اشاره دارد.

14. تجرید سالک را از حظوظ نفسانی آزاد کرده و او را به انجام عمل برای خدا سوق می‌دهد.

15. ادب و متانت مانع از شلوغی، بی‌نظمی و آزار دیگران شده و نشانه معرفت حقیقی است.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده