متن درس
ریاضت: صیقل باطن در مسیر شهود حق
تحلیل و تبیین باب ریاضت کتاب منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۳۰ -باب ریاضت- بخش یازدهم)
دیباچه: ریاضت، آینهساز جان برای شهود حقیقت
باب ریاضت در کتاب شریف منازل السائرین، تألیف خواجه عبدالله انصاری، یکی از مراحل بنیادین سلوک عرفانی در مرتبه بدایات است که چونان صیقلدهندهای، باطن سالک را از ناخالصیهای نفسانی و خلقی پاک کرده و برای رويت حقایق الهی و دستیابی به مقامات معنوی آماده میسازد. این مرحله، نفس را از وابستگیهای ناسوتی رها کرده و به سوی تجلی حقیقت و فنا در شهود حق رهنمون میشود. ریاضت، مانند نرمشی پیش از ورزش سنگین، جسم و جان را برای تحمل فشارهای معنوی سلوک مهیا میکند و زمینهساز مراتب والاتر نظیر سماع، حزن و خوف است.
بخش نخست: جایگاه ریاضت در سلسله مراتب سلوک
مفهوم بدایات و نقش آن در سلوک عرفانی
کتاب منازل السائرین، سلوک عرفانی را به ده مرتبه تقسیم کرده که اولین آن، بدایات یا مقدمات سلوک است. بدایات، چونان نرمشهای پیشین در ورزش، نفس را برای ورود به مراحل دشوارتر آماده میسازد. این مراتب شامل یقظه (بیداری از غفلت)، توبه (بازگشت به سوی حق)، محاسبه (ارزیابی اعمال)، انابه (کرنش به سوی خدا)، تفکر (حرکت فکری به سوی حقیقت)، ذکر (حفظ معارف متعالی)، اعتصام (تمسک به حق)، فرار (گریز از غیر خدا)، ریاضت (تمرین نفس برای پذیرش حقیقت)، و ترنم سماع (بازگرداندن نشاط معنوی) است. بدایات، مانند پلی است که سالک را از تاریکی غفلت به روشنایی معرفت رهنمون میشود و بدون آن، تحمل فشارهای معنوی مراتب بعدی ممکن نیست.
درنگ: بدایات، چونان نرمشهای پیش از ورزش سنگین، نفس را برای تحمل فشارهای معنوی سلوک آماده کرده و زمینهساز معرفت و یقین است.
ریاضت، دروازهای به سوی صدق و شهود
ریاضت، بهعنوان یکی از مراحل پایانی بدایات، نقشی کلیدی در آمادهسازی سالک برای پذیرش حقیقت و شهود حقایق الهی دارد. این مرحله، نفس را از ناخالصیهای خلقی و نفسانی پاک کرده و مانند آینهای صیقلی، آن را برای انعکاس نور حقیقت آماده میسازد. ریاضت، سالک را به سوی اعتیاد الصدق، یعنی اشتیاق درونی به پذیرش حقیقت، هدایت میکند و او را از شک و تردید رها میسازد. این فرآیند، مانند تصفیه آبی است که از زواید و کدورتها پاک شده و شفافیت خود را بازمییابد.
بخش دوم: مفهوم و کارکرد ریاضت در سلوک
ریاضت، صیقلدهنده باطن برای کشف حقیقت شرع
ریاضت، به فرموده متن اصلی، «هيَ الكاشفُ بما هوَ المقصودُ مِنَ الشرع»، یعنی ابزاری است که باطن سالک را برای درک مقاصد شریعت صیقل میدهد. این مرحله، مانند صیقل دادن آینهای غبارگرفته، ناخالصیهای نفسانی را زدوده و سالک را به فهم عمیق احکام و معارف الهی رهنمون میکند. کشف مقصود شریعت، به معنای درک حقیقت احکام و معانی باطنی آنهاست که جز با صفا باطن ممکن نمیشود.
درنگ: ریاضت، باطن را مانند آینهای صیقلی برای انعکاس مقاصد شریعت آماده کرده و سالک را به سوی حقیقت هدایت میکند.
غلبه حقیقت و نسيان وجود
در اثر ریاضت، حقیقت الهی بر سالک مستولی شده و او وجود نفسانی خود را فراموش میکند: «واستولت عليهم بوادِ الحقيقة حتى نسوا وجودَهم». این حالت، به معنای فنا در شهود حق است که سالک از خودبینی و هویت نفسانی رها شده و در حقیقت الهی غرق میشود. نسيان وجود، مانند غرق شدن در دریای بیکران حقیقت است که ساحل خودبینی را از دیده سالک محو میکند.
فنای خلق در شهود سالک
ریاضت، خلق را در شهود سالک فانی میسازد: «وفنيَ الخلقُ في شهودِهم». این فنا، به معنای محو کثرات و غیریتهای خلقی در برابر حق است، نه انکار وجود خلق. سالک، خلق را بهعنوان مظهر حق میبیند و از لحاظ شراکت و غیریت با حق فارغ میشود. این حالت، مانند دیدن نور خورشید است که سایهها را در برابر آن محو میکند، بیآنکه وجودشان را نفی نماید.
درنگ: فنای خلق در شهود، به معنای دیدن خلق بهعنوان مظهر حق است که غیریتها را محو کرده و سالک را از شرك خلقی رها میسازد.
قطع نظر از خلق پیش از کشف
سالک پیش از کشف، نظر خود را از خلق قطع کرده و التفات به غیر ندارد: «وهم قبلَ الكشفِ بقطعِ النظرِ إلى الخلقِ وعدمِ الالتفاتِ إليهم». این قطع نظر، به معنای رهایی از وابستگیهای ناسوتی و التفات به غیرحق است، نه انکار خلق. مانند مسافری است که برای رسیدن به مقصد، از توقف در منازل بینراهی چشم میپوشد.
صفا باطن، شرط رويت حقایق
رويت حقایق و مغیبات، نیازمند صفا باطن است که در ریاضت حاصل میشود. باطن سالک، مانند چشمی کدر است که با زدودن ناخالصیها، شفافیت خود را بازمییابد. متن اصلی تشبیه میکند که مانند چشمی که به دلیل چربی یا قند خون، تار میبیند، باطن نیز تا از زواید نفسانی پاک نشود، قادر به رويت حقیقت نیست.
درنگ: صفا باطن، مانند شفافیت چشم، شرط رويت حقایق است که با ریاضت از ناخالصیهای نفسانی پاک میشود.
زدودن ناخالصیهای خلقی و نفسانی
ریاضت، تمام ناخالصیهای خلقی و نفسانی را از سالک دفع میکند: «تمام ناخالصيها را وقتي از خودش دفع كند». این فرآیند، مانند تصفیه خون از چربی و قند است که سلامت جسم را بازمیگرداند. ناخالصیها شامل هواهای نفسانی، التفات به غیر، و وابستگیهای دنیوی هستند که با ممارست در ریاضت رفع میشوند.
بخش سوم: ظهور سری و حکمت در اثر ریاضت
ظهور سری و تمایز سالک از عوام
در اثر ریاضت، سری در سالک ظاهر شده و او حقایقی را میبیند که دیگران از آن محروماند. این سری، به معنای باطن پاک و آماده شهود است که سالک را از عوام متمایز میکند. متن با استناد به حدیث شریف «ظهرت ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه»، ظهور حکمت در اثر صفا باطن را تبیین میکند. مانند چشمهای است که با رفع موانع، از دل سنگ میجوشد.
درنگ: ظهور سری، مانند جوشش چشمه حکمت از دل صاف، سالک را به شهود حقایق متمایز از عوام رهنمون میکند.
تشبیه باطن به دیوار نمزده
باطن سالک، مانند دیواری است که با صفا یافتن، حکمت از آن تراوش میکند، مانند نم از دیوار رخنهدار. این تشبیه، استعداد نهفته در باطن را نشان میدهد که با ریاضت شکوفا شده و معارف الهی را بروز میدهد. مانند زمینی است که با باران رحمت، گلهای معرفت را شکوفا میکند.
استعداد و ظهور حکمت
حکمت و معرفت، در اثر استعداد باطنی و ریاضت ظهور مییابد، مانند شعر در شاعر یا عادت در زن. استعداد باطنی، مانند بذری است که با ریاضت آبیاری شده و به بار مینشیند. متن با مثالهایی مانند شعر و نویسندگی، بر نقش ریاضت در فعالسازی استعدادهای معنوی تأکید دارد.
بخش چهارم: تقسیمبندی سالکان و نقش کتمان
محبین و محبوبین در سلوک
سالکان به دو دسته محبین و محبوبین تقسیم میشوند. محبین با ریاضت به کشف میرسند، اما محبوبین از ابتدا به لطف الهی صاحب سری هستند و نیاز به ریاضت کمتری دارند. در محبین، سری در بلوغ و در محبوبین، در طفولیت باز میشود. مانند دو مسافر است که یکی با تلاش به مقصد میرسد و دیگری با لطف خاص، از ابتدا در مقصد است.
درنگ: محبین با ریاضت به شهود میرسند، اما محبوبین به لطف الهی از طفولیت صاحب سریاند.
کتمان اسرار و اقتدار نفسانی
سالکان صاحب سری که اقتدار دارند، اسرار را کتمان میکنند. محبین با هدایت مربی و محبوبین بهصورت فطری این اقتدار را دارند. کتمان، مانند نگهبانی است که گنجینه معرفت را از دستبرد شطحیات و سوء ادب حفظ میکند. متن تأکید دارد که کتمان، مانع از شطحیات و رفتارهای نامتعادل میشود.
نیاز محبین به مربی
محبین نیازمند مربی و تربیت هستند، در حالی که محبوبین مستقیماً تحت تربیت الهی قرار دارند. مربی برای محبین، مانند راهنمایی است که سالک را از بیراهههای سلوک حفظ میکند. متن با اشاره به «ختامه مسك» برای محبوبین، بر استقلال معنوی آنها تأکید دارد.
بخش پنجم: نقد شطحیات و عرفان نامتعادل
خطر شطحیات و سوء ادب
سالک نباید به شطحیات و سوء ادب به حق مبتلا شود، که ناشی از فقدان مربی یا زیادهروی در ریاضت است. شطحیات، مانند انحراف از مسیر مستقیم، سالک را به وادی اعوجاج میکشاند. متن با انتقاد از عرفای شطحگو، بر ضرورت متانت و کتمان در عرفان تأکید میکند.
درنگ: شطحیات، نتیجه عدم تعادل در سلوک است که با کتمان و هدایت مربی قابل پیشگیری است.
تفاوت عرفان معصومین با عرفان شطحگو
عرفان معصومین، متین، قانونمند و مبتنی بر علم کامل است: «عالم بما كان وما يكون وما هو كائن». آنها اسرار را بهموقع و بهجا بیان میکنند، برخلاف شطحگویان که به دلیل فقدان اقتدار نفسانی، به اعوجاج مبتلا میشوند. عرفان معصومین، مانند نوری است که در ظرفی صاف و بیغبار میدرخشد.
نقد عرفان شطحگو در جامعه
عرفان شطحگو، به دلیل زیادهروی و فقدان اقتدار، در جامعه به انحراف و بیارزشی منجر شده است. متن با مثالهایی مانند خیاط و قصاب، از عمومی شدن عرفان بدون ضابطه انتقاد میکند. این انحراف، مانند آمیختن گوهر عرفان با خاشاک است که ارزش آن را تنزل میدهد.
اعوجاج و نقص در سلوک
سالک ممکن است در سلوک به اعوجاج و نقص مبتلا شود، مانند ناقصالخلقه شدن یا مالیخولیا. این اعوجاج، نتیجه عدم تعادل در ریاضت و فقدان هدایت صحیح است. مانند درختی است که به دلیل مراقبت نادرست، کج و معوج رشد میکند.
بخش ششم: عرفان، عروس علوم و ضرورت متانت
عرفان، زيباترين علم
عرفان، به تعبیر متن، عروس علوم است که زبان دل موجودات را بیان میکند و نیازمند صفا باطن و متانت است. این علم، مانند گوهری است که در صدف دل صاف میدرخشد و با رفتار متین و کتمان، شأن خود را حفظ میکند.
درنگ: عرفان، عروس علوم است که با صفا باطن و متانت، زبان دل موجودات را بیان میکند.
نقد ظاهر نامناسب برخی عرفا
ظاهر نامناسب و رفتارهای غیرمتعارف برخی عرفا، به عرفان آسیب زده و آن را بیارزش جلوه میدهد. متن با استناد به «كونوا لنا زيناً ولا تكونوا علينا شيناً»، بر ضرورت حفظ ظاهر و رفتار متین تأکید دارد. عارف، مانند آیینهای است که باید زینت حق باشد، نه مایه ننگ.
ضرورت شناسایی استعدادهای معنوی
جامعه نیازمند سیستمی برای شناسایی استعدادهای معنوی (محبوبین و محبین) است تا از هدررفت آنها جلوگیری شود. مانند شناسایی نابغهای است که بدون پرورش، استعدادش تباه میشود. متن با مثال حفظ قرآن توسط کودکان، بر اهمیت این امر تأکید دارد.
بخش هفتم: ایثار و فنای وجود در قرآن کریم
ایثار، نشانه فنای وجود
آیه شریفه قرآن کریم:
وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ
ترجمه: «و با آنکه خود نیازمندند، دیگران را بر خویشتن مقدم میدارند» (حشر: ۹، ).
این آیه، ایثار و فنای وجود را نشان میدهد که سالک خود را در برابر دیگران محو میکند. مانند شمعی است که با سوختن خود، نور به دیگران میبخشد.
درنگ: ایثار، نشانه فنای وجود است که سالک با ترجیح دیگران بر خود، از خودبینی رها میشود.
ارتباط ایثار با ریاضت
ایثار، نتیجه ریاضت است که سالک را از خودبینی و التفات به غیر رها کرده و به سوی فنا در حق هدایت میکند. این حالت، مانند رودی است که با پیوستن به دریا، هویت خود را در آن محو میکند.
بخش هشتم: غلبه حال و رفع وهم در ریاضت
غلبه حال بر عقل
با تجلی حقیقت، حال بر عقل غالب شده و سالک از فهم نظری به رويت عملی میرسد: «وغلبة الحال على العقل». این غلبه، مانند انتقال از تاریکی دانش به روشنایی شهود است که سالک را از عقل نازل به حال متعالی میرساند.
درنگ: غلبه حال بر عقل، سالک را از فهم نظری به شهود عملی هدایت میکند که نتیجه ریاضت است.
وهم نازل و وهم عالی
سالک باید وهم نازل (ترسهای نفسانی) و وهم عالی (ترسهای متعالی) را با ریاضت دفع کند. وهم نازل، مانند ترس از مرده، و وهم عالی، مانند ترس از ارتفاع، موانع سلوکاند که با تمرین رفع میشوند. متن با مثالهایی مانند خوابیدن در مردهشورخانه و صعود به مناره، روشهای عملی رفع وهم را تبیین میکند.
رفع وهم نازل در مردهشورخانه
قرار دادن سر بر روی مرده در مردهشورخانه، تمرینی برای رفع وهم نازل است. این ریاضت، مانند شستن زنگار از آهن، ترسهای نفسانی را از سالک دور میکند. متن با شرح حال اساتید، بر تأثیر عملی این روش تأکید دارد.
رفع وهم عالی در مناره
صعود به مناره، مانند مراسم در بیمارستان فیروزآبادی، روشی برای رفع وهم عالی است. این تمرین، سالک را از ترسهای متعالی مانند ترس از خلا آزاد میکند. متن با شرح تجربه عروج به گلدسته، بر دشواری و اهمیت این ریاضت تأکید دارد.
درنگ: رفع وهم نازل و عالی، مانند شستن زنگار از دل، سالک را برای سلوک آماده میکند.
روانشناسی وهم و ترس از ارتفاع
ترس از ارتفاع، نتیجه وهم عالی است که با تمرین و اراده رفع میشود. متن با مثالهایی مانند کارگران ساختمانی و تجربه مکه، مکانیزم روانشناختی وهم را تبیین میکند. مانند پرندهای است که با تمرین، از ترس پرواز رها میشود.
بخش نهم: تمکین و استقامت در سلوک
تمکین، اقتدار نفسانی
سالک با تمکین، صاحب اراده شده و از تزلزل در سلوک آزاد میشود: «حتى يستقيموا بتمكين». تمکین، مانند استحکام بنیان خانهای است که در برابر طوفانهای نفسانی پایدار میماند. متن کتمان و حفظ عقل را نتیجه ریاضت متعادل میداند.
درنگ: تمکین، اقتدار نفسانی است که سالک را از تزلزل در سلوک حفظ میکند.
صعوبت مقام استقامت
استقامت در سلوک، دشوار و نیازمند تمکین است. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «شيَّبتني سورةُ هُودٍ لقولهِ فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتْ» (هود: ۱۱۲). این حدیث، دشواری استقامت را نشان میدهد که مانند ایستادن بر لبه تیغ است.
فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ
ترجمه: «پس چنانکه فرمان یافتهای، استوار باش» (هود: ۱۱۲، ).
پوسیدگیهای نفسانی و موانع سلوک
پوسیدگیهای نفسانی، مانند هوای نفس و وهم، مانع توکل، رزق و انجام وظایف شرعی میشوند. این پوسیدگیها، مانند زنگاری است که آهن نفس را فرسوده میکند و با ریاضت باید زدوده شود.
بخش دهم: ریاضت، کاوش نفس و تجرید شهود
ریاضت، کاویدن نفس
عالیترین نوع ریاضت، کاویدن نفس و شناسایی پوسیدگیها و لغزشهاست. این کاوش، مانند جستوجوی گنج در ویرانهای است که سالک را به شناخت نقاط ضعف و آمادگی برای مخاطرات سلوک هدایت میکند.
درنگ: ریاضت، مانند کاوش در نفس، پوسیدگیها را شناسایی کرده و سالک را برای سلوک آماده میسازد.
ریاضت خاصه الخاصه و تجرید شهود
ریاضت خاصه الخاصه، به تجرید شهود منجر میشود که حال سالک را به رويت خالص تبدیل میکند. این مرتبه، مانند اوج پرواز روح است که از تعلقات رها شده و در شهود حق غرق میشود.
جمعبندی
باب ریاضت در منازل السائرین، مرحلهای بنیادین در بدایات سلوک است که باطن سالک را از ناخالصیهای نفسانی و خلقی پاک کرده و برای رويت حقایق الهی آماده میسازد. این مرحله، با زدودن وهم نازل و عالی، کتمان اسرار، و دستیابی به تمکین و استقامت، سالک را از اعوجاج و شطحیات حفظ میکند. ریاضت، مانند صیقلدهندهای، نفس را برای انعکاس نور حقیقت آماده کرده و به سوی فنا در شهود حق هدایت میکند. آیه شریفه قرآن کریم:
وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ
ایثار و فنای وجود را نشان میدهد که نتیجه نهایی ریاضت است. عرفان، عروس علوم است که با صفا باطن و متانت، زبان دل موجودات را بیان میکند.
با نظارت صادق خادمی