در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 131

متن درس





منازل السائرین: تأملی عرفانی در باب ریاضت خاصه الخاصه

منازل السائرین: تأملی عرفانی در باب ریاضت خاصه الخاصه

تحلیل و تبیین باب ریاضت کتاب منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۳۱ -باب ریاضت- بخش دوازدهم)

مقدمه

کتاب «منازل السائرین» اثر خواجه عبدالله انصاری، از برجسته‌ترین آثار عرفان اسلامی است که مراحل سلوک معنوی را با دقتی بی‌نظیر و زبانی فاخر ترسیم می‌کند. در این اثر، هر منزل، گامی در مسیر تعالی روحی سالک به سوی حق‌تعالی است. درس‌گفتار شماره ۱۳۱، که توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره ارائه شده، به «باب ریاضت خاصه الخاصه» اختصاص دارد. این مرتبه، بالاترین سطح ریاضت در سلوک عرفانی است که با محوریت «تجریـد الشـهود» به خالص‌سازی شهود سالک از کثرات اسما، صفات و تعینات می‌پردازد تا جز ذات حق‌تعالی چیزی مشاهده نشود.

بخش اول: مفهوم و مراتب ریاضت در سلوک عرفانی

مراتب سه‌گانه ریاضت

ریاضت در سلوک عرفانی، به سه مرتبه تقسیم می‌شود: ریاضت عامه، ریاضت خاصه و ریاضت خاصه الخاصه. ریاضت عامه، برای مبتدیان است که با تمرینات ابتدایی، نفس را از تعلقات مادی پاک می‌کنند. ریاضت خاصه، به متوسطین اختصاص دارد که با تقویت اراده معنوی، به سوی یقین و شهود گام برمی‌دارند. اما ریاضت خاصه الخاصه، مرتبه‌ای متعالی است که ویژه خواص و اولیای الهی است. در این مرتبه، سالک به تجرید الشهود می‌رسد، یعنی شهود خود را از کثرات اسما، صفات و تعینات خالص می‌کند تا جز ذات حق‌تعالی نبیند. این فرایند، مانند صیقل دادن آینه‌ای است که هرچه زنگار کثرات از آن زدوده شود، نور ذات الهی در آن روشن‌تر منعکس می‌گردد.

درنگ:

ریاضت خاصه الخاصه، مرتبه‌ای متعالی است که سالک با تجرید الشهود، شهود خود را از کثرات اسما، صفات و تعینات خالص کرده و تنها ذات حق‌تعالی را مشاهده می‌کند.

از منظر فلسفه عرفان، این مرتبه با مفهوم توحید ذاتی هم‌راستاست، جایی که سالک از کثرت‌انگاری رها شده و به وحدت وجودی دست می‌یابد.

تجریـد الشـهود: خالص‌سازی شهود

تجریـد الشـهود، جوهره ریاضت خاصه الخاصه است. در این مرحله، سالک باید تقابل‌های ظاهری میان اسما و صفات الهی، مانند رحمن و قهار یا لطيف و جبار، را رفع کند. این تقابل‌ها، تنها در مفهوم ذهنی وجود دارند و در مصداق، همه اسما و صفات، تجلیات واحد ذات حق‌اند. سالک با خالص‌سازی شهود، از کثرت‌انگاری رها می‌شود و مانند مسافری که از پیچ و خم‌های ظهورات عبور کرده، به اقیانوس بی‌کران ذات الهی می‌رسد. این مفهوم با آیه شریفه لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ (الشورى: ۱۱، : «هیچ چیزی مانند او نیست») همخوانی دارد، که بر تنزیه ذات الهی از هرگونه مشابهت و کثرات تأکید می‌کند.

درنگ:

تجریـد الشـهود، خالص‌سازی شهود از کثرات اسما و صفات است که سالک را به وحدت ذاتی هدایت می‌کند، جایی که تقابل‌های ظاهری رفع می‌شود.

از منظر عرفانی، این فرایند مانند پاک کردن غبار از شیشه دل است تا نور حق‌تعالی بدون حجاب در آن تجلی یابد.

وحدت اسما و صفات در ذات الهی

اسما و صفات الهی، ظهورات مختلف ذات حق‌اند و تقابل میان آن‌ها، تنها در سطح مفهومی است. به تعبیر درس‌گفتار، رحمن، رحیم، قهار و لطيف، همگی تجلیات یک ذات واحدند، مانند نور خورشید که در رنگ‌های مختلف منعکس می‌شود، اما منبع آن یکی است. سالک در ریاضت خاصه الخاصه، باید این وحدت را شهود کند و از کثرت‌انگاری رهایی یابد. این دیدگاه با آیه شریفه هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ (الحشر: ۲۲، : «او خداست که جز او خدایی نیست») همخوان است، که بر وحدت ذات الهی تأکید دارد.

درنگ:

اسما و صفات الهی، ظهورات واحد ذات حق‌اند و تقابل میان آن‌ها تنها در مفهوم است، نه در مصداق، و سالک باید این وحدت را شهود کند.

از منظر فلسفی، این وحدت با مفهوم «وحدت در کثرت» در عرفان نظری هم‌راستاست، جایی که کثرات، جلوه‌های گوناگون یک حقیقت واحدند.

بخش دوم: تمثیلات عرفانی در تبیین ریاضت خاصه الخاصه

تمثیل بغل‌گیری و طواف

درس‌گفتار با تمثیلی زیبا، اسما و صفات الهی را به بغل‌گیری ضريح تشبیه می‌کند. سالک، مانند زائری است که می‌خواهد ضريح ذات الهی را در آغوش گیرد، اما چون عظمت آن فراتر از ظرفیت اوست، به طواف روی می‌آورد. هر اسم الهی، مانند رحمن، رحیم یا کریم، بغل‌گیری متفاوتی از همان ضريح واحد است. طواف، نماد شهود وحدت ذات در کثرت ظهورات است، مانند پرنده‌ای که گرد شمع می‌چرخد تا به نور آن نزدیک‌تر شود. این تمثیل با آیه شریفه وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ (آل عمران: ۹۷، : «حج خانه بر مردم واجب است») مرتبط است، که حج را نمادی از وحدت و قرب الهی می‌داند.

درنگ:

اسما و صفات الهی، مانند بغل‌گیری‌های مختلف یک ضريح واحدند و طواف، نماد شهود وحدت ذات در کثرت ظهورات است.

این تمثیل، با زیبایی ادبی، عمق مفهوم وحدت را برای سالک روشن می‌سازد و او را به درک شهودی وحدت ذاتی هدایت می‌کند.

تمثیل سینی و کنگره‌ها

در تمثیلی دیگر، اسما و صفات الهی به کنگره‌های یک سینی تشبیه شده‌اند. سینی، نماد ذات حق است و کنگره‌ها، اسما و صفات، راه‌های ورود به آن‌اند. سالک، از هر کنگره که وارد شود، به همان حقیقت واحد می‌رسد، مانند رودی که از مسیرهای مختلف به دریا می‌پیوندد. این تمثیل با آیه شریفه وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ (البقرة: ۱۱۵، : «مشرق و مغرب از آن خداست») همخوان است، که بر فراگیری و وحدت ذات الهی تأکید دارد.

درنگ:

اسما و صفات، مانند کنگره‌های یک سینی‌اند که هر یک، راهی به سوی ذات واحد حق‌تعالی است و کثرت آن‌ها ظاهری است.

این تمثیل، با زبانی فاخر، سالک را به درک وحدت در پس کثرات ظاهری هدایت می‌کند و از شرک خفی مصون می‌دارد.

تمثیل دالی و وحدت ذات

درس‌گفتار با تمثیل «دالی»، که بازی کودکانه‌ای است، وحدت ذات را تبیین می‌کند. سالک، مانند کودکی است که با گفتن «یا رحمن» یا «یا رحیم»، چهره حق را می‌جوید، اما در هر بار، همان ذات واحد را می‌بیند. این تمثیل، با آیه شریفه قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَٰنَ (الإسراء: ۱۱۰، : «بگو خدا یا رحمن را بخوانید») همخوان است، که بر وحدت ذات در پس اسما تأکید دارد.

درنگ:

تمثیل دالی، وحدت ذات را در پس کثرات اسما نشان می‌دهد، جایی که سالک با هر اسم، همان حق‌تعالی را می‌جوید.

این تمثیل، با ظرافت، سالک را به شهود وحدت ذاتی و رهایی از کثرت‌انگاری دعوت می‌کند.

تمثیل شطرنج و اولیای الهی

اولیای الهی، مانند شطرنج‌بازانی توصیف شده‌اند که در هر حرکت، تنها ذات حق را می‌بینند. مهره‌های شطرنج، نماد ظهورات مختلف‌اند، اما بازی، همان وحدت ذاتی است. این تمثیل با آیه شریفه وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ (الأنبياء: ۱۶، : «آسمان‌ها و زمین را به بازی نیافریدیم») مرتبط است، که هدفمندی خلقت را نشان می‌دهد.

درنگ:

اولیای الهی، مانند شطرنج‌بازانی‌اند که در هر ظهور، تنها ذات حق را می‌بینند و بازی وجود را با وحدت پیش می‌برند.

این تمثیل، جایگاه متعالی اولیای خدا را در شهود وحدت ذاتی به زیبایی ترسیم می‌کند.

بخش سوم: تعینات و فیض در عرفان اسلامی

تعینات اسمائی و فیض خلقی

درس‌گفتار، تعینات را به دو دسته تقسیم می‌کند: تعینات اسمائی (اسما و صفات بدون فیض، یا «آب‌نخورده») و تعینات خلقی (مخلوقات با فیض، یا «آب‌خورده»). اسما و صفات، مانند خاکی هستند که هنوز در آب فیض خلقت نیفتاده، و مخلوقات، مانند گلی که از ترکیب خاک و آب پدید آمده‌اند. هر دو، تجلیات حق‌اند و سالک باید وحدت آن‌ها را شهود کند. این مفهوم با آیه شریفه كُلُّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ (القمر: ۴۹، : «هر چیزی را به اندازه آفریدیم») مرتبط است، که نظام‌مندی خلقت را نشان می‌دهد.

درنگ:

تعینات اسمائی، اسما و صفات بدون فیض، و تعینات خلقی، مخلوقات با فیض‌اند، اما هر دو، تجلیات واحد حق‌تعالی‌اند.

از منظر عرفان نظری، این تمایز، به سلسله‌مراتب وجود اشاره دارد، جایی که اسما، واسطه ظهور مخلوقات‌اند.

رفع تقابل اسما

تقابل میان اسما، مانند منعم و منتقم یا باسط و قابض، تنها در ظاهر است. هر اسم، شامل سایر اسما در ظهورات مختلف است، مانند رنگی که در منشور نور تجزیه می‌شود، اما منبع آن یکی است. سالک باید این وحدت را شهود کند تا از کثرت‌انگاری رها شود. این دیدگاه با آیه شریفه وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ (الأعراف: ۱۸۰، : «نام‌های نیکو از آن خداست») همخوان است، که وحدت اسما را تأیید می‌کند.

درنگ:

تقابل اسما، مانند منعم و منتقم، ظاهری است و هر اسم، شامل سایر اسما در ظهورات مختلف است، و سالک باید این وحدت را شهود کند.

این مفهوم، سالک را به توحید اسمائی و ذاتی هدایت می‌کند و از شرک خفی مصون می‌دارد.

رفع تعین و رسیدن به لا تعین

رفع تعین، سالک را به مقام لا تعین می‌رساند، جایی که ذات حق بدون واسطه شهود می‌شود. این فرایند، مانند رهایی پرنده از قفس کثرات است تا در آسمان بی‌کران احدیت پرواز کند. درس‌گفتار تأکید می‌کند که این مقام، نیازمند فنای کامل در ذات الهی است. این مفهوم با آیه شریفه وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَٰهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَٰهٌ (الزخرف: ۸۴، : «او در آسمان و زمین خداست») مرتبط است، که بر وحدت الهی در همه عوالم تأکید دارد.

درنگ:

رفع تعین، سالک را به لا تعین می‌رساند، جایی که ذات حق بدون واسطه شهود می‌شود و کثرات رفع می‌گردد.

از منظر عرفانی، این مقام، نقطه اوج سلوک است که سالک به جمع ذاتی و احدیت می‌رسد.

بخش چهارم: محبین و محبوبین در سلوک عرفانی

تمایز محبین و محبوبین

درس‌گفتار، سالکان را به دو دسته محبین و محبوبین تقسیم می‌کند. محبین، که در مراحل ابتدایی سلوک‌اند، نیازمند تربیت و مربی‌اند تا کثرات را رفع کنند و به شهود وحدت برسند. اما محبوبین، که از مقام احدیت نزول کرده‌اند، بی‌نیاز از مربی‌اند و مستقیماً با ذات حق مرتبط‌اند. این تمایز، مانند تفاوت میان مسافری است که از پایین به قله می‌رسد و کسی که از قله به پایین آمده و راه را می‌شناسد. این مفهوم با آیه شریفه وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ (الأحزاب: ۷۱، : «هر که از خدا و رسولش اطاعت کند، رستگار می‌شود») مرتبط است، که رستگاری را در اطاعت از حق می‌داند.

درنگ:

محبوبین، به دلیل نزول از احدیت، بی‌نیاز از مربی‌اند، اما محبین برای رفع کثرات، به تربیت و مربی نیاز دارند.

این تمایز، سلسله‌مراتب سلوک را نشان می‌دهد و جایگاه متعالی محبوبین را برجسته می‌سازد.

اولیای الهی و شهود کامل

اولیای الهی، که در زمره محبوبین‌اند، گذشته و آینده ظهورات را به یاد دارند و در عوالم وجود سیر می‌کنند. آن‌ها، مانند ناخدایانی‌اند که در دریای وجود، کشتی سلوک را به ساحل وحدت می‌رسانند. درس‌گفتار تأکید می‌کند که اولیا، برخلاف محبین، از کثرات عبور کرده و به شهود کامل ذات رسیده‌اند. این دیدگاه با آیه شریفه أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا (الأنفال: ۴، : «آنان مؤمنان حقیقی‌اند») مرتبط است، که ایمان کامل اولیا را تأیید می‌کند.

درنگ:

اولیای الهی، با شهود کامل، گذشته و آینده ظهورات را به یاد دارند و در عوالم وجود سیر می‌کنند، برخلاف محبین.

این مفهوم، جایگاه اولیا را به‌عنوان راهنمایان سلوک برجسته می‌سازد.

بخش پنجم: توحید ذاتی و رهایی از شرک خفی

کثرت‌انگاری و شرک خفی

درس‌گفتار تأکید می‌کند که کثرت‌انگاری در اسما و صفات، شرک خفی است. سالک تا به توحید ذاتی نرسد، در دام کثرت گرفتار است، مانند مسافری که در پیچ و خم راه گم شده و مقصد را نمی‌بیند. ریاضت خاصه الخاصه، سالک را به رهایی از این شرک هدایت می‌کند. این مفهوم با آیه شریفه وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ (يوسف: ۱۰۶، : «بیشترشان به خدا ایمان نمی‌آورند مگر اینکه مشرک‌اند») مرتبط است.

درنگ:

کثرت‌انگاری در اسما و صفات، شرک خفی است و ریاضت خاصه الخاصه، سالک را به توحید ذاتی و رهایی از شرک هدایت می‌کند.

از منظر عرفانی، این شرک، مانع اصلی شهود وحدت است و رفع آن، هدف نهایی سلوک محسوب می‌شود.

ذکر «لا اله الا الله» و تجلی احدیت

ذکر «لا اله الا الله»، جوهره ریاضت خاصه الخاصه است که سالک را به تجلی احدیت ذات می‌رساند. این ذکر، به دلیل رفع کثرات، سنگین است و نیازمند تمرینی مداوم است، مانند کوهنوردی که هر گامش او را به قله نزدیک‌تر می‌کند. این دیدگاه با آیه شریفه فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ (محمد: ۱۹، : «بدان که جز خدا خدایی نیست») همخوان است.

درنگ:

ذکر «لا اله الا الله»، جوهره ریاضت خاصه الخاصه است که با رفع کثرات، سالک را به تجلی احدیت ذات می‌رساند.

این ذکر، مانند کلیدی است که قفل کثرات را باز می‌کند و سالک را به وحدت ذاتی رهنمون می‌شود.

فنا و بقا در احدیت ذات

فنا در احدیت ذات، سالک را به جمع ذاتی می‌رساند، جایی که جز وجه حق چیزی باقی نمی‌ماند. این مقام، مانند غرق شدن قطره در اقیانوس است که هویت فردی در بی‌کرانی ذات الهی محو می‌شود. این مفهوم با آیه شریفه كُلُّ شَيْءٍ هَالِكُ إِلَّا وَاجْهُهُ (القصص: ۸۸، : «هر چیزی جز وجه او نابودشدنی است») مرتبط است.

درنگ:

فنا در احدیت ذات، سالک را به جمع ذاتی می‌رساند، جایی که جز وجه حق چیزی باقی نمی‌ماند.

از منظر عرفان عملی، این مقام، نقطه اوج سلوک است که سالک به بقاء بالله دست می‌یابد.

بخش ششم: عشق الهی و قرب به حق

عشق الهی به مخلوقات

درس‌گفتار، عشق الهی به مخلوقات را چنان عمیق توصیف می‌کند که حق‌تعالی، مانند مادری مهربان، همواره بندگان را حفظ می‌کند. این عشق، سالک را به رفع تعینات و شهود وحدت تشویق می‌کند، مانند نوری که عاشق را به سوی معشوق می‌کشد. این مفهوم با آیه شریفه وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنُمْ (الحديد: ۴، : «او هر کجا باشید با شماست») مرتبط است.

درنگ:

عشق الهي، چنانكه در آيه وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ آمده، سالك را به رفع تعينات و شهود وحدت هدايت مي‌كند.

از منظر عرفاني، اين عشق، انگيزه اصلي سالك در سلوك است و او را به قرب الهي رهنمون مي‌شود.

تمثيل يوسف و زليخا

درس‌گفتار با تمثيل يوسف و زليخا، عشق الهي را توضيح مي‌دهد. خدا، مانند زليخا، به مخلوقات چنان عاشق است كه بيش از آن‌ها به آن‌ها دل‌بسته است. اين عشق، سالك را به رفع كثرات و نزديكي به ذات هدايت مي‌كند. اين تمثيل با آيه شريفه وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (الإسراء: ۵۵، : «پروردگارت به آنچه در آسمان‌ها و زمين است داناتر است» است») مرتبط است.

درنگ:

عشق الهی، مانند عشق زلیخا به یوسف، بی‌حد است و سالک را به رفع کثرات و قرب به ذات هدایت می‌کند.

این تمثیل، با زیبایی ادبی، عمق عشق الهی را برای سالک روشن می‌سازد.

بخش هفتم: صعود به جمع ذاتی و هدف نهایی سلوک

رفع معارضات و وحدت در احدیت

رفع معارضات، یعنی رفع تقابل‌های ظاهری میان اسما، مانند منعم و منتقم، که سالک را به وحدت در حضرت احدیت می‌رساند. این فرایند، مانند پاک کردن غبار از آینه است تا نور ذات بی‌حجاب منعکس شود. این مفهوم با آیه شریفه وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهْارُ (ص: ۶۵، : «او یکتای قهار است») مرتبط است.

درنگ:

رفع معارضات، سالک را به وحدت در حضرت احدیت می‌رساند، جایی که کثرت و معارضه وجود ندارد.

از منظر عرفانی، این مقام، نقطه اوج توحید است که سالک به شهود بی‌واسطه ذات می‌رسد.

همه‌چیز شدن در سلوک

درس‌گفتار تأکید می‌کند که سالک در سلوک، به همه ظهورات دسترسی می‌یابد و می‌تواند هر چه بخواهد «بشود»، مانند رودی که به هر کجا جاری شود، همان آب را با خود دارد. اما باید گذشته را فراموش کند، مگر اولیای کامل که همه را در نظر دارند. این مفهوم با آیه شریفه وَتَدَاوَلْنَاهَا بَيْنَهُمْ (الكهف: ۳۱، : «آن را میانشان به گردش درآوردیم») مرتبط است.

درنگ:

سالک در سلوک، به همه ظهورات دسترسی می‌یابد، اما جز اولیای کامل، گذشته را فراموش می‌کند.

این مفهوم، به کمال کلی سالک در سلوک اشاره دارد، جایی که به همه وجودات وصول می‌کند.

هدف نهایی: صعود به جمع ذاتی

هدف ریاضت خاصه الخاصه، صعود به جمع ذاتی از طریق فنای در احدیت است، جایی که در سالک جز ذات حق نمی‌بیند. این مقام، مانند پرتویی است که در خورشید ذات محو می‌شود و جز نور او چیزی باقی نمی‌ماند. این هدف با آیه شریفه إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَىٰ (الليل: ۲۰، : «جز برای طلب وجه پروردگارش») همخوان است.

درنگ:

هدف ریاضت خاصه الخاصه، صعود به جمع ذاتی از طریق فنای در احدیت است، جایی که جز ذات حق دیده نمی‌شود.

ازین منظر عرفانی، این هدف، نهایت سلوک است که سالک به وحدت کامل و شهود بی‌واسطه می‌رسد.

جمع‌بندی

باب ریاضت خاصه الخاصه در منازل السائرین، به‌عنوان مرتبه‌ای متعالی در سلوک عرفانی معرفی می‌شود که سالک با تجرید الشهود، کثرات اسما، صفات و تعینات را رفع کرده و تنها ذات حق را شهود می‌کند. تمثیل‌هایی مانند بغل‌گیری‌، طواف، سینی، دالی و شطرنج، با ظرافت، وحدت ذات و ظهورات را تبیین می‌کنند. عشق الهی، محبین را به رفع تعینات و محبوبین را به شهود مستقیم هدایت می‌کند. تمایز میان محبین و محبوبین، سلسله‌مراتب سلوک را نشان می‌دهد و جایگاه اولیای الهی را برجسته می‌سازد. ذکر «لا اله الا الله»،، جوهره این ریاضت است که به تجلی احدیت منجر می‌شود. این تحلیل، با ارجاعات قرآنی و ساختار علمی، چارچوبی جامع برای پژوهش‌های عرفانی ارائه می‌دهد که بر توحید ذاتی، فنا و صعود به احدیت تأکید دارد. این سلوک، مانند سفری است از کثرت به وحدت، از ظهورات به ذات و از فنا به بقاء بالله، که سالک را به ساحل آرامش ابدی می‌رساند.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، هدف اصلی ریاضت خاصه الخاصه چیست؟

2. طبق متن، اسما و صفات الهی چه رابطه‌ای با ذات حق دارند؟

3. بر اساس متن، چرا سالک در ریاضت خاصه الخاصه باید تقابل اسما و صفات را بردارد؟

4. طبق متن، تفاوت اصلی محبین و محبوبین در چیست؟

5. بر اساس متن، کدام ذکر به عنوان سنگین‌ترین ذکر در ریاضت خاصه الخاصه معرفی شده است؟

6. ریاضت خاصه الخاصه به معنای خالص کردن شهود از کثرات اسما و صفات است.

7. اسما و صفات الهی طبق متن، غیر از ذات حق هستند.

8. محبوبین در سلوک خود نیازی به مربّی و تربیت ندارند.

9. تقابل بین اسما و صفات در مصداق واقعی است، نه در مفهوم.

10. طبق متن، رسیدن به مقام احدیت ذات با رفع معارضات اسما امکان‌پذیر است.

11. هدف ریاضت خاصه الخاصه طبق متن چیست؟

12. چرا اسما و صفات الهی به تعینات تشبیه شده‌اند؟

13. تفاوت محبین و محبوبین در سلوک چیست؟

14. چرا ذکر لا اله الا الله در ریاضت خاصه الخاصه سنگین است؟

15. منظور از رفع معارضات اسما و صفات چیست؟

پاسخنامه

1. تجرید شهود و دیدن تنها حق در همه ظهورات

2. اسما و صفات تعینات و ظهورات حق هستند

3. چون تقابل در مفهوم اسما است، نه در مصداق

4. محبین به تربیت نیاز دارند، محبوبین ندارند

5. لا اله الا الله

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. هدف ریاضت خاصه الخاصه تجرید شهود است تا سالک جز حق نبیند و تقابل اسما و صفات را بردارد.

12. اسما و صفات ظهورات و تعینات حق هستند، مانند بغل‌گیری ضرایح که همه به یک حقیقت اشاره دارند.

13. محبین نیاز به تربیت و مربّی دارند، اما محبوبین از بالا به پایین آمده و نیازی به تربیت ندارند.

14. زیرا این ذکر به تجلی احدیت ذات منجر می‌شود و بیانگر رفع کامل کثرات است.

15. رفع معارضات یعنی برداشتن تقابل ظاهری بین اسما مانند منعم و منتقم و دیدن همه به عنوان ظهورات حق.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده