متن درس
منازل السائرین: تأملی عرفانی در باب سماع و سلوک معنوی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۳۷)
مقدمه
کتاب «منازل السائرین» اثر خواجه عبدالله انصاری، از برجستهترین آثار عرفان اسلامی است که با زبانی فاخر و ساختاری نظاممند، مراحل سلوک معنوی سالک را به سوی حقتعالی ترسیم میکند. این اثر، نهتنها راهنمایی برای سالکان طریق معرفت است، بلکه منبعی غنی برای پژوهشگران حوزه الهیات، عرفان و فلسفه محسوب میشود. درسگفتار شماره ۱۳۷، ارائهشده توسط آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین «باب سماع» اختصاص دارد که یکی از مقامات کلیدی در سلوک عرفانی است. سماع در این دیدگاه، نه رقص و موسیقی دنیوی، بلکه ترنمی معنوی است که جان سالک را به سوی وصل الهی سوق میدهد.
بخش اول: مفهوم و جایگاه سماع در سلوک عرفانی
تعریف سماع عرفانی
سماع در عرفان اسلامی، فراتر از موسیقی و رقص دنیوی، به معنای ترنمی معنوی است که دل سالک را به سوی حقتعالی هدایت میکند. برخلاف سماع دنیوی که از سر غفلت انجام میشود، سماع عرفانی ضرورتی اجتنابناپذیر در سلوک است. بدون این ترنم معنوی، حرکت سالک به سوی مقصد نهایی، یعنی وصل به ذات الهی، به کمال نمیرسد. سماع، مانند نسیمی است که کشتی روح سالک را در دریای معرفت به پیش میراند و او را از ساحل کثرات به اقیانوس وحدت رهنمون میشود.
درنگ:
سماع عرفانی، ترنمی معنوی است که سالک را به سوی وصل الهی سوق میدهد و بدون آن، سلوک به کمال نمیرسد.
از منظر عرفان نظری، سماع به مثابه گوش سپردن به کلام حق و انس با اوامر و نواهی الهی است که جان را از غفلت بیدار میکند.
تمایز سماع عرفانی از سماع دنیوی
سماع دنیوی، که با آلات موسیقی مانند تار و ویلن همراه است، از سر غفلت و برای لذتجویی مادی انجام میشود. اما سماع عرفانی، در مناجات، ذکر و تفکر متجلی میگردد و هدف آن، تعالی روح و وصول به حق است. سالکی که از سر غفلت به سماع دنیوی مشغول شود، از مسیر سلوک منحرف گشته و در زمره اهل دنیا قرار میگیرد. سماع عرفانی، مانند آبی زلال است که دل را از زنگار غفلت میشوید، در حالی که سماع دنیوی، چون گرد و غباری است که بر آینه دل مینشیند.
درنگ:
سماع عرفانی، در مناجات و ذکر متجلی است و با سماع دنیوی، که از سر غفلت است، تفاوت اساسی دارد.
این تمایز، بر ماهیت معنوی و غیرمادی سماع در عرفان اسلامی تأکید دارد و آن را از سرگرمیهای مادی متمایز میسازد.
نقش صوت در سماع عرفانی
استفاده از صوت و صدا در سماع عرفانی، تا حدی محدود (ده درصد) مجاز است، مشروط بر اینکه در خدمت تعالی معنوی باشد. این صوت، نه برای لذت صوتی، بلکه برای تقویت انس با حق و بیداری دل به کار میرود. مانند پرندهای که با آواز خود، سپیدهدم را بشارت میدهد، صوت در سماع عرفانی، جان سالک را به سوی نور الهی فرا میخواند.
درنگ:
صوت در سماع عرفانی، به شرط خدمت به تعالی معنوی، تا حدی محدود مجاز است.
این انعطاف، نشاندهنده رویکردی متعادل در بهرهگیری از ابزارهای صوتی در سلوک است، با تأکید بر هدف معنوی.
جمعبندی بخش اول
سماع عرفانی، به عنوان یکی از ارکان سلوک معنوی، نقشی بنیادین در هدایت سالک به سوی حق ایفا میکند. این سماع، که با مناجات، ذکر و تفکر همراه است، از سماع دنیوی متمایز بوده و ضرورتی برای حرکت کامل در مسیر سلوک است. استفاده محدود از صوت، به شرط خدمت به اهداف معنوی، مجاز شمرده شده و سماع را به ابزاری برای بیداری دل تبدیل میکند.
بخش دوم: مراتب سهگانه سماع عامه
ساختار سهگانه سماع عامه
سماع عامه، که برای سالکان مبتدی طراحی شده، به سه مرتبه یا سه رخ تقسیم میشود: اجابت زجر و وعید، اجابت وعدههای الهی، و بلوغ معنوی. این مراتب، مانند پلههای نردبانی هستند که سالک را از زمین کثرات به آسمان وحدت میرسانند. هر مرتبه، گامی در مسیر تزکیه نفس و تعالی روح است.
درنگ:
سماع عامه به سه مرتبه تقسیم میشود: اجابت زجر و وعید، اجابت وعدههای الهی، و بلوغ معنوی.
این ساختار، سلوک را به صورت یک مسیر نظاممند معرفی میکند که هر مرحله، پیشنیاز مرحله بعدی است.
مرتبه اول: اجابت زجر و وعید
در مرتبه اول، سالک زجر و وعید الهی را اجابت میکند، یعنی نواهی حق را از سر تقوا میپذیرد. این اجابت، نه از روی ترس یا کراهت، بلکه از سر ادب و رعایت تقواست. سالک، میل خود را با اراده الهی همسو میکند و از منهیات دوری میجوید. این مرحله، مانند پاک کردن زمین دل از خار و خاشاک است تا بذر محبت الهی در آن کاشته شود. این مفهوم با آیه شریفه وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (الحجرات: ۱۰، : «از خدا پروا کنید، باشد که مورد رحمت قرار گیرید») همخوانی دارد.
درنگ:
اجابت زجر و وعید، پذیرش نواهی الهی از سر تقوا و ادب است، نه ترس یا کراهت.
از منظر عرفانی، این مرحله، پایه تزئید نفس است که سالک را از خودمحوری به خداگرایی هدایت میکند.
مرتبه دوم: اجابت وعدههای الهی
در مرتبه دوم، سالک وعدههای الهی را از سر عشق و شوق دنبال میکند. این مرحله، گذار از تقوا به محبت است، جایی که سالک با انگیزه عشق به خدا عمل میکند و به سوی تحقق وعدههای الهی گام برمیدارد. مانند عاشقی که در پی وعد دیدار معشوق، راههای دشوار را با شوق طی میکند، سالک در این مرتبه، دل به وعدههای حق میسپارد. این دیدگاه با آیه شریفه إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَىَٰكَ لَهُمْ جَنَّتُ النَّعِيمَ (لقمان: ۸، : «کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، برای آنان بهشت نعیم است») همخوان است.
درنگ:
اجابت وعدههای الهی، از سر عشق و صبر است که سالک را به سوی انس با حق هدایت میکند.
این مرحله، قلب سالک را به سوی انس با خدا باز میکند و او را برای بلوغ معنوی آماده میسازد.
مرتبه سوم: بلوغ معنوی
مرتبه سوم، بلوغ معنوی است که نتیجه اجابت زجر و وعید و پیگیری وعدههای الهی است. در این مرحله، خدا هم مؤثر، هم غایت و هم ظاهر اعمال سالک میشود. سالک به حدی از کمال میرسد که جز حق را نمیبیند و جز به او عمل نمیکند. این مقام، مانند رسیدن به قلهای است که از آن، تمام مناظر وجود در نور وحدت دیده میشود.. این مفهوم با آیه شریفه كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ (القصص: ۸۸، :: «هر چیزی جز وجه او نابودشدنی است») مرتبط است.
درنگ:
بلوغ معنوی، نقطه اوج سماع است که در آن، خدا مؤثر، غایت و ظاهر اعمال سالک میشود.
از منظر عرفان عملی، این مرحله، تجلی توحید در فعل و قلب سالک است که به وحدت عملی و شهودی منجر میشود.
جمعبندی بخش دوم
سماع عامه، با سه مرتبه اجابت زجر و وعید، پیگیری وعدههای الهی و بلوغ معنوی، مسیری نظاممند برای سلوک سالکان مبتدی ارائه میدهد. این مراتب، از رعایت تقوا آغاز شده، به عشق و شوق الهی میرسد و در بلوغ معنوی به کمال مییابد. هر مرحله، گامی در جهت تزکیه نفس و وصول به حق است.
بخش سوم: نقش شرع در تحقق سلوک معنوی
شرع به مثابه بنیاد سلوک
سلوک معنوی بدون پایبندی به شرع و اوامر و نواهی الهی امکانپذیر نیست. شرع، مانند بنیانی محکم است که حرکت سالک را استوار میکند و از انحراف او جلوگیری مینماید. سالکی که در شرع سست باشد، مانند دیواری است که بر خاک سست بنا شده و فرو میریزد. این مفهوم با آیه شریفه وَأَقِيمُوا الصَّلَوةَ وَآتُوا الزَّكَوةَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (النور: ۵۶، : «نماز را برپا دارید و زکات بدهید و از رسول اطاعت کنید، باشد که مورد رحمت قرار گیرید») همخوانی دارد.
درنگ:
شرع، بنیان محکم سلوک است که بدون آن، سالک به گمراهی و تباهی میافتد.
از منظر عرفان اسلامی، شرع و سلوک مکمل یکدیگرند و جدایی آنها، سلوک را از اصالت خود تهی میکند.
پیوند سماع و شرع
سماع عرفانی، بدون اوامر و نواهی شرعی، به ترنم مطربی بدل میشود. زجر، وعید و وعدههای الهی، که ارکان سماعاند، تنها در بستر شرع معنا مییابند. سالک با پایبندی به شرع، زجر را به تقوا، وعید را به خوف رحمانی و وعده را به شوق الهی تبدیل میکند. مانند رودی که در بستر محکم جریان مییابد، سماع در چارچوب شرع، سالک را به مقصد میرساند.
درنگ:
سماع عرفانی، در بستر شرع معنا مییابد و بدون آن، به مطربی و غفلت بدل میشود.
این پیوند، عرفان اسلامی را از عرفانهای غیرشرعی متمایز کرده و آن را به مسیری الهی هدایت میکند.
جمعبندی بخش سوم
شرع، به عنوان زیرساخت سلوک معنوی، نقش بنیادین در تحقق سماع عرفانی ایفا میکند. بدون پایبندی به اوامر و نواهی الهی، سماع از اصالت خود تهی شده و سالک به گمراهی میافتد. شرع، مانند ستونی است که بنای سلوک را استوار نگه میدارد و سماع را به ابزاری برای وصل الهی تبدیل میکند.
بخش چهارم: فراق و هجران، انگیزه سماع
فراق بهعنوان منشأ سماع
منشأ سماع عرفانی، فراق، صبر و هجران است. سالک به دلیل دوری از حق، به سماع روی میآورد تا با مناجات، دعا و ذکر، دل خود را به وصل الهی نزدیک کند. فراق، مانند آتشی است که در جان سالک شعله میکشد و او را به سوی تلاش برای وصل به محبوب میدهد.. این مفهوم با آیه شریفه فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا (الشرحة: ۵، : «پس [بیند که] با دشواری، آسانی است») همخوانی دارد.
درنگ:
فراغ، صبر و هجری، معشأ سماع عرفانی است که سالک را به سوی وصل الهی هدایت میکند.
از منظر عرفانی، فراق، محرک اصلی سلوک است که سالک را به حرکت و تلاش مداوم وا میدارد.
فراق به مراد محبوب
اگر فراق مراد محبوب باشد، خود به امری محبوب تبدیل میشود.. این دیدگاه، فراق را به عنوان بخشی از اراده الهی و وسیلهای برای تربیت سالک معرفی میکند. سالک در این حالت، فراق را به مثابه زادراهی میبیند که او را به سوی کمال رهنمون میشود. مانند عاشقی که دوری معشوق را به شیرین میکند، سالک فراق را به عنوان تجلی اراده محبوب میپردازد.
درنگ:
فراق، اگر مراد محبوب باشد، خود محبوب میشود و سالک را به سوی تربیت معنوی هدایت میکند.
این تفسیر، فراق را از رنجی صرف به تجربهای معنوی مثبت تبدیل میکند که در خدمت سلوک است.
رفع اعتذار در سماع
سالکی که به مقام سماع رائح میرسد، از اعتذار و بهانهجویی برای هجران دست میکشد. او فراق را به عنوان بخشی از سلوک خود میپذیرد و به جای نالیدن، با سماع، دل را به سوی وصل میکند. مانند مسافری که در راه دشوار، به جای توقف در برابر سختیها، آهنگ سفر میکند، سالک در فراق، به ذکر و مناجات پناه میبرد.
درنگ:
در سماع رائح، سالک از اعتذار برای هجوم دست میکشد و با ذکر، به سوی وصل الهی میشود.
این مرحله، نشاندهنده بلوغ عاطفی و معنوی سالک است که فراق را به فرصت تبدیل میکند.
جمعبندی بخش چهارم
فراق و هجران، به عنوان منشأ و محرک سماع عرفانی، نقش کلیدی در سلوک معنوی ایفا میکنند.. فراق، اگر مراد محبوب باشد، به تجربهای مثبت بدل شده و سالک را به سوی تربیت و کمال هدایت میکند. رفع این معتذار در سماع، نشانهای از پذیرش فرق و حرکت به سوی وصل است.
بخش پنجم: نقد برداشتهای نادرست از عرفان
نقد مفهوم عاشقکشی
مفهوم «عاشقکشی حلال است» مورد نقد قرار میگیرد، زیرا با ماهیت رحمانی خدا ناسازگار است. کشتن عاشق، چه در معنای واقعی و چه به صورت استعاری، با تصویر خدا بهعنوان رحیم و مهربان تناقض دارد. عاشقکشی، مانند خنجری است که به جای درمان، زخمی بر جان سالک میزند و او را از مسیر محبت دور میکند. این دیدگاه با آیه شریفه وَهُوَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ (سبأ: ۲، : «اوست رحیم و آمرزنده») همخوان است.
درنگ:
عاشقکشی، با ماهیت رحمانی خدا ناسازگار است و در عرفان اسلامی جایگاهی ندارد.
این نقد، بر ضرورت بازنگری در تعابیر عرفانی که به سوءتفاهم منجر میشوند، تأکید دارد.
نقد سادیسم در عرفان
برخی برداشتها که زجر الهی را به سادیسم تشبیه میکنند، مورد نقد قرار میگیرند. خدا زاجر نیست، بلکه مایل به محبت و رحمت است. زجر، اگر وجود داشته باشد، از سوی غیرخدا یا از سختیهای راه سلوک ناشی میشود. مانند مادری که فرزند را با مهربانی تربیت میکند، خدا بنده را با رحمت هدایت میکند، نه با آزار. این مفهوم با آیه شریفه وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ (الأعراف: ۱۵۶، : «رحمتم من همه چیز را فرا گرفته است») مرتبط است.
درنگ:
خدا زاجر نیست، بلکه منبع محبت و رحمت است و زجر از سختیهای راه یا غیرخدا ناشی میشود.
این نقد، بر تصحیح تصویر خدا در عرفان تأکید میکند و از برداشتهای نادرست جلوگیری مینماید.
نقد عبارت «البلاء للولاء»
عبارت «البلاء للولاء» (بلا برای ولایت) مورد تفسیر نادرست قرار گرفته است. بلا، نتیجه سختیهای طبیعی راه سلوک است، نه ارادهای از سوی خدا برای آزار بنده. مانند کوهنوردی که در مسیر قله، با دشواریهای طبیعی مواجه میشود، سالک در سلوک، با چالشهای راه روبهروست، نه بلایی که از بالا بر او فرو میریزد.
درنگ:
بلا، سختیهای طبیعی راه سلوک است، نه اراده الهی برای آزار بنده.
این تفسیر، رابطه بلا و سلوک را به درستی تبیین کرده و از نسبت دادن آزار به خدا پرهیز میکند.
نقد شمشیر دوست
تعبیر «شمشیر دوست» و مانند آن، که خدا یا دوست را با خشونت و زجر مرتبط میکند، مورد نقد است. خدا شمشیر برای دوست ندارد و ذات او با رحمت و محبت عجین است. شمشیر، اگر باشد، برای دشمن است، نه دوست. مانند باغبانی که شاخههای خشک را میبرد، خدا بنده را با محبت اصلاح میکند، نه با خشونت. این دیدگاه با آیه شریفه وَهُوَ بِكُمْ رَءُوفُ رَحِيمٌ (الحدید: ۹، : «او به شما رئوف و مهربان است») همخوان است.
درنگ:
خدا شمشیر برای دوست ندارد و ذات او با رحمت و محبت عجین است.
این نقد، بر ضرورت معرفت صحیح خدا تأکید دارد که عاری از خشونت و زجر است.
جمعبندی بخش پنجم
نقدهای ارائهشده در این بخش، بر ضرورت تصحیح برداشتهای نادرست از عرفان اسلامی تأکید دارند. مفاهیمی مانند عاشقکشی، سادیسم، بلا برای ولایت و شمشیر دوست، با ماهیت رحمانی خدا ناسازگارند و باید بازنگری شوند. این نقدها، عرفان را به سوی معرفتی توحیدی و رحمانی هدایت میکنند.
بخش ششم: عرفان محبین و محبوبین
تمایز ترک نواهی در عرفان محبین
در عرفان محبین، زجر و وعید به معنای نهی و بازداری وجود دارد و سالک از سر تقوا و ادب، نواهی را ترک میکند. این مرحله، مانند تربیت کودکی است که نیاز به هدایت و انضباط دارد تا به رشد برسد. اما در عرفان محبوبین، زجر و وعید کنار گذاشته شده و همه چیز از سر محبت و ادب است. مانند عاشقی که بینیاز از دستور، به سوی معشوق میشتابد.
درنگ:
در عرفان محبین، زجر و وعید برای تربیت است، اما در عرفان محبوبین، تنها محبت و ادب حاکم است.
این تمایز، مراحل مختلف سلوک را نشان میدهد و جایگاه متعالی محبوبین را برجسته میکند.
نقد تفسیر تلمسانی از رئه
تلمسانی رأی را به معنای رغبت تفسیر کرده، اما این تفسیر نادرست. رأی، به معنای رعایت ادب و تقواست، نه اخذ یا رغبت. این نقد، بر اهمیت دقت در مفاهیم عرفانی تأکید دارد. مانند نگارگری که با ظرافت قلم، نقش حقیقت را ترسیم میکند، تفسیر صحیح رأی، حقیقت سلوک را روشن میسازد..
درنگ:
رأی، رعایت ادب و تقواست، نه رغبت یا اخذ، به گونهای که تلمسانی تفسیر کرده.
این نقد، رویکرد علمی و دقیق به عرفان را نشان میدهد.
جمعبندی بخش ششم
تمایز میان عرفان محبین و محبوبین، سلسله مراتب سلوک را روشن میکند.. در حالی که محبین به زجر و وعید برای تربیت نیاز دارند، محبوبین تنها با محبت و ادب به سوی حق میروند. نقد تفسیر نادرست رأی، بر اهمیت دقت علمی در عرفان تأکید دارد.
بخش هفتم: معرفت صحیح خدا و هدف سلوک
معرفت توحیدی خدا
معرفة صحیح خدا، مستلزم دوری از برداشتهایی است که او را مشتاق رنج بنده نشان میدهند.. خدا نه از گره زدن بنده، نه از زجر او خجالت میکشد، و نه شمشیری برای دوست کشیده است. او منبع رحمت و محبت است و سلوک را با نور هدایت میکند. این مفهوم با آیه شریفه هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ (الحددیث: ۴، : «او هر کجا باشید با شماست») مرتبط است.
درنگ:
معرفة خدا، عاری از برداشتهای زجری و خشونتبار است و او را منبع رحمت و محبت معرفی میکند.
این معرفت، اساس توحید و هدف سلوک است که سالک را به وصل رحمانی هدایت میکند.
شهادت امام حسین (ع) و بیمه دین
شهادت امام حسین (عسین)، نه برای عاشقکشی یا رنج صرف، بلکه برای بیمه کردن دین بود. این شهادت، نتیجه مشیت الهی برای حفظ و تثبیت دین حق بود، نه مصیبتی بیهدهدف. مانند فانوس دریایی که در طوفان، کشتیها را هدایت میکند، شهادت امام حسین (ع)، دین را از گمراهی نجات داد. این دیدگاه با آیه شریفه وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ (الأحزاب: ۷۱، : «هر که از خدا و رسولش اطاعت کند، رستگار میشود») مرتبط است.
درنگ:
شهادت امام حسین (ع)، برای بیمه کردن دین و حفظ حقیقت بود، نه عاشقکشی یا رنج بیهدف.
این تفسیر، شهادت را به عملی متعالی و هدفمند تبدیل میکند که در راستای حفظ دین است.
جمعبندی بخش هفتم
معرفت صحیح خدا، عرفان را از برداشتهای نادرست مانند عاشقکشی و زجر الهی پاک میکند. شهادت امام حسین (ع)، نمونهای از سلوک متعالی است که هدف آن، حفظ دین و هدایت امت بود. این معرفت، سالک را به سوی وصلی رحمانی و توحیدی هدایت میکند.
جمعبندی
باب سماع در «منازل السائرین»، بهعنوان یکی از مقامات کلیدی سلوک عرفانی، با دقتی بینظیر تبیین شده است. سماع عرفانی، ترنمی معنوی است که سالک را از کثرت به وحدت، از فراق به وصل و از غفلت به بیداری هدایت میکند. این سماع، در سه مرتبه اجابت زجر و وعید، پیگیری وعدههای الهی و بلوغ معنوی، مسیری نظاممند برای سالکان مبتدی ارائه میدهد. شرع، بهعنوان بنیان سلوک، سماع را از مطریبی دنیوی متمایز کرده و به ابزاری الهی تبدیل میکند. فراق و هجران، محرک اصلی سماعاند و سالک را به سوی تلاش برای وصل سوق میدهند. نقد مفاهیمی مانند عاشقکشی، سادیسم، بلا برای ولایت و شمشیر دوست، بر ضرورت معرفت صحیح خدا تأکید دارد که او را منبع رحمت و محبت معرفی میکند. شهادت امام حسین (ع)، بهعنوان نمونهای متعالی از سلوک، هدف حفظ دین را دنبال میکند و از رنج بیهدف متمایز است. این متن، با ارجاعات قرآنی، تمثیلات ادبی و ساختاری علمی، چارچوبی جامع برای پژوهشهای عرفانی ارائه میدهد و سالک را به سوی معرفت توحیدی و وصل الهی رهنمون میسازد.
با نظارت صادق خادمی