در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 139

متن درس





سماع عام و مراتب وصول به حق در منازل السائرین

سماع عام و مراتب وصول به حق در منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۳۹)

مقدمه: جایگاه سماع عام در سلوک عرفانی

کتاب شریف منازل السائرین اثر خواجه عبدالله انصاری، نقشه‌ای دقیق و جامع برای سالکان طریق حق است که مراحل سلوک عرفانی را با ظرافت و عمق ترسیم می‌کند. در جلسه ۱۳۹ از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، موضوع سماع عام و مراتب سه‌گانه آن (زجر الوعید، اجابة دعوة الوعد، و بلوغ الی الحق) مورد بررسی قرار گرفته است. این مراتب، چونان پله‌هایی در نردبان سلوک، سالک را از بازدارندگی عذاب الهی به سوی تحقق وعده‌های الهی و در نهایت وصول به حقیقت رهنمون می‌سازند.

بخش نخست: مراتب سماع عام و تبیین زجر الوعید

مراتب سه‌گانه سماع عام

سماع عام، به عنوان یکی از مقامات سلوک عرفانی، در سه مرتبه تعریف شده است: زجر الوعید (بازدارندگی از عذاب الهی)، اجابة دعوة الوعد (پاسخ به دعوت وعده الهی)، و بلوغ الی الحق (وصول به حقیقت الهی). این مراتب، مانند سه منزلگاه در مسیر سلوک‌اند که سالک را از مراقبت و تقوا به سوی تلاش خالصانه و در نهایت شهود حقیقت هدایت می‌کنند. زجر الوعید، مرحله‌ای است که سالک با رعایت اوامر و نواهی الهی، خود را از عذاب دور نگه می‌دارد. اجابة الوعد، به کوشش بليغ برای تحقق وعده‌های الهی اشاره دارد، و بلوغ الی الحق، مقامی است که سالک با بصیرت استبصاری، الطاف الهی را در خیرات و نقمت‌ها مشاهده می‌کند.

درنگ: سماع عام در سه مرتبه زجر الوعید، اجابة دعوة الوعد، و بلوغ الی الحق تعریف می‌شود که سالک را از مراقبت به سوی تلاش و شهود حقیقت هدایت می‌کند.

عدم نسبت زجر به ذات الهی

زجر الوعید، که به معنای بازدارندگی از عذاب الهی است، به ذات خداوند نسبت داده نمی‌شود، بلکه عارضه‌ای طبیعی در مسیر سلوک است. خداوند، چونان طبیبی کریم، خیر بندگان را می‌خواهد و زجر را به عنوان مجازات بر آن‌ها تحمیل نمی‌کند. این زجر، مانند سختی‌های صعود به قله‌ای رفیع است که نتیجه انتخاب سالک برای پیمودن مسیر دشوار سلوک است، نه اراده‌ای از جانب حق برای آزار بنده. سالک با انتخاب سرعت و شدت حرکت خود، مانند مسافری که میان پیاده‌روی آرام یا حرکت با سرعت دویست کیلومتر در ساعت یکی را برمی‌گزیند، عوارض متفاوتی را تجربه می‌کند.

درنگ: زجر الوعید، ناشی از ذات الهی نیست، بلکه عارضه طبیعی انتخاب‌ها و عملکرد سالک در مسیر سلوک است.

عوارض مسیر سلوک و مسئولیت سالک

مشکلات و سختی‌های مسیر سلوک، مانند عوارض طبیعی راه، به انتخاب‌ها و عملکرد سالک وابسته است، نه اراده مستقیم الهی. سالک، مانند کوهنوردی که برای صعود به قله، باید ابزار مناسب و آمادگی لازم را فراهم کند، مسئول عوارض مسیر خود است. برای مثال، همان‌گونه که پیاده‌روی در جاده‌ای هموار با تسبیح و ذکر همراه است، صعود به قله نیازمند کنار گذاشتن تسبیح و استفاده از ابزارهای حرفه‌ای است. این تفاوت، نتیجه انتخاب نوع حرکت سالک است، نه تحمیل خداوند. بنابراین، مشکلات راه را نباید به دوش حق نهاد، بلکه باید آن‌ها را به مثابه پیامدهای طبیعی سلوک پذیرفت.

درنگ: عوارض مسیر سلوک، نتیجه انتخاب‌ها و عملکرد سالک است، نه تحمیل الهی، و سالک مسئول پذیرش و مدیریت آن‌هاست.

بلایای طبیعی و نقش عملکرد انسانی

بلایای طبیعی، مانند زلزله، نتیجه ساختارها و عملکردهای انسانی است، نه تمایز میان مؤمن و کافر. استحکام بنا، مانند سپری در برابر طوفان، عامل اصلی کاهش خسارت است. برای نمونه، در زلزله بم، بناهایی که با معماری اصولی ساخته شده بودند، پایدار ماندند، در حالی که خانه‌های ضعیف فرو ریختند. این امر، مانند تفاوت میان ساختمانی استوار و درختی شکننده در برابر باد، نشان‌دهنده نقش عملکرد انسانی در نتایج بلایاست. خداوند، چونان معماری حکیم، خیر بندگان را می‌خواهد و بلایا را به عنوان مجازات برای گروهی خاص نمی‌فرستد.

درنگ: بلایای طبیعی، مانند زلزله، نتیجه عملکرد انسانی و استحکام بناهاست، نه مجازات الهی برای گروهی خاص.

بخش دوم: اجابة دعوة الوعد و کوشش بليغ

لطف الهی در اوامر و نواهی

اوامر و نواهی الهی، همگی از سر لطف و برای وصول بندگان به قرب الهی وضع شده‌اند. این دستورات، مانند نسخه‌ای از طبیبی حکیم، برای هدایت سالک به سوی سلامت معنوی و قرب الهی طراحی شده‌اند. خداوند، مانند باغبانی که با هرس شاخه‌ها، درخت را به باروری می‌رساند، با اوامر و نواهی، نفس سالک را برای وصول به حقیقت آماده می‌کند. این لطف، مانند نوری است که مسیر تاریک سلوک را روشن می‌سازد و سالک را از گمراهی نجات می‌دهد.

درنگ: اوامر و نواهی الهی، از سر لطف و برای وصول سالک به قرب الهی هستند، مانند نسخه‌ای برای سلامت معنوی.

کوشش بليغ در پاسخ به وعده الهی

اجابة دعوة الوعد، مستلزم کوشش بليغ، یعنی تلاشی خالصانه و عمیق در راستای امتثال اوامر الهی است. این تلاش، مانند جویباری است که با پشتکار، مسیر خود را در دل سنگ می‌گشاید. سالک با کوشش در مسیر وعده‌های الهی، مانند مسافری که با سرعت به سوی مقصد می‌شتابد، به وصل و رويت حقیقت نائل می‌شود. این کوشش، نه از سر تعبد صرف، بلکه برای وصول به قرب الهی است، مانند کشاورزی که با زحمت، زمین را برای برداشت محصول آماده می‌کند.

درنگ: اجابة دعوة الوعد، نیازمند کوشش بليغ در امتثال اوامر الهی است که سالک را به وصل و رويت حقیقت هدایت می‌کند.

نقد تملق در برابر خداوند

شارح به اشتباه، اجابة الوعد را با تملق و چاپلوسی در برابر خداوند مرتبط کرده است. در عرفان، هر ستایش از خداوند، حتی اگر عظیم باشد، کم است و تملق محسوب نمی‌شود. خواجه انصاری، به عنوان عارفی راه‌رفته، اجابة الوعد را به کوشش بليغ مرتبط می‌داند، نه به تملق. این تمایز، مانند تفاوت میان نغمه‌ای خالصانه از دل و نوایی تصنعی برای جلب توجه است. خداوند، چونان اقیانوسی بی‌کران، نیازی به تملق ندارد، و هر کوشش سالک، مانند قطره‌ای در این اقیانوس، برای وصول به حقیقت است.

درنگ: اجابة الوعد، به کوشش بليغ وابسته است، نه تملق، و هر ستایش از خداوند، حتی اگر عظیم باشد، کم است.

تمایز خواجه و شارح در بیان عرفانی

خواجه انصاری، به عنوان عارفی که مسیر سلوک را پیموده، از تعابیر نادرستی مانند تملق پرهیز می‌کند، برخلاف شارح که با دانش نظری سخن می‌گوید. این تمایز، مانند تفاوت میان چشمه‌ای زلال که از دل سنگ می‌جوشد و جویباری است که با زحمت راه خود را می‌گشاید. خواجه، با شهود و تجربه عرفانی، معارف را بیان می‌کند، در حالی که شارح، با تکیه بر سواد و دانش، گاه به خطا می‌رود. این تفاوت، بر اهمیت تجربه عرفانی در برابر دانش نظری تأکید دارد.

درنگ: خواجه انصاری، به عنوان عارف راه‌رفته، از تعابیر نادرست مانند تملق پرهیز می‌کند، برخلاف شارح که با دانش نظری سخن می‌گوید.

بخش سوم: بلوغ الی الحق و مشاهده استبصاری

مشاهده منن الهی با بصیرت

در مرتبه سوم سماع، یعنی بلوغ الی الحق، سالک به مشاهده استبصاری منن الهی نائل می‌شود. این مشاهده، فراتر از بصر ظاهری، با بصیرت قلبی انجام می‌شود و سالک حقیقت نعمت‌ها و نقمت‌های الهی را درک می‌کند. این مقام، مانند آینه‌ای صیقلی است که نور حقیقت در آن بازتاب می‌یابد و سالک، خیرات و بلایا را به عنوان الطاف الهی می‌بیند. این بصیرت، مانند نوری است که تاریکی شبهات را می‌زداید و سالک را به فهم حکمت الهی رهنمون می‌سازد.

درنگ: بلوغ الی الحق، مقامی است که سالک با بصیرت استبصاری، منن الهی را در خیرات و نقمت‌ها مشاهده می‌کند.

نقمت‌ها به عنوان لطف الهی

خیرات و نقمت‌ها، هر دو از الطاف الهی هستند. خداوند با اعطای نقمت، مانند طبیبی که برای درمان بیمار تیغ می‌کشد، از خذلان و هوان بنده جلوگیری می‌کند. این نقمت‌ها، مانند زخمی خونین که اگر درمان نشود، به خیر سالک است، برای اصلاح و هدایت او فرستاده می‌شوند. سالک در این مقام، مانند کشاورزی که تلخی زحمت را برای شیرینی برداشت تحمل می‌کند، نقمت‌ها را به عنوان لطف الهی می‌پذیرد.

درنگ: نقمت‌ها، مانند خیرات، از الطاف الهی هستند و برای جلوگیری از خذلان و هدایت بنده به سوی کمال فرستاده می‌شوند.

کرامت الهی در تحمل ناسپاسی بندگان

خداوند، مانند طبیبی کریم، ناسپاسی و فحش بندگان را تحمل می‌کند و با لطف، آن‌ها را به سوی درمان هدایت می‌کند. این کرامت، مانند داستان مولوی است که اسب‌سواری، با تحمل فحش‌های بیمار، مار را از شکم او خارج کرد تا او را نجات دهد. خداوند نیز، با صبر و کرامت، بندگان را از خذلان نجات می‌دهد، حتی اگر آن‌ها از لطف او آگاه نباشند.

درنگ: خداوند، مانند طبیبی کریم، ناسپاسی بندگان را تحمل کرده و با لطف، آن‌ها را از خذلان نجات می‌دهد.

بصیرت اولیای الهی در شناخت سرنوشت

اولیای الهی، به دلیل بصیرت استبصاری، از سرنوشت خود آگاه‌اند و می‌دانند چه کسی یا چه چیزی آن‌ها را تهدید می‌کند. این آگاهی، مانند علمی است که امیرالمؤمنین (ع) به شهادت خود داشت و زره‌اش پشت نداشت، زیرا می‌دانست در جنگ کشته نمی‌شود. این بصیرت، مانند چراغی است که مسیر زندگی را روشن می‌کند و اولیا را از ترس‌های بی‌جا رها می‌سازد.

درنگ: اولیای الهی، با بصیرت استبصاری، از سرنوشت خود آگاه‌اند و از ترس‌های بی‌جا رها می‌شوند.

بخش چهارم: نقد خرافات و تأثیرات اعمال انسانی

نقد تفسیرهای خرافی از بلایا

تفسیرهای خرافی از بلایا، مانند نسبت دادن زلزله به گناه یا تمایز میان مؤمن و کافر، از نظر عرفانی نادرست است و ممکن است به تمسخر دین منجر شود. این تفاسیر، مانند پرده‌ای غبارآلود بر حقیقت، مانع از درک حکمت الهی می‌شوند. برای مثال، در زلزله بم، استحکام بنا تعیین‌کننده خسارت بود، نه ایمان یا کفر ساکنان. این نقد، مانند نسیمی است که غبار خرافات را از آینه حقیقت می‌زداید.

درنگ: تفسیرهای خرافی از بلایا، مانند نسبت دادن زلزله به گناه، نادرست است و ممکن است به تمسخر دین منجر شود.

تأثیر جزئی اعمال انسانی در عالم

هر عمل انسانی، هرچند کوچک، تأثیری در نظام عالم دارد، مانند حبه قندی که در اقیانوس اطلس تغییر ایجاد می‌کند، هرچند برای انسان‌های گنده‌بین قابل درک نباشد. این تأثیرات، مانند موج‌هایی ظریف در دریای وجود، نظام عالم را شکل می‌دهند. گناه یا عمل خیر، هر یک به قدر خود، اثری در عالم می‌گذارند، اگرچه گنده‌بینی مانع از درک این تأثیرات شود.

درنگ: هر عمل انسانی، هرچند کوچک، مانند حبه قند در اقیانوس، تأثیری در نظام عالم دارد، اگرچه برای گنده‌بین‌ها قابل درک نیست.

نقد گنده‌بینی در درک تأثیرات اعمال

گنده‌بینی، یعنی عدم توجه به جزئیات، مانع از درک تأثیرات عمیق اعمال کوچک، مانند گناه یا نفس کشیدن، در نظام عالم است. انسان گنده‌بین، مانند کسی است که موج‌های کوچک اقیانوس را نمی‌بیند، اما عارف با بصیرت، این تأثیرات را درک می‌کند. این نقد، مانند دعوتی است به سوی بصیرت و توجه به جزئیات در مسیر سلوک.

درنگ: گنده‌بینی، مانع از درک تأثیرات عمیق اعمال کوچک در نظام عالم است و عرفان، سالک را به بصیرت دعوت می‌کند.

نفس به عنوان ممد حیات و مفرح ذات

نفس انسان، به تعبیر سعدی، ممد حیات (پشتیبان زندگی) و مفرح ذات حق (شادی‌بخش ذات الهی) است، زیرا جلوه‌ای از حق تعالی در عالم است. این دیدگاه، مانند نوری است که عظمت جایگاه انسان را در نظام هستی روشن می‌کند. نفس، مانند نسیمی است که با هر دم و بازدم، حیات را در عالم جاری می‌سازد و ذات الهی را ظهور می‌بخشد.

درنگ: نفس انسان، ممد حیات و مفرح ذات حق است، زیرا جلوه‌ای از حق تعالی در عالم است.

نقد اثبات‌ناپذیری برخی ادعاها

ادعاهایی که قابل اثبات علمی نیستند، مانند ردالشمس، نباید مطرح شوند، زیرا ممکن است به تمسخر دین منجر شوند. این ادعاها، مانند دانه‌هایی هستند که در خاک نامناسب کاشته شوند و به جای باروری، به گمراهی منجر می‌شوند. مسائل اثبات‌ناپذیر، مانند گنجی در دسترس خداوند، باید به او واگذار شوند تا از تحریف دین جلوگیری شود.

درنگ: ادعاهای اثبات‌ناپذیر، مانند ردالشمس، باید به خدا واگذار شوند تا از تمسخر دین و گمراهی جلوگیری شود.

بخش پنجم: تمایز سماع عرفانی و سماع قلندری

سماع عرفانی در برابر سماع قلندری

سماع در منازل السائرین، به معنای شهود معنوی و وصول به حق است، نه موسیقی و رقص ظاهری (سماع قلندری). این سماع، مانند جویباری زلال است که سالک را به سوی اقیانوس حقیقت هدایت می‌کند، در حالی که سماع قلندری، مانند نغمه‌ای ظاهری، تنها به سطح می‌پردازد. سماع عرفانی، فرآیندی باطنی برای ارتقای روحی سالک است که او را به بصیرت استبصاری می‌رساند.

درنگ: سماع عرفانی، شهود معنوی و وصول به حق است، برخلاف سماع قلندری که به موسیقی و رقص ظاهری محدود می‌شود.

تلخی و شیرینی الطاف الهی

الطاف الهی، چه در قالب خیرات و چه نقمت‌ها، برای خیر و کمال بنده هستند. تلخی نقمت‌ها، مانند زهری است که با ارادت پذیرفته شود، و شیرینی خیرات، مانند حلاوتی است که به نفع سالک است. این دیدگاه، مانند آینه‌ای است که حقیقت الطاف الهی را منعکس می‌کند و سالک را به پذیرش حکمت الهی دعوت می‌کند.

درنگ: خیرات و نقمت‌ها، هر دو الطاف الهی‌اند که برای خیر و کمال بنده طراحی شده‌اند، مانند زهر و حلاوت که هر دو به نفع سالک‌اند.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

سماع عام در منازل السائرین، به عنوان فرآیندی نظام‌مند، سالک را از زجر الوعید به سوی اجابة دعوة الوعد و در نهایت بلوغ الی الحق هدایت می‌کند. زجر الوعید، عوارض طبیعی مسیر سلوک را نشان می‌دهد که نتیجه انتخاب‌ها و عملکرد سالک است، نه تحمیل الهی. اجابة الوعد، با کوشش بليغ، سالک را به تحقق وعده‌های الهی می‌رساند، و بلوغ الی الحق، با بصیرت استبصاری، او را به مشاهده الطاف الهی در خیرات و نقمت‌ها رهنمون می‌سازد. نقد شارح در استفاده از تعابیر نادرست مانند تملق، بر اهمیت تجربه عرفانی در برابر دانش نظری تأکید دارد. خیرات و نقمت‌ها، هر دو از الطاف الهی‌اند و برای هدایت بنده به سوی کمال طراحی شده‌اند. نقد تفاسیر خرافی و گنده‌بینی، سالک را به سوی بصیرت و عقلانیت دعوت می‌کند. سماع عرفانی، برخلاف سماع قلندری، فرآیندی معنوی برای وصول به حقیقت است. این تحلیل، با ارائه چارچوبی علمی و فاخر، منبعی ارزشمند برای پژوهشگران حوزه عرفان و الهیات فراهم می‌آورد.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن درسگفتار، چند مرتبه برای سماع عام عنوان شده است؟

2. مرتبه دوم سماع عام طبق متن چیست؟

3. طبق متن، زجر الوعید به چه معناست؟

4. مرتبه سوم سماع عام به چه هدفی منجر می‌شود؟

5. طبق متن، چرا خداوند بلاها را بر انسان نازل می‌کند؟

6. طبق متن، زجر الوعید به معنای عذابی است که از جانب خدا بر انسان نازل می‌شود.

7. متن بیان می‌کند که اوامر و نواهی الهی همگی از الطاف الهی برای وصول به قرب هستند.

8. طبق متن، شارح درسگفتار عارف و اهل راه است.

9. متن تأکید دارد که مشاهده استبصاری به معنای دیدن حقیقت و علت‌ها با بصیرت است.

10. طبق متن، بلاها و نعمات الهی نتیجه استحقاق انسان هستند.

11. تفاوت اصلی بین زجر الوعید و اجابة دعوة الوعد چیست؟

12. چرا متن بلاها را به عنوان الطاف الهی معرفی می‌کند؟

13. منظور از مشاهده استبصاری در مرتبه سوم سماع عام چیست؟

14. چرا شارح درسگفتار به گفته متن عارف محسوب نمی‌شود؟

15. طبق متن، چرا گناه به تنهایی نمی‌تواند دلیل بلایای طبیعی باشد؟

پاسخنامه

1. سه مرتبه

2. اجابة دعوة الوعد

3. مشکلات ناشی از عملکرد انسان

4. درک الطاف الهی به صورت استبصاری

5. برای جلوگیری از خذلان و اهمال

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. زجر الوعید به مشکلات ناشی از عملکرد انسان در مسیر اشاره دارد، در حالی که اجابة دعوة الوعد به کوشش برای امتثال امر الهی و وصول به وعده حق مربوط است.

12. زیرا بلاها از خذلان و اهمال انسان جلوگیری می‌کنند و او را به سوی خیر هدایت می‌کنند.

13. مشاهده استبصاری به معنای دیدن حقیقت نعم و نقمات الهی با بصیرت و درک علل آنها به جای معلولات است.

14. زیرا شارح با علم و دانش سخن می‌گوید و تجربه سلوک عرفانی ندارد، برخلاف خواجه که اهل راه بوده است.

15. زیرا بلایا نتیجه عملکرد و ساختار زندگی انسان‌هاست و گناه تنها یکی از عوامل تأثیرگذار است.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده