متن درس
سماع خاصه خاصه: شهود وحدت وجود در سلوک عرفانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۴۱)
دیباچه: سماع، کلیدی به سوی شهود وحدت
باب سماع در کتاب شریف منازل السائرین، تألیف خواجه عبدالله انصاری، یکی از مراحل بنیادین سلوک عرفانی است که سالک را از شنیدن صوت ظاهری به درک صوت الحق و شهود وحدت وجود رهنمون میسازد. این مقام، بهویژه در مراتب خاص و خاصه الخاصه، چونان کلیدی است که قفل باطن را گشوده و دل سالک را به سوی معرفت جمال، جلال، و کمال الهی هدایت میکند. سماع خاصه خاصه، نهتنها شنیدن صوت حق، بلکه فرآیندی عمیق برای تطهیر نفس، رفع تفرقه وجودی، و وصول به وحدت کامل با حق است.
بخش نخست: جایگاه سماع در سلوک عرفانی
بدایات و نقش سماع در آمادهسازی سالک
کتاب منازل السائرین، سلوک عرفانی را به مراتب دهگانه تقسیم کرده که بدایات، بهعنوان مقدمات سلوک، اولین آنهاست. این مراتب، شامل یقظه، توبه، محاسبه، انابه، تفکر، تذکر، اعتصام، فرار، ریاضت، و سماع، چونان نرمشهای پیشین در ورزش، نفس سالک را برای ورود به مراحل دشوارتر آماده میسازد. بدایات، مانند پلی است که سالک را از تاریکی غفلت به روشنایی معرفت رهنمون میشود. سماع، بهعنوان آخرین مرحله بدایات، پس از ریاضت قرار گرفته و نقشی کلیدی در احیای حال معنوی سالک دارد. این مقام، مانند ترنمی دلانگیز است که پس از تمرینات سنگین ریاضت، جان خسته سالک را طراوت بخشیده و او را برای ادامه مسیر آماده میسازد.
درنگ: سماع، چونان نسیمی جانفزا، پس از ریاضت، حال معنوی سالک را احیا کرده و او را برای تداوم سلوک آماده میسازد.
سماع، دروازهای به سوی شهود حق
سماع، بهمنزله ابزاری است که باطن سالک را برای دریافت حقایق الهی آماده کرده و او را به سوی معرفت و شهود هدایت میکند. این مرحله، مانند کلیدی است که قفل دل را گشوده و سالک را به نصیبی از مقصود معنویاش، متناسب با حال و رتبهاش، میرساند. حقیقت سماع در مراتب خاص و خاصه الخاصه، به بیداری باطنی و شهود وحدت وجود اشاره دارد که سالک را از تفرقه و پراکندگی وجودی رها ساخته و به وحدت کامل با حق میرساند.
بخش دوم: مفهوم و مراتب سماع در سلوک
تعریف سماع و ارتباط آن با رویت
سماع خاص، فرآیندی عرفانی است که سالک را به شهود جمال، جلال، و کمال الهی هدایت میکند. این شهود، به رویت حق منجر شده و سالک را از تفرقه وجودی نجات میدهد، بهگونهای که حیات معنوی او با رویت حق تعریف میشود. رویت، مانند آینهای است که حقیقت الهی را در باطن سالک منعکس کرده و او را به درک وحدت وجود رهنمون میسازد.
درنگ: سماع خاص، مانند کلیدی است که قفل باطن را گشوده و سالک را به رویت جمال، جلال، و کمال الهی هدایت میکند.
مراتب سماع: خاص و خاصه الخاصه
سماع در سلوک عرفانی به مراتب خاص و خاصه الخاصه تقسیم میشود. سماع خاص، به شنیدن صوت حق و درک صفات الهی (جمال، جلال، و کمال) اشاره دارد که سالک را به رویت و التذاذ به حق رهنمون میسازد. سماع خاصه الخاصه، مرتبهای عالیتر است که سالک در آن به سیر الی الحق، وصول به حق، رجوع به حق، و فنا در حق میرسد. این مراتب، مانند نردبانی است که سالک را از درک صوت ظاهری به شهود باطنی و وحدت کامل با حق هدایت میکند.
سماع خاصه خاصه: سیر الی الحق و وصول
سماع خاصه خاصه، مرحلهای است که سالک در آن به سیر الی الحق، وصول به حق، رجوع به حق، و فنا در حق دست مییابد. این مرتبه، مانند چشمهای زلال است که از دل باطن سالک میجوشد و او را به وحدت کامل با حق سیراب میسازد. سیر الی الحق، به حرکت سالک به سوی حق اشاره دارد؛ وصول، به رسیدن به حق؛ رجوع، به بازگشت به مبدأ الهی؛ و فنا، به محو شدن در حق. این مراحل، فرآیند تحول وجودی سالک را در مسیر وحدت وجود نشان میدهند.
درنگ: سماع خاصه خاصه، مانند چشمهای جوشان، سالک را به سیر الی الحق، وصول، رجوع، و فنا در حق هدایت میکند.
صوت حق و تجلی صفات الهی
سماع، به معنای شنیدن صوت حق بهوسیله حق و در حق است که سالک را به درک جمال، جلال، و کمال الهی رهنمون میسازد. صوت حق، مانند نوایی آسمانی است که صفات الهی را در قلب سالک متجلی کرده و او را به التذاذ معنوی میرساند. جمال، به صفاتی چون لطیف اشاره دارد؛ جلال، به صفاتی چون جبار و باطش؛ و کمال، به صفاتی چون رحمن که ظرف جامعی برای وحدت صفات است.
جمال، جلال، و کمال: ظروف فرقی و جمعی
جمال و جلال، ظروف فرقی هستند که صفات متمایز و متضاد الهی را نشان میدهند، در حالی که کمال، ظرف جمعی است که وحدت این صفات را در بر میگیرد. این تمایز، مانند دو سوی یک گوهر است که در جمال، لطافت و زیبایی، و در جلال، عظمت و قدرت را نشان میدهد، اما در کمال، این دو به وحدت میرسند. مانند رحمانی است که هم لطافت رحمت و هم عظمت ربوبیت را در خود جمع کرده است.
درنگ: جمال و جلال، مانند دو سوی گوهر الهی، صفات متمایز را نشان میدهند، اما کمال، وحدت این صفات را در بر میگیرد.
بخش سوم: سماع و وحدت وجود
خروج از تفرقه و التذاذ به حق
در سماع خاص، سالک با التذاذ به حق، از تفرقه وجودی خارج شده و در حالت رویت قرار میگیرد. این التذاذ، مانند شرابی معنوی است که سالک را از غیریت و دوگانگی رها کرده و او را به وحدت با حق میرساند. در این حالت، هیچچیز جز حق وجود ندارد، و تفرقه از وجود سالک محو میشود.
درنگ: التذاذ به حق، مانند شرابی معنوی، تفرقه را محو کرده و سالک را به وحدت با حق میرساند.
تلاشی کون و تجلی مکون
تلاشی کون، به معنای محو استقلال جهان خلقی است، نه نابودی آن. با تجلی مکون (خالق)، کون خلقی به کون حقی تبدیل شده و سالک تنها حق را در تمامی مظاهر میبیند. این فرآیند، مانند محو سایه در پرتو آفتاب است که استقلال سایه را نفی میکند، اما وجود آن را بهعنوان مظهر نور حفظ مینماید.
درنگ: تلاشی کون، مانند محو سایه در آفتاب، استقلال خلق را نفی میکند، اما وجود آن را در پرتو حق حفظ مینماید.
شهود فاعل در فعل
در شهود عرفانی، سالک فعل را بهعنوان صورت فاعل (حق) میبیند، نه بهصورت مستقل از فاعل. این شهود، مانند دیدن آیینهای است که چهره حق را در تمامی افعال منعکس میکند. سالک، با درک این وحدت، از دوگانگی فعل و فاعل رها شده و به معرفت وحدت وجود میرسد.
مثال عکس پدر و شهود عرفانی
مثال عکس پدر، به زیبایی تفاوت بین نگاه ظاهری و شهود عرفانی را نشان میدهد. سالک، مانند کسی است که به عکس پدرش مینگرد و بهجای کاغذ، حقیقت پدر را میبیند. در عرفان، سالک خلق را بهعنوان مظهر حق میبیند، نه بهصورت مستقل. این شهود، مانند گشوده شدن چشم باطن است که حقیقت را در پس ظاهر آشکار میسازد.
درنگ: شهود عرفانی، مانند دیدن حقیقت پدر در عکس، خلق را بهعنوان مظهر حق آشکار میسازد.
عرفان و دیدن خلق در حق
عرفان، به معنای نفی خلق یا نفله کردن آن نیست، بلکه دیدن خلق در پرتو حق است. جدایی حق از خلق یا خلق از حق، به گمراهی منجر میشود. این اصل، مانند دیدن گوهر در صدف است که بدون صدف، گوهر بیمعنا و بدون گوهر، صدف بیارزش میشود.
درنگ: عرفان، مانند دیدن گوهر در صدف، خلق را در پرتو حق میبیند و جدایی این دو را نفی میکند.
عاطفه عرفانی و عشق به خلق
عارف، با شهود حق، به خلق نیز عاطفه و عشق میورزد. عرفان، به معنای نفی خلق و چسبیدن به خدا نیست، بلکه درک خلق بهعنوان مظهر حق است. این عاطفه، مانند جویباری است که از چشمه حق جاری شده و تمامی مظاهر خلق را سیراب میکند.
دشواری و سهولت شهود حق و خلق
شهود حق و خلق بهطور همزمان، دشوار اما در عین حال ساده است. این دشواری، مانند هماهنگی دو آهنگ در یک سمفونی است که نیاز به مهارت و تمرین دارد، اما با شهود عرفانی، به سهولت میرسد. سالک، با تمرین، این هماهنگی را در باطن خود محقق میسازد.
درنگ: شهود حق و خلق، مانند هماهنگی دو آهنگ، دشوار اما با تمرین عرفانی به سهولت میرسد.
مثال ابرو و چشم
مثال ابرو و چشم، به لزوم هماهنگی بین اجزای خلق در شهود حق اشاره دارد. نفی یکی از اجزا، مانند کور کردن چشم و آراستن ابرو، به اختلال در شهود وحدت منجر میشود. این مثال، مانند نقاشی است که بدون هماهنگی اجزا، زیبایی خود را از دست میدهد.
بخش چهارم: سماع خاصه خاصه و تطهیر نفس
تطهیر علل و رفع موانع کشف
سماع خاصه خاصه، علل و موانع کشف را تطهیر میکند. این علل، مانند بیماریهای وجودی هستند که مانع شهود حقیقت میشوند. سماع، مانند آبی زلال است که این بیماریها را شسته و سالک را به کشف کامل حقیقت هدایت میکند.
درنگ: سماع خاصه خاصه، مانند آبی زلال، علل و موانع کشف را تطهیر کرده و سالک را به شهود حقیقت هدایت میکند.
فنای سامع در مکشوف
در سماع خاصه خاصه، سامع (شنونده) در مکشوف (حق) فانی میشود. این فنا، مانند محو شدن قطره در دریا است که هویت فردی سالک در پرتو حق محو شده و او به شهود کامل میرسد.
نقش وسایل کشف
وسایلی مانند حجج، دلائل، و الهامات ملائکه، به کشف حقیقت کمک میکنند. این وسایل، مانند چراغهایی هستند که مسیر شهود را روشن کرده و سالک را به درک معانی الهی هدایت مینمایند.
ظهور حق و زوال باطل
با ظهور حق، باطل و شبهات زایل میشوند. سالک، با تمرکز بر حق، از هرچه غیر حق است، رها میشود. این فرآیند، مانند طلوع آفتاب است که تاریکی را محو کرده و حقیقت را آشکار میسازد.
درنگ: ظهور حق، مانند طلوع آفتاب، باطل و شبهات را زایل کرده و حقیقت را آشکار میسازد.
وصل ابد به ازل
سماع خاصه خاصه، ابد (نهایت) را به ازل (مبدأ) متصل میکند. سالک، با تفویض تمامی نهایات به حق، به وحدت کامل میرسد. این اتصال، مانند بازگشت رود به دریا است که تمامی جریانها را به مبدأ خود بازمیگرداند.
تفویض امر به حق
علم عرفانی، از معرفت حق آغاز شده و به تفویض امر به او ختم میشود. تفویض، مانند واگذاری کامل کلیدهای وجود به حق است که سالک را از خود رها کرده و به وحدت میرساند.
درنگ: تفویض امر به حق، مانند واگذاری کلیدهای وجود، سالک را به وحدت کامل هدایت میکند.
بخش پنجم: نقد روشهای سنتی و پیشنهاد اصلاح
نقد معرفت جبار بهعنوان آغاز علم
آغاز علم با معرفت جبار (صفت جلال) مورد نقد است، زیرا ممکن است به ترویج زور و استبداد منجر شود. صفت رحمن، به دلیل جامعیت و رحمت، آغاز مناسبتری برای علم عرفانی است. این نقد، مانند اصلاح بنیان یک بنا است که باید بر رحمت و لطف استوار شود.
درنگ: صفت رحمن، مانند بنیانی استوار، آغاز مناسبتری برای علم عرفانی است تا جبار.
نقد روش تدریس سنتی
روش تدریس سنتی مبتنی بر زور و استبداد، با روح عرفان و علم که مبتنی بر لطف و صفا است، ناسازگار است. این روش، مانند بذری است که در خاک سخت کاشته شده و به بار نمینشیند. اصلاح این روش، به سوی آموزش مبتنی بر رحمت و عقلانیت، ضروری است.
نقد ضربالمثل «چوب معلم گل است»
ضربالمثل «چوب معلم گل است» به دلیل ترویج زور مورد نقد است. تفویض امر به حق، با روشهای مبتنی بر لطف و عاطفه سازگارتر است. این نقد، مانند جایگزینی خار با گل است که آموزش را به سوی زیبایی و لطافت هدایت میکند.
تنوع در آموزش عرفانی
آموزش عرفانی باید متنوع باشد و از تکرار صفت جبار پرهیز کند. تنوع در صفات و روشها، مانند رنگهای گوناگون در یک تابلو است که جامعیت و زیبایی عرفان را نشان میدهد.
درنگ: تنوع در آموزش عرفانی، مانند رنگهای گوناگون، جامعیت و زیبایی معرفت را آشکار میسازد.
بخش ششم: سماع و شهود قرآنی
آیه «كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» و وحدت وجود
آیه شریفه قرآن کریم، پایه قرآنی شهود وحدت وجود است:
كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ
ترجمه: «هر چیزی جز وجه او نابودشونده است» (قصص: ۸۸، ).
این آیه، مانند چراغی است که فناي کون و بقای وجه حق را روشن کرده و سالک را به درک وحدت وجود هدایت میکند.
درنگ: آیه «كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ»، مانند چراغی، فناي کون و بقای حق را روشن میکند.
اضمحلال کل و شهود حق
با اضمحلال کل (فناي همهچیز)، سالک تنها حق را میبیند. این شهود، مانند گشوده شدن پردهای است که حقیقت را در پس کثرت آشکار میسازد. آیه مذکور، این حقیقت را تأیید کرده و سالک را به وحدت کامل هدایت میکند.
طلوع وجه باقی
با طلوع وجه باقی، سالک درک میکند که همهچیز جز حق فانی است. این شهود، مانند رسیدن به قلهای است که از آن، تنها افق بیکران حق دیده میشود.
بخش هفتم: نقد انحرافات در فهم سماع
نقد شعر شعر شهودی و ترک ترکی کون
شعرر شهوددی که به ترک ترکیبی از کون اشاره دارد، به معنای رهایی از تعلقلق به آن است، اما باید بهگونهای تفسیر شود که نفی خلق را به معنای نفله کردن آن ندانیم. این نقد، مانند صیقل دادن گوهر است تا از زنگار سوء تفسیر پاک شود.
درنگ: ترک کون، مانند رهایی از تعلق، باید با حفظ خلق بهعنوان مظهر حق تفسیر شود.
نفی استقلال کونین
کونین (جهانهای مادی و معنوی) قابل نفی نیستند، اما استقلال آنها باید نفی شود. کونین، مانند آیینههایی هستند که چهره حق را منعکس میکنند و نفی آنها، به معنای انکار مظهر حق است.
بخش هشتم: از بدایات تا نهایات در سلوک
بدیات و حرکت به سوی نهایات
بدیات، شامل یقظه، توبه، محاسبه، انابه، تفکر، تذکر، اعتصام، فرار، ریاضت، و سماع، سالک را به نهایات هدایت میکنند. این مراحل، مانند پلههای نردبانی هستند که سالک را از غفلت به سوی معرفت و تقرب میبرند.
درنگ: بدایات، مانند پلههای نردبان، سالک را از غفلت به سوی نهایات و تقرب هدایت میکنند.
سیر و حرکت در سلوک
تفکر، تذکر، اعتصام، و فرار، به سیر و حرکت سالک در مسیر حق اشاره دارند. این مراحل، مانند بادبانی هستند که کشتی سلوک را در دریای معرفت به پیش میرانند.
ریاضت و نقش احیاکننده سماع
ریاضت، مانند کوبیدن آهن در کوره است که نفس را برای تحول آماده میکند. سماع، ترنمی است که خستگی ریاضت را رفع کرده و سالک را با انرژی معنوی برای ادامه مسیر آماده میسازد.
درنگ: سماع، مانند ترنمی دلانگیز، خستگی ریاضت را رفع کرده و سالک را احیا میکند.
جمعبندی بخش
بدیات، بهعنوان مراحل اولیه سلوک، سالک را از غفلت به سوی معرفت هدایت کرده و با سماع، او را برای ورود به نهایات آماده میکنند. سماع، با نقش احیاکننده خود، مانند نسیمی است که جان خسته را طراوت میبخشد و مسیر را برای وصول به حق هموار میسازد.
جمعبندی
باب سماع در منازل السائرین، بهعنوان یکی از مراحل کلیدی سلوک عرفانی، سالک را از شنیدن صوت ظاهری به شهود صوت الحق و وحدت وجود هدایت میکند. سماع خاص و خاصه خاصه، با تطهیر موانع کشف، سالک را به سیر الی الحق، وصول، رجوع، و فنا در حق میرساند. آیه شریفه «کُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» از قرآن کریم، پایه قرآنی این شهود است که فناي کون و بقای وجه حق را تأیید میکند. نقد معرفت جبار و روشهای سنتی مبتنی بر زور، بر لزوم جایگزینی آنها با صفات رحمانی و روشهای مبتنی بر لطف تأکید دارد. مثالهایی نظیر عکس پدر و ابرو و قماش، تفاوت بین نگاه ظاهری و شهود عرفانی را به زیبایی نشان میدهند.
با نظارت صادق خادمی