در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 142

متن درس





منازل السائرین: تبیین قسم الأبواب

منازل السلسائرین: تبیین قسم الأبواب

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۴۲)

مقدمه

کتاب «منازل السلسائرین» اثر خواجه عبدالله انصاری، یکی از شاهکارهای عرفان اسلامی است که مراحل سلوک الی‌الله را با دقت و ظرافتی بی‌نظیر تبیین می‌کند. در این میان، قسم الأبواب، به‌عنوان بنایی بنیادین پس از بدایات، جایگاه ویژه‌ای در مسیر عرفانی سالک دارد. این بخش، که شامل ده باب (حزن، خوف، اشفاق، خشوع، اخباط، زهد، ورع، تبتل، رجاء، و رغبت) است، دروازه‌های حقیقی سلوک را به تصویر می‌کشد که سالک باید آن‌ها را به ترتیب و با تأمل طی کند. درس‌گفتار جلسه ۱۴۲ آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تبیینی عمیق و تمثیل‌هایی بدیع، این ابواب را به‌گونه‌ای شرح می‌دهد که هم برای سالکان طریق معرفت و هم برای پژوهشگران عرفان اسلامی، راهگشاست.

بخش اول: تبیین جایگاه ابواب در سلوک عرفانی

تعریف ابواب و نقش آن در سلوک

قسم الأبواب، مرحله‌ای کلیدی در سلوک عرفانی است که پس از بدایات (یقظه، توبه، انابه، تفکر، تذکر، اعتصام، فرار، ریاضت، و سماع) قرار دارد. این بخش، شامل ده باب است که هر یک دروازه‌ای حقیقی در مسیر وصول به حق محسوب می‌شود. این ابواب، به‌تر ترتیب حزن، خوف، اشفاق، خشوع، اخباط، زهد، ورع، تبتل، رجاء، و رغبت نامیده شده‌اند و هر یک مانعی است که باید سالک با تلاش و تأمل از آن عبور کند.

﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا﴾ (الععنكبوت: ۶۹، : «کسانی که در راه ما جهاد کنند، به راه‌های خود هدایتشان می‌کنیم»)، این آیه شریفه از قرآن کریم، بر اهمیت جهاد درونی برای عبور از موانع سلوک تأکید دارد و ابواب را به‌مثابه دروازه‌هایی می‌نمایاند که هدایت الهی، سالک را در گشودن آن‌ها یاری می‌رساند.

تفاوت بدایات و ابواب: حريم و دروازه

بدایات، به‌مثابه حريم سلوک، محدوده‌ای حقوقی است که سالک در آن غیریت‌ها را از خویشتن دفع می‌کند. این مرحله، مقدمه‌ای است برای آماده‌سازی سالک جهت ورود به ابواب. ابواب، اما، دروازه‌هایی در مساحت (طول) هستند که برخلاف دروازه‌های شهر که در محیط (پیرامون) قرار دارند، به‌صورت متوالی و در مسیر طولی سلوک قرار گرفته‌اند. هر باب، مانعی حقیقی است که نیازمند گشوده شدن با کلید معرفت و تلاش است.

تمثیل حريم و دروازه، به زیبایی این تفاوت را نشان می‌دهد: حريم، مانند فضای باز اطراف یک شهر است که سالک را به دروازه‌های شهر نزدیک می‌کند، اما ابواب، دروازه‌های قفل‌شده‌ای هستند که ورود به شهر معرفت را ممکن می‌سازند.

﴿فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ﴾ (الأنعام: ۱۲۵، : «هر که را خدا بخواهد هدایت کند، سینه‌اش را برای اسلام می‌گشاید») از قرآن کریم، بر شرح صدر برای عبور از این موانع تأکید دارد.

درنگ: بدایات، حريم سلوک است که غیریت‌ها را دفع می‌کند، اما ابواب، دروازه‌های حقیقی در مساحت هستند که سالک را به شهر معرفت هدایت می‌کنند.

حريم و باب: مانع حقوقی و حقیقی

حريم (بدايات)، مانع حقوقی است که سالک را برای ورود به ابواب آماده می‌کند. این حريم، مانند فضای باز اطراف خانه است که بدون آن، دسترسی به در خانه ممکن نیست. ابواب، اما، موانع حقیقی هستند که به‌مثابه قفل‌هایی بر دروازه‌های معرفت، نیازمند تلاش و کلید هستند.

﴿وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ﴾ (النجم: ۳۹، : «برای انسان جز آنچه کوشیده، نیست») از قرآن کریم، بر ضرورت تلاش برای گشودن این دروازه‌ها تأکید دارد.

بخش دوم: شرح تفصیلی ابواب

حزن: درد گذشته و انگیزه حرکت

حزن، اولین باب سلوک، درد و تأسف نسبت به گذشته است. این باب، به دو نوع تقسیم می‌شود: نخست، درد برای فایتی که قابل جبران است، مانند قضای نماز یا روزه؛ و دوم، اسف برای ممتنعی که غیرقابل جبران است، مانند مرگ عزیزان. در سلوک عرفانی، حزن از نوع اول است که سالک را به جبران کوتاهی‌ها و حرکت به‌سوی کمال وامی‌دارد.

﴿تَوَلَّوْا وَأَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا﴾ (التوبة: ۹۲، : «برگشتند درحالی‌که چشمانشان از اندوه اشک می‌ریخت»)، این آیه شریفه از قرآن کریم، حزن مؤمنانی را توصیف می‌کند که به دلیل ناتوانی در یاری پیامبر (ص)، اشک ریختند. این حزن، نه از سر یأس، بلکه از انگیزه‌ای برای جبران است.

حزن و کمال سلوکی

حزن در سلوک، مقامی حسن است که دل را نرم و آماده حرکت می‌کند. این درد، مانند آتشی است که دل را از سختی و سردی می‌رهاند و به آن حرارت و جوشش می‌بخشد. سالک محزون، با احساس کوتاهی، به تلاش برای جبران وامی‌دارد و این بی‌تابی، پختگی و کمال را به ارمغان می‌آورد.

﴿إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾ (فاطر: ۲۸، : «از بندگان خدا، تنها عالمان از او می‌ترسند»)، این آیه از قرآن کریم، بر تأثیر معرفت در ایجاد حزن و خشیت تأکید دارد.

درنگ: حزن سلوکی، درد برای کوتاهی‌های قابل جبران است که دل را نرم و آماده حرکت به‌سوی کمال می‌کند.

حزن و بی‌تابی: چاشنی حرکت

حزن سلوکی، برخلاف اسف که یأس می‌آورد، بی‌تابی ایجاد می‌کند. این بی‌تابی، مانند جوشش چشمه‌ای است که سالک را به حرکت و پختگی وامی‌دارد. درد حزن، حرارت و جنب‌وجوش می‌آورد و سالک را از ایستایی و غفلت می‌رهاند.

﴿وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ﴾ (الحج: ۷۸، : «در راه خدا به‌حق جهاد کنید»)، این آیه از قرآن کریم، بر جهاد درونی برای عبور از موانع تأکید دارد.

خوف: ترس از آینده و تالم درونی

خوف، دومین باب سلوک، ترس از آینده و بلای احتمالی است. برخلاف حزن که به گذشته نظر دارد، خوف به آینده معطوف است و هر دو، تألم درونی ایجاد می‌کنند. خوف، مانند نگهبانی است که سالک را از غفلت نسبت به آینده بازمی‌دارد.

﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ﴾ (البقرة: ۱۵۵، : «شما را با چیزی از ترس و گرسنگی می‌آزماییم»).

اشفاق و خشوع: حذر دائم و فروتنی الهی

اشفاق، سومین باب، حذر دائمی است که از خوف شدیدتر و پایدارتر است. خشوع، چهارمین باب، حذری است که با خوف و محبت الهی درآمیخته و سالک را به فروتنی و حضور قلب هدایت می‌کند. اشفاق، مانند سپری است که سالک را از خطرات محافظت می‌کند، و خشوع، مانند نسیمی است که دل را به سوی معبود می‌گشاید.

﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾ (الشعراء: ۲۱۵، : «بال خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می‌کنند فروکش»).

اخباط و زهد: امنیت نسبی و ترک غیریت

اخباط، پنجمین باب، ورود به امنیت نسبی پس از خوف است که ذهنیت آرامش را برای سالک ایجاد می‌کند. زهد، ششمین باب، ترک دلبستگی به غیرحق است که سالک را از غیریت‌ها آزاد می‌سازد.

﴿وَمَا الْحَيَاة الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الغَرُورِ﴾ (آل عمران: ۱۸۵، : «زندگی دنیا جز متاع فریب نیست»).

ورع و تبتل: پرهیز از محرمات و انقطاع کامل

ورع، هفتمین باب، پرهیز از محرمات الهی برای حفظ است. تبتل، هشتمین باب، انقطاع کامل از غیرحق است که سالک را به مقام بتول (پاک و منقطع) می‌رساند.

﴿وَاذْكُرْ اسْمَ رَبِّكَكَتَبَتَلْ إِلَيْتِيلًا﴾ (المزمّل: ۸، : «نام پروردگارت را یاد کن و یکسره به او بپرداز»).

رجاء و رغبت: امید و شوق به رحمت الهی

رجاء، نهمین باب، امید و طمع به رحمت الهی است. رغبت، دهمین باب، فعليت این طمع است که سالک را به شوق و حرکت وامی-dard.

﴿قُلْ يَيَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَتِ اللَّهِ﴾ (الزمر: ۵۳، : «بگو ای بندگانم که بر خود اسراف کردید، از رحمت خدا ناامید نشوید»)).

نکته: رجاء و رغبت، دو بال سالک‌اند که او را با امید و شوق به سوی رحمت الهی پرواز می‌دهند.

بخش سوم: نقد و تحلیل دیدگاه شارح

نقد نظر شارح درباره بدایات و ابواب

شارح منازل السسائرین، بدایات را برای عامه و ابواب را برای خواص می‌داند، اما این نظر نادرست است. هر دو مرحله (بدايات و ابواب) برای سالکان (خواص) هستند، زیرا عامه به مقاماتی چون یقظه، سماع، و ریاضت دسترسی ندارند.

﴿وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّاَ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾ (البقرة: ۲۶۹، : «جز خردمندان متذکر نمی‌شوند»)).

موانع ابواب و کمال در نقص

ابواب، هرچند موانع حقیقی‌اند، اما کمال سالک در عبور از آن‌ها. این موانع، در ظرف سلوک کمال محسوب می‌شوند، اما در مراحل بالاتر، نقص‌اند.

﴿لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾ (البقرة: ۶۲).

بخش چهارم: ضرورت ترتیب در سلوک و نقش حزن

ترتيب در سلوك: شرط كمال

سلوك عرفاني، نيازمند ترتيب است. سالك بايد موانع بدايات و ابواب را به ترتيب رفع كند، وگرنه معرفتش ناقص و بي‌فايده خواهد بود.

﴿يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ‽(المجادلة: ۱۱۱).

حزن و غفلت: نشانه‌های سالك كامل

سالك بدون حزن نسبت به كوتاهي‌ها، غافل و گمراه است. حزن، مانند چاشني‌ای است كه انگيزه حركت و جبران را زنده نگه می‌ميدارد.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوْا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ ‽(الحشر: ۱).

حزن پيامبر (ص): الگوي كمال

حتي پيامبر اكرم (ص)، در مرتبه حزن، احساس كوتاهي مي‌كند و استغفار مي‌نمايد.

﴿إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا لِيَغَفْرَ لَكَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ ‽(الفتح: 1-1-2).

نکته: حزن پيامبر (ص)، نشانه كمال است و سالك را به تأسي به او وا مي‌دارد.

بخش پنجم: نقد افراد مغرور و جمع‌بندی

نقد رضايت از خود: نشانه غفلت

رضايت از خود و موفقيت، نشانه غفلت است.

﴿وَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالَهُمْهُمْ وَأَوْلَادَهُمْ ‽(التوبة: ۸۵).

جمع‌بندی

قسم الأبواب در «منازل السائرين»، با معرفي ده دروازه، سالك را به گشودن موانع حقيقي معرفت فررا مي‌خواند.

ننتیجه‌گیری نهايي

بازنويسيي قسم الأبواب، با تكيه بر درس‌گفتار جلسه ۱۴۲ آيت‌الله محمدرضا نكونام، تلاشي است برراي ارائه متني علمي. قسم الأبواب، به‌عنوان بنایی بنیادین پس از بدایات، جایگاه ویژه‌ای در مسیر عرفانی سالک دارد. این بخش، که شامل ده باب (حزن، خوف، اشفاق، خشوع، اخباط، زهد، ورع، تبتل، رجاء، و رغبت) است، دروازه‌های حقیقی سلوک را به تصویر می‌کشد که سالک باید آن‌ها را به ترتیب و با تأمل طی کند. درس‌گفتار جلسه ۱۴۲ آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تبیینی عمیق و تمثیل‌هایی بدیع، این ابواب را به‌گونه‌ای شرح می‌دهد که هم برای سالکان طریق معرفت و هم برای پژوهشگران عرفان اسلامی، راهگشاست.

با نظارت صادق خادمي


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، حيات الوجود چه نوع حياتی است؟

2. طبق درسگفتار، نفس الهيبة چه تأثیری بر سالک دارد؟

3. در درسگفتار، نفس الانفراد به چه معناست؟

4. بر اساس درسگفتار، چرا پس از حيات الوجود عبارتی برای اشاره باقی نمی‌ماند؟

5. طبق درسگفتار، حيات الوجود با کدام آيه مرتبط است؟

6. حيات الوجود همان حيات جمع است که با همت همراه است.

7. نفس الهيبة باعث می‌شود که اعتلا و نقص از حريم سالک برچيده شود.

8. طبق درسگفتار، حيات الوجود به معنای بقای رسم عبد در وجود خود است.

9. نفس الوجود مانع از انفصال سالک از حق می‌شود.

10. بر اساس درسگفتار، اولياء خدا در مقام حيات الوجود دنيا و آخرت را همچنان حفظ می‌کنند.

11. تفاوت اصلی بين حيات الجمع و حيات الوجود طبق درسگفتار چیست؟

12. چرا نفس الهيبة اعتلا را می‌ميراند؟

13. نفس الانفراد چه نقشی در حيات الوجود دارد؟

14. طبق درسگفتار، چرا پس از حيات الوجود نظاره و اشارت ممکن نيست؟

15. چگونه حيات الوجود به مقام خليفة اللهی منجر می‌شود؟

پاسخنامه

1. حيات بالحق که ظهور حقانی دارد

2. اعتلا را می‌ميراند و هيبت حق را ظاهر می‌کند

3. اتصال مظهر و ظهور در يک واحد

4. چون غيريت و خويش در حريم سالک از بين می‌رود

5. و ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما الا بالحق

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. حيات الجمع با همت همراه است، اما حيات الوجود حيات بالحق است که غيريت را از بين می‌برد.

12. زيرا هيبت حق در سالک ظاهر شده و شعور به خويش و غير را محو می‌کند.

13. نفس الانفراد مظهر و ظهور را يکی کرده و اتصال به حق را به ارمغان می‌آورد.

14. چون غيريت و خويش از بين رفته و تنها حق باقی می‌ماند.

15. حيات الوجود با محو رسم عبد و بقای او به وجود و حيات حق، سالک را به مقام خليفة اللهی می‌رساند.

فوتر بهینه‌شده