متن درس
منازل السائرین: تأملی در مراتب خوف و مقامات اولیاء
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۴۹)
دیباچه: خوف، دروازهای به سوی کمال معنوی
خوف، به مثابه کلیدی است که درهای معرفت الهی را میگشاید و سالک را از ظلمات نفس به سوی نور حضور رهنمون میشود. در گفتار شماره ۱۴۹ از منازل السائرین، مراتب خوف به مثابه پلههای سلوک معنوی تبیین شده و با نگاهی عمیق و عرفانی، جایگاه آن در مسیر قرب الهی بررسی میگردد.
بخش نخست: مراتب خوف و جایگاه آن در سلوک
تعریف خوف و مراتب آن
خوف، احساسی است که در دل سالک از مواجهه با عظمت الهی و آگاهی از مسئولیتهای معنوی جوانه میزند. این گفتار، خوف را به سه مرتبه تقسیم میکند: خوف از معصیت، خوف از منفعت، و خوف کمالی (خوف مقامی). هر یک از این مراتب، نشاندهنده مرحلهای از سلوک است که سالک را از توجه به خود به سوی محو شدن در جلال و جمال الهی هدایت میکند.
درنگ: مراتب خوف، سیر تکاملی سالک را از ترس ابتدایی از گناه تا ادراک عظمت الهی نشان میدهد. این سیر، از خوف عبیدی آغاز شده، به خوف تجاری میرسد و در خوف کمالی به اوج خود میانجامد.
خوف از معصیت: ظرف عام
خوف از معصیت، ابتداییترین مرتبه خوف است که برای همه سالکان صدق میکند. این ترس، ریشه در آگاهی از نافرمانی و پیامدهای آن دارد و سالک را به رعایت احکام شرعی و دوری از محرمات ترغیب میکند. این مرتبه، چونان بذری است که در خاک دل سالک کاشته میشود تا او را به سوی مراقبه و تقوا رهنمون سازد.
به تعبیر آیتالله نکونام قدسسره، این خوف مانند حالتی است که هر انسانی در برابر قانون الهی احساس میکند؛ ترسی که از ارتکاب گناه و دوری از مسیر حق ناشی میشود. این مرتبه، پایهای برای سلوک معنوی است و نشاندهنده آگاهی اولیه از مسئولیتهای دینی است.
خوف از منفعت: ترس از حرمان خیر
مرتبه دوم خوف، که خوف از منفعت نامیده میشود، به ترس از دست دادن خیر و نعمتی اشاره دارد که سالک به آن دست یافته است. این خوف، مانند تاجری است که از گم شدن سرمایهاش هراس دارد. آیتالله نکونام قدسسره با تمثیلی روشن این مفهوم را تبیین میکنند: «فردی فقیر از جیب خالیاش نگران نیست، اما کسی که جیبش پر از پول است، در شلوغی مدام مراقب جیب خود است.» این تمثیل، تفاوت بین حالات نفسانی در مواجهه با نعمت را نشان میدهد.
خوف از منفعت، که گاهی خوف تجاری نامیده میشود، سالک را به مراقبه و محافظت از دستاوردهای معنوی و مادیاش وا میدارد. این مرتبه، نشاندهنده پیشرفت سالک در مسیر سلوک است که از ترس گناه به حفظ نعمتهای الهی رسیده است.
خوف کمالی: ادراک عظمت الهی
خوف کمالی یا خوف مقامی، عالیترین مرتبه خوف است که مختص اولیاء الله است. این خوف، نه از گناه و نه از حرمان نعمت، بلکه از ادراک عظمت و جلال الهی ناشی میشود. سالک در این مرتبه، چونان پرندهای است که در آسمان بیکران حق پرواز میکند و از شدت عظمت الهی، خود را ناچیز میبیند.
آیتالله نکونام قدسسره تأکید دارند که اولیاء الله، در برابر جلال و جمال حق، دنیا و آخرت را نمیبینند. برای آنها، دنیا بر اهل آخرت و آخرت بر اهل دنیا حرام است، اما برای اهل الله، هر دو حراماند، زیرا آنان در برابر عظمت الهی محو شدهاند.
درنگ: خوف کمالی، اوج سلوک عرفانی است که سالک را از دلبستگی به دنیا و آخرت آزاد کرده و او را در برابر عظمت الهی به خضوع و اشفاق میکشاند.
بخش دوم: خوف المکر و انفاس مستغرقه
خوف المکر: ترس از فریب الهی
خوف المکر، به ترس از سلب نعمت در جریان انفاس مستغرقه در یقظه مشوب به حلاوت اشاره دارد. انفاس مستغرقه، نفسهایی هستند که در بیداری معنوی غرق شده و با شیرینی حضور الهی همراهاند. اما غفلت لحظهای ممکن است این شیرینی را به استدراج (فریب تدریجی) تبدیل کند.
آیتالله نکونام قدسسره این مرتبه را با تمثیلی عمیق شرح میدهند: «سالک در این حالت، مانند کسی است که در عمق دریا شنا میکند و از سوراخ شدن قایقش میترسد، زیرا غرق شدن در این عمق، خطری بزرگ است.» این خوف، از مکر الهی ناشی میشود که ممکن است لذت حضور را از سالک سلب کند.
ارباب المراقبه و خطر استدراج
ارباب المراقبه، رهبران سلوک عرفانی هستند که در حضور الهی مستقر شدهاند. آنان از غفلت و سلب لذت حضور میترسند، زیرا حلاوت حضور ممکن است به استدراج منجر شود. استدراج، مهلت دادن الهی برای افزایش گناه است که سالک را از مسیر حق دور میکند.
آیتالله نکونام قدسسره با اشاره به حدیث «وَالْمُخْلَصُونَ فِي خَطَرٍ عَظِيمٍ» (مخلصون در خطر عظیمی هستند)، بر شکنندگی مقام اخلاص تأکید میکنند. هرچه قرب به حق بیشتر باشد، خطر غفلت و سلب نعمت نیز شدیدتر است.
درنگ: ارباب المراقبه، به دلیل قرب به حق، از غفلت لحظهای و سلب لذت حضور میترسند، زیرا این غفلت ممکن است به استدراج و دوری از حق منجر شود.
بخش سوم: تبیین عرفانی «أنا أقلّ الأقلین»
معنای حقیقی «أنا أقلّ الأقلین»
عبارت «أنا أقلّ الأقلین» (من کمتر از کمترها هستم) از امام حسین علیهالسلام، نه به معنای شکستهنفسی ظاهری، بلکه بیانگر ادراک عظمت الهی و احساس حقارت در برابر آن است. این عبارت، چونان آینهای است که حقیقت محو شدن سالک در برابر جلال حق را بازتاب میدهد.
آیتالله نکونام قدسسره تأکید دارند که تفسیر ظاهری این عبارت، که آن را مقایسه با مخلوقات بداند، با مقام عصمت سازگار نیست. معصوم نمیتواند خود را از دیگران کمتر بداند، زیرا این با جایگاه امامت و عصمت ناسازگار است. در عوض، این عبارت به محو شدن در برابر عظمت الهی اشاره دارد.
مقایسه با گفتار بایزید بسطامی
آیتالله نکونام قدسسره با اشاره به گفتار بایزید بسطامی که «من خدا هستم»، این مفهوم را تبیین میکنند. بایزید با این سخن، به محو شدن خود در برابر حق اشاره دارد، همانگونه که «أنا أقلّ الأقلین» به محو شدن در برابر عظمت الهی اشاره میکند. این دو عبارت، دو وجه از یک حقیقت عرفانی هستند که ادراک عظمت حق را نشان میدهند.
درنگ: «أنا أقلّ الأقلین» بیانگر محو شدن در برابر عظمت الهی است، نه شکستهنفسی ظاهری. این عبارت، با ادراک جلال حق و احساس حقارت در برابر آن، حقیقت سلوک اولیاء را نشان میدهد.
نقد شکستهنفسی ظاهری
آیتالله نکونام قدسسره به نقد کسانی میپردازند که با نوشتن عباراتی مانند «العبد الأحقر» یا «الجانی» در نامههایشان، به شکستهنفسی ظاهری روی میآورند. این تظاهر، با صداقت عرفانی معصومین که از ادراک عظمت الهی ناشی میشود، متفاوت است. این نقد، چونان چراغی است که راه اخلاص را از ریا جدا میکند.
بخش چهارم: آیات قرآنی و احادیث در تبیین خوف
آیه «لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»
آیه شریفه لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (: نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین میشوند) در قرآن کریم، نشاندهنده آزادی اولیاء الله از خوف عبیدی و تجاری است. اما این به معنای نبود خوف نیست، بلکه آنان خوف مقامی دارند که به ترس از جدایی از حق و اشتیاق به وصال او اشاره دارد.
آیتالله نکونام قدسسره این آیه را چنین تبیین میکنند: اولیاء الله از دغدغههای دنیوی و اخروی آزاد شدهاند و خوفشان، نه از عقاب یا حرمان، بلکه از عظمت الهی است.
حدیث «أنا أتقيكم لله وأشدكم منه خوفاً»
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرمایند: «أنا أتقيكم لله وأشدكم منه خوفاً» (من از همه شما به خدا تقواپیشهتر و از او ترسانترم). این حدیث، با آیه لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ سازگار است، زیرا خوف پیامبر، خوف مقامی است که از ادراک عظمت الهی ناشی میشود.
آیتالله نکونام قدسسره تأکید دارند که این خوف، نه به دنیا و آخرت، بلکه به جلال و جبروت الهی مرتبط است و نشاندهنده اوج تقوا و معرفت است.
درنگ: خوف پیامبر در حدیث «أنا أتقيكم لله وأشدكم منه خوفاً»، خوف مقامی است که از ادراک عظمت الهی ناشی میشود و با آزادی از دغدغههای دنیوی و اخروی همراه است.
بخش پنجم: روانشناسی سلوک و اهمیت مراقبه
نقش روانشناسی در سلوک عرفانی
آیتالله نکونام قدسسره بر اهمیت روانشناسی در سلوک تأکید دارند و با مثالهایی از رفتار اجتماعی سالکان، مانند «حل و استحلال» در مجالس، این مفهوم را روشن میکنند. حل، به معنای جای گرفتن در مجلس است و استحلال، استقرار یافتن در آن. این مفاهیم، به مراقبه و آگاهی از حالات نفسانی اشاره دارند.
این تمثیل، چونان نقشی است که بر لوح دل سالک حک میشود تا او را به مراقبه دائمی و آگاهی از حالات نفسانیاش ترغیب کند. سالک باید چونان ناخدایی باشد که در دریای طوفانی نفس، کشتی وجودش را به سوی ساحل امن حق هدایت میکند.
خطر غفلت و تأثیر آن بر سالک
غفلت، بزرگترین مانع در سلوک عرفانی است. آیتالله نکونام قدسسره هشدار میدهند که حتی لحظهای غفلت ممکن است سالک را از لذت حضور محروم کند و راه او را صد سال به تأخیر اندازد. این غفلت، مانند سمی است که به تدریج روح سالک را مسموم میکند و او را از مسیر قرب الهی دور میسازد.
مثالهای عینی از عالمان و سالکان
آیتالله نکونام قدسسره با ذکر مثالهایی از عالمان و سالکان، مانند شخصی که در مجالس عروسی بیش از حد غذا میخورد یا عالمی که در مسجدی کوچک با تعداد کمی مقتدی نماز میخواند، به تواضع واقعی اشاره میکنند. این مثالها، چونان آیینهای است که تفاوت بین تواضع حقیقی و تظاهر را نشان میدهد.
عالم یا سالکی که به مقام تواضع رسیده، از خودبینی و ادعا آزاد است و در برابر عظمت الهی، خود را هیچ میبیند. این تواضع، مانند نوری است که از قلب سالک ساطع میشود و او را در مسیر حق هدایت میکند.
درنگ: تواضع حقیقی، از ادراک عظمت الهی ناشی میشود و سالک را از خودبینی و تظاهر آزاد میکند. این تواضع، نشانهای از قرب به حق است.
بخش ششم: جمعبندی و نتیجهگیری
گفتار شماره ۱۴۹ منازل السائرین، با تبیین مراتب خوف، سالک را از ترس ابتدایی از گناه به سوی ادراک عظمت الهی هدایت میکند. خوف عبیدی، خوف تجاری و خوف کمالی، چونان پلههایی هستند که سالک را به سوی قلههای معرفت رهنمون میسازند. عبارت «أنا أقلّ الأقلین» از امام حسین علیهالسلام، نه شکستهنفسی ظاهری، بلکه بیانگر محو شدن در برابر جلال حق است. این عبارت، با ادراک عظمت الهی، حقیقت سلوک اولیاء را نشان میدهد.
اولیاء الله، با خوف مقامی، از دغدغههای دنیوی و اخروی آزاد شده و در حضور الهی مستقر میشوند. این گفتار، بر اهمیت مراقبه، اخلاص و دوری از تظاهر تأکید دارد و نشان میدهد که عرفان حقیقی، نیازمند درک عقلانی و عمیق از معارف الهی است. سالک باید چونان ستارهای در آسمان معرفت بدرخشد و با مراقبه دائمی، از غفلت و استدراج در امان ماند.
با نظارت صادق خادمی