در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 151

متن درس

منازل السائرین: تأملاتی در باب خوف و هیبت الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۵۱)

مقدمه: درآمدی بر مقام خوف و هیبت در سلوک عرفانی

در ساحت عرفان اسلامی، مقام خوف و هیبت الهی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است، چراکه این مقامات، دروازه‌ای به سوی معرفت و قرب الهی‌اند. درس‌گفتار حاضر، که از بیانات آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۱۵۱ از سلسله مباحث «منازل السائرین» استخراج شده، به تبیین عمیق و نقادانه مفهوم هیبت الهی در اوقات مناجات، صیانت مشاهد در احیان مسامره، و تأثیر صدمه عزت الهی بر معاین می‌پردازد. این نوشتار، با تکیه بر آیات قرآن کریم، به‌ویژه آیه شریفه «وَقَرَّبْنَاهُ نَجِيًّا» از سوره مریم، و با بهره‌گیری از تمثیلات و تحلیل‌های عرفانی، تفاوت میان محبین و محبوبین را روشن می‌سازد و نقدی بر تفاسیر محدود و محبین‌محور ارائه می‌دهد.

بخش اول: هیبت الهی و تأثیرات آن در سلوک

هیبت در اوقات مناجات

هیبت الهی، حالتی است که در لحظات مناجات و قرب به حق بر سالک عارض می‌شود و او را از خودبی‌خود می‌سازد. این هیبت، مشاهد و مکاشفات سالک را در احیان مسامره (لحظات خودمانی و صمیمی با حق) صیانت می‌کند و با صدمه عزت الهی، او را به تواضع و حقارت در برابر عظمت حق می‌کشاند. این فرآیند، چونان نسیمی است که روح سالک را در برابر طوفان عزت الهی به رقص درمی‌آورد، بی‌آنکه او را از مقام قرب دور سازد.

درنگ: هیبت الهی، چونان آینه‌ای است که عظمت حق را در برابر سالک منعکس می‌سازد و او را به تواضع و انکسار دعوت می‌کند، اما این هیبت، نه تنها در لحظات مناجات، بلکه در تمامی حالات محبوبین تجلی می‌یابد.

خوف جلالی، جمالی و کمالی

خوف الهی، برخلاف برداشت‌های محدود که آن را صرفاً به جلال الهی نسبت می‌دهند، دارای ابعاد جمالی و کمالی نیز هست. خوف جلالی، سالک را در برابر عظمت و قدرت حق به خشیت می‌کشاند، خوف جمالی او را در برابر زیبایی و لطف الهی به شوق می‌آورد، و خوف کمالی، معرفت و حکمت الهی را در دل او می‌نشاند. این جامعیت، نشان‌دهنده گستردگی صفات الهی و تأثیرات متنوع آن بر روان و رفتار سالک است.

درنگ: خوف الهی، چونان رودی است که از سرچشمه‌های جلال، جمال و کمال الهی سیراب می‌شود و سالک را به سوی اقیانوس معرفت رهنمون می‌سازد.

نقد محدودسازی عبادت به سجاده و مهر

عبادت محبین، اغلب به شرایط خاص مانند سجاده، مهر و قبله وابسته است، اما اوليای الهی، که در مقام جمع قرار دارند، در تمامی حالات، حتی در خواب یا هنگام غذا خوردن، در حال عبادت‌اند. این عبادت، نه تقييدی و ارادی، بلکه تکوینی و ذاتی است، چونان نوری که از ذات سالک می‌تابد و نیازی به ابزار ظاهری ندارد.

درنگ: عبادت محبوبین، چونان جویباری است که بی‌نیاز از کوزه و ظرف، در هر لحظه و مکان جاری است، در حالی که عبادت محبین، به کوزه‌های سجاده و مهر محتاج است.

بخش دوم: نقد تفاسیر و معانی قرآنی

نقد ضعف در تفسیر آیات

برخی از بزرگان، به دلیل محدودیت در بهره‌گیری از ابزارهای جامعه‌شناسی و روان‌شناسی، معانی عمیق آیات قرآن کریم را به درستی درک نکرده‌اند و هیبت الهی را به مناجات محبین محدود ساخته‌اند. این نقد، بر ضرورت بازنگری در تفاسیر قرآنی با رویکردی علمی و معرفتی تأکید دارد.

درنگ: تفسیر قرآن کریم، چونان کاوش در معدنی گران‌بهاست که نیازمند ابزارهای دقیق علمی و معرفتی است تا گوهرهای نهان آن را آشکار سازد.

مناجات الهی در برابر مناجات بنده

در مقام خشیت، این خداوند است که با بنده مناجات می‌کند، نه بنده با خدا. این مناجات الهی، سالک را به سوی قرب می‌کشاند، چونان مادری که با نوازش و نجوای محبت‌آمیز، فرزند را به آغوش خویش فرا می‌خواند.

درنگ: مناجات الهی، چونان طنابی است که خداوند با لطف خویش به سوی بنده می‌افکند تا او را از پرتگاه نفس به سوی قله قرب رهنمون سازد.

تأمل در آیه «وَقَرَّبْنَاهُ نَجِيًّا»

آیه شریفه ۵۲ سوره مریم در قرآن کریم می‌فرماید:

وَنَادَيْنَاهُ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِيًّا

: «و او را از جانب طور ایمن ندا دادیم و او را به طور محرمانه به خود نزدیک کردیم.»

این آیه، محور اصلی بحث است و بر فاعلیت خداوند در فرآیند قرب و مناجات تأکید دارد. فعل‌های «نادیناه»، «قربناه» و «نجیا» همگی به خداوند نسبت داده شده و نشان می‌دهند که فاعل اصلی، خداوند است و حضرت موسی علیه‌السلام در این فرآیند منفعل است. این نکته، تفاوت میان محبین (که با زحمت و تلاش به قرب می‌رسند) و محبوبین (که به لطف الهی به قرب کشانده می‌شوند) را آشکار می‌سازد.

درنگ: آیه «وَقَرَّبْنَاهُ نَجِيًّا»، چونان چراغی است که مسیر قرب محبوبین را روشن می‌سازد و نشان می‌دهد که خداوند، فاعل اصلی مناجات و قرب است.

بخش سوم: هبه الهی و تمایز آن از ریاضت

هبه در برابر ریاضت

هبه، موهبتی الهی است که بدون زحمت و تلاش بنده به او عطا می‌شود، مانند نبوت و کمالات الهی که به انبیا و اولیا بخشیده شده است. در مقابل، ریاضت، نتیجه تلاش و زحمت محبین است که با عبادت، گریه و زاری به سوی قرب گام برمی‌دارند. هبه، چونان بارانی است که بی‌نیاز از کوشش زمین، آن را سیراب می‌سازد، در حالی که ریاضت، چونان کندن چاه با دستان خالی است.

درنگ: هبه الهی، چونان گوهری است که بی‌نیاز از تلاش، در صدف دل محبوبین جای می‌گیرد، اما ریاضت، چونان کندن کوهی است که محبین را به سوی قله قرب می‌کشاند.

تمثیل کبوترباز و نجوای الهی

خداوند، مانند کبوتربازی حرفه‌ای، با نجوا و دعوت نرم، بنده را به سوی خویش می‌کشاند، بی‌آنکه او را بترساند. این تمثیل، لطافت و ظرافت مناجات الهی را نشان می‌دهد، چنان‌که کبوترباز با صبر و نجوا، کبوتر را به سوی خود جلب می‌کند.

درنگ: نجوای الهی، چونان آوای مادری است که فرزند را به سوی آغوش خویش فرا می‌خواند، بی‌آنکه او را به ترس و فرار وادارد.

نقد کبوتربازان ناشی

کبوتربازان ناشی، به دلیل عدم مهارت، کبوتر را فراری می‌دهند، مانند محبینی که با عبادت نادرست یا عجولانه، از قرب الهی دور می‌شوند. این نقد، بر اهمیت معرفت و مهارت در سلوک تأکید دارد.

درنگ: عبادت بدون معرفت، چونان کبوتری است که از دسترس سالک می‌گریزد، اما عبادت با معرفت، او را به سوی قله قرب پرواز می‌دهد.

بخش چهارم: تمثیلات و تحلیل‌های عرفانی

تمثیل تیغ‌کشی و قمه‌زنی

تیغ‌کشی حرفه‌ای، بدون آسیب جدی، هیبت ایجاد می‌کند، در حالی که ناشی‌ها با خشونت، نتیجه‌ای جز ضرر به بار نمی‌آورند. این تمثیل، به تفاوت میان هیبت الهی (که ظریف و حرفه‌ای است) و روش‌های خشن و ناکارآمد اشاره دارد. هیبت الهی، چونان تیغی است که بدون زخم، دل را به سوی تواضع می‌کشاند.

درنگ: هیبت الهی، چونان تیغی است که بی‌نیاز از زخم، دل سالک را به سوی حقارت و قرب می‌گشاید.

کمبود متخصص در علوم و سلوک

در هر رشته‌ای، متخصصان واقعی اندک‌اند، مانند کبوتربازان حرفه‌ای یا عالمان حقیقی که به مقام هیبت و معرفت دست یافته‌اند. این نکته، بر نادر بودن تخصص و معرفت در سلوک و علوم دینی تأکید دارد.

درنگ: متخصصان حقیقی در سلوک، چونان ستارگان درخشان در آسمان معرفت‌اند که با نور خویش، راه را برای دیگران روشن می‌سازند.

تمثیل کودک در خطر

خداوند، مانند پدری که با احتیاط کودک را از لبه پرتگاه نجات می‌دهد، با نجوا بنده را به قرب می‌کشاند. این تمثیل، لطافت و مراقبت الهی در جذب بنده را نشان می‌دهد.

درنگ: خداوند، چونان پدری است که با نجوای محبت‌آمیز، بنده را از پرتگاه نفس به سوی ایمنی قرب هدایت می‌کند.

بخش پنجم: آیات قرآنی و تحلیل عرفانی

آیات سوره مریم و هبه الهی

آیات ۵۰ تا ۵۳ سوره مریم در قرآن کریم، بر موهبت‌های الهی بدون تلاش بنده تأکید دارند:

وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَكُلًّا جَعَلْنَا نَبِيًّا

: «و اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و هر یک را پیامبر کردیم.»

وَوَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا

: «و از رحمت خود به آنها عطا کردیم و برایشان نام نیک والایی قرار دادیم.»

وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا

: «و در کتاب، موسی را یاد کن که او مخلص بود و فرستاده‌ای پیامبر بود.»

وَنَادَيْنَاهُ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِيًّا

: «و او را از جانب طور ایمن ندا دادیم و او را به طور محرمانه به خود نزدیک کردیم.»

این آیات، نشان‌دهنده هبه‌های الهی‌اند که بدون زحمت بنده به او عطا شده‌اند. خداوند، اسحاق، یعقوب، نبوت و لسان صدق را به انبیا بخشیده و حضرت موسی علیه‌السلام را با ندا و نجوا به قرب خویش کشانده است.

درنگ: آیات سوره مریم، چونان گوهرهایی‌اند که از خزانه رحمت الهی بر انبیا و اولیا نازل شده و برتری مقام محبوبین را نشان می‌دهند.

مخلَص و اخلاص

مخلَص، کسی است که خداوند او را از آلودگی‌های نفسانی پاک کرده و به مقام خلاص رسانده است. اخلاص، به دلیل ارادی بودن، ممکن است با شائبه خودمحوری همراه باشد، اما مخلَص بودن، نتیجه لطف الهی و رهایی کامل از نفس است.

درنگ: مخلَص، چونان پرنده‌ای است که از قفس نفس رها شده و در آسمان قرب الهی پرواز می‌کند، در حالی که اخلاص، گاه در بند خودمحوری گرفتار است.

بخش ششم: نقد اخلاق کلامی و عرفان محبوبین

نقد اخلاق کلامی

اخلاق کلامی، با تمرکز بر ظاهر و تزئینات، سالک را از حقیقت دور می‌سازد، چونان عروسی که با زیورهای ظاهری آراسته شده، اما از گوهر باطنی محروم است. در مقابل، عرفان محبوبین، به تخریب خودمحوری و رسیدن به جمال الهی می‌انجامد.

درنگ: عرفان محبوبین، چونان آتشی است که خودمحوری را می‌سوزاند و سالک را به سوی جمال الهی رهنمون می‌سازد.

مثال آقای قاضی طباطبائی

جناب قاضب طباطبائی، بدون قصد مرجعیت یا مقامات دنیوی، به مراتب عالی معنوی دست یافت، زیرا از محبوبین بود و دنبال چیزی نبود. این مثال، نشان‌دهنده مقام جمع و بی‌نیازی محبوبین از تلاش‌های ارادی است.

درنگ: جناب قاضی طباطبائی، چونان ستاره‌ای بود که بی‌نیاز از تلاش برای درخشش، با نور الهی آسمان معرفت را روشن ساخت.

نقد قاطی کردن محبین و محبوبین

قاطی کردن عرفان محبین و محبوبین، به گمراهی منجر می‌شود و اصول دین را مخدوش می‌سازد. عرفان محبین، مبتنی بر زحمت و تلاش است، در حالی که عرفان محبوبین، بر هبه و لطف الهی استوار است.

درنگ: تفکیک میان عرفان محبین و محبوبین، چونان جداسازی گوهر از سنگ است که اصالت عرفان را حفظ می‌کند.

بخش هفتم: عبادت تکوینی و تقييدی

تفاوت عبادت تکوینی و تقييدی

عبادت محبوبین، تکوینی و ذاتی است و نیازی به امر یا اراده ندارد، چونان نوری که از ذات آنها می‌تابد. در مقابل، عبادت محبین، تقييدی و ارادی است و به دستورات شرعی و تلاش‌های ارادی وابسته است.

درنگ: عبادت تکوینی، چونان خورشیدی است که بی‌نیاز از فرمان، نور می‌افشاند، اما عبادت تقييدی، به چراغی می‌ماند که با زحمت روشن می‌شود.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۱۵۱ از «منازل السائرین»، به تبیین مقام خوف و هیبت الهی پرداخت و تفاوت میان محبین و محبوبین را با استناد به آیات قرآن کریم و تمثیلات عرفانی روشن ساخت. هیبت الهی، که نه تنها جلالی، بلکه جمالی و کمالی نیز هست، در تمامی حالات محبوبین تجلی می‌یابد، در حالی که محبین به شرایط خاص مناجات وابسته‌اند. آیات سوره مریم، به‌ویژه «وَقَرَّبْنَاهُ نَجِيًّا»، بر فاعلیت خداوند در قرب و مناجات تأکید دارند و نشان می‌دهند که محبوبین، بدون تلاش ارادی، به لطف الهی به قرب می‌رسند. نقد اخلاق کلامی و تأکید بر عرفان محبوبین، دعوتی است به بازنگری در فرهنگ دینی و تمرکز بر معرفت و هبه الهی.

با نظارت صادق خادمی

 

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن درسگفتار، خوف به چند نوع تقسیم می‌شود؟

2. طبق متن، هيبت در اوقات مناجات چه تأثیری بر سالک دارد؟

3. طبق متن، نجوا در آیه 'و قربناه نجیا' به چه کسی نسبت داده شده است؟

4. کدام ویژگی طبق متن برای محبوبين صدق می‌کند؟

5. طبق متن، چرا محبين نیاز به زحمت و تلاش برای قرب دارند؟

6. طبق متن، خوف تنها به نوع جلالی محدود می‌شود.

7. متن بیان می‌کند که در مناجات، خدا با سالک نجوا می‌کند، نه سالک با خدا.

8. طبق متن، محبوبين برای وصول به کمال نیاز به عبادت ارادی دارند.

9. متن تأکید دارد که مخلَص بودن به معنای خلاصی از نفس است.

10. طبق متن، هيبت عارضی مختص محبوبين است.

11. تفاوت اصلی بین خوف جلالی و خوف جمالی طبق متن چیست؟

12. چرا متن تأکید دارد که نجوا در آیه 'و قربناه نجیا' از جانب خداست؟

13. منظور از مخلَص بودن در متن چیست؟

14. چرا محبين طبق متن نیاز به زحمت و عبادت ارادی دارند؟

15. طبق متن، چرا هيبت در محبوبين ذاتی است و نه عارضی؟

پاسخنامه

1. سه نوع

2. مانع مكاشفه می‌شود

3. خدا

4. وصول بدون زحمت

5. چون در مرحله استكمال هستند

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. خوف جلالی با هيبت و عزت الهی همراه است و مانع مكاشفه می‌شود، در حالی که خوف جمالی به وصول و قرب بدون موانع نفسی منجر می‌شود.

12. زیرا خدا فاعل ندا و قرب است و با مناجات خود موسى را به سوی خویش می‌کشد.

13. مخلَص بودن به معنای خلاصی از نفس و رهایی از شرك و زوائد نفسانی است.

14. زیرا محبين در مرحله استكمال هستند و برای قرب به خدا باید تلاش و زحمت بکشند.

15. زیرا محبوبين به دلیل وصول تكوينی و قرب الهی، هيبت را به صورت ذاتی و نه از عوارض خارجی دارند.

فوتر بهینه‌شده