در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 163

متن درس






خشوع در سلوک عرفانی: تحلیلی از منازل السائرین

خشوع در سلوک عرفانی: تحلیلی از منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 163)

مقدمه

کتاب «منازل السائرین» اثر خواجه عبدالله انصاری، از برجسته‌ترین آثار عرفانی در تبیین مراحل سلوک معنوی است که با دقت و عمق، منازل و احوال سالکان را شرح می‌دهد. در جلسه 163 از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، منزل «خشوع» با نگاهی عمیق و تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. این منزل، به‌عنوان یکی از پایه‌های اساسی سلوک عرفانی، بیانگر حالتی باطنی است که قلب سالک را در برابر عظمت الهی به تواضع و فروتنی می‌کشاند.

بخش اول: مفهوم‌شناسی خشوع و خضوع

تمایز خشوع و خضوع در قرآن کریم

خشوع، وصفی است که به جوانح و باطن انسان تعلق دارد، در حالی که خضوع، به جوارح و ظاهر او مربوط است. این تمایز، ریشه در نصوص قرآنی دارد و نشان‌دهنده عمق باطنی خشوع در مقایسه با خضوع است که می‌تواند صرفاً ظاهری باشد. خشوع، حالتی قلبی است که از مواجهه با عظمت الهی و ذکر حق پدید می‌آید، چنان‌که در آیه شریفه سوره حدید آمده است:

أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ

(: «آیا وقت آن نرسیده است که دل‌های مؤمنان برای یاد خدا و آنچه از حق نازل شده خاشع گردد؟»)

خضوع، اما، به تمکین جوارح در برابر احکام الهی اشاره دارد و می‌تواند بدون همراهی قلب، صرفاً در رفتار ظاهری متجلی شود. این تمایز، مانند تفاوت میان چشمه‌ای است که از اعماق زمین می‌جوشد (خشوع) و جویباری که بر سطح زمین جاری است (خضوع).

درنگ: خشوع، وصف باطن و قلب است و از مواجهه با عظمت الهی پدید می‌آید، در حالی که خضوع، وصف ظاهر و جوارح است و ممکن است بدون همراهی قلب باشد.

ریشه‌شناسی لغوی خشوع و خضوع

خشوع و خضوع، در ریشه لغوی خود، سه حرف مشترک (خ، و، ع) دارند، اما در شین و ضاد متفاوت‌اند. این شباهت و تفاوت، به قرابت و تمایز معنایی آنها اشاره دارد. خشوع، به فروتنی باطنی و آرامش قلب در برابر حق تعلق دارد، در حالی که خضوع، به تسلیم ظاهری و رفتار فروتنانه مرتبط است. این تفاوت، مانند دو شاخه از یک درخت است که از ریشه‌ای واحد سرچشمه گرفته‌اند، اما هر یک به سویی متفاوت روییده‌اند.

خشوع و خضوع: ركون و سكون

هر دو مفهوم خشوع و خضوع، حالتی از ركون (میل به حق) و سكون (آرامش در برابر حق) را در بر دارند، اما خشوع به باطن و خضوع به ظاهر تعلق دارد. ركون و سكون، مانند دو بال پرنده‌ای هستند که سالک را به سوی حق پرواز می‌دهند: خشوع، بال باطنی است که قلب را به تسلیم می‌کشاند، و خضوع، بال ظاهری است که جوارح را به اطاعت وامی‌دارد.

بخش دوم: مراتب خشوع و جایگاه آن در سلوک

مراتب سه‌گانه خشوع

خشوع، دارای سه مرتبه است که سیر تکاملی سالک را در سلوک عرفانی نشان می‌دهد:

  1. تعبد: اطاعت و پذیرش احکام الهی، که ابتدایی‌ترین مرتبه خشوع است. سالک در این مرحله، با پذیرش اوامر الهی، قلب خود را به سوی حق متمایل می‌سازد.
  2. عمل: انجام اعمال عبادی با اخلاص و تواضع، که مرتبه‌ای بالاتر از تعبد است. این مرحله، مانند کاشتن بذری است که در خاک قلب سالک ریشه می‌دواند.
  3. تمکین: تسلیم کامل در برابر اراده الهی، که بالاترین مرتبه خشوع است. در این مرحله، سالک، مانند برگی در باد، خود را به مشیت الهی می‌سپارد.

این مراتب، مانند نردبانی هستند که سالک را از ظاهر به باطن و از اطاعت به تسلیم کامل هدایت می‌کنند.

درنگ: خشوع دارای سه مرتبه تعبد، عمل، و تمکین است که سیر تکاملی سالک را از اطاعت ظاهری به تسلیم باطنی نشان می‌دهد.

مراتب نه‌گانه خشوع

هر یک از مراتب سه‌گانه خشوع، خود دارای سه زیرمرتبه است که در مجموع، نه مرتبه را شامل می‌شود. این ساختار، مانند درختی است که هر شاخه آن به شاخه‌های کوچک‌تر تقسیم می‌شود و پیچیدگی و عمق خشوع را در سلوک عرفانی نشان می‌دهد. این زیرمراتب، به سالک امکان می‌دهند تا در هر مرحله، با دقت بیشتری به اصلاح نفس و تقرب به حق بپردازد.

بخش سوم: خشوع و خمود نفس

خشوع و خاموشی نفس

خشوع، خمود النفس (خاموشی نفس) و همود الطبع (آرامش طبیعت نفسانی) است. خمود، مانند خاموش شدن شعله‌ای است که دیگر سر نمی‌کشد و سرکشی نمی‌کند. نفس، در حالت خشوع، از هاری و خودمحوری رها شده و به سكون و تواضع می‌رسد. این حالت، مانند دریایی است که پس از طوفان، به آرامش و سکوت فرو می‌رود.

علت خمود نفس در خشوع

خمود نفس در خشوع، یا از هيبت متعاظم (عظمت الهی) یا از مفزع (خوف از جلال حق) ناشی می‌شود. این دو منشأ، مانند دو نیروی مکمل، نفس را به سوی تواضع و انكسار می‌کشانند. هيبت متعاظم، شامل جمال و جلال الهی است، در حالی که مفزع، به خوف از عذاب یا سطوت الهی مربوط می‌شود. جمال الهی، با ایجاد محبت، و جلال، با ایجاد خوف، هر دو می‌توانند قلب سالک را به خشوع وادارند.

درنگ: خشوع، از هيبت عظمت الهی (جمال و جلال) یا خوف از سطوت و نقمت حق ناشی می‌شود و نفس را به خمود و انكسار می‌کشاند.

جمال و جلال در خشوع

خشوع، نه تنها از جلال (خوف و هیبت) بلکه از جمال (محبت و زیبایی الهی) نیز پدید می‌آید. این جامعیت، مانند آینه‌ای است که هر دو وجه جمال و جلال الهی را در خود منعکس می‌کند. برخلاف تصور محدود که خشوع را صرفاً نتیجه خوف می‌داند، جمال الهی نیز می‌تواند با ایجاد محبت، سالک را به تواضع و خشوع بکشاند.

بخش چهارم: نقد و بررسی تفاسیر

نقد تعریف شارح از خشوع

شارح، خشوع را به خضوع ممزوج با خوف یا محبت تعریف کرده است، اما این تعریف، به دلیل خلط میان خشوع و خضوع، نادرست است. خشوع، وصف باطنی قلب است، در حالی که خضوع، به ظاهر مربوط است. این نقد، مانند اصلاح خطایی در نقشه‌ای است که مسیر سلوک را نشان می‌دهد و ضرورت دقت در تحلیل مفاهیم عرفانی را برجسته می‌کند.

نقد ارجاع به محبت در خشوع

شارح، خشوع را به محبت مرتبط کرده، اما محبت، متعلق به مراتب بالاتر سلوک (مانند حب و عشق) است و در ظرف خشوع، که مرتبه‌ای اولیه است، زودهنگام است. این نقد، مانند هشدار به باغبانی است که می‌خواهد پیش از موعد، میوه‌ای را از درخت بچیند. خشوع، در ظرف خوف و متعاظم قرار دارد و محبت، به مراتب بعدی سلوک تعلق دارد.

بخش پنجم: خشوع و ایمان

رابطه خشوع و ایمان

ایمان بدون خشوع، ممکن است با زمختی، استکبار، یا غرور همراه باشد، اما خشوع، عمل را با تواضع و تعبد همراه می‌کند. ایمان، مانند خاکی است که بذر خشوع در آن کاشته می‌شود؛ بدون خشوع، این خاک ممکن است خشک و بی‌ثمر بماند. خشوع، با ایجاد تواضع و اخلاص، عمل را از آلودگی‌های نفسانی پاک می‌کند و سالک را به قرب الهی نزدیک‌تر می‌سازد.

تفاوت مؤمن و خاشع

مؤمن ممکن است به دلیل نفسانیات، هار باشد و مرتکب گناهانی مانند سرقت یا زنا شود، اما مؤمنی که به خشوع رسیده، از هاری نفس رها شده است. برای مثال، مؤمنی که دروغ نمی‌گوید، نشانه‌ای از انكسار نفس و خشوع دارد. این تفاوت، مانند فرق میان سنگی است که هنوز تراش نخورده و جواهری است که با صیقل، درخشش یافته است.

درنگ: مؤمن ممکن است به دلیل هاری نفس، مرتکب گناه شود، اما خاشع، با انكسار نفس، از خودمحوری و سرکشی رها شده است.

بخش ششم: انكسار نفس و خشوع

انكسار نفس در خشوع

خشوع، انكسار نفس (شکستگی و فروتنی نفس) است که هاری و سرکشی آن را از بین می‌برد. انكسار، مانند شکستن شاخه‌های خشکیده درختی است که مانع رشد آن می‌شوند. نفس خاشع، از شعله‌های نفسانی و خودمحوری رها شده و به آرامش و تواضع در برابر حق می‌رسد.

آزمایش انكسار نفس

انسان می‌تواند با بررسی رفتار خود در برابر دیگران، انكسار نفس را محک بزند. خاشع، در برابر بدی دیگران، به عیب‌جویی نمی‌پردازد، بلکه با بزرگواری و تواضع رفتار می‌کند. این آزمایش، مانند آینه‌ای است که حقیقت نفس را به سالک نشان می‌دهد.

مثال عملی انكسار

خاشع، در برابر تحریکات، با آرامش و تواضع رفتار می‌کند، در حالی که غیرخاشع، با هاری نفس، به عیب‌جویی و واکنش‌های نفسانی می‌پردازد. این تفاوت، مانند فرق میان آسمانی صاف و ابری طوفانی است که یکی آرامش می‌بخشد و دیگری ناآرامی.

بخش هفتم: خشوع و اولیای الهی

اولیا و تجلیات الهی

اولیای خدا، با تجلی در اسماء الهی، حالات متفاوتی دارند و خود را در برابر خلق پنهان می‌کنند. این تجلیات، مانند لباسی است که در هر موقعیت، متناسب با آن بر تن می‌کنند. اولیا، با هماهنگی با اراده الهی، در هر موقعیت، جلوه‌ای متناسب بروز می‌دهند، که نشانه خشوع کامل و رهایی از نفس است.

مثال کودکان و خاک‌مالی

اولیای خدا، مانند کودکانی هستند که پس از دعوا، خود را پاک می‌کنند و با تجلی در اسم ظاهر، حالات باطنی خود را پنهان می‌سازند. این تشبیه، مانند نقاشی است که هنرمند آن، با ظرافت، جزئیات را از چشم بیننده مخفی می‌کند.

تعینات اولیای خدا

اولیای خدا، با تعینات مختلف الهی، در هر موقعیت، جلوه‌ای متفاوت دارند. این تعینات، مانند رنگ‌های گوناگونی است که در یک تابلوی نقاشی، هر یک به‌گونه‌ای خاص خودنمایی می‌کنند، اما همگی از یک قلم سرچشمه گرفته‌اند.

بخش هشتم: نقد عرفان فلسفی

نقد عرفان ابن‌سینا

عرفان ابن‌سینا، به دلیل صوری و فلسفی بودن، از عرفان خالص اولیا، که مبتنی بر تجلیات الهی است، متمایز است. عرفان فلسفی، مانند گیاهی است که در گلخانه پرورش یافته و از خاک طبیعی عرفان اولیا، که در طبیعت الهی ریشه دارد، دور است.

بخش نهم: نقد تربیت دینی

نقد تربیت در حوزه‌ها

مرحوم شیخ انصاری معتقد بود که تادیب طلاب جایز نیست، زیرا طلاب هار، تحمل نقد استاد را ندارند، اما از هم‌مباحثه پذیرا هستند. این نقد، مانند هشداری است به باغبانانی که به جای هرس درختان، به آن‌ها آسیب می‌رسانند. فقدان خشوع در برابر مرجعیت علمی و معنوی، نشانه‌ای از هاری نفس است.

بخش دهم: خشوع و دعا برای دشمنان

خشوع و دعا برای دشمنان

خاشع ممکن است به مرتبه‌ای برسد که برای دشمنانش دعا کند، زیرا تحمل دشمنی را ندارد. این حالت، مانند چشمه‌ای است که حتی در زمین خشک، آب گوارا می‌بخشد. خاشع، با رهایی از هاری و خودمحوری، حتی برای دشمنانش خیر می‌خواهد، که نشانه اوج انكسار نفس است.

درنگ: خاشع، در اوج انكسار نفس، ممکن است برای دشمنانش دعا کند، که نشانه رهایی کامل از هاری و خودمحوری است.

بخش یازدهم: تفاوت متعاظم و محبت

تمایز متعاظم و محبت

متعاظم، به عظمت ظاهری (جمال و جلال) اشاره دارد، اما محبت، باطنی است و در ظرف خشوع زودهنگام است. این تمایز، مانند تفاوت میان نور خورشید است که در روز دیده می‌شود و گرمای آن که در شب احساس می‌شود. خشوع، در مرتبه اولیه سلوک، با متعاظم هماهنگ‌تر است تا محبت.

سطوت و نقمت در خشوع

سطوت (قدرت قاهر الهی) و نقمت (عذاب الهی)، دو عامل خوف در خشوع‌اند. سطوت، مانند رعد و برقی است که آسمان را می‌شکافد، و نقمت، مانند بارانی است که زمین را سیراب یا غرق می‌کند. این دو، با ایجاد خوف، نفس را به خشوع و تقوا وامی‌دارند.

بخش دوازدهم: ادراک خدا در عبادت

ادراک خدا در عبادت

سالک در عبادت، خدا را با صفاتی مانند حب، متعاظم، کبیر، قاطع یا قامع ادراک می‌کند، که این ادراک، به حالات نفسانی او بستگی دارد. این ادراک، مانند رنگی است که در آینه قلب سالک منعکس می‌شود و بسته به زاویه نور، تغییر می‌کند.

جمع‌بندی

خشوع، به‌عنوان یکی از منازل کلیدی در سلوک عرفانی، حالتی باطنی است که قلب سالک را در برابر عظمت الهی به تواضع و انكسار می‌کشاند. این منزل، با تمایز از خضوع که وصف ظاهر است، مراتب سه‌گانه تعبد، عمل، و تمکین را در بر می‌گیرد و نفس را از هاری و سرکشی به سوی خمود و سكون هدایت می‌کند. استناد به آیه شریفه سوره حدید، جایگاه خشوع را در ظرف خوف و متعاظم تبیین می‌کند و محبت را به مراتب بالاتر سلوک ارجاع می‌دهد. نقدهای ارائه‌شده بر تفاسیر نادرست شارح، ضرورت دقت در فهم مفاهیم عرفانی را نشان می‌دهد. اولیای خدا، با تجلی در اسماء الهی، خشوع را در بالاترین مرتبه نشان می‌دهند و با تعینات مختلف، خود را در برابر خلق پنهان می‌کنند. این نوشتار، با تبیین دقیق و فاخر مفهوم خشوع، دعوتی است به تأمل در سلوک عرفانی و تقرب به حق با معرفت و اخلاص.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، تفاوت اصلی بین خشوع و خضوع چیست؟

2. طبق متن، خشوع در چه مراحلی تعریف شده است؟

3. بر اساس متن، چه چیزی باعث انکسار نفس در خشوع می‌شود؟

4. طبق متن، چرا شارح در تفسیر خشوع به اشتباه محبت را به جای متعاظم آورده است؟

5. بر اساس متن، چرا مومن ممکن است خشوع نداشته باشد؟

6. طبق متن، خشوع و خضوع هر دو وصف باطن هستند.

7. بر اساس متن، کسی که خشوع دارد حتماً خضوع هم دارد.

8. متن بیان می‌کند که شارح به درستی محبت را جایگزین متعاظم کرده است.

9. طبق متن، مومن ممکن است دروغ بگوید اما خشوع داشته باشد.

10. متن تأکید دارد که خشوع بالاتر از ایمان و خضوع است.

11. تفاوت اصلی خشوع و خضوع در متن چیست؟

12. سه مرحله خشوع طبق متن چیست؟

13. چرا مومن ممکن است خشوع نداشته باشد؟

14. چرا تفسیر شارح در جایگزینی محبت به جای متعاظم نادرست است؟

15. انکسار نفس در خشوع به چه معناست؟

پاسخنامه

1. خشوع وصف باطن و خضوع وصف ظاهر است

2. تعبد، عمل، تمکین

3. هیبت محبوب متعال یا جلال حق

4. چون محبت باطنی و متعاظم ظاهری است

5. چون عملش از روی استکبار یا ناآگاهی است

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. خشوع وصف باطن و انکسار نفس است، در حالی که خضوع وصف ظاهر و تذلل ظاهری است.

12. سه مرحله خشوع عبارتند از تعبد، عمل و تمکین.

13. چون ممکن است عملش از روی استکبار، ناآگاهی یا غرور باشد.

14. زیرا محبت باطنی است و متعاظم جمالی ظاهری، در حالی که خشوع به متعاظم مربوط است.

15. انکسار نفس یعنی فروکش کردن شعله و هاری نفس، که منجر به آرامش و سکنای باطنی می‌شود.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده