متن درس
خشوع در سلوک عرفانی: تحلیلی از منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 164)
دیباچه
کتاب «منازل السائرین» اثر خواجه عبدالله انصاری، یکی از برجستهترین آثار عرفانی در تبیین مراحل سلوک معنوی است که با نگاهی ژرف و دقیق، منازل و احوال سالکان را شرح میدهد. در درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، بهویژه در جلسه 164، منزل «خشوع» با رویکردی تحلیلی و عمیق بررسی شده است. خشوع، بهعنوان یکی از پایههای بنیادین سلوک عرفانی، حالتی باطنی است که قلب سالک را در برابر عظمت الهی به فروتنی و تسلیم وامیدارد. این نوشتار، با تجمیع محتوای این دو جلسه و تحلیلهای تفصیلی، مفهوم خشوع، مراتب آن، و جایگاهش در سلوک عرفانی را با زبانی علمی، فاخر و دانشگاهی تبیین میکند. متن حاضر، با ساختاری منظم و بهرهگیری از تمثیلات ادبی، درصدد است تا مفاهیم عمیق عرفانی را برای پژوهشگران حوزه الهیات و عرفان بهگونهای روشن و منسجم ارائه نماید. مانند چشمهای که از اعماق زمین میجوشد، این اثر کوشیده است تا معانی باطنی خشوع را از ژرفای درسگفتارها استخراج کرده و در قالبی آکادمیک به مخاطب عرضه کند.
بخش یکم: مفهومشناسی و تمایزات خشوع
مفهوم خشوع و خضوع
خشوع، وصفی باطنی است که به قلب و جوانح انسان تعلق دارد، در حالی که خضوع، به جوارح و ظاهر او مربوط است. این تمایز، ریشه در نصوص قرآنی دارد و بر عمق باطنی خشوع در مقایسه با خضوع، که میتواند صرفاً ظاهری باشد، تأکید میورزد. خشوع، حالتی قلبی است که از مواجهه با عظمت الهی و ذکر حق پدید میآید، چنانکه در آیه شریفه سوره حدید از قرآن کریم آمده است:
أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ
(: «آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان برای یاد خدا و آنچه از حق نازل شده خاشع گردد؟»)
خضوع، اما، به تمکین جوارح در برابر احکام الهی اشاره دارد و میتواند بدون همراهی قلب، در رفتار ظاهری متجلی شود. این تفاوت، مانند چشمهای است که از دل زمین میجوشد (خشوع) و جویباری که بر سطح زمین جاری است (خضوع).
درنگ: خشوع، وصف باطن و قلب است و از مواجهه با عظمت الهی پدید میآید، در حالی که خضوع، وصف ظاهر و جوارح است و ممکن است بدون همراهی قلب باشد. |
ریشهشناسی لغوی خشوع و خضوع
خشوع و خضوع، در ریشه لغوی خود، سه حرف مشترک (خ، و، ع) دارند، اما در شین و ضاد متفاوتاند. این شباهت و تفاوت، به قرابت و تمایز معنایی آنها اشاره دارد. خشوع، به فروتنی باطنی و آرامش قلب در برابر حق تعلق دارد، در حالی که خضوع، به تسلیم ظاهری و رفتار فروتنانه مرتبط است. این تفاوت، مانند دو شاخه از یک درخت است که از ریشهای واحد سرچشمه گرفتهاند، اما هر یک به سویی متفاوت روییدهاند.
خشوع و خضوع: ركون و سكون
هر دو مفهوم خشوع و خضوع، حالتی از ركون (میل به حق) و سكون (آرامش در برابر حق) را در بر دارند، اما خشوع به باطن و خضوع به ظاهر تعلق دارد. ركون و سكون، مانند دو بال پرندهای هستند که سالک را به سوی حق پرواز میدهند: خشوع، بال باطنی است که قلب را به تسلیم میکشاند، و خضوع، بال ظاهری است که جوارح را به اطاعت وامیدارد.
تمایز ایمان و خشوع
ایمان، ممکن است با شرک آمیخته باشد، چنانکه در آیه شریفه سوره یوسف از قرآن کریم آمده است:
وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ
(: «و بیشترشان به خدا ایمان نمیآورند، مگر آنکه شرک میورزند.»)
شرک در ایمان، ناشی از انگیزههای نفسانی است که مانند کربن، زنگار و جرم، ایمان را آلوده میکنند. اما خشوع، نفس را از هاری و سرکشی پاک میسازد. مؤمن ممکن است به دلیل نفسانیات، هار باشد و مرتکب گناهانی مانند سرقت یا دروغ شود، اما خاشع، با انكسار نفس، از خودمحوری و سرکشی رها شده است. این تفاوت، مانند فرق میان سنگی است که هنوز تراش نخورده و جواهری است که با صیقل، درخشش یافته است.
درنگ: ایمان ممکن است با شرک آمیخته باشد، اما خشوع، با تزکیه نفس از هاری و سرکشی، خلوص بیشتری به سالک میبخشد. |
خشوع و خمود نفس
خشوع، خمود النفس (خاموشی نفس) و همود الطبع (آرامش طبیعت نفسانی) است. خمود، مانند خاموش شدن شعلهای است که دیگر سر نمیکشد و سرکشی نمیکند. نفس در حالت خشوع، از هاری و خودمحوری رها شده و به سكون و تواضع میرسد. این حالت، مانند دریایی است که پس از طوفان، به آرامش و سکوت فرو میرود.
علت خمود نفس در خشوع
خمود نفس در خشوع، یا از هيبت متعاظم (عظمت الهی) یا از مفزع (خوف از جلال حق) ناشی میشود. هيبت متعاظم، شامل جمل و آلالهی است، در حالی که مفزع، به خوف از عذاب یا سطوت الهی مربوط میشود. جمال است، در حالی که مفزع، به خوف از عذاب یا سطوت الهی مربوط میشود. جمال الهی، با ایجاد محبت، و جلال، با ایجاد خوف، هر دو میتوانند قلب سالک را به خشوع وادارند. این دو منشأ، مانند دو نیروی مکمل، نفس را به سوی تواضع و انكسار میکشاند.
درنگ: خشوع، از هيبت عظمت الهی (جمال و جلال) یا خوف از سطوت و نقمت حق ناشی میشود و نفس را به خمود و انكسار میکشاند. |
جمال و جلال در خشوع
خشوع، نه تنها از جلال (خوف و هیبت) بلکه از جمال (محبت و زیبایی الهی) نیز پدید میآید. این جامعیت، مانند آینهای است که هر دو وجه جمال و جلال الهی را در خود منعکس میکند. برخلاف تصور محدود که خشوع را صرفاً نتیجه خوف میداند، جمال الهی نیز میتواند با ایجاد محبت، سالک را به تواضع و خشوع بکشاند.
جمعبندی بخش یکم
خشوع، حالتی باطنی است که قلب سالک را در برابر عظمت الهی به فروتنی و تسلیم میکشاند. تمایز آن با خضوع، در باطنی بودن خشوع و ظاهری بودن خضوع نهفته است. خشوع، با تزکیه نفس از هاری و شرک، سالک را به خلوص و سكون هدایت میکند. این حالت، از هيبت عظمت الهی یا خوف از جلال حق پدید میآید و مانند چشمهای زلال، قلب را از آلودگیهای نفسانی پاک میسازد.
بخش دوم: مراتب خشوع و جایگاه آن در سلوک
مراتب سهگانه خشوع
خشوع، دارای سه مرتبه اصلی است که سیر تکاملی سالک را در سلوک عرفانی نشان میدهد:
- تعبد: اطاعت و پذیرش احکام الهی، که ابتداییترین مرتبه خشوع است. سالک در این مرحله، با پذیرش اوامر الهی، قلب خود را به سوی حق متمایل میسازد.
- عمل: انجام اعمال عبادی با اخلاص و تواضع، که مرتبهای بالاتر از تعبد است. این مرحله، مانند کاشتن بذری است که در خاک قلب سالک ریشه میدواند.
- تمکین: تسلیم کامل در برابر اراده الهی، که بالاترین مرتبه خشوع است. در این مرحله، سالک، مانند برگی در باد، خود را به مشیت الهی میسپارد.
این مراتب، مانند نردبانی هستند که سالک را از ظاهر به باطن و از اطاعت به تسلیم کامل هدایت میکنند.
درنگ: خشوع دارای سه مرتبه تعبد، عمل، و تمکین است که سیر تکاملی سالک را از اطاعت ظاهری به تسلیم باطنی نشان میدهد. |
مرتبه اول خشوع: التذلل للامر
التذلل للامر، تسلیم بیچونوچرا در برابر امر الهی است. سالک، بدون مقاومت یا چانهزدن، امر خدا را اجرا میکند، خواه بمیرد، بماند یا برود. این تسلیم، نشانه خلوص عملی است و مانند جویباری است که بیهیچ مانعی به سوی دریا روان میشود. شارح، این را «التعبد به فی غایة الخشوع» مینامد، یعنی عبادتی که با نهایت فروتنی انجام شود.
مرتبه اول خشوع: الاستسلام للحکم
الاستسلام للحکم، پذیرش حکم الهی، اعم از واجب، مستحب، سخت یا آسان، با اظهار عجز و مسکینت است. این پذیرش، فراتر از اجرای صرف فعل است و نیازمند انقیاد قلبی است. سالک، با درک عجز خود، حکم را بدون مقاومت میپذیرد، که این امر، او را از تکبر و خودبینی دور میکند. این حالت، مانند درختی است که در برابر باد، شاخههایش را فرو میآورد، اما ریشههایش استوار میمانند.
مرتبه اول خشوع: الاتضاع لنظر الحق
الاتضاع لنظر الحق، فروتنی در برابر نگاه حق است، با درک فاصله عظیم میان سالک و حاکم الهی. اتضاع، از ریشه «ضعه» (پایین بودن) است و به معنای درک کوچکی خود در برابر عظمت الهی است. شارح، آن را «الوقوع فی الضعه لاعتقاد کون الحق ناظرا الیه» تعریف میکند، یعنی سالک باور دارد که خدا او را میبیند، اما این دیدن، هنوز به مقام احسان (رؤیت متقابل) نرسیده است. این فروتنی، مانند ستارهای است که در برابر خورشید، نور خود را ناچیز میبیند.
درنگ: مرتبه اول خشوع، شامل التذلل للامر (تسلیم عملی)، الاستسلام للحکم (پذیرش قلبی)، و الاتضاع لنظر الحق (فروتنی در برابر عظمت الهی) است. |
مراتب نهگانه خشوع
هر یک از مراتب سهگانه خشوع، خود دارای سه زیرمرتبه است که در مجموع، نه مرتبه را شامل میشود. این ساختار، مانند درختی است که هر شاخه آن به شاخههای کوچکتر تقسیم میشود و پیچیدگی و عمق خشوع را در سلوک عرفانی نشان میدهد. این زیرمراتب، به سالک امکان میدهند تا در هر مرحله، با دقت بیشتری به اصلاح نفس و تقرب به حق بپردازد.
جمعبندی بخش دوم
مراتب خشوع، از تعبد تا تمکین، سیر تکاملی سالک را از اطاعت ظاهری به تسلیم باطنی نشان میدهند. مرتبه اول، که ظرف فعل است، با التذلل للامر، الاستسلام للحکم، و الاتضاع لنظر الحق، سالک را به نرمی، تسلیم و درک فاصله با خدا هدایت میکند. این مراتب، مانند نردبانی هستند که سالک را به سوی قلههای بلند سلوک معنوی میبرند.
بخش سوم: نقد و بررسی تفاسیر
نقد تعریف شارح از خشوع
شارح، خشوع را به خضوع ممزوج با خوف یا محبت تعریف کرده است، اما این تعریف، به دلیل خلط میان خشوع و خضوع، نادرست است. خشوع، وصف باطنی قلب است، در حالی که خضوع، به ظاهر مربوط است. این نقد، مانند اصلاح خطایی در نقشهای است که مسیر سلوک را نشان میدهد و ضرورت دقت در تحلیل مفاهیم عرفانی را برجسته میکند.
نقد ارجاع به محبت در خشوع
شارح، خشوع را به محبت مرتبط کرده، اما محبت، متعلق به مراتب بالاتر سلوک (مانند حب و عشق) است و در ظرف خشوع، که مرتبهای اولیه است، زودهنگام است. این نقد، مانند هشدار به باغبانی است که میخواهد پیش از موعد، میوهای را از درخت بچید.
نقد اشاره به احسان در خشوع
شارح، با اشاره به مقام احسان («أن تعبد الله کانک تراه»)، خشوع را به رؤیت الهی مرتبط کرده است، اما این ارجاع، به دلیل تفاوت مقامات، نادرست است. احسان، متعلق به وادیهای بعدی سلوک است که پس از کسب قلب و جگر پدید میآید. خشوع، در ظرف فعل و درک فاصله با حاکم الهی قرار دارد، نه رؤیت متقابل. این نقد، مانند اصلاح مسیری است که سالک را از بیراهه به راه اصلی بازمیگرداند.
درنگ: اشاره شارح به احسان و محبت در خشوع، به دلیل تفاوت مقامات، نادرست است. خشوع، در ظرف فعل و درک فاصله با خدا قرار دارد. |
جمعبندی بخش سوم
نقدهای ارائهشده بر تفسیر شارح، بر اهمیت ترتیب و دقت در تبیین مقامات عرفانی تأکید دارند. خشوع، بهعنوان منزل اولیه سلوک، با فعل و تسلیم عملی مرتبط است و از محبت یا احسان، که به مراتب بالاتر تعلق دارند، متمایز است. این نقدها، مانند چراغی هستند که مسیر سلوک را روشن میکنند.
بخش چهارم: خشوع و عظمت الهی
درک فاصله با حاکم الهی
سالک خاشع، خود را در پای کوهی عظیم (حاکم الهی) میبیند که برای دیدن قله آن، باید بسیار عقب برود، اما باز هم نمیتواند عظمت آن را درک کند. این تمثیل، فاصله بینهایت میان سالک و خدا را نشان میدهد. خشوع، درک این فاصله و فروتنی در برابر آن است، نه ادعای قرب یا رؤیت.
تمثیل ذوالفقار
اشاره به افسانه ذوالفقار (شمشیری که از یک متر به 70 یا 700 متر کشیده میشود)، ناتوانی زبان بشری در توصیف عظمت الهی را نشان میدهد. سالک خاشع، به جای توصیف، فاصله خود با خدا را درک میکند و در برابر آن فروتن میشود. این تمثیل، مانند آینهای است که محدودیتهای بشری را در برابر کبریایی الهی منعکس میکند.
شاهد قرآنی: قرب الهی
آیه شریفه سوره ق از قرآن کریم، قرب الهی به انسان را تبیین میکند:
وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ
(: «و ما به او از رگ گردن نزدیکتریم.»)
این آیه، نشاندهنده قرب یکطرفه الهی است: خدا به سالک نزدیک است، اما سالک، این قرب را درک نمیکند. در خشوع، سالک خدا را نزدیکتر از رگ گردن میبیند، اما این درک، او را به فروتنی وامیدارد، نه به ادعای قرب.
درنگ: خشوع، درک فاصله بینهایت با خدا و فروتنی در برابر قرب یکطرفه الهی است، نه ادعای رؤیت یا قرب متقابل. |
تمثیل تیر ایاک
عبادت در خشوع، به پرتاب تیری (ایاک نعبد) تشبیه شده است که ممکن است هزاران سال نوری طول بکشد تا به حق برسد. خاشع، این تیر را رها میکند، بدون آنکه بداند به کجا میرسد. این تمثیل، نشاندهنده تسلیم بدون محاسبه است، مانند کمانی که زه آن کشیده شده و تیر را به سوی بینهایت رها میکند.
جمعبندی بخش چهارم
خشوع، سالک را به درک فاصله بینهایت با حاکم الهی و فروتنی در برابر قرب یکطرفه خدا هدایت میکند. تمثیلهای ذوالفقار و تیر ایاک، ناتوانی بشر در توصیف عظمت الهی و ضرورت تسلیم بدون محاسبه را نشان میدهند. این منزل، مانند دریچهای است که سالک را به سوی ادراک کبریایی خدا میگشاید.
بخش پنجم: نقد عبادت و رفتار نفسانی
نقد عبادت طلبکارانه
عبادتی که سالک را طلبکار خدا میکند، مورد نقد است. خاشع، با عبادت، خود را بدهکار خدا میبیند و حتی شکر آن را نمیتواند بهجا آورد. این نقد، مانند هشداری است به باغبانی که به جای مراقبت از درخت، میوه آن را به خود نسبت میدهد.
نقد عبادت مکانیکی
عبادت مکانیکی، مانند زدن ایاک به دیوار، پیر یا مهر، مورد قبول نیست. خاشع، ایاک را به سوی حق رها میکند، بدون تصور مکان یا نزدیکی ظاهری. این نقد، مانند محکی است که عیار عبادت را میسنجد و از تصورات مادی میرهاند.
شاهد قرآنی: خشیت از خدا
آیه شریفه سوره احزاب از قرآن کریم، بر اولویت خشیت از خدا تأکید میورزد:
وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ
(: «و خداوند سزاوارتر است که از او بترسی.»)
این آیه، سالک را از توجه به غیر (مردم یا حاکمان زمینی) بازمیدارد و به تسلیم در برابر حاکم الهی هدایت میکند.
درنگ: عبادت خاشعانه، سالک را بدهکار خدا میکند و از تصورات مکانیکی یا طلبکارانه دور میسازد. |
تمثیل بچههای آخرالزمانی
سرکشی در برابر حاکمان زمینی، مانند رفتارهای چموش کودکان آخرالزمانی، در برابر حاکمیت الهی بیمعناست. این تمثیل، تفاوت حاکمیت محدود زمینی و حاکمیت بینهایت الهی را نشان میدهد، مانند مقایسه جویباری با اقیانوسی بیکران.
جمعبندی بخش پنجم
خشوع، سالک را از عبادت طلبکارانه یا مکانیکی به سوی عبادتی خالصانه و تسلیمی هدایت میکند. آیات قرآنی و تمثیلات، بر ضرورت دوری از سرکشی و توجه به حاکمیت الهی تأکید دارند. این منزل، مانند آینهای است که عیوب نفسانی را به سالک نشان میدهد.
بخش ششم: خشوع و اولیای الهی
اولیا و تجلیات الهی
اولیای خدا، با تجلی در اسماء الهی، حالات متفاوتی دارند و خود را در برابر خلق پنهان میکنند. این تجلیات، مانند لباسی است که در هر موقعیت، متناسب با آن بر تن میکنند. اولیا، با هماهنگی با اراده الهی، در هر موقعیت، جلوهای متناسب بروز میدهند، که نشانه خشوع کامل و رهایی از نفس است.
تمثیل کودکان و خاکمالی
اولیای خدا، مانند کودکانی هستند که پس از دعوا، خود را پاک میکنند و با تجلی در اسم ظاهر، حالات باطنی خود را پنهان میسازند. این تشبیه، مانند نقاشی است که هنرمند آن، با ظرافت، جزئیات را از چشم بیننده مخفی میکند.
تعینات اولیای خدا
اولیای خدا، با تعینات مختلف الهی، در هر موقعیت، جلوهای متفاوت دارند. این تعینات، مانند رنگهای گوناگونی است که در یک تابلو، هر یک بهگونهای خاص خودنمایی میکنند، اما همگی از یک قلم سرچشمه گرفتهاند.
درنگ: اولیای خدا، با تجلی در اسماء الهی و تعینات مختلف، خشوع کامل را نشان میدهند و حالات باطنی خود را پنهان میکنند. |
جمعبندی بخش ششم
اولیای خدا، با تجلی در اسماء الهی و تعینات مختلف، الگویی از خشوع کامل ارائه میدهند. تمثیل کودکان و خاکمالی، ظرافت و پنهانکاری اولیا در برابر خلق را نشان میدهد. این بخش، مانند آیینهای است که عظمت اولیا را در تسلیم به حق منعکس میکند.
بخش هفتم: نقدهای اجتماعی و عرفانی
نقد عرفان فلسفی
عرفان ابنسینا، به دلیل صوری و فلسفی بودن، از عرفان خالص اولیا، که مبتنی بر تجلیات الهی است، متمایز است. عرفان فلسفی، مانند گیاهی است که در گلخانه پرورش یافته و از خاک طبیعی عرفان اولیا، که در طبیعت الهی ریشه دارد، دور است.
نقد تربیت دینی
مرحوم شیخ انصاری معتقد بود که تادیب طلاب جایز نیست، زیرا طلاب هار، تحمل نقد استاد را ندارند، اما از هممباحثه پذیرا هستند. این نقد، مانند هشداری است به باغبانانی که به جای هرس درختان، به آنها آسیب میرسانند. فقدان خشوع در برابر مرجعیت علمی و معنوی، نشانهای از هاری نفس است.
خشوع و دعا برای دشمنان
خاشع ممکن است به مرتبهای برسد که برای دشمنانش دعا کند، زیرا تحمل دشمنی را ندارد. این حالت، مانند چشمهای است که حتی در زمین خشک، آب گوارا میبخشد. خاشع، با رهایی از هاری و خودمحوری، حتی برای دشمنانش خیر میخواهد، که نشانه اوج انكسار نفس است.
درنگ: خاشع، در اوج انكسار نفس، ممکن است برای دشمنانش دعا کند، که نشانه رهایی کامل از هاری و خودمحوری است. |
جمعبندی بخش هفتم
نقدهای عرفان فلسفی، تربیت دینی و رفتار نفسانی، ضرورت خشوع در سلوک را برجسته میکنند. دعا برای دشمنان، نشانه اوج انكسار نفس است. این بخش، مانند بستری است که زمینههای اجتماعی و عرفانی خشوع را میکاود.
بخش هشتم: ادراک خدا در عبادت
ادراک خدا در عبادت
سالک در عبادت، خدا را با صفاتی مانند حب، متعاظم، کبیر، قاطع یا قامع ادراک میکند، که این ادراک، به حالات نفسانی او بستگی دارد. این ادراک، مانند رنگی است که در آینه قلب سالک منعکس میشود و بسته به زاویه نور، تغییر میکند.
تمایز متعاظم و محبت
متعاظم، به عظمت ظاهری (جمال و جلال) اشاره دارد، اما محبت، باطنی است و در ظرف خشوع زودهنگام است. این تمایز، مانند تفاوت میان نور خورشید است که در روز دیده میشود و گرمای آن که در شب احساس میشود. خشوع، در مرتبه اولیه سلوک، با متعاظم هماهنگتر است تا محبت.
سطوت و نقمت در خشوع
سطوت (قدرت قاهر الهی) و نقمت (عذاب الهی)، دو عامل خوف در خشوعاند. سطوت، مانند رعد و برقی است که آسمان را میشکافد، و نقمت، مانند بارانی است که زمین را سیراب یا غرق میکند. این دو، با ایجاد خوف، نفس را به خشوع و تقوا وامیدارند.
درنگ: سطوت و نقمت الهی، با ایجاد خوف، نفس را به خشوع و تقوا هدایت میکنند. |
جمعبندی بخش هشتم
ادراک خدا در عبادت، با صفات متعاظم، سطوت و نقمت، سالک را به خشوع وامیدارد. تمایز متعاظم و محبت، جایگاه خشوع را در مراتب اولیه سلوک روشن میکند. این بخش، مانند دریچهای است که ادراک الهی را در عبادت میگشاید.
نتیجهگیری و جمعبندی نهایی
خشوع، بهعنوان یکی از منازل کلیدی در سلوک عرفانی، حالتی باطنی است که قلب سالک را در برابر عظمت الهی به تواضع و انكسار میکشاند. این منزل، با تمایز از خضوع که وصف ظاهر است، مراتب سهگانه تعبد، عمل، و تمکین را در بر میگیرد و نفس را از هاری و سرکشی به سوی خمود و سكون هدایت میکند. مرتبه اول خشوع، با التذلل للامر، الاستسلام للحکم، و الاتضاع لنظر الحق، سالک را به تسلیم عملی، پذیرش قلبی و فروتنی در برابر خدا رهنمون میشود. استناد به آیات شریفه سورههای حدید، یوسف، ق و احزاب، جایگاه خشوع را در ظرف خوف و متعاظم تبیین میکند و محبت و احسان را به مراتب بعدی سلوک ارجاع میدهد. نقدهای ارائهشده بر تفاسیر نادرست شارح، ضرورت دقت در فهم مفاهیم عرفانی را نشان میدهد. اولیای خدا، با تجلی در اسماء الهی، خشوع را در بالاترین مرتبه نشان میدهند و با تعینات مختلف، خود را در برابر خلق پنهان میکنند. تمثیلهای ذوالفقار، تیر ایاک، کوه و کودکان آخرالزمانی، مفاهیم عمیق را به زبانی روشن و دلنشین منتقل میکنند. این نوشتار، با تبیین دقیق و فاخر مفهوم خشوع، دعوتی است به تأمل در سلوک عرفانی و تقرب به حق با معرفت و اخلاص، مانند چشمهای که از دل کوهسار حقیقت میجوشد و جان تشنه سالکان را سیراب میکند.
با نظارت صادق خادمی |