متن درس
منازل السائرین: اخبات، طمأنینهای در سایه استغراق، استدراک و استهواء
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۷۱)
مقدمه: اخبات، منزلگاه آرامش در سلوک عرفانی
مقام اخبات، در منظومه عرفانی «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری، منزلتی است که سالک را به ساحت طمأنینه، آگاهی و اتصال به حق رهنمون میسازد. این مقام، که در درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره با ژرفایی کمنظیر تبیین شده، چونان گوهری در مسیر سلوک میدرخشد که قلب را از تزلزل شهوت، تاریکی غفلت و دلبستگی به عافیت رها کرده و به سوی آرامش و یقین هدایت میکند. اخبات، ظرفی است که نفس را از شکنندگی به استحکام، از پراکندگی به وحدت، و از خودبینی به محو در حق میرساند. این نوشتار، به بررسی جامع این مقام، مراتب سهگانه آن (استغراق شهوت، استدراک غفلت و استهوای سلوة)، موانع، تمثیلات و آیات قرآنی مرتبط میپردازد.
بخش نخست: مفهوم اخبات و مراتب سهگانه آن
تعریف اخبات و جایگاه آن در سلوک
اخبات، به تعبیر خواجه عبدالله انصاری، منزلتی است که قلب سالک را به آرامش و طمأنینه میرساند. این مقام، فراتر از خشوع و یقظه، با سه مرتبه متعالی تعریف شده است: وَهُوَ عَلَى ثَلَاثِ دَرَجَاتٍ: الأُولَى أَنْ تَسْتَغْرِقَ العِصْمَةُ الشَّهْوَةَ، وَتَسْتَدْرِكَ الإِرَادَةُ الغَفْلَةَ، وَيَسْتَهْوِيَ الطَّلَبُ السَّلْوَةَ. این کلام، که در درسگفتار با عمقی بیمانند شرح شده، نقشهای معنوی برای سالک ترسیم میکند که در آن، نفس از بند شهوت، غفلت و عافیتطلبی رها شده و به سوی کمال رهنمون میگردد.
مرتبه نخست: استغراق عصمت بر شهوت
در مرتبه نخست، عصمت، به مثابه نوری الهی، شهوت را در خود غرق میسازد، نه آنکه آن را نابود یا سرکوب کند. استغراق، به معنای تناسب میان کمالات معنوی و تمایلات نفسانی است. شهوت، چونان نمکی در دیگ غذاست؛ اگر به اندازه باشد، طعم زندگی را متعادل و دلانگیز میسازد، اما اگر از حد فراتر رود، طعم آن را تلخ و ناگوار میکند. به همین سان، اگر شهوت به کلی حذف شود، زندگی بیروح و کپکزده میگردد.
درنگ: استغراق عصمت بر شهوت، به معنای غلبه کمالات بر تمایلات نفسانی است، نه سرکوب یا حذف آنها، بلکه ایجاد تناسب میان شهوت و کمالات معنوی. |
تمثیل آشپزی، که در درسگفتار ارائه شده، این مفهوم را به زیبایی تبیین میکند: همانگونه که نمک در غذا باید به اندازهای باشد که در آن هضم شود و طعم غذا را متعادل سازد، شهوت نیز باید در اقیانوس کمالات معنوی غرق گردد تا نفس سالک به تعادل و نشاط دست یابد. اولیای خدا، دور از شهوت نبودند، بلکه آن را در خدمت کمالات معنوی قرار داده و از آن به شیوهای متعالی بهره بردند. به تعبیر درسگفتار، پیامبر اکرم (ص) که فرمودند: «من قوت چهل مرد دارم»، با وجود برخورداری از قوت و شهوت، معراج و قرب الهی را تجربه کردند، که نشاندهنده تناسب کامل میان شهوت و عصمت است.
عرفان اسلامی، شهوت را نه ظلمت، بلکه تجلی عشق میداند. عشق، چه در صورت ناسوتی (نسوانی) و چه در صورت لاهوتی، یک حقیقت است که ظهورات متنوع دارد. سالک، با استغراق، چهرههای مختلف شهوت را شناخته و آن را در ظرف عصمت مدیریت میکند، نه آنکه آن را خفه یا حاکم سازد.
مرتبه دوم: استدراک اراده بر غفلت
در مرتبه دوم، اراده سالک، غفلت را به تدریج محو میکند. استدراک، به معنای درکی پلهپله و تدریجی است که غفلت را، چونان سنگی سخت، خرد کرده و نفي مینماید. غفلت، به تعبیر درسگفتار، «شهوت ثانوی» است که از شهوت نیز سختتر است. شهوت ممکن است در لحظهای اطفا شود، اما غفلت، مانند میل به تکریم، تعریف یا سلام، سیریناپذیر است و نفس را در بند ناآگاهی نگه میدارد.
درنگ: استدراک اراده بر غفلت، فرآیندی تدریجی است که سالک را از ناآگاهی به سوی توجه کامل و ارادت به حق هدایت میکند. |
تمثیل دشمن پهلوانی، این مفهوم را به روشنی تبیین میکند: غفلت، چون دشمنی نیرومند است که باید ابتدا تجزیه و سپس تکهتکه نابود شود. سالک، با ارادهای استوار، غفلت را شناسایی، خرد کرده و از دل بیرون میراند. این فرآیند، نیازمند آگاهی و تمرین مداوم است. به عنوان مثال، فردی که در جوانی از بوسیدن دست دیگران ابا دارد، در پیری به تکریم و تعریف معتاد میشود. این دلبستگی، غفلت است که باید با استدراک نفي گردد.
اراده، در این مقام، تعلق قلب به مراد (حق) است. سالک مرید، با اتصال به حق، غفلت را معارضه کرده و آن را به تدریج محو میکند. تمثیل کوهنوردی، این اتصال را به زیبایی نشان میدهد: مرید، چونان کوهنوردی است که با طناب اراده به میخ مراد متصل شده و از لغزش در پرتگاه غفلت در امان میماند. بدون مراد، سالک سرگردان است و نمیتواند به قله کمال صعود کند.
مرتبه سوم: استهوای طلب بر سلوة
در مرتبه سوم، طلب الهی، سلوة (نسيان و عافیت) را به حاشیه میراند و سالک را به سوی آرامش باطنی و رضا به قضای الهی هدایت میکند. استهواء، به معنای به چاله کشیدن عافیت است؛ یعنی رها شدن از دلبستگی به امور مستحسن (نه حرام یا مکروه) برای تعالی حق. سالک در این مقام، نفس را نازل میکند تا حق را در علو ببیند.
درنگ: استهوای طلب بر سلوة، سالک را از دلبستگی به امور مستحسن رها کرده و به سوی رضا و آرامش باطنی هدایت میکند. |
این مرتبه، اوج اخبات است که سالک را به ظرفی برای طمأنینه تبدیل میکند. مانند پرندهای که از قفس عافیت رها شده و در آسمان طلب الهی پرواز میکند، سالک به هر آنچه از جانب حق میرسد، راضی است. شاهد قرآنی این مقام، آیه وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ (سوره حشر: ۹) است که به چنین است: «و دیگران را بر خود مقدم میدارند، هرچند خودشان نیازمند باشند.» این آیه، ایثار اولیا را نشان میدهد که از متعلقات خود برای حق میگذرند.
تمثیل عاشق، این طلب را به زیبایی تبیین میکند: طالب، چونان عاشقی است که جز مطلوب، چیزی نمیبیند. حتی اگر تکهتکه شود، از طلب دست نمیکشد. این شدت طلب، سالک را از نسيان و عافیت رها کرده و به حضور دائم با حق میرساند.
نتیجهگیری بخش نخست
مقام اخبات، با سه مرتبه استغراق عصمت بر شهوت، استدراک اراده بر غفلت و استهوای طلب بر سلوة، نقشهای جامع برای سلوک عرفانی ارائه میدهد. این مراتب، سالک را از بند شهوت، غفلت و عافیتطلبی رها کرده و به سوی طمأنینه، توجه و رضا هدایت میکنند. تمثیلات آشپزی، دشمن پهلوانی، کوهنوردی و عاشق، این مفاهیم را به زیبایی تبیین میکنند.
بخش دوم: نقد شهوتکشی و غفلتورزی
نقد شهوتکشی و شهوترانی
درسگفتار، به صراحت دو رویکرد افراطی را نقد میکند: شهوتکشی (سرکوب کامل شهوت) و شهوترانی (تسلیم به شهوت). هر دو، گمراهیاند. شهوت، «کیمیای عالم ناسوت» و «نمک زندگی» است که بدون آن، زندگی بیروح و کپکزده میشود. سرکوب شهوت، به رکود، بینشاطی و بیماریهای جسمانی و روانی منجر میگردد، و تسلیم به آن، نفس را به اسارت میکشاند.
درنگ: شهوتکشی و شهوترانی، هر دو گمراهیاند؛ شهوت باید با استغراق در عصمت، متعادل و در خدمت کمالات معنوی قرار گیرد. |
تمثیل نمک و غذا، این مفهوم را به روشنی تبیین میکند: غذا بدون نمک بیمزه و با نمک بیش از حد تلخ میشود. زندگی نیز بدون شهوت بیروح و با شهوت بیتناسب، منحرف میگردد. سیره پیامبر اکرم (ص)، که با وجود قوت چهل مرد، معراج را تجربه کردند، نمونهای کامل از این تعادل است.
غفلت: شهوت ثانوی و نقص وجودی
غفلت، به تعبیر درسگفتار، «شهوت ثانوی» است که از شهوت نیز سختتر است. شهوت ممکن است در لحظهای اطفا شود، اما غفلت، مانند میل به تکریم، تعریف یا سلام، سیریناپذیر است. فردی که در پیری به دستبوسی یا صلواتفرستادن دیگران معتاد میشود، گرفتار غفلت است که از شهوت جوانی نیز خطرناکتر است.
درنگ: غفلت، شهوت ثانوی است که به دلیل سیریناپذیری و ریشه در ناآگاهی، از شهوت سختتر و نیازمند نفي کامل است. |
این غفلت، نفس را در بند جهالت نگه میدارد. برخلاف شهوت که حقیقتی الهی است، غفلت نقص و ناآگاهی است که باید با استدراک، تکهتکه و نابود شود. تمثیل پیرمردی که به تعریف و تکریم معتاد است، این دلبستگی را به روشنی نشان میدهد.
نقد دلبستگیهای دنیوی: داستان جلد چهارم اسفار
درسگفتار، با طنزی عالمانه، به دلبستگی راوی به جلد چهارم اسفار اربعه اشاره میکند. این کتاب، که به دلیل زحمات فراوان برای راوی ارزشمند بود، در حین درس ذهن او را مشغول کرد تا جایی که پس از درس، به دنبال آن به مغازهای رفت و آن را یافت. اما این یافتن، به آگاهی از غفلت منجر شد: دلبستگی به کتاب، معشوقی کاذب بود که نفس را از حق غافل ساخت.
درنگ: دلبستگی به امور دنیوی، حتی علم و کتاب، غفلت است که سالک باید با استدراک، آن را از دل بیرون راند. |
این داستان، غفلت را در دلبستگی به امور ظاهراً ارزشمند (مانند علم) نشان میدهد. سالک باید با آگاهی، این دلبستگیها را شناسایی و نفي کند. تمثیل معشوق کاذب، این غفلت را به زیبایی تبیین میکند.
نقد ناموس کاغذی
درسگفتار، به عارفی اشاره میکند که کتاب را «ناموس» خود میدانست و از امانت دادن آن به دیگران امتناع کرد. این دلبستگی، غفلت است. ناموس حقیقی، اسرار الهی و حق است که باید حفظ شود و به دست غیر نیفتد.
درنگ: ناموس حقیقی، حق و اسرار الهی است؛ دلبستگی به کتاب یا امور مادی، غفلت است که سالک باید از آن رها شود. |
این طنز، غفلت را در دلبستگی به کاغذ و کتاب نشان میدهد. ناموس کاغذی، در برابر ناموس حق، بیارزش است و سالک باید با استدراک، این دلبستگی را نفي کند. تمثیل ناموس، این مفهوم را به روشنی تبیین میکند.
نتیجهگیری بخش دوم
نقد شهوتکشی و شهوترانی، بر ضرورت استغراق شهوت در عصمت تأکید دارد. غفلت، به عنوان شهوت ثانوی، نقص و ناآگاهی است که باید با استدراک نفي شود. داستان اسفار و ناموس کاغذی، غفلت را در دلبستگی به امور دنیوی نشان میدهند. تمثیلات نمک، معشوق کاذب و ناموس، این مفاهیم را به زیبایی تبیین میکنند.
بخش سوم: اراده و طلب در اخبات
اراده: تعلق قلب به مراد
اراده، در مقام اخبات، تعلق قلب به مراد (حق) است. سالک مرید، با اتصال به حق، غفلت را معارضه کرده و به حضور دائم با حق میرسد. این اراده، به اجابت طوعی دعوت مراد و ملازمت با حق منجر میشود.
درنگ: اراده، تعلق قلب به مراد است که سالک را به اجابت طوعی و حضور با حق هدایت میکند. |
تمثیل کوهنوردی، این اتصال را به روشنی نشان میدهد: مرید، چونان کوهنوردی است که با طناب اراده به میخ مراد متصل شده و از پرتگاه غفلت در امان میماند. بدون مراد، سالک سرگردان است و نمیتواند به قله کمال صعود کند. شارح منازل السائرین، اراده را تَعَلُّقُ القلبِ بالحقِّ تعریف کرده که قلب را به حق میبندد و غفلت را نفي میکند.
طلب: شدت شوق به حق
طلب، نیروی محرکه استهوای سلوة است. طالب، چونان عاشقی است که جز مطلوب، چیزی نمیبیند. این شدت شوق، سلوة (نسيان و عافیت) را مغلوب کرده و به چاله میکشاند. سالک، با طلب حق، غیر حق را نفي کرده و جز حق نمیبیند.
درنگ: طلب، شدت شوق به حق است که سلوة را مغلوب کرده و سالک را به حضور دائم با حق میرساند. |
شارح، استهواء را الطَّلَبُ يُغَلِّبُ الحَقَّ وَشِدَّةُ الشَّوْقِ إِلَيْهِ تعریف کرده که طلب حق را غالب و سلوة را مغلوب میسازد. این طلب، سالک را به جایی میرساند که مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا میبیند و جز حق، چیزی در نظرش نمیآید.
نقد مثالهای منفی و تأکید بر الگوهای مثبت
درسگفتار، از استفاده از مثالهای منفی (مانند معتاد یا عمله) برای طلب حق انتقاد میکند. معتاد، که هستیاش را برای مواد میگذارد، یا عملهای که در میوهفروشی به زن چسبید و با سنگ هم ول نکرد، شدت طلب را نشان میدهند، اما شایسته مقام اخبات نیستند.
درنگ: طلب حق، شایسته الگوهای مثبت است؛ مثالهای منفی، مانند معتاد یا عمله، با عظمت مقام اخبات تناسب ندارند. |
در مقابل، شهدا نمونه طالبین حقیقیاند. آنان، زندگی، عروسی و دنیا را برای حق ول کردند و با صفا و طلب خالص به حق رسیدند. این الگو، طلب را با عزت و کمال نشان میدهد. تمثیل شهدا، مانند ستارگانی در آسمان سلوک، راه سالک را روشن میکند.
نتیجهگیری بخش سوم
اراده و طلب، دو بال سالک در مقام اخباتاند. اراده، با تعلق به مراد، غفلت را نفي میکند، و طلب، با شدت شوق، سلوة را مغلوب میسازد. تمثیلات کوهنوردی، عاشق و شهدا، این مفاهیم را به روشنی تبیین میکنند. نقد مثالهای منفی، بر ضرورت الگوهای مثبت تأکید دارد.
بخش چهارم: آیات قرآنی و نقش آنها در اخبات
آیه ایثار اولیا
قرآن کریم در آیه وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ (سوره حشر: ۹)، به : «و دیگران را بر خود مقدم میدارند، هرچند خودشان نیازمند باشند»، ایثار اولیا را نشان میدهد. این آیه، استهوای سلوة را تأیید میکند که سالک از متعلقات خود برای حق میگذرد.
درنگ: آیه وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ ایثار اولیا را نشان میدهد که با استهوای سلوة، از غیر حق برای حق میگذرند. |
آیه بشارت به مخبتین
قرآن کریم در آیه وَبَشِّرِ المُخْبِتِينَ (سوره حج: ۳۴)، به : «و به مخبتین بشارت بده»، مقام اخبات را متمایز از خشوع میداند. این بشارت، عظمت اخبات را نشان میدهد که سالک را به طمأنینه و حضور با حق میرساند.
درنگ: آیه وَبَشِّرِ المُخْبِتِينَ عظمت اخبات را نشان میدهد که سالک را به طمأنینه و بشارت الهی میرساند. |
نتیجهگیری بخش چهارم
آیات قرآنی وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ و وَبَشِّرِ المُخْبِتِينَ، نقشهای معنوی برای اخبات ترسیم میکنند. ایثار اولیا و بشارت به مخبتین، سالک را به ترک غیر حق و حضور با حق هدایت میکنند.
بخش پنجم: شارح و تبیین استدراک
تبیین شارح: اراده و استدراک
شارح منازل السائرین، اراده را تَعَلُّقُ القلبِ بالحقِّ تعریف کرده که قلب را به حق میبندد و غفلت را نفي میکند. استدراک، خرد کردن و نفي غفلت است که با اراده، غفلت را تکهتکه و نابود میسازد.
درنگ: شارح، اراده را تعلق قلب به حق و استدراک را نفي تدریجی غفلت تعریف کرده که سالک را به آگاهی هدایت میکند. |
شارح، غفلت را المُقْتَضِي لِلاسْتِنَامَةِ إِلَى الدُّنْيَا (آنچه به خواب دنیوی میکشاند) تعریف کرده که سالک را به دلبستگیهای دنیوی (خوردن، خوابیدن، شهرت) مبتلا میکند. استدراک، این دلبستگیها را نفي کرده و قلب را برای حق آماده میسازد.
تفاوت استغراق و استدراک
درسگفتار، تفاوت استغراق و استدراک را تبیین میکند: شهوت، حقیقتی است که باید مغلوب عصمت شود، اما غفلت، نقص و جهالت است که باید نفي گردد. استغراق، شهوت را حفظ و متعادل میکند، اما استدراک، غفلت را خرد کرده و نابود میسازد.
درنگ: استغراق، شهوت را مغلوب و متعادل میکند، اما استدراک، غفلت را نفي و نابود میسازد. |
این تفاوت، حکمت عرفانی خواجه را نشان میدهد که برای هر مرتبه، درمانی متناسب تجویز کرده است. تمثیل دشمن پهلوانی، پیچیدگی غفلت و ضرورت نفي آن را تبیین میکند.
نتیجهگیری بخش پنجم
شارح، با تبیین اراده و استدراک، نقشهای برای نفي غفلت ارائه میدهد. تفاوت استغراق و استدراک، حکمت عرفانی خواجه را نشان میدهد که شهوت را متعادل و غفلت را نابود میکند. تمثیلات و تعاریف شارح، این مفاهیم را روشن میسازند.
جمعبندی نهایی
مقام اخبات، در سلوک عرفانی، قلب سالک را از تزلزل نفسانی به استحکام و طمأنینه رهنمون میسازد. این مقام، با سه مرتبه استغراق عصمت بر شهوت، استدراک اراده بر غفلت و استهوای طلب بر سلوة، سالک را از بندهای نفسانی رها کرده و به سوی آرامش باطنی و رضا به قضای الهی هدایت میکند. نقد شهوتکشی و شهوترانی، بر ضرورت تناسب شهوت تأکید دارد، و نقد غفلت، بر نفي ناآگاهی. داستان اسفار و ناموس کاغذی، غفلت را در دلبستگی به امور دنیوی نشان میدهند. اراده و طلب، سالک را به حضور با حق میرسانند، و آیات قرآنی، نقشهای معنوی برای اخبات ترسیم میکنند. شهدا، به عنوان الگویی مثبت، طلب خالص را نشان میدهند.
با نظارت صادق خادمی |