در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 180

متن درس





منازل السائرین: مراتب زهد و کمال بی‌رغبتی نفسانی

منازل السائرین: مراتب زهد و کمال بی‌رغبتی نفسانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۸۰)

مقدمه: بازنمایی زهد در سلوک عرفانی

در منظومه عرفانی «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری، زهد به‌مثابه یکی از مقامات بنیادین سلوک، منزلتی است که سالک را از بند تعلقات دنیوی رها ساخته و به ساحت خلوص و قرب الهی رهنمون می‌گردد. درس‌گفتار جلسه ۱۸۰ آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با ژرفایی بی‌مانند، این مقام را از تحریفات تاریخی و فرهنگی بازمی‌ستاند و آن را صفتی نفسانی تعریف می‌کند که قلب را از دلبستگی به غیر خدا آزاد می‌سازد. زهد، در این نگاه، نه فقر و ناتوانی است، نه انفعال و راحت‌طلبی، و نه محرومیت ظاهری، بلکه بی‌رغبتی آگاهانه و متعالی به هر آنچه سالک را از حق بازدارد.

بخش نخست: مفهوم‌شناسی زهد و مراتب آن

تعریف زهد: صفتی نفسانی

زهد، در سلوک عرفانی، صفتی نفسانی است که قلب سالک را از تعلق به غیر خدا رها کرده و به سوی خداپرستی خالص هدایت می‌کند. برخلاف تصورات رایج، زهد نه فقر و فلاکت است، نه ناتوانی و ضعف، و نه ترک ظاهری مادیات، بلکه بی‌رغبتی آگاهانه به هر آنچه از حق بازدارد. این صفت، مانند شجاعت یا حکمت، وصفی باطنی است که به نیت و حال درونی وابسته است، نه به شرایط خارجی. زاهد حقیقی، حتی به ثواب بهشت یا نجات از دوزخ طمع ندارد، بلکه عبادت او خالص و بی‌غرض است.

درنگ: زهد، صفتی نفسانی است که قلب را از دلبستگی به غیر خدا رها کرده و به خلوص در خداپرستی هدایت می‌کند، نه فقر یا ناتوانی.

تمثیل باغ و علف هرز، این مفهوم را به روشنی تبیین می‌کند: زاهد، چونان باغبانی است که علف‌های هرز تعلقات را از باغ قلب می‌زداید، نه برای نمایش یا کسب پاداش، بلکه برای شکوفایی گل معرفت الهی. آثار ظاهری زهد، مانند ساده‌زیستی، تنها سایه‌ای از این صفت نفسانی‌اند، نه ذات آن.

مراتب زهد: از شبهات تا زهد فی الزهد

خواجه عبدالله انصاری زهد را در سه مرتبه تعریف می‌کند: زهد از شبهات، زهد از زیاده، و زهد فی الزهد. این مراتب، سیر تکاملی سالک را از پرهیز از امور مشکوک تا رهایی کامل از دلبستگی به خود زهد نشان می‌دهند.

مرتبه نخست: زهد از شبهات

زهد از شبهات، پرهیز از آنچه مشکوک به حرمت است، اولین گام سالک در مسیر زهد است. سالک، هنگامی که در حلال یا حرام بودن چیزی تردید دارد، از آن دست می‌کشد تا قلبش از آلودگی مصون بماند. این مرتبه، متعلقش امری خارجی است و به کنترل نفس در برابر وسوسه‌های مشکوک وابسته است.

درنگ: زهد از شبهات، پرهیز از امور مشکوک به حرمت است که قلب را از آلودگی مصون می‌دارد.

تمثیل دریا و موج، این مرتبه را روشن می‌سازد: سالک، چونان دریانوردی است که از امواج مشکوک پرهیز می‌کند تا کشتی قلبش در امان بماند و به ساحل حق رهنمون شود.

مرتبه دوم: زهد از زیاده

زهد از زیاده، اکتفا به حداقل معاش و پرهیز از تجمل و اسراف است. سالک در این مرتبه، به آنچه برای زندگی ضروری است بسنده می‌کند و از زیاده‌خواهی و دلبستگی به مادیات دوری می‌جوید. این مرتبه نیز متعلقش خارجی است، اما به نظم و سلامت نفس وابسته است.

درنگ: زهد از زیاده، اکتفا به حداقل معاش و پرهیز از تجمل است که نفس را از دلبستگی به مادیات آزاد می‌کند.

تمثیل درخت و شاخه‌های زائد، این مرتبه را تبیین می‌کند: زاهد، چونان باغبانی است که شاخه‌های زائد درخت نفس را هرس می‌کند تا میوه معرفت الهی به بار نشیند.

مرتبه سوم: زهد فی الزهد

زهد فی الزهد، مرتبه کمال زهد است که سالک نه تنها از شبهات و زیاده، بلکه از خود زهد نیز دوری می‌جوید. این مرتبه، متعلقش نفسانی است و به نفْی دلبستگی به زهد به‌مثابه صفتی نفسانی معطوف است. سالک در این مقام، حتی زهد خود را دستاورد شخصی نمی‌بیند، بلکه آن را به حق نسبت می‌دهد.

درنگ: زهد فی الزهد، نفْی دلبستگی به خود زهد است که سالک را از خودبینی رها کرده و به توحید افعالی رهنمون می‌سازد.

تمثیل شمع و نور خورشید، این مرتبه را به زیبایی نشان می‌دهد: زاهد، چونان شمعی است که در تاریکی می‌درخشد، اما در پرتو نور خورشید حق، محو می‌شود و جز نور الهی چیزی نمی‌بیند.

ویژگی‌های زهد فی الزهد

مرتبه سوم زهد با سه ویژگی برجسته مشخص می‌شود:

  1. استحضار ما زهدت فیه: حضور ذهنی نسبت به آنچه از آن زهد ورزیده شده، بدون خودستایی یا ریا. سالک آنچه را ترک کرده به یاد می‌آورد، اما آن را به خود نسبت نمی‌دهد.
  2. استواء الحالات عندک: تساوی حالات در نزد سالک، به‌گونه‌ای که بخشیدن یا نبخشیدن، داشتن یا نداشتن، برای او یکسان است. این تساوی، نشانه بی‌اعتنایی به امور دنیوی و اخروی در برابر حق است.
  3. ذهاب عن شهود الاکتساب ناظراً إلی واد الحقائق: محو شدن شهود اکتساب (دستاورد شخصی) و نظر داشتن به وادی حقایق، یعنی دیدن همه چیز در پرتو نور حق. سالک جز فعل الهی چیزی نمی‌بیند.
درنگ: ویژگی‌های زهد فی الزهد، شامل استحضار بدون خودستایی، تساوی حالات، و محو اکتساب در پرتو حقایق الهی است.

تمثیل پرنده و آسمان، این ویژگی‌ها را روشن می‌سازد: زاهد، چونان پرنده‌ای است که در آسمان حقایق پرواز می‌کند، نه به بال‌های خود می‌بالد، نه به زمین زیر پایش دلبسته است، و نه جز آسمان الهی چیزی می‌بیند.

نتیجه‌گیری بخش نخست

زهد، صفتی نفسانی است که قلب را از تعلقات رها می‌کند. مراتب سه‌گانه آن، از پرهیز از شبهات و زیاده تا زهد فی الزهد، سیر تکاملی سالک را نشان می‌دهند. مرتبه سوم، با ویژگی‌های استحضار، تساوی حالات، و محو اکتساب، سالک را به توحید افعالی رهنمون می‌سازد. تمثیلات باغ، دریا، درخت، شمع و پرنده، این مفاهیم را به زیبایی تبیین می‌کنند.

بخش دوم: نقد انحرافات فرهنگی در مفهوم زهد

تحریف زهد در فرهنگ اسلامی

در فرهنگ اسلامی، زهد به نادرستی به فقر، ناتوانی، و بی‌اعتنایی به توانمندی‌های مادی فروکاسته شده است. این تحریف، زهد را از صفتی نفسانی به امری خارجی و مادی تقلیل داده و به عقب‌ماندگی و بدبختی جوامع اسلامی انجامیده است. تمجید از فقر و تحقیر توانمندی، مسلمین را از اقتدار و پیشرفت محروم ساخته و آن‌ها را در برابر دیگران به گدایی کشانده است.

درنگ: تحریف زهد به فقر و ناتوانی، مسلمین را به عقب‌ماندگی و بدبختی کشانده و از اقتدار محروم ساخته است.

تمثیل باغ و علف‌های هرز، این نقد را روشن می‌کند: فرهنگ نادرست، چونان علف‌های هرزی است که باغ زهد را از شکوفایی بازداشته و به جای میوه معرفت، خار فلاکت به بار آورده است.

نقد فرهنگ قلندری و درویشی

فرهنگ قلندری و درویشی، زهد را به لباس کهنه پوشیدن، نخوردن، و نداشتن فروکاسته است. این‌ها صفات ناتوانان و بی‌نوایان است، نه زهاد. زهد، صفتی است که در توانمندی و اقتدار نیز تجلی می‌یابد، نه در ضعف و محرومیت.

درنگ: زهد، نه لباس کهنه پوشیدن و نه محرومیت است، بلکه صفتی نفسانی است که در توانمندی نیز تجلی می‌یابد.

تمثیل جنگجو و زره، این نقد را تبیین می‌کند: زاهد، چونان جنگجویی است که زره اقتدار بر تن دارد، نه آنکه با جامه‌ای ژنده به میدان ضعف و انفعال گام نهد.

نقد زهد ظاهری و فقر

زهد، دلبستگی نداشتن به امور دنیوی است، نه صرف نداشتن آن‌ها. فقر، ناتوانی، و تنبلی، زهد نیستند، بلکه نشانه‌های عقب‌ماندگی‌اند. زهد واقعی در دل کسی است که دارایی دارد، اما به آن وابسته نیست، مانند حضرت سلیمان که با سلطنت، زاهد بود.

درنگ: زهد، دلبستگی نداشتن است، نه نداشتن. فقر و ناتوانی، زهد نیست، بلکه عقب‌ماندگی است.

تمثیل سلیمان و گله، این مفهوم را روشن می‌سازد: زاهد، چونان سلیمانی است که با داشتن گله‌های بسیار، با گفتن «لا إله إلا الله»، همه را فدای حق می‌کند، نه آنکه از سر نداری به زهد روی آورد.

نقد بی‌تفاوتی نادرست

بی‌تفاوتی به وجود یا عدم دنیا، زهد نیست، بلکه نشانه گمراهی و بیماری است. زاهد، نسبت به امانت الهی بی‌تفاوت نیست، بلکه با مسئولیت‌پذیری، دنیا را در ظل حق می‌بیند.

درنگ: بی‌تفاوتی به دنیا، زهد نیست، بلکه گمراهی است. زاهد، دنیا را با مسئولیت و در ظل حق می‌بیند.

تمثیل ناخدا و کشتی، این نقد را تبیین می‌کند: زاهد، چونان ناخدایی است که کشتی امانت الهی را در دریای دنیا با هوشیاری هدایت می‌کند، نه آنکه آن را به امواج بی‌تفاوتی واگذارد.

نقد روایت منسوب به عمر

روایت منسوب به عمر که فقر و غنا را دو مرکب یکسان می‌داند، نقد می‌شود. فقر، جز به بدبختی نمی‌انجامد، اما غنا با عقل و مدیریت، می‌تواند به خیر منجر شود. این دیدگاه، زهد را به بی‌تفاوتی نادرست پیوند می‌زند.

درنگ: فقر، جز بدبختی نمی‌آورد، اما غنا با عقل، به خیر می‌انجامد. زهد، بی‌تفاوتی به فقر و غنا نیست.

تمثیل دو راهی، این نقد را روشن می‌کند: فقر، راهی است که به پرتگاه فلاکت می‌رسد، اما غنا، چونان دو راهی است که با هدایت عقل، به سعادت یا شقاوت می‌انجامد. زاهد، راه حق را می‌جوید، نه بی‌تفاوتی.

نتیجه‌گیری بخش دوم

تحریف زهد به فقر، ناتوانی، و بی‌تفاوتی، مانع پیشرفت جوامع اسلامی شده است. نقد فرهنگ قلندری، زهد ظاهری، بی‌تفاوتی نادرست، و روایت منسوب به عمر، بر ضرورت بازتعریف زهد به‌مثابه صفتی نفسانی تأکید دارد. تمثیلات باغ، جنگجو، سلیمان، ناخدا، و دو راهی، این نقدها را به زیبایی تبیین می‌کنند.

بخش سوم: زهد و توحید در قرآن کریم

آیه قرآنی و زهد فی الزهد

زهد فی الزهد، با آیه لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ (سوره حدید: ۲۳) همخوانی دارد. به : «تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به آنچه به شما داده شده شادمان نگردید.» این آیه، زهد را بی‌اعتنایی به سود و زیان دنیوی در برابر اراده الهی تبیین می‌کند.

درنگ: آیه لِكَيْلَا تَأْسَوْا زهد را بی‌اعتنایی به سود و زیان دنیوی در برابر حق نشان می‌دهد.

تمثیل دریا و ساحل، این آیه را روشن می‌سازد: زاهد، چونان ساحلی است که امواج دنیا بر آن می‌رسند و می‌روند، اما او نه به آمدنشان شادمان می‌شود و نه به رفتنشان اندوهگین.

زهد و محو وجود دنیوی

زاهد واقعی، وجود دنیا را در برابر حق نمی‌بیند، نه به معنای انکار دنیا، بلکه به معنای دیدن آن در پرتو حق. این دیدگاه، دنیا را نه لاشیء، بلکه جلوه الهی می‌داند.

درنگ: زاهد، دنیا را نه انکار می‌کند، بلکه در پرتو حق می‌بیند و جز جلوه الهی نمی‌یابد.

تمثیل آیینه و نور، این مفهوم را تبیین می‌کند: دنیا، چونان آیینه‌ای است که نور حق در آن منعکس می‌شود. زاهد، به جای خیره شدن به آیینه، نور الهی را می‌نگرد.

نقد حب دنیا

حب دنیا، به معنای دلبستگی به انحرافات و گناهان است، نه عشق به مخلوقات الهی. زاهد، میلی به انحرافات ندارد، اما می‌تواند به مخلوقات به‌مثابه جلوه‌های الهی عشق بورزد.

درنگ: حب دنیا، دلبستگی به انحرافات است، نه عشق به مخلوقات الهی که جلوه حق‌اند.

تمثیل گل و خار، این نقد را روشن می‌سازد: زاهد، به گل‌های مخلوقات الهی عشق می‌ورزد، اما از خار انحرافات و گناهان دوری می‌جوید.

نتیجه‌گیری بخش سوم

زهد فی الزهد، با آیه قرآن کریم و دیدگاه توحیدی همخوانی دارد. زاهد، دنیا را در پرتو حق می‌بیند و از حب انحرافات دوری می‌جوید. تمثیلات دریا، آیینه، و گل، این مفاهیم را به زیبایی تبیین می‌کنند.

بخش چهارم: زهد و توانمندی در سلوک

زهد و اقتدار

زهد، صفتی است که در توانمندی و اقتدار تجلی می‌یابد. زاهد واقعی، کسی است که صلابت الهی در جانش افتاده و جز حق نمی‌بیند، چه دارایی داشته باشد و چه نداشته باشد.

درنگ: زهد، در توانمندی و صلابت الهی تجلی می‌یابد، نه در ضعف و ناتوانی.

تمثیل کوه و باد، این مفهوم را روشن می‌سازد: زاهد، چونان کوهی است که بادهای دنیا بر آن می‌وزند، اما او با صلابت الهی، استوار و بی‌تأثیر می‌ماند.

مثال‌های عملی زهد

مثال‌هایی مانند نرفتن به مکه و دادن هزینه آن به فقیر، یا نخوردن غذا و دادن آن به دیگری، نشان‌دهنده زهد فی الزهد است. سالک در این حالت، این اعمال را به خود نسبت نمی‌دهد، بلکه می‌گوید: «خدا بود».

درنگ: زهد فی الزهد، در نسبت ندادن اعمال خیر به خود و دیدن فعل الهی تجلی می‌یابد.

تمثیل رود و سنگ، این مثال‌ها را تبیین می‌کند: زاهد، چونان سنگی در بستر رود است که آب خیرات بر او می‌گذرد، اما او نه به خود می‌بالد و نه به آب دلبسته می‌شود.

زهد و نورانیت حق

در زهد فی الزهد، نورانیت حق چنان دل سالک را فرا می‌گیرد که جز حق چیزی نمی‌بیند. این حالت، با تمثیل شمع و روشنایی توضیح داده می‌شود: در تاریکی، شمع دیده می‌شود، اما در نور حق، همه چیز محو می‌شود.

درنگ: نورانیت حق در زهد فی الزهد، دل را چنان فرا می‌گیرد که جز حق چیزی دیده نمی‌شود.

تمثیل خورشید و سایه، این مفهوم را روشن می‌سازد: زاهد، در پرتو خورشید حق، سایه‌های دنیا را نمی‌بیند، بلکه همه چیز را در نور الهی مشاهده می‌کند.

نتیجه‌گیری بخش چهارم

زهد، صفتی است که در توانمندی و نورانیت حق تجلی می‌یابد. مثال‌های عملی و تمثیلات کوه، رود، و خورشید، این مفاهیم را به زیبایی تبیین می‌کنند.

بخش پنجم: خطر شرک در زهد و راه رهایی

خطر خودستایی در زهد

اگر زهد به خودستایی منجر شود، به جای کمال، به شرک و بلا تبدیل می‌شود. زاهد واقعی، زهدش او را به قرب الهی می‌رساند، نه آنکه خود زهد به شر او شود.

درنگ: خودستایی در زهد، به شرک می‌انجامد. زهد باید به قرب الهی منجر شود، نه بلا.

تمثیل آینه و غبار، این خطر را روشن می‌سازد: زهد، چونان آینه‌ای است که اگر غبار خودستایی بر آن نشیند، نور حق را منعکس نمی‌کند.

راه رهایی: زهد فی الزهد

زهد فی الزهد، با نفْی خودبینی، سالک را از شرک مصون می‌دارد. سالک با دیدن همه چیز در پرتو حق، از دلبستگی به زهد رها می‌شود.

درنگ: زهد فی الزهد، با نفْی خودبینی، سالک را از شرک رها کرده و به قرب الهی می‌رساند.

تمثیل پل و رود، این راه را تبیین می‌کند: زهد، چونان پلی است که سالک را از رود تعلقات به ساحل قرب الهی می‌رساند، مشروط بر آنکه در میانه پل توقف نکند.

ن نتیجه‌گیری بخش پنجم

خطر خودستایی، زهد را به شرک می‌کشاند، اما زهد فی الزهد، با نفْی خودبینی، سالک را به قرب می‌رساند. تمثیلات آینه و پل، این مفاهیم را به زیبایی تبیین می‌کنند.

جمع‌بندی نهایی

باب زهد در «منازل السائرین»، سالک را از تعلقات رها کرده و به خلوص در خداپرستی هدایت می‌کند. مراتب زهد، از شبهات و زیاده تا زهد فی الزهد، سیر تکاملی سالک را نشان می‌دهند. نقد انحرافات فرهنگی، از جمله تحریف زهد به فقر و بی‌تفاوتی، بر ضرورت بازتعریف آن به‌مثابه صفتی نفسانی تأکید دارد. آیه لِكَيْلَا تَأْسَوْا مبنای قرآنی زهد را تبیین می‌کند. زهد، در توانمندی و نورانیت حق تجلی می‌یابد و با نفْی خودبینی، به توحید افعالی می‌رسد. تمثیلات باغ، دریا، درخت، شمع، پرنده، جنگجو، سلیمان، ناخدا، دو راهی، آیینه، گل، کوه، رود، خورشید، آینه، و پل، این مفاهیم را به زیبایی تبیین می‌کنند. زهد، صفتی پویا و مسئولانه است که سالک را به قرب الهی و تعالی فردی و اجتماعی رهنمون می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، مرتبه سوم زهد چیست؟

2. طبق متن، زهد از زهد به چه معناست؟

3. بر اساس متن، یکی از سه شرط زهد از زهد چیست؟

4. طبق متن، چرا زهد از شبهات و زهد از زیاده متعلق خارجی دارند؟

5. بر اساس متن، چرا زاهد حقیقی به طيبات اخروی طمع ندارد؟

6. بر اساس متن، زهد به معنای نداری و فقر است.

7. طبق متن، زهد از زهد یعنی بی‌رغبتی به غیر خدا بدون ادعای زهد.

8. در متن درسگفتار، زهد از شبهات و زهد از زیاده هر دو صفت نفسانی هستند.

9. بر اساس متن، فقر و غنا برای زاهد حقیقی یکسان هستند، زیرا هر دو او را به بدبختی می‌کشانند.

10. طبق متن، زاهد حقیقی به دلیل تجلی عظمت حق، دنیا و آخرت را در برابر خدا کوچک می‌بیند.

11. منظور از 'استحضار ما زهدت فیه' در زهد از زهد چیست؟

12. چرا زهد از زهد به عنوان مرتبه کمال زهد تلقی می‌شود؟

13. طبق متن، تفاوت زهد از شبهات و زهد از زیاده با زهد از زهد چیست؟

14. چرا طبق متن، فقر به عنوان مطیه به بدبختی منجر می‌شود؟

15. بر اساس متن، چرا زاهد حقیقی دنیا را احقر از آن می‌بیند که در آن زهد ورزد؟

پاسخنامه

1. زهد از زهد

2. بی‌رغبتی به غیر خدا بدون خودستایی

3. استحضار ما زهدت فیه

4. چون به اعمال ظاهری مربوط‌اند

5. چون عظمت حق را با نور تجلی می‌بیند

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. یعنی زاهد عمل زهد خود را به یاد نیاورد و آن را به خود نسبت ندهد.

12. زیرا زاهد نه تنها به دنیا، بلکه به خود زهد نیز دل نمی‌بندد و همه چیز را به خدا نسبت می‌دهد.

13. زهد از شبهات و زیاده به اعمال ظاهری مربوط است، اما زهد از زهد صفت نفسانی است و به خدا نسبت داده می‌شود.

14. زیرا فقر تنها به نداری و ضعف می‌انجامد و اقتضای خیر ندارد.

15. چون عظمت حق را می‌بیند و دنیا در برابر آن بی‌ارزش می‌شود.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده