در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 185

متن درس





ورع: صیانت نفس یا خودآزاری؟ تبیین علمی مقام ورع در سلوک عرفانی

ورع: صیانت نفس یا خودآزاری؟ تبیین علمی مقام ورع در سلوک عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۸۵)

مقدمه

ورع، چونان چشمه‌ای زلال در مسیر سلوک عرفانی، قلب سالک را از کثافات نفسانی و تعلقات غیرالهی پاک می‌سازد و او را به سوی کمال رهنمون می‌شود. این فضیلت نفسانی، که در «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری به‌عنوان یکی از منازل کلیدی سلوک معرفی شده، نه تنها پرهیز از محارم و شبهات را در بر می‌گیرد، بلکه در مراتب عالی‌تر، قلب را از هر آنچه غیر خداست تطهیر می‌کند. با این حال، تفاسیر نادرست از ورع، مانند خودآزاری (تحرج)، حذف رخصت‌های شرعی (انتفاء الرخص)، و نجس دانستن دنیا و مافیها، این مفهوم را به انحراف کشانده و به جای تعالی، به فرهنگ پشمینه‌پوشی، بی‌نظمی، و حتی سادیسم روانی منجر شده است. این نوشتار، ضمن نقد تفاسیر نادرست، ارائه مراتب ورع، و تأکید بر لزوم اعتدال در سلوک عرفانی.

بخش نخست: تبیین مفهوم ورع در قرآن کریم و عرفان اسلامی

استناد قرآنی به ورع

مقام ورع در «منازل السائرین» با استناد به آیه وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ (المدثر: ۴، ترجمه فولادوند: و جامه‌ات را پاکیزه دار) تبیین شده است. این آیه، در ظاهر به تطهیر لباس اشاره دارد، اما در باطن، دلالت بر پاکسازی نفس از آلودگی‌های معنوی و تعلقات غیرالهی دارد. ورع، چونان شست‌وشویی است که قلب را از کثافات نفسانی صیانت می‌کند، نه آنکه لباس را پاره کند یا به آتش کشد. این تفسیر، ورع را فضیلتی معرفی می‌کند که سالک را از محارم و شبهات دور نگه می‌دارد و به سوی صفا و کمال هدایت می‌کند.

همچنین، آیه وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (الحشر: ۹، ترجمه فولادوند: و هر کس از بخل نفس خویش باز ایستد، آنان همان رستگاران‌اند) بر ضرورت وقایه از حرص نفس تأکید دارد. این وقایه، نه تخریب نفس، بلکه تربیت و صیانت آن از طمع و تعلقات غیرالهی است. ورع، در این معنا، چونان ترمزی متناسب در ماشین سلوک عمل می‌کند که سالک را از سراشیبی گناه حفظ می‌کند، بدون آنکه به افراط و خودآزاری منجر شود.

نکته کلیدی: آیه وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ به تطهیر نفس از تعلقات غیرالهی اشاره دارد، نه پاره کردن یا آتش زدن لباس. ورع، صیانت نفس است، نه تخریب آن.

تعریف ورع در منازل السائرین

خواجه عبدالله انصاری ورع را «توق مستقصى على حذر او تحرج على تعظيم» تعریف می‌کند، یعنی وقایه‌ای کامل برای پرهیز از گناه یا به حرج انداختن خود برای تعظیم پروردگار. این تعریف، ورع را در سه مرتبه تبیین می‌کند: ترک حرام، ترک شبهات، و تحرج (ایجاد سختی برای نفس). مراتب اول و دوم، که بر پرهیز از حرام و شبهات تأکید دارند، با شرع و عقل سازگارند، اما مرتبه سوم (تحرج) به دلیل مغایرت با اصول اسلامی مورد نقد است.

ورع، در حقیقت، تطهیر قلب از آلودگی حرام و شبهات است. این تطهیر، چونان جلا دادن آینه‌ای غبارگرفته، قلب را برای دریافت انوار الهی آماده می‌سازد. اما تحرج، که به معنای تنگ کردن زندگی و حذف رخصت‌های شرعی است، به جای تعالی، به انحراف و بیماری روانی منجر می‌شود.

نکته کلیدی: ورع، تطهیر قلب از حرام و احتیاط در شبهات است، اما تحرج و تضعیق، انحراف از عرفان اسلامی و مغایر با اصول شرعی است.

بخش دوم: نقد تفاسیر نادرست از ورع

نقد نجاست دنیا و مافیها

شارح منازل السائرین، با افزودن عبارت «بل الدنيا و مافيها نجس»، از تفسیر صحیح طلمسانی (حرام نجس است و آنچه به حرام نزدیک است، متنجس می‌شود) فراتر رفته و کل دنیا را نجس دانسته است. این دیدگاه با سیره پیامبر اکرم (ص) که فرمودند: «اخترت من دنياكم ثلاث: الطيب، النساء، قرة عيني في الصلاة» (از دنیای شما سه چیز را برگزیدم: عطر، زنان، و روشنی چشمم در نماز)، در تضاد است. اگر دنیا و مافیها نجس بود، عطر، زنان و نماز نیز نجس می‌شدند. این تفسیر، چونان غباری است که بر چهره زلال عرفان اسلامی نشسته و آن را به انحطاط فرهنگی کشانده است.

نکته کلیدی: نجس دانستن دنیا و مافیها با سیره پیامبر (ص) و ارزش ذاتی دنیا در اسلام در تضاد است. ورع، تطهیر قلب است، نه نفی دنیا.

نقد تفسیر ظاهری آیه

برخی تفاسیر ظاهری، آیه وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ را به پاره کردن، دور انداختن یا آتش زدن لباس تقلیل داده‌اند. این برداشت، از حقیقت ورع دور است، زیرا لباس در قرآن کریم نمادی از زینت، وقار و کمال است. آیه هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ (البقره: ۱۸۷، ترجمه فولادوند: آنها [زنان] لباس شما هستند و شما لباس آنها هستید) ارزش مثبت لباس را به‌عنوان نماد حفاظت و زیبایی نشان می‌دهد. تطهیر لباس، به معنای رفع آلودگی‌های آن است، نه نابودی آن. این نقد، ورع را از نفی دنیا به سوی پاکسازی نفس از تعلقات غیرالهی سوق می‌دهد.

نقد تفسیر مخاطب آیه

شارح ادعا می‌کند که آیه وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ خطاب به امت است، نه پیامبر (ص)، زیرا پیامبر معصوم و پاک است. این تفسیر نادرست است، زیرا آیه صراحتاً خطاب به پیامبر است، اما در سطح عمیق‌تر، به امت نیز اشاره دارد که باید نفس خود را تطهیر کنند. پیامبر، به‌عنوان اسوه حسنه، الگوی تطهیر ظاهری و باطنی است، و این آیه، سالکان را به پاکسازی قلب از کثافات نفسانی فرا می‌خواند.

نقد کپی‌برداری در تألیفات عرفانی

شارح، به جای ارائه معرفت جدید، از شرح طلمسانی کپی‌برداری کرده و با افزودن تفسیر نادرست نجاست دنیا، آن را مخدوش ساخته است. این روش، که در برخی تألیفات عرفانی رایج است، به جای خلاقیت و آگاهی، به تقلید کورکورانه و انحراف در فهم عرفانی منجر شده است. تألیف عرفانی، چونان باغی است که باید با معرفت و نوآوری بارور شود، نه آنکه با تقلید و افزودن مطالب نادرست، به خارستان بدل گردد.

نقد تحرج و تضعیق در تعریف ورع

خواجه عبدالله انصاری در تعریف ورع، مرتبه سوم را «تحرج على تعظيم» معرفی می‌کند، یعنی به حرج انداختن خود برای تعظیم پروردگار. این تحرج، به معنای ایجاد سختی غیرضروری برای نفس، مانند پابرهنه راه رفتن، ریختن شیشه زیر پا، یا تنگ کردن زندگی با حذف رخصت‌های شرعی است. چنین رویکردی، نه تنها با اصول قرآنی لا حَرَجَ فِي الدِّين (الحج: ۷۸، ترجمه فولادوند: در دین هیچ حرجی نیست) و لا ضَرَرَ فِي الإِسْلام (روایت منسوب به پیامبر) مغایر است، بلکه به سادیسم روانی و انحراف از عرفان اسلامی منجر می‌شود. تحرج، چونان ریختن ریگ در کفش یا کندن موی بدن، نشانه بیماری روانی است، نه کمال عرفانی.

نکته کلیدی: تحرج و تضعیق، مغایر با اصول قرآنی لا حَرَجَ فِي الدِّين و عرفان اسلامی است. ورع، تربیت نفس است، نه خودآزاری.

نقد انتفاء الرخص (حذف رخصت‌های شرعی)

شارح منازل، با تأکید بر «انتفاء الرخص» (حذف رخصت‌های شرعی)، پیشنهاد می‌کند که آنچه خدا حلال و طاهر دانسته (كل شيء حلال، كل شيء طاهر) حرام و نجس شمرده شود. این رویکرد، به تضعیق معیشت و معیشت ضنک (فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا، طه: ۱۲۴، ترجمه فولادوند: برای او زندگی تنگ خواهد بود) منجر می‌شود. عرفان اسلامی، که بر اعتدال و بهره‌مندی از طیبات تأکید دارد، چنین خودآزاری و ممنوعیت‌های خودساخته را رد می‌کند. حذف رخصت‌ها، چونان بستن چشمه‌های زلال نعمت‌های الهی است که به جای تعالی، به انحطاط و تنگنای روحی می‌انجامد.

نکته کلیدی: حذف رخصت‌های شرعی (انتفاء الرخص) و حرام دانستن آنچه خدا حلال کرده، به تضعیق معیشت و انحراف از عرفان اسلامی منجر می‌شود.

بخش سوم: نقد فرهنگ‌های انحرافی در عرفان

نقد عرفان عوامانه

عرفان عوامانه، که با گریه‌های بی‌معنا و احساسات غیرعلمی همراه است، از منظر علمی و عرفانی فاقد ارزش است. عرفان حقیقی، به‌ویژه در حوزه علمیه، باید مبتنی بر معرفت، سند و استدلال باشد، نه احساسات بی‌پایه. گریه و عاطفه، اگر در جای خود و با نیت خالص باشد، ارزشمند است، اما در محافل علمی، معرفت و فرهنگ باید محور باشد. این نقد، چونان آینه‌ای است که انحرافات عرفان عوامانه را نمایان می‌سازد و سالک را به سوی عرفانی مبتنی بر حکمت و استدلال رهنمون می‌کند.

نکته کلیدی: عرفان حقیقی مبتنی بر معرفت و استدلال است، نه احساسات بی‌پایه. عرفان عوامانه، ارزش علمی ندارد.

نقد فرهنگ پشمینه‌پوشی و بی‌نظمی

فرهنگ پشمینه‌پوشی، بی‌نظمی و کثیفی، که در برخی جریان‌های صوفیانه به‌عنوان نشانه زهد و ورع ترویج شده، نتیجه‌ای جز انحطاط نداشته است. اسلام بر نظافت، صفا و آراستگی ظاهری و باطنی تأکید دارد. پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) همواره آراسته و پاکیزه بودند. جوانان مؤمن نیز باید با ظاهری شایسته و مرتب، چنان درخشند که دیگران را به سوی دین جذب کنند، نه آنکه با بی‌نظمی، چهره‌ای نامطلوب از دین ارائه دهند. این فرهنگ، چونان خاری است که در باغ عرفان اسلامی فرو رفته و آن را از شکوفایی باز داشته است.

نقد نجاست لهو و لعب

لهو و لعب (بازی و سرگرمی) برای مؤمن، نه حرام است و نه نجس، بلکه در حد اعتدال، مفید و لازم است. این دیدگاه، با نفی فرهنگ رهبانی همخوانی دارد که لذات حلال را نفی می‌کند. سیره پیامبر (ص) نشان‌دهنده زندگی متعادل و پرنشاط است که از لذات حلال بهره می‌برد. ورع، پرهیز از محارم و شبهات است، نه نفی لذات حلال. این نقد، چونان نسیمی است که غبار بدعت‌های رهبانی را از چهره عرفان اسلامی می‌زداید.

نقد عرفان آسیایی

عرفان آسیایی، که با خودآزاری، گریه‌محوری، و تضعیق معیشت شناخته می‌شود، با عرفان اسلامی که بر تربیت نفس و اعتدال تأکید دارد، تفاوت اساسی دارد. این عرفان، که در برخی محافل با رقاص‌ها و خوانندگان غمگین مقایسه شده، همه را به سوی غم و مصیبت سوق می‌دهد. عرفان اسلامی، چونان خورشیدی است که با نور معرفت و حکمت، قلب‌ها را روشن می‌سازد، نه آنکه با غم و خودآزاری، آن‌ها را در تاریکی فرو برد.

نکته کلیدی: عرفان آسیایی، با خودآزاری و گریه‌محوری، مغایر با عرفان اسلامی است که بر تربیت نفس و اعتدال تأکید دارد.

بخش چهارم: نقد وضعیت روحانیت

محدودیت روحانیت به روستاها

روحانیت، به جای حضور در مراکز علمی و بین‌المللی، اغلب به تبلیغ در روستاها محدود شده است. این امر، جایگاه علمی و اجتماعی آن‌ها را تضعیف کرده و مانع تأثیرگذاری در محافل جهانی شده است. روحانیون باید با دانش و شایستگی، در دانشگاه‌ها و مراکز علمی حضور یابند تا معرفت دینی را در سطح جهانی ترویج کنند. تبلیغ در روستاها، اگر با حرفه‌ای‌گری همراه باشد، ارزشمند است، اما نباید تنها مقصد روحانیت باشد. این نقد، چونان هشداری است که روحانیت را به سوی تعالی علمی و جهانی فرا می‌خواند.

نکته کلیدی: روحانیت باید در مراکز علمی و بین‌المللی حضور یابد تا معرفت دینی را در سطح جهانی ترویج کند.

بخش پنجم: مراتب و ویژگی‌های ورع

مراتب چهارگانه ورع

ورع در چهار مرتبه تبیین شده است که هر یک، مرحله‌ای از تعالی نفس را نشان می‌دهد:

  1. ورع التائبین: پرهیز از فسق و گناه، که سالک را از محارم دور نگه می‌دارد و او را شایسته شهادت می‌سازد.
  2. ورع الصالحین: پرهیز از شبهات، که نفس را از امور مشکوک پاک می‌کند.
  3. ورع المتقین: ایثار و ترک حلال به نفع دیگران، که نشانه تقوای والاست.
  4. ورع الصدیقین: اعراض از غیر خدا و انس با پروردگار، که کمال ورع و سلوک است.

این مراتب، چونان نردبانی است که سالک را از پرهیز از گناه به سوی قرب الهی بالا می‌برد.

نکته کلیدی: مراتب چهارگانه ورع، از پرهیز از فسق تا انس با خدا، نقشه راه تعالی نفس در سلوک عرفانی است.

تفاوت ورع و تقوا

تقوا، خویشتن‌داری و پرهیز از گناه است، اما ورع، چونان ترمز ABS در ماشین، کنترل دقیق‌تر و پیشرفته‌تری بر نفس فراهم می‌کند. تقوا مرتبه دانی و متوسط سلوک است، در حالی که ورع، با پرهیز از شبهات و ایثار حلال، سالک را به کمال نزدیک‌تر می‌سازد. ورع، به تعبیر روایات، «کف عن محارم الله» است که از حرام پرهیز می‌کند و قلب را از کثافات پاک می‌سازد.

پیامدهای فقدان ورع

حدیثی نقل شده که فقدان ورع به سه پیامد منجر می‌شود: مرگ در جوانی (از دست دادن فرصت کمال)، خدمت به سلطان (وابستگی به دنیا)، و زندگی در روستاها (انزوای علمی). این پیامدها، چونان هشداری است که سالک را از غفلت از ورع برحذر می‌دارد و او را به حفظ صیانت نفس فرا می‌خواند.

نقد توق مستقصى (وقایه حداکثری)

توق مستقصى، که خواجه آن را وقایه کامل برای پرهیز از گناه معرفی می‌کند، به جای توق متناسب، به وسواس، شکاکیت، و بیماری روانی منجر می‌شود. ورع، مانند ترمز ماشین، باید متناسب با سرعت و ظرفیت سالک باشد. ترمز بیش از حد، چونان ترمز بنز بر ماشین ژيان، به انفجار و چپ شدن ماشین می‌انجامد. این تمثیل، نشان‌دهنده ضرورت تناسب در ورع است که باید با ظرفیت سالک همخوانی داشته باشد.

نکته کلیدی: توق مستقصى، به جای توق متناسب، به وسواس و انحراف منجر می‌شود. ورع باید متناسب با ظرفیت سالک باشد.

ریاضت‌های شرعی در برابر تحرج

ریاضت‌های اسلامی، مانند روزه، نماز، نافله، و نماز جعفر طیار، منطقی و حکیمانه‌اند و به تقویت اراده و تربیت نفس منجر می‌شوند. این ریاضت‌ها، برخلاف تحرج، که به خودآزاری و تضعیق معیشت می‌انجامد، سالک را به سوی کمال هدایت می‌کنند. تحرج، مانند ریختن ریگ در کفش یا زخمی کردن بدن، نشانه بیماری روانی است، نه عرفان. عرفان اسلامی، چونان باغی است که با ریاضت‌های حکیمانه بارور می‌شود، نه با خودآزاری و انحراف.

نکته کلیدی: ریاضت‌های شرعی، مانند روزه و نماز، منطقی و حکیمانه‌اند و تحرج، نشانه انحراف و بیماری روانی است.

بخش ششم: ضرورت فهم حرام در سلوک

حرام در شریعت، طریقت و حقیقت

فهم حرام در شریعت روشن است، اما در طریقت و حقیقت، نیازمند مرشد یا مجتهدی است که با معرفت عرفانی، حدود آن را مشخص کند. حرام در طریقت و حقیقت، نه تنها شامل محارم شرعی، بلکه تعلقات غیرالهی است که سالک را از قرب به خدا بازمی‌دارد. مرشد، چونان چراغی است که مسیر حقیقت را برای سالک روشن می‌سازد و او را از انحراف حفظ می‌کند.

نکته کلیدی: فهم حرام در طریقت و حقیقت نیازمند مرشد عارف است که سالک را از تعلقات غیرالهی دور نگه می‌دارد.

روایت «من رعى حول الحمى»

روایت «من رعى حول الحمى يوشك أن يقع فيه» (کسی که در اطراف منطقه ممنوعه پرسه زند، به زودی در آن می‌افتد) بر پرهیز از نزدیک شدن به مخاطرات (حرام و شبهات) تأکید دارد. این روایت، ورع را به‌عنوان احتیاط معقول معرفی می‌کند که سالک را از سراشیبی گناه حفظ می‌کند. این احتیاط، چونان حصاری است که سالک را از خطر سقوط در گناه مصون می‌دارد، بدون آنکه به تحرج و تضعیق منجر شود.

نکته کلیدی: روایت «من رعى حول الحمى» ورع را احتیاط معقول در برابر حرام و شبهات معرفی می‌کند، نه تحرج و حذف رخصت‌ها.

نقد بدبینی به نفس

بدبینی به نفس، مانند سگ هار دانستن آن، به هاری و انحراف نفس منجر می‌شود. عرفان اسلامی، نفس را با تربیت و اصلاح، نه تخریب و خودآزاری، به کمال می‌رساند. این بدبینی، چونان سایه‌ای است که نور معرفت را در قلب سالک تیره می‌سازد و او را از مسیر سلوک باز می‌دارد.

نکته کلیدی: بدبینی به نفس، به انحراف و هاری آن منجر می‌شود. عرفان اسلامی، بر تربیت نفس تأکید دارد، نه تخریب آن.

بخش هفتم: نقد مصباح‌الشریعه و عرفان خودآزار

نقد تعریف ورع در مصباح‌الشریعه

در مصباح‌الشریعه، ورع به ترک حظوظ، تعشقات و تأملات و رسیدن به حالت «كالميت بين يدى الغسال» (مانند مرده در دست غسال) تشبیه شده است. این تعریف، عرفان را به مرگ‌مانندی و خودآزاری تقلیل می‌دهد، در حالی که عرفان اسلامی، رسیدن به عشق و معرفت (كالعاشق عند المعشوق) است. این رویکرد، چونان راهی است که به جای هدایت به سوی نور الهی، سالک را در تاریکی خودآزاری و انحطاط فرو می‌برد.

نکته کلیدی: عرفان اسلامی، رسیدن به عشق و معرفت است، نه مرگ‌مانندی و خودآزاری که در مصباح‌الشریعه ترویج شده است.

نقد احتیاط بیش از حد

احتیاط بیش از حد (الاحتياط، الاحوط، الاجود) در فقه و عرفان، به گمراهی، وسواس، و زیان اجتماعی منجر شده است. این احتیاط، مانند ترمزی بیش از حد قوی است که ماشین سلوک را به جای توقف، به چپ شدن و انفجار می‌کشاند. ورع، باید معقول و متناسب با ظرفیت سالک باشد، نه حداکثری و وسواس‌گونه.

نکته کلیدی: احتیاط بیش از حد، به وسواس و گمراهی منجر می‌شود. ورع باید معقول و متناسب با ظرفیت سالک باشد.

بخش هشتم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

ورع، به‌عنوان یکی از منازل کلیدی سلوک عرفانی، قلب سالک را از کثافات نفسانی و تعلقات غیرالهی پاک می‌سازد. آیه وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ به تطهیر نفس دلالت دارد، نه نفی دنیا یا لباس. نقد تفاسیر نادرست، مانند نجس دانستن دنیا، تحرج، و توق مستقصى، نشان‌دهنده انحرافاتی است که عرفان را به خودآزاری، پشمینه‌پوشی، و بی‌نظمی تقلیل داده است. مراتب چهارگانه ورع، از پرهیز از فسق تا انس با خدا، نقشه راهی برای تعالی نفس ارائه می‌دهند. عرفان اسلامی، بر تربیت نفس با ریاضت‌های حکیمانه و اعتدال تأکید دارد، نه خودآزاری و تضعیق. روحانیت نیز باید با حضور در مراکز علمی، معرفت دینی را در سطح جهانی ترویج کند. این تبیین، با تأکید بر ورع به‌عنوان ترمز متناسب سلوک، سالکان را به سوی کمال هدایت می‌کند.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ

با نظارت صادق خادمی


کد فوتر