متن درس
تبتل: توجه به حق در سلوک عرفانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۹۰)
مقدمه: تبتل، وصل باطنی به حق
تبتل، به مثابه نسیمی الهی، روح سالک را به سوی توجه محض به حق هدایت میکند و او را از بندهای رجا، خوف و مبالات به خلق رها میسازد. این مفهوم، که در کتاب شریف منازل السائرین اثر خواجه عبدالله انصاری بهعنوان یکی از ابواب سلوک عرفانی تبیین شده، نه انقطاع از خلق و نه ترک حظوظ دنیوی، بلکه التجای باطنی به ذات اقدس الهی است. درسگفتار آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۱۹۰، با نقد تفاسیر نادرست از تبتل و زهد و با تأکید بر معنای حقیقی آن بهعنوان توجه به حق، این مفهوم را در چارچوبی علمی و عرفانی بازخوانی میکند.
بخش نخست: تبیین مفهوم تبتل و نقد انحرافات
تبتل: توجه به حق، نه انقطاع از خلق
تبتل، در سلوک عرفانی، به معنای توجه باطنی به حق تعالی (التوجه إلى الله) است، نه انقطاع کامل از خلق، ترک نکاح یا رهبانیت. این مفهوم، که پس از زهد و ورع در ابواب منازل السائرین مطرح شده، سالک را به التجای قلبی به خدا در بستر زندگی اجتماعی دعوت میکند. آیتالله نکونام قدسسره تأکید میکنند که تبتل، برخلاف تفاسیر نادرست، به معنای گدایی، فقر یا کثافت نیست، بلکه حالتی است که سالک در آن، خدا را در همه امور مقدم میدارد.
درنگ: تبتل، توجه باطنی به حق است که با حضور در جامعه و احترام به خلق سازگار است، نه انقطاع از خلق یا ترک حظوظ مشروع. |
این دیدگاه، با استناد به قرآن کریم و سیره انبیا تبیین شده است. به عنوان مثال، عزلت پیامبر اکرم (ص) در غار حرا، نه به قصد انقطاع دائمی از خلق، بلکه برای دریافت وحی و به دلیل مقام تمکین ایشان بود. تقلید این عزلت بدون وحی، به انحراف و گمراهی میانجامد. تبتل، به مثابه چشمهای زلال، سالک را به سوی خدا هدایت میکند، در حالی که او را در میان خلق و با احترام به ایشان نگه میدارد.
آیه: «وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا» (مزمل: ۸)
: و نام پروردگارت را ياد كن و از همه بريده به او روى آور.
نقد انحراف در مفهوم زهد و تبتل
یکی از محورهای اصلی درسگفتار، نقد تفاسیر نادرست از زهد و تبتل است. زهد، به اشتباه به ترک دنیا و تبتل به انقطاع کامل از خلق تفسیر شده، که این انحرافات، به فقر و عقبماندگی مسلمین منجر شده است. آیتالله نکونام قدسسره این تفاسیر را «عرفان استعماری» مینامند، که با ترویج ترک دنیا و انقطاع، منابع مادی را به دست فرصتطلبان سپرده و مسلمین را به محرومیت کشانده است.
درنگ: تفسیر نادرست زهد به ترک دنیا و تبتل به انقطاع از خلق، نتیجه تحریفات استعماری است که مسلمین را به فقر و انفعال سوق داده است. |
این نقد، ریشه در سیره انبیا و اولیا دارد که در میان خلق زیستند و با حضور فعال در جامعه، به سلوک عرفانی پرداختند. به تعبیر درسگفتار، عرفان واقعی، نه گدایی و کثافت، بلکه توجه به حق در بستر اجتماع است. سلیمان نبی (ع)، با برخورداری از دنیا، زاهد بود، زیرا توجه او به حق معطوف بود، نه به مظاهر دنیوی.
نقد شطحیات و قلندری
درسگفتار به شدت شطحیات و رفتارهای قلندری را، که به بهانه انقطاع از خلق، به گمراهی و تهمت منجر میشوند، نقد میکند. شطحیات، رفتارهایی هستند که ظاهری باطل دارند، هرچند باطن آنها ممکن است خالی از اشکال باشد، مانند عربدهکشی ظاهری بدون شرب خمر. این رفتارها، به دلیل ایجاد سوءتفاهم و تهمت، با تبتل سازگار نیستند. سالک باید، به فرموده روایت، «اتقوا مواضع التهم»، از زمینههای تهمت دوری کند.
درنگ: شطحیات و قلندری، به دلیل ایجاد تهمت و گمراهی، با تبتل که رفتاری عاقلانه و شرعی است، مغایرت دارند. |
این نقد، تبتل را به عنوان عملی شرعی و عقلانی معرفی میکند که با رعایت آداب اجتماعی و پرهیز از رفتارهای شبههانگیز همراه است. سالک تبتلمند، نه تنها به خلق بیاحترامی نمیکند، بلکه با شکر مخلوق، خدا را در احسان ایشان میبیند.
جمعبندی بخش نخست
تبتل، به مثابه وصل باطنی به حق، سالک را از انقطاع ظاهری از خلق بینیاز میسازد. نقد تفاسیر نادرست زهد و تبتل، بر ضرورت اعتدال و حضور در جامعه تأکید دارد. عرفان استعماری، با ترویج ترک دنیا و انقطاع، به انفعال مسلمین منجر شده، در حالی که تبتل واقعی، توجه به حق در بستر اجتماع است. نقد شطحیات و قلندری، تبتل را به عنوان عملی شرعی و عقلانی معرفی میکند که با رعایت آداب اجتماعی همراه است.
بخش دوم: مراتب تبتل و ترک عیوب نفسانی
مراتب سهگانه تبتل
خواجه عبدالله انصاری تبتل را در سه مرتبه تقسیم میکند، که درسگفتار به مرتبه اول آن پرداخته است: «تجرید الانقطاع عن الحظوظ و اللحوظ إلى العالم خوفاً أو رجاءً أو مبالاة بحال». این مرتبه، که تبتل فعلی نامیده میشود، به ترک حظوظ نفسانی و لحوظ به عالم (توجه به غیر خدا) به دلیل خوف، رجا یا مبالات اختصاص دارد. آیتالله نکونام قدسسره این مرتبه را برای سالکان متوسط میدانند، که پس از زهد و ورع، به سلوک عرفانی گام نهادهاند.
درنگ: مرتبه اول تبتل، تبتل فعلی است که سالک با ترک رجا، خوف و مبالات به خلق، به توجه باطنی به حق دست مییابد. |
تبتل فعلی، در ظرف افعال محقق میشود و با تبتل ذاتی، که کمال توجه به حق و خاص اولیای کامل است، متفاوت است. سالک در این مرتبه، باید سه عیب نفسانی را ترک کند: رجا به خلق، خوف از خلق و مبالات به خلق. این ترکها، به ترتیب با توکل به خدا، تسلیم به خدا و شهود حقیقت حق جایگزین میشوند.
ترک سه عیب در تبتل فعلی
سالک در مرتبه اول تبتل، باید سه عیب نفسانی را از خود دور کند:
- رجا به خلق: امیدی که سالک به غیر خدا میبندد، باید با توکل به حق جایگزین شود. توکل، به مثابه سپری است که سالک را از وابستگی به خلق مصون میدارد.
- خوف از خلق: ترس از غیر خدا، با تسلیم به حق رفع میشود. سالک تسليم، چون به خدا پناه برده، از هیچ مخلوقی نمیهراسد.
- مبالات به خلق: توجه و اهمیت دادن به غیر خدا، با شهود حقیقت حق برطرف میشود. سالک با دیدن خدا، خلق را در جایگاه اصلی خود میبیند و به آنها اصالت نمیدهد.
درنگ: ترک رجا با توکل، خوف با تسلیم و مبالات با شهود حقیقت، سالک را از شرک خفی به توجه محض به حق هدایت میکند. |
این ترکها، سالک را از شرک خفی (وابستگی پنهان به غیر خدا) رها ساخته و او را به توجه محض به حق سوق میدهند. آیتالله نکونام قدسسره تأکید میکنند که تبتل، به معنای بیاحترامی به خلق یا رد احسان نیست. به نقل از حاجی سبزواری در حاشیه منظومه، رد احسان خلق، خود شرک است، زیرا محبت خلق از جانب خداست. سالک تبتلمند، با شکر مخلوق، خدا را در احسان ایشان میبیند.
حظوظ بالحق و سازگاری با تبتل
برخلاف تفسیر نادرست تجرید انقطاع، تبتل به معنای ترک حظوظ و لذتهای مشروع نیست. حظوظ بالحق، مانند عشق به زندگی، دین و شیعیان که در سیره ائمه (ع) مشهود است، با تبتل منافاتی ندارد. آیتالله نکونام قدسسره تأکید میکنند که سالک میتواند از لذتهای مشروع بهرهمند شود، مشروط بر آنکه این حظوظ به سوی خدا جهتگیری داشته باشند.
درنگ: حظوظ بالحق، مانند لذتهای مشروع زندگی، با تبتل سازگار است، مشروط بر آنکه به سوی خدا جهتگیری داشته باشند. |
این دیدگاه، تبتل را با زندگی متعادل و شرعی همراستا میکند. سالک تبتلمند، نه تنها از حظوظ مشروع دوری نمیکند، بلکه آنها را در مسیر حق قرار میدهد، مانند ائمه (ع) که عاشق زندگی و امت خویش بودند، اما این عشق، بالحق بود.
جمعبندی بخش دوم
مراتب تبتل، سالک را از توجه ظاهری به خلق به سوی توجه باطنی به حق هدایت میکند. مرتبه اول، تبتل فعلی، با ترک رجا، خوف و مبالات به خلق، سالک را از شرک خفی رها میسازد. حظوظ بالحق، با تبتل سازگار است و سالک را به زندگی متعادل و شرعی دعوت میکند. این بخش، تبتل را به عنوان پلی به سوی وصل باطنی به حق معرفی مینماید.
بخش سوم: عرفان و وصل به حق
سه منزل عرفان
درسگفتار، عرفان را در سه منزل خلاصه میکند: ترک طمع از غیر (خلق)، ترک طمع از خویش (نفس) و ترک طمع از خدا (محبت خالص). تبتل فعلی، در منزل اول قرار دارد، که سالک با ترک طمع از خلق، به توجه به حق میرسد. منزل سوم، که به محبت خالص (وجدتك أهلاً للعبادة) منتهی میشود، فراتر از تبتل فعلی و خاص اولیای کامل است.
درنگ: عرفان در سه منزل خلاصه میشود: ترک طمع از خلق، نفس و خدا. تبتل فعلی، در منزل اول قرار دارد. |
مثال زنی که در حرم حضرت معصومه (س) به دلیل گم شدن فرزندش ناشکری کرد، نشاندهنده نبود تبتل است. سالک تبتلمند، در همه حالات، توجه به خدا را حفظ میکند و از ناشکری و طمع به خلق دوری میجوید.
غذای روح و وصل به حق
غذای حقیقی روح، حق تعالی است، به تعبیر درسگفتار: «خلقتك لأجل أن تأكلني». تبتل، تغذیه باطنی روح با توجه به حق است، برخلاف حظوظ دنیوی که هرگز روح را سیر نمیکنند. آیتالله نکونام قدسسره تأکید میکنند که عرفان، وصل به حق است، نه بریدن از خلق یا حظوظ. تجرید انقطاع، به معنای وصل باطنی به خدا در همه حالات است.
درنگ: غذای روح، حق است و تبتل، تغذیه باطنی با توجه به خدا در بستر زندگی و اجتماع است. |
این دیدگاه، عرفان را به عنوان نیروی پویا و وصلکننده معرفی میکند. سالک تبتلمند، با توجه به حق، در میان خلق زیست میکند و از حظوظ مشروع بهره میبرد، اما همه را در مسیر خدا میبیند.
جمعبندی بخش سوم
عرفان، وصل به حق در سه منزل ترک طمع است. تبتل، به عنوان توجه باطنی به خدا، در منزل اول قرار دارد و سالک را به تغذیه روح با حق هدایت میکند. این بخش، تبتل را به مثابه پلی به سوی محبت خالص و وصل باطنی به حق معرفی مینماید.
نتیجهگیری کلی
تبتل در منازل السائرین، به مثابه چشمهای زلال، سالک را به توجه باطنی به حق و دوری از رجا، خوف و مبالات به خلق هدایت میکند. نقد تفاسیر نادرست زهد و تبتل، بر ضرورت اعتدال و حضور در جامعه تأکید دارد. تبتل فعلی، با ترک عیوب نفسانی، سالک را از شرک خفی رها میسازد، در حالی که حظوظ بالحق، با زندگی متعادل و شرعی سازگار است. عرفان، وصل به حق است و تبتل، پلی به سوی محبت خالص و تغذیه باطنی با حق.
با نظارت صادق خادمی |