در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 191

متن درس





منازل السائرین: تبیین تبتل و نقد انقطاع در سلوک عرفانی

منازل السائرین: تبیین تبتل و نقد انقطاع در سلوک عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 191)

دیباچه

در ساحت عرفان اسلامی، مفهوم تبتل به‌سان گوهری درخشان، قلب سالک را به سوی حق تعالی معطوف می‌سازد و او را از تعلقات نفسانی و خلقی رهایی می‌بخشد. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار شماره 191 از سلسله درس‌گفتارهای منازل السائرین، تألیف خواجه عبدالله انصاری، که توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره تبیین شده، به کاوش در مفهوم تبتل و نقد تفسیر نادرست انقطاع در سلوک عرفانی می‌پردازد. هدف، روشن‌سازی تمایز میان تبتل به‌عنوان توجه خالص به حق و انقطاع به‌معنای بریدن از عالم است،

این نوشتار، به تبیین مراحل تبتل، نقد انقطاع مطلق، و ارائه دیدگاهی متعادل در سلوک عرفانی می‌پردازد. همچنین، با توجه به اهمیت کیفیت در تربیت نسل و جامعه، به بازتاب دیدگاه‌های اجتماعی درس‌گفتار در چارچوبی علمی پرداخته شده است.

بخش نخست: تبیین مفهوم تبتل و نقد انقطاع

تعریف تبتل: توجه خالص به حق

تبتل، در نگاه عرفانی، نه بریدن از عالم، بلکه توجه و انصراف کامل قلب به سوی حق تعالی است. این مفهوم، برخلاف تفسیر نادرست برخی که آن را به انقطاع مطلق فرو می‌کاهند، حالتی نفسانی است که سالک را به تمرکز بر ذات اقدس الهی دعوت می‌کند. در این راستا، درس‌گفتار تأکید می‌ورزد که تبتل، به‌سان پرتویی از نور الهی، ذهن و قلب سالک را از پراکندگی‌های عالم رهایی می‌بخشد و او را به سوی وحدت وجودی هدایت می‌کند.

درنگ: تبتل، توجه خالص به حق است، نه انقطاع مطلق از عالم. این مفهوم، با آیه وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا (المزمل: ۸، : «و به سوی او با اخلاص کامل روی آور») همخوانی دارد و بر جهت‌گیری قلب به سوی خدا تأکید می‌ورزد.

این تعریف، تمایز عرفان اسلامی با رهبانیت یا عرفان‌های آسیایی مبتنی بر انزوا را روشن می‌سازد. سالک عارف، در بطن عالم زیست می‌کند، اما قلبش از تعلقات خلقی آزاد است. تمثیل فردی که برای تمرکز فکری از شلوغی کناره می‌گیرد، گواهی بر این معناست که تبتل، نیازمند دوری از موانع توجه است، نه ترک کامل عالم.

نقد تفسیر تجرید الانقطاع

در درس‌گفتار، تفسیر «تجرید الانقطاع» به‌عنوان اضافه عام به خاص، مانند «علم الفقه» یا «علم النحو»، مورد نقد قرار گرفته است. این تفسیر، که تبتل را به انقطاع مطلق فرو می‌کاهد، به خطای لغوی و مفهومی گرفتار است. تجرید، به معنای بریدن کامل از حظوظ نفسانی نیست، بلکه به معنای توجه خاص و خالص به حق است که قلب را از پراکندگی‌ها می‌رهاند.

این نقد، به‌سان آیینه‌ای روشن، خطای تعمیم انقطاع به معنای انزوای فیزیکی را نمایان می‌سازد. سالک، به جای کناره‌گیری از عالم، باید در میان خلق باشد، اما نگاهش به سوی حق باشد. این دیدگاه، با سیره پیامبر اکرم (ص) در غار حرا همخوانی دارد، که نه برای انزوا، بلکه برای دریافت وحی و توجه به حق بود.

تمثیل غار و نقد انقطاع مطلق

درس‌گفتار، با تمثیلی بدیع، انقطاع مطلق را به چالش می‌کشد: «اگر به غار روی، آیا وحی بر تو نازل می‌شود؟». این پرسش، به‌سان تیری بر قلب انزوای رهبانی، بر تفاوت تجربه پیامبر (ص) با سلوک عادی سالکان تأکید دارد. پیامبر (ص) در غار حرا، برای دریافت وحی و توجه به حق خلوت گزید، نه برای ترک دائم عالم. سالک نیز نمی‌تواند با انزوای محض به تبتل دست یابد، بلکه باید در بستر زندگی، قلبش را به سوی حق معطوف سازد.

این تمثیل، به‌سان مشعلی در تاریکی، نشان می‌دهد که تبتل، در توجه مستمر به حق نهفته است، نه در کناره‌گیری از خلق. سالک، مانند پرنده‌ای که در آسمان عالم پرواز می‌کند، باید بال‌هایش را به سوی حق بگشاید، نه اینکه از آسمان فرو افتد.

بخش دوم: مراحل تبتل و سیر نفسانی سالک

سه‌گانه تبتل: طمع، خوف و مبالات

تبتل، در سه مرحله متعالی تعریف شده است که هر یک، گامی در مسیر رهایی نفس از تعلقات است: رفع طمع با رضا و توکل، رفع خوف با تسلیم، و رفع مبالات با رویت حق. این مراحل، به‌سان پله‌های نردبانی آسمانی، سالک را به سوی قرب الهی هدایت می‌کنند.

درنگ: تبتل، در سه مرحله رفع طمع (با رضا و توکل)، رفع خوف (با تسلیم)، و رفع مبالات (با رویت حق) تحقق می‌یابد. این مراحل، فرآیند تطهیر نفس را برای توجه خالص به حق ترسیم می‌کنند.

رفع طمع با رضا و توکل

طمع، چونان زنجیری، نفس را به عالم خاکی می‌بندد. رفع آن، با توکل بر خدا و رضا به قضای الهی ممکن می‌گردد. رضا، که مرتبه‌ای بالاتر از توکل است، حالتی است که سالک در آن، نه تنها به خدا اعتماد می‌کند، بلکه از هرگونه طمع به غیر خدا آزاد می‌شود. این حالت، با آیه کریمه رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ (المائدة: ۱۱۹، : «خدا از آنها خشنود است و آنها از او خشنودند») همخوانی دارد.

توکل، چونان سپری است که سالک را از وسوسه‌های نفسانی مصون می‌دارد، و رضا، چونان کلیدی است که قفل‌های طمع را می‌گشاید. سالک با این دو، قلبش را از وابستگی به غیر خدا آزاد می‌سازد.

رفع خوف با تسلیم

خوف از غیر خدا، چونان سایه‌ای تاریک، قلب سالک را در بر می‌گیرد. تسلیم به حق، این سایه را می‌زداید و آرامشی عمیق به او ارزانی می‌دارد. درس‌گفتار تأکید می‌ورزد که وقتی سالک خود را به خدا واگذار کند و به قضای او راضی شود، دیگر خوفی از خلق یا حوادث در دلش راه نمی‌یابد. این تسلیم، با سیره اولیا که در برابر اراده الهی آرامش داشتند، همخوانی دارد.

تسلیم، مانند جویباری است که از چشمه حق جاری می‌شود و قلب سالک را از ترس‌های خلقی می‌شوید. این حالت، سالک را به مقامی می‌رساند که در آن، تنها اراده حق را می‌بیند.

رفع مبالات با رویت حق

مبالات، یا اهتمام به نگاه خلق، ریشه در خودآگاهی اجتماعی دارد، اما سالک با رویت حق، از این قید رها می‌شود. درس‌گفتار، با تمثیلی زیبا، نشان می‌دهد که انسان‌ها در حضور دیگران از گناه پرهیز می‌کنند، اما در خلوت، گاه از نگاه خدا غافل می‌مانند. رویت حق، این غفلت را برطرف می‌سازد و قلب سالک را تنها به خدا معطوف می‌کند.

این حالت، با آیه کریمه أَفَلَا يَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِي الْقُبُورِ (العاديات: ۹، : «آیا نمی‌داند هنگامی که آنچه در گورهاست برانگیخته شود؟») پیوند دارد، که بر علم خدا به همه امور تأکید می‌ورزد. سالک با رویت حق، از قضاوت خلق آزاد می‌شود و تنها به نگاه الهی اهتمام می‌ورزد.

نقد خداانگاری و فقدان رویت حق

درس‌گفتار، با تمثیلی از ترمز خودرو، خداانگاری را نقد می‌کند: «وقتی ترمز می‌زنی و نمی‌گیرد، معلوم می‌شود ترمز نداری». خداانگاری، یعنی گمان داشتن ایمان به خدا بدون تأثیر عملی در رفتار، نشانه فقدان رویت حق است. سالک واقعی، با رویت حق، در برابر معصیت مقاومت می‌کند، اما خداانگار، در لحظه آزمون، از این توانایی محروم است.

این تمثیل، چونان آینه‌ای، ضعف ایمان ظاهری را نمایان می‌سازد. سالک، مانند راننده‌ای است که با ترمز سالم، از پرتگاه گناه در امان می‌ماند، اما خداانگار، چونان خودرویی بی‌ترمز، به سوی هلاکت می‌رود.

عصمت و نقش رویت حق

عصمت، ثمره رویت است. رویت خلقی، که به معنای توجه به نگاه مردم است، عصمت اجتماعی را به ارمغان می‌آورد، اما رویت حقی، عصمت معنوی را پدید می‌آورد. درس‌گفتار تأکید می‌ورزد که معصومین (ع)، به دلیل رویت دائم حق، از گناه مصون بودند، و سالک نیز با تقویت رویت حق، به این مقام نزدیک می‌شود.

رویت حق، چونان خورشیدی است که تاریکی‌های نفس را می‌زداید و سالک را به سوی نور عصمت هدایت می‌کند. این دیدگاه، بر پیوند عمیق میان عرفان و عصمت تأکید دارد.

بخش سوم: نقد حذف حظوظ نفسانی و تربیت نفس

تبدیل حظ نفسانی به حظ حقی

درس‌گفتار، حذف کامل حظوظ نفسانی را به‌سان بیماری سادیسمی نقد می‌کند و به جای آن، تبدیل حظ نفسانی به حظ حقی را پیشنهاد می‌دهد. اولیا، مانند ائمه معصومین (ع)، از حظات حلال بهره‌مند بودند، اما این حظات در راستای قرب به خدا بود. این دیدگاه، بر تربیت نفس به جای تخریب آن تأکید دارد.

درنگ: به جای حذف حظوظ نفسانی، باید آنها را به حظ‌های معنوی و الهی تبدیل کرد. این رویکرد، با سیره اولیا که حظات حلال را در مسیر قرب به خدا به کار می‌گرفتند، سازگار است.

این نقد، چونان نسیمی خنک، جامعه را از رویکردهای افراطی که انسان را از سلامت روانی محروم می‌کند، نجات می‌دهد. حظ حقی، مانند عطر عبادت یا خدمت به خلق، نفس را به سوی کمال سوق می‌دهد.

نقد بیمار کردن جامعه

تحمیل رویکردهای افراطی، مانند حذف لذات حلال یا انزوای رهبانی، به جامعه آسیب می‌رساند. درس‌گفتار تأکید می‌ورزد که عرفان اسلامی، به جای نفی لذات، به دنبال جهت‌دهی آنها به سوی حق است. این دیدگاه، جامعه را از بیماری‌های روانی و معنوی مصون می‌دارد.

عرفان، مانند پزشکی است که به جای قطع عضو، بیماری را درمان می‌کند. حذف حظوظ، انسان را مثله می‌کند، اما تربیت نفس، او را به سوی کمال هدایت می‌کند.

بخش چهارم: تصحیح نسل و کیفیت‌گرایی در جامعه

اهمیت کیفیت بر کمیت

درس‌گفتار، با نقدی صریح بر کمیت‌گرایی، بر ضرورت کیفیت در تربیت نسل و جامعه تأکید دارد. افزایش جمعیت بدون توجه به کیفیت، مانند کاشت بذرهای ناسالم، به تولید نسل‌های ضعیف و مشکلات اجتماعی منجر می‌شود. جامعه اسلامی باید به جای تمرکز بر کمیت، به تربیت عالمان و افراد فهیم بپردازد.

این دیدگاه، مانند باغبانی است که به جای کاشت بی‌رویه، بذرهای مرغوب را پرورش می‌دهد. کیفیت، چونان گوهری است که جامعه را از فقر و ضعف نجات می‌دهد.

تصحیح نسل و محدودیت نسل‌های ناسالم

تصحیح نسل، با تشویق نسل‌های سالم و محدود کردن نسل‌های ناسالم، برای سلامت جامعه ضروری است. درس‌گفتار، با تمثیلی از اصلاح نژاد در کشاورزی و دامداری، بر ضرورت برنامه‌ریزی برای تربیت نسلی سالم و بااستعداد تأکید دارد. جامعه باید از تولد نسل‌های بیمار پیشگیری کند و نسل‌های کارآمد را ترویج نماید.

این رویکرد، مانند معماری است که بنایی مستحکم با مصالح مرغوب می‌سازد. نسل سالم، پایه‌های جامعه را استوار می‌کند، در حالی که نسل ناسالم، چونان بنایی سست، فرو می‌ریزد.

نقش شریعت در تربیت نسل

شریعت، با ارائه دستورات دقیق برای تربیت نسل، مانند تغذیه مادر باردار و مراقبت از نطفه، به تصحیح نسل کمک می‌کند. سیره پیامبر اکرم (ص) و حضرت زهرا (س) در تربیت نسل نمونه، الگویی برای این رویکرد است. این دستورات، نشان‌دهنده توجه اسلام به کیفیت نسل است.

شریعت، مانند نقشه‌ای است که راه را به سوی مقصد نشان می‌دهد. رعایت این دستورات، نسلی چون یاسمین دهر، حضرت زهرا (س)، به ارمغان می‌آورد که کوثر وجود است.

تفاوت معلولین جانباز و معلولین مادرزاد

درس‌گفتار، با تمثیلی بدیع، تفاوت معلولین جانباز و معلولین مادرزاد را روشن می‌سازد. جانبازان، به دلیل روح سالم و اراده قوی، با وجود نقص جسمی، به دستاوردهای بزرگ می‌رسند، اما معلولین مادرزاد با نقص روحی، از این توانایی محرومند. این تفاوت، بر اهمیت سلامت روحی تأکید دارد.

جانباز، مانند عقابی است که با بال‌های شکسته، همچنان در آسمان پرواز می‌کند، اما معلول مادرزاد با نقص روحی، چونان پرنده‌ای است که هرگز بال‌هایش نگشوده است.

بخش پنجم: توحید افعال و شهود حق

توحید افعال و تبتل

تبتل، در مقام توحید افعال، به معنای شهود همه امور به عنوان فعل خداست. درس‌گفتار تأکید می‌ورزد که سالک در این مقام، همه پدیده‌ها را ظهور حق می‌بیند و مبالات به خلق را به مبالات الهی تبدیل می‌کند. این دیدگاه، سالک را از تعلقات خلقی آزاد می‌کند و به تبتل می‌رساند.

درنگ: تبتل در مقام توحید افعال، به معنای شهود همه امور به عنوان فعل خداست. این شهود، مبالات به خلق را به مبالات الهی تبدیل می‌کند و سالک را به سوی قرب الهی هدایت می‌نماید.

توحید افعال، مانند دریایی است که سالک در آن غوطه‌ور می‌شود و همه امواج را جلوه حق می‌بیند. این شهود، قلب او را از پراکندگی‌ها می‌رهاند و به سوی وحدت هدایت می‌کند.

نقد مبالات خلقی و غفلت از خدا

مبالات به نگاه خلق، نشانه عقل اجتماعی است، اما غفلت از نگاه خدا، نقص در سلوک را نشان می‌دهد. درس‌گفتار، با تمثیلی از رفتارهای غافلانه در خلوت، این ضعف را نمایان می‌سازد. سالک باید از مبالات عرفی به مبالات الهی ارتقا یابد تا به تبتل دست یابد.

مبالات خلقی، مانند سایه‌ای است که در حضور دیگران نمایان می‌شود، اما مبالات الهی، چونان نوری است که در خلوت و جلوت، قلب سالک را روشن می‌سازد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

درس‌گفتار شماره 191 منازل السائرین، با تبیین مفهوم تبتل و نقد تفسیر نادرست انقطاع، گوهری گرانبها در ساحت عرفان اسلامی ارائه می‌دهد. تبتل، به‌سان چراغی در مسیر سلوک، قلب سالک را به سوی حق تعالی هدایت می‌کند و او را از تعلقات نفسانی و خلقی رهایی می‌بخشد. این مفهوم، در سه مرحله رفع طمع، خوف و مبالات، فرآیند تطهیر نفس را ترسیم می‌کند و سالک را به مقام توحید افعال می‌رساند. نقد انقطاع مطلق، مانند مشعلی در تاریکی، خطای رهبانیت و انزوا را روشن می‌سازد و بر حضور متعادل در عالم تأکید دارد.

افزون بر این، درس‌گفتار با ارائه دیدگاهی اجتماعی، بر اهمیت کیفیت‌گرایی در تربیت نسل و جامعه تأکید می‌ورزد. تصحیح نسل، مانند باغبانی است که بذرهای مرغوب را پرورش می‌دهد و از کاشت بذرهای ناسالم پرهیز می‌کند. این دیدگاه، جامعه اسلامی را به سوی تربیت نسلی سالم، فهیم و کارآمد هدایت می‌کند. تمثیلات بدیع، مانند ترمز خودرو، غار حرا، و جانبازان، مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی را به شکلی ملموس و جذاب ارائه می‌دهند.

این نوشتار، راهنمایی ارزشمند برای سالکان و پژوهشگران عرفان اسلامی است که به دنبال فهمی متعادل، شرعی و عمیق از سلوک و توجه به حق هستند. تبتل، چونان کلیدی است که درهای قرب الهی را می‌گشاید و سالک را به سوی نور توحید هدایت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار، معنای اصلی «تبتل» چیست؟

2. بر اساس متن، کدام مفهوم بالاتر از توکل قرار دارد؟

3. در درسگفتار، «تجرید الانقطاع» چگونه توضیح داده شده است؟

4. طبق متن، مبالات به خلق به چه معناست؟

5. کدام ویژگی در درسگفتار به عنوان نتیجه روئیت الحق ذکر شده است؟

6. تبتل به معنای انقطاع کامل از همه چیز است.

7. رضا بالاتر از توکل است و طمع را از انسان برمی‌دارد.

8. مبالات به خلق نشانه بی‌حیایی است.

9. روئیت الحق باعث می‌شود انسان اهتمام نفسانی به خلق نداشته باشد.

10. درسگفتار بیان می‌کند که حظ نفسانی باید کاملاً حذف شود.

11. تفاوت اصلی بین تبتل و انقطاع چیست؟

12. چرا طبق متن، مبالات به خلق نشانه عقلانیت نسبی است؟

13. منظور از «روئیت الحق» در درسگفتار چیست؟

14. چگونه تسلیم به خدا خوف را از انسان برمی‌دارد؟

15. چرا درسگفتار تأکید دارد که حظ باید معنوی شود؟

پاسخنامه

1. توجه به خدا با قطع برخی ارتباطات

2. رضا

3. اضافه عام به خاص

4. اهتمام نفسانی به مردم

5. برداشتن مبالات

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. تبتل به معنای توجه به خداست، در حالی که انقطاع به معنای قطع کامل ارتباط است.

12. زیرا انسان به دلیل دیده شدن توسط مردم از انجام برخی گناهان اجتناب می‌کند.

13. روئیت الحق به معنای دیدن همه چیز از منظر خدا و با توجه به اوست.

14. تسلیم به خدا باعث می‌شود انسان از غیر خدا نترسد، زیرا همه چیز را به اراده خدا می‌سپارد.

15. زیرا حظ نفسانی باید به حظ الهی تبدیل شود تا انسان به تبتل برسد.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده