برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۰۸)
دیباچه
کتاب شریف «منازل السائرین» اثر خواجه عبدالله انصاری، از برجستهترین آثار عرفان اسلامی است که مراحل سلوک معنوی را با بیانی ژرف و عمیق تبیین میکند. محور این جلسه، بررسی منزل اول سلوک، یعنی «رغبت»، و پیوند آن با مفاهیم کلیدی یقین، عمل، و رخصت است.
بخش اول: رغبت، سرآغاز سلوک عرفانی
مفهوم رغبت و جایگاه آن در سلوک
رغبت، به مثابه منزل نخست در مسیر سلوک عرفانی، چونان جرقهای است که آتش اشتیاق را در دل سالک برمیافروزد. این منزل، اعتقاد جازم و یقین به حقیقت را در وجود سالک نهادینه میکند و او را از سستی و رخوت در عمل بازمیدارد. رغبت، نه تنها انگیزهای برای حرکت به سوی حق است، بلکه مانعی در برابر وسوسههای رخصتجویی و توجیهات برای ترک وظایف دینی به شمار میرود. سالک با دستیابی به یقین، که چونان نوری در تاریکی قلب او میدرخشد، از استفاده بیجا از رخصتها دوری میجوید و با عزمی راسخ به انجام واجبات و مستحبات میپردازد.
درنگ: رغبت، به عنوان منزل اول سلوک، پایهای برای تقویت یقین و انگیزه عمل صالح است که سالک را از رخصتجویی و سستی بازمیدارد.
یقین، بنیان عمل صالح
یقین، چونان ستونی استوار، بنیان عمل صالح را تشکیل میدهد. هنگامی که سالک به یقین دست مییابد، باور عمیقی به احکام شریعت و وعدههای الهی در او شکل میگیرد. این باور، او را از سستی در انجام وظایف دینی بازمیدارد.
(قرآن کریم، سوره تکاثر، آیات ۵ و ۶، : «هرآینه اگر به علم یقین دانا باشید، بیتردید جهنم را خواهید دید»)
این آیات از قرآن کریم، بر نقش محوری یقین در ادراک حقیقت و تأثیر آن بر عمل تأکید دارند. فقدان یقین، سالک را به سوی رخصتجویی و سستی در عمل سوق میدهد، در حالی که یقین، انگیزهای برای اجتناب از گناه و پایبندی به عمل صالح ایجاد میکند. درسگفتار تأکید میکند که سستی در عمل و گناه، نتیجه ضعف در ایمان و یقین است. انسانی که به شریعت و دستورات الهی یقین دارد، از رخصتها استفاده نمیکند و با جدیت به وظایف دینی خود پایبند میماند.
درنگ: یقین، ستون استوار عمل صالح است که سالک را از سستی و رخصتجویی بازمیدارد و او را به سوی پایبندی به شریعت هدایت میکند.
رخصتجویی، نشانه ضعف اعتقاد
رخصتجویی، که در قالب توجیه ترک واجبات یا مستحبات بروز میکند، نشانهای از ضعف یقین است. سالکی که ایمان و اعتقاد قوی دارد، به جای پناه بردن به مجوزهای شرعی برای ترک عمل، با عزمی راسخ به انجام وظایف خود میپردازد. برای مثال، انسانی که به دلیل ضعف ایمان، نوافل را ترک میکند یا در خواندن نماز صبح سستی میورزد، در واقع از فقدان یقین رنج میبرد. این سستی، به تدریج ممکن است به ترک واجبات نیز منجر شود.
درسگفتار با تمثیلاتی روشنگر، این مفهوم را توضیح میدهد. برای نمونه، انسانی که برای مراقبت از بیمار در بیمارستان ساعتها سرپا میایستد، اما در مطالعه یا عبادت به سرعت خسته میشود، نشاندهنده ضعف یقین در حوزههای معنوی است. در مقابل، انسانی که یقین دارد، حتی در برابر دشواریها، استقامت میورزد و از رخصتها دوری میجوید.
درنگ: رخصتجویی، نشانه ضعف یقین است و سالک با ایمان قوی، با عزمی راسخ از توجیهات برای ترک عمل اجتناب میکند.
بخش دوم: قدرت نهفته انسان و نقش یقین
ظرفیتهای عظیم انسانی
انسان، چونان گوهری در صدف، دارای توانمندیهای عظیمی است که تنها با یقین و اراده فعال میشود. درسگفتار با تمثیلاتی بدیع، این ظرفیتها را به تصویر میکشد. برای مثال، انسانی که در برابر خطر (مانند آتش یا موجودات خطرناک) قرار میگیرد، قادر است ساعتها استقامت کند، در حالی که در شرایط عادی، حتی برای چند دقیقه نمیتواند خود را نگه دارد. این تفاوت، نتیجه یقین و ارادهای است که در شرایط بحرانی فعال میشود.
در سلوک عرفانی، این توانمندیها در خدمت قرب الهی قرار میگیرند. یقین، چونان کلیدی است که این ظرفیتها را گشوده و سالک را به سوی عمل صالح هدایت میکند. انسانی که یقین ندارد، از این توانمندیها بهره نمیبرد و به سستی و رخصتجویی گرفتار میشود.
درنگ: یقین، کلید فعالسازی ظرفیتهای عظیم انسانی است که سالک را از سستی و رخصتجویی به سوی عمل صالح سوق میدهد.
روایت امام صادق (ع) و اراده
بر اساس روایتی از امام صادق (ع)، اگر کسی بدهی خود را ادا نکند، به دلیل فقدان اراده واقعی برای بازپرداخت است. اگر اراده و یقین قوی وجود داشته باشد، خداوند اسباب تحقق آن را فراهم میکند. این روایت، بر نقش محوری اراده و یقین در تحقق اهداف تأکید دارد. در مسیر سلوک، سالکی که به وعدههای الهی یقین دارد، با ارادهای قوی به سوی انجام وظایف دینی گام برمیدارد و از بهانهجویی برای ترک عمل اجتناب میورزد.
درنگ: اراده و یقین، اسباب تحقق اهداف را فراهم میکند و سالک را از سستی و توجیهات برای ترک عمل بازمیدارد.
استعاره موتور سوخته و برزخ
درسگفتار با استعارهای بدیع، به موتور سوختهای تشبیه میکند که تنها لایهای از آن سوخته و بخش اعظم آن دستنخورده باقی مانده است. انسان نیز در دنیا، از بخش عمده توانمندیهای خود استفاده نمیکند و در برزخ، با باز شدن لایههای وجودش، متوجه این ظرفیتهای بلااستفاده میشود. این استعاره، بر اهمیت بهرهگیری از فرصتهای دنیا برای سلوک و عمل صالح تأکید دارد.
در برزخ، انسان باید وظایف انجامنشده را جبران کند، که این امر زندگی برزخی را دشوارتر از زندگی دنیوی میسازد. دنیا، چونان زمینی حاصلخیز است که سالک باید از آن برای کاشت بذر عمل صالح بهره ببرد، پیش از آنکه به برزخ، این مرحله بازنگری و جبران، وارد شود.
درنگ: دنیا، فرصتی برای بهرهگیری از ظرفیتهای انسانی در مسیر سلوک است و عدم استفاده از این ظرفیتها، زندگی برزخی را دشوارتر میکند.
بخش سوم: نقد سستی و رخصتجویی
سستی، نتیجه ضعف اعتقاد
سستی در عمل و گرایش به رخصتجویی، نتیجه ضعف اعتقاد و یقین است. انسانی که به دنبال توجیهات و مجوزهای شرعی برای ترک عمل است، از ظرفیتهای عظیم خود بهره نمیبرد. درسگفتار با تمثیلاتی از زندگی روزمره، این مفهوم را روشن میکند. برای مثال، انسانی که در برابر خطر استقامت میورزد، اما در عبادت یا مطالعه سستی میکند، نشاندهنده ضعف یقین اوست.
این آیه از قرآن کریم، بر غفلت اکثریت انسانها از ظرفیتهای عقلانی و معنویشان تأکید دارد. در عرفان، این غفلت، مانعی برای تحقق یقین و عمل صالح است و سالک را به سوی رخصتجویی سوق میدهد.
درنگ: سستی و رخصتجویی، نتیجه غفلت از ظرفیتهای عقلانی و معنوی است که سالک را از یقین و عمل صالح بازمیدارد.
تفاوت نابغه و غیرنابغه
تفاوت میان نابغه و غیرنابغه، در بهرهگیری از ظرفیتهای ذهنی و ارادی است. انسانی که با یقین و اراده، از توانمندیهای خود استفاده میکند، به قلههای کمال دست مییابد. درسگفتار با اشاره به ابنسینا، نمونهای از این بهرهگیری را نشان میدهد. او با برنامهریزی دقیق و سه شیفت کاری، از ظرفیتهای خود به طور کامل استفاده میکرد و آثار ماندگاری چون «شفا» و «اشارات» را خلق کرد.
این مثال، نشاندهنده قدرت انسان در بهرهگیری از توانمندیهایش در سایه یقین و اراده است. سالک عارف نیز با تکیه بر یقین، میتواند از ظرفیتهای خود در مسیر قرب الهی بهره ببرد.
درنگ: تفاوت نابغه و غیرنابغه در بهرهگیری از ظرفیتهای ذهنی و ارادی است که با یقین و اراده فعال میشود.
بخش چهارم: مهندسی قرآن کریم و پویایی عمل
افعال مضارع در قرآن کریم
قرآن کریم، با استفاده از افعال مضارع (مانند لَا يَعْقِلُونَ، لَا يُؤْمِنُونَ) به جای صیغههای اسمی، بر پویایی و عملمحوری تأکید دارد. این ویژگی، قرآن کریم را به کتابی مهندسیشده و پویا تبدیل کرده که بر رفتار و عمل انسانها تمرکز دارد. درسگفتار این ویژگی را نشانهای از دقت و حکمت الهی در نگارش قرآن کریم میداند.
این پویایی، سالک را به سوی عمل صالح و استفاده از ظرفیتهایش سوق میدهد. انسانی که از این ظرفیتها استفاده نمیکند، در برزخ با دشواریهای بیشتری مواجه میشود، زیرا وظایف انجامنشده را باید در آنجا جبران کند.
درنگ: افعال مضارع قرآن کریم، بر پویایی و عملمحوری تأکید دارند و سالک را به استفاده از ظرفیتهایش برای عمل صالح هدایت میکنند.
بخش پنجم: رخصت قوتی و رخصت ضعفی
تمایز رخصت قوتی و رخصت ضعفی
رخصت، به دو نوع قوتی و ضعفی تقسیم میشود. رخصت قوتی، استراحتی ارادی و هدفمند است که برای آمادهسازی و تقویت توانمندیها انجام میشود، مانند استراحت ورزشکار پیش از مسابقه یا خواب کوتاه پیش از امتحان. این رخصت، چونان آرامش پیش از طوفان، سالک را برای ادامه مسیر سلوک آماده میکند.
در مقابل، رخصت ضعفی، نتیجه ضعف اعتقاد و سستی در اراده است. انسانی که به دلیل فقدان یقین، به رخصتها پناه میبرد، از ظرفیتهای خود بهره نمیگیرد و در مسیر سلوک متوقف میشود. درسگفتار با تمثیلاتی مانند استراحت موقت کاروان در منزل، این تمایز را روشن میکند.
درنگ: رخصت قوتی، استراحتی ارادی برای آمادهسازی است، در حالی که رخصت ضعفی، نشانه ضعف اعتقاد و سستی در سلوک است.
رخصت قوتی و تعادل در سلوک
سالک عارف باید میان کار و استراحت تعادل برقرار کند تا از خستگی روحی و جسمی جلوگیری شود. رخصت قوتی، ابزاری برای حفظ این تعادل است. برای مثال، ورزشکاری که پس از تمرین سنگین استراحت میکند، یا دانشجویی که پیش از امتحان خواب کوتاهی دارد، از رخصت قوتی برای تقویت توانمندیهای خود بهره میبرد.
درسگفتار تأکید میکند که رخصت قوتی، ارادی و هدفمند است و با رخصت ضعفی، که از سر سستی و بیارادگی است، تفاوت دارد. این تعادل، سالک را از خستگی روحی و جسمی حفظ کرده و او را برای ادامه مسیر سلوک آماده میکند.
درنگ: رخصت قوتی، تعادلی هدفمند برای حفظ توانمندیهای سالک است و او را برای ادامه سلوک آماده میکند.
بخش ششم: منزل و مقام در سلوک عرفانی
تفاوت منزل و مقام
منزل، محل نزول و استراحت موقت در مسیر سلوک است، در حالی که مقام، حالتی پایدار و تثبیتشده را نشان میدهد. «منازل السائرین»، بر حرکت و پویایی سالک تأکید دارد، در حالی که «مقامات العارفین» به مراحل نهایی و پایدار سلوک اشاره میکند. درسگفتار با اشاره به این تمایز، رغبت را به عنوان منزل اول، نقطه آغاز حرکت سالک در مسیر سلوک معرفی میکند.
منزل، چونان ایستگاهی است که سالک در آن توقف میکند تا نیروی خود را بازسازی کند و برای ادامه مسیر آماده شود. این توقف، اگر با رخصت قوتی همراه باشد، به تقویت سالک کمک میکند، اما اگر به رخصت ضعفی منجر شود، او را از مسیر بازمیدارد.
درنگ: منزل، محل استراحت موقت برای ادامه سلوک است، در حالی که مقام، حالت پایدار و نهایی سالک را نشان میدهد.
بخش هفتم: نقد مدیریت ناکارآمد و بهرهوری
نقد عدم استفاده از منابع
درسگفتار با تمثیلاتی از زندگی روزمره، مانند ساعت خراب در مدرسه فیضیه، به نقد مدیریت ناکارآمد و عدم استفاده از منابع موجود میپردازد. این نقد، به صورت غیرمستقیم بر اهمیت بهرهوری و استفاده از ظرفیتها در سلوک و زندگی تأکید دارد. همانگونه که مدیریت ناکارآمد، منابع مادی را هدر میدهد، رخصتجویی نیز ظرفیتهای معنوی سالک را تباه میکند.
این تمثیل، سالک را به تأمل در استفاده بهینه از فرصتها و توانمندیهای خود در مسیر سلوک دعوت میکند. انسانی که از ظرفیتهای خود بهره نمیبرد، چونان کشاورزی است که زمین حاصلخیز خود را بایر میگذارد.
درنگ: بهرهوری و استفاده از ظرفیتها، در سلوک و زندگی، مانع از هدررفت منابع مادی و معنوی میشود.
جمعبندی
این نوشتار، با تحلیل درسگفتار جلسه ۲۰۸ از شرح «منازل السائرین» اثر خواجه عبدالله انصاری، به بررسی منزل اول سلوک، یعنی رغبت، و پیوند آن با یقین، عمل، و رخصت پرداخت. رغبت، به عنوان جرقه آغازین سلوک، سالک را به سوی یقین و عمل صالح هدایت میکند. یقین، ستون استوار عمل است که سالک را از سستی و رخصتجویی بازمیدارد. تمایز میان رخصت قوتی و رخصت ضعفی، یکی از نکات محوری این درسگفتار است که رخصت قوتی را به عنوان ابزاری برای آمادهسازی و تعادل در سلوک معرفی میکند. آیات قرآن کریم و روایات، بر اهمیت یقین، اراده، و بهرهگیری از ظرفیتهای انسانی تأکید دارند. دنیا، فرصتی برای کاشت بذر عمل صالح است و غفلت از این فرصت، زندگی برزخی را دشوارتر میکند.
با نظارت صادق خادمی
کوئیز
به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.
1. طبق درسگفتار استاد فرزانه قدس سره، جمع علم به چه معناست؟
2. در درسگفتار، چند مرتبه برای مقام جمع ذکر شده است؟
3. کدام یک از موارد زیر در درسگفتار به عنوان ویژگی جمع وجود بیان شده است؟
4. طبق درسگفتار، در جمع عين چه چیزی باقی میماند؟
5. در درسگفتار، رابطه جمع با توحید چگونه توصیف شده است؟
6. علم لدنی در درسگفتار به معنای علمی است که محتاج دلیل نیست، زیرا نفس معلوم جای دلیل را میگیرد.
7. در جمع وجود، سالک بهطور کامل از حق جدا میشود.
8. طبق درسگفتار، جمع عين به معنای فنا شدن همه اشارات و اعتبارات در ذات حق است.
9. در درسگفتار، نبوت بهعنوان ظهور ولایت معرفی شده است.
10. طبق درسگفتار، رجوع سالک در مقام جمع عين بعد و دوری از حق را به همراه دارد.
11. تفاوت اصلی بین جمع علم و جمع وجود چیست؟
12. چرا در درسگفتار گفته شده که علم لدنی محتاج دلیل نیست؟
13. مفهوم تلاشی در جمع عين چیست؟
14. چرا رجوع سالک در مقام جمع عين قرب میآورد؟
15. طبق درسگفتار، چرا مقایسه نبوت و ولایت نادرست است؟
پاسخنامه
1. تلاشی علوم سببی در علم لدنی
2. سه مرتبه
3. حذف اشاره و حکایت
4. عین حق بهتنهایی
5. جمع همسایه توحید است
6. درست
7. نادرست
8. درست
9. درست
10. نادرست
11. در جمع علم، نفس معلوم میشود اما موجود نیست، در حالی که در جمع وجود، نفس موجود میشود و اشاره و حکایت برداشته میشود.
12. زیرا در علم لدنی، نفس معلوم جای دلیل را میگیرد و خود مستقیماً آشکار است.
13. تلاشی در جمع عين به معنای فنا شدن همه اشارات و اعتبارات در ذات حق است.
14. زیرا سالک در این مقام با حق است و رجوعش به خلق با حفظ فی الله و بالله است.
15. زیرا نبوت ظهور ولایت است و مقایسه ظاهر و باطن معنا ندارد.