متن درس
رغبت الحال: تبیین مقام رغبت در سلوک عرفانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۰۹)
دیباچه
سلوک عرفانی، سفری است از خویشتن به سوی حق، که در آن، سالک با گذر از منازل و مقامات، وجود خویش را در پرتو انوار الهی صیقل میدهد. در این میان، مقام رغبت، به مثابه آتشی سوزان، دل سالک را به سوی معبود شعلهور میسازد. این کتاب، با الهام از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین درجه دوم رغبت، موسوم به «رغبت الحال»، در نظام عرفانی منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری میپردازد.
بخش نخست: درآمدی بر مقام رغبت
آغاز با نام حق
متن درسگفتار، با ذکر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، که چونان کلیدی معنوی، درهای حکمت را میگشاید، آغاز میشود. این عبارت، نه تنها نشانهای از تقدس موضوع است، بلکه دلالت بر توکل سالک به ذات اقدس الهی در سیر و سلوک دارد. رغبت، به عنوان یکی از مقامات بنیادین در نظام عرفانی خواجه عبدالله، در این متن، در درجه دوم خود، یعنی رغبت الحال، مورد بررسی قرار گرفته است.
تعریف رغبت و درجات آن
رغبت، اشتیاقی است درونی که سالک را به سوی حق سوق میدهد و او را از سستی و تردید بازمیدارد. این مقام، در سه درجه تبیین شده است: نخست، رغبت العلم، که در آن سالک با معرفت و آگاهی، گام در مسیر سلوک مینهد؛ دوم، رغبت الحال، که موضوع این درسگفتار است و سالک در آن، تمام توان خویش را در راه خدا بذل میکند؛ و سوم، رغبت الشهود، که به معرفت ذاتی و شهود حق منجر میشود. درجه دوم، که ارباب حال را در بر میگیرد، سالک را به منزلگاهی میرساند که در آن، مانند پروانهای عاشق، خود را در آتش عشق الهی میسوزاند.
درنگ: رغبت الحال، درجهای از سلوک است که سالک، با بذل کامل توان و همت خویش، جز مقصود الهی، هدفی را نمیجوید و از هرگونه سستی و تزلزل به دور میماند.
بخش دوم: تبیین رغبت الحال
ویژگیهای بنیادین رغبت الحال
در درجه دوم رغبت، سالک به مرحلهای میرسد که تمام مجهود خویش را بذل میکند، چنانکه هیچ توانی جز برای خدا باقی نمیماند (لا تَبْقَى مِنَ المَجْهُودِ إِلا مَبْذُولًا). همت او از هرگونه سستی و زبول پاک است (وَ لا تَدَعُ لِلْهِمَّةِ زَبُولًا) و جز مقصود الهی، هیچ هدفی را معمول نمیدارد (وَ لا تَتْرُكُ غَيْرَ المَقْصُودِ مَعْمُولًا). این ویژگیها، سالک را به مثابه شمعی فروزان میسازد که جز در راه حق نمیسوزد.
تفاوت رغبت و رخصت
در درجه نخست رغبت، سالک از رخصت، یعنی طلب اجازه برای سستی یا ترک عمل، به دور است. رخصت، نشانه ضعف اراده است که سالک را به بهانهجوییهایی نظیر خستگی یا عدم حال برای عبادات سوق میدهد. در مقابل، سالک راغب، با عزیمت و همت والا، از هرگونه تردید و سستی مبراست. مثالی طنزآمیز در متن، رخصت را به دانشآموزی تشبیه میکند که با بهانههایی چون نیاز به دستشویی، از درس میگریزد. این تمثیل، با زبانی ساده اما عمیق، تفاوت میان سالک راغب و افراد سستاراده را آشکار میسازد.
تشبیه پروانه و آتش
در رغبت الحال، سالک چون پروانهای است که خود را در آتش شمع معبود میافکند. این تشبیه، شدت اشتیاق و ایثار کامل سالک را نشان میدهد، که تمام وجود خویش را در راه خدا نثار میکند. او نه تنها از سوزاندن خویش باکی ندارد، بلکه این سوختن را راهی به سوی کمال میبیند. این حالت، سالک را به جایی میرساند که جز خدا، هیچ مقصودی برایش باقی نمیماند.
درنگ: سالک در رغبت الحال، مانند پروانهای است که با سوختن در آتش عشق الهی، به کمال میرسد و جز مقصود حق، هیچ را نمیبیند.
بخش سوم: بذل مجهود و ثبات در مقصود
بذل کامل توان
بذل مجهود، به معنای صرف تمام توان جسمانی، روانی و معنوی در راه خداست. سالک، هرچه در توان دارد، از قدرت، جهد و کوشش، در طبق اخلاص مینهد و هیچ را برای غیرمرحق ذخیره نمیکند. این بذل، نه از سر اجبار، بلکه از اشتیاقی درونی ناشی میشود که سالک را به فداکاری کامل سوق میدهد. او حتی از عذاب و سختیهای راه، که چون آتشی وجودش را در برمیگیرد، باکی ندارد، زیرا همتش در طلب مقصود، بر انفاس او قوت میبخشد.
ثبات و اخلاص
سالک در این درجه، از تلوّی (انحراف) و عدول از مقصود پرهیز میکند. او نه تنها به غیر مقصود اعتنا نمیکند، بلکه حتی هوس آن را به ذهن راه نمیدهد. این ثبات، نشانه اخلاص کامل اوست که جز حق تعالی، هیچ هدفی را در افق وجودش ترسیم نمیکند. متن، این حالت را به میزبانی تشبیه کرده که برای مهمان عزیز، تمام دارایی خود را سخاوتمندانه نثار میکند، بیآنکه چیزی را پنهان دارد یا با اکراه پذیرایی کند.
بذل اولیاء خدا
اولیای الهی، نمونههای اعلای رغبت الحال هستند. آنان، با قرائت مداوم قرآن کریم، اقامه نمازهای مستحب، و انجام اعمال خیر، تمام وجود خویش را وقف حق میکنند. این پیوستگی در عمل، چنان است که در لحظه مرگ، جز نعشی از آنها باقی نمیماند، که نشانهای است از بذل کامل. این بذل، نه از ضعف، بلکه از توانمندی و اقتدار معنوی ناشی میشود.
بخش چهارم: بذل در مقابل خودویرانگری
تمایز بذل و آسیب به خود
بذل در رغبت، از توانمندی و سلامت روانی و جسمانی سرچشمه میگیرد، نه از خودویرانگری یا بیماری. سالکی که به دلیل سلوک نادرست، به بیماری یا اختلال روانی گرفتار میشود. متن، با مثالی، بذل را به فردی تشبیه میکند که صد تومان دارد و آن را میبخشد، زیرا میداند میتواند دوباره آن را تأمین کند. این تمثیل، بر اهمیت تعادل در بذل تأکید دارد.
امام حسن (ع) و الگوی بذل
امام حسن (ع)، به عنوان نمونهای عینی، بارها زندگی خود را انفاق کردند، اما هرگز به فقر یا ناتوانی نیفتادند. این بذل، از توانمندی مادی و معنوی ایشان سرچشمه داشت. این ارجاع، الگویی حکیمانه برای سالکان ارائه میدهد که بذل باید از قدرت و اقتدار باشد، نه از ضعف.
خطر افراط و تفریط
سلوک نادرست یا مربی ناشایست، ممکن است سالک را به بیماری، دیوانگی یا انحراف بکشاند. این موارد، نه رغبت حقیقی، بلکه توهمات و گمراهیاند. متن، با اشاره به شرایط سخت زندگی در گذشته، مانند گرمای قم و نبود امکانات، تأکید میکند که انحرافات برخی سالکان، از عوامل محیطی ناشی شده، نه ذات عرفان. عرفان حقیقی، به توانمندی، صفا و قدرت میانجامد.
درنگ: بذل در رغبت، از توانمندی و سلامت سرچشمه میگیرد، نه از خودویرانگری. سلوک صحیح، سالک را به اقتدار و کمال میرساند، نه به گمراهی.
بخش پنجم: محدودیتها و افقهای رغبت الحال
محدودیت ظرف حال
ظرف حال، به دلیل وابستگی به احساسات، برد محدودی دارد. اگر رغبت الحال به ظرف شهود ارتقا نیابد، ممکن است به افول گراید. متن، با اشاره به حدیث مِدَادُ الْعُلَمَاءِ أَفْضَلُ مِنْ دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ, برتری مداد علما را بر خون شهدا، به دلیل تداوم اثر آن، تبیین میکند. خون شهدا، در ظرف حال محدود است، اما مداد علما، به مثابه جریانی بیپایان، به سستی ادامه مییابد.
انقلاب ۵۷ و نیاز به معرفت
متن، انقلاب ۵۷ را به حرکتی احساسی تشبیه میکند که برای تداوم، نیازمند تزریق فرهنگ معرفتی است. بدون این پیوند، حرکت انقلاب، مانند دمی که غليان میکند و آرام میشود، متوقف خواهد شد. فرهنگ معرفتی، به مثابه شارژری خودکار، انقلاب را به برد بلندی میرساند که خود را بینیاز از شارژ خارجی میسازد.
نقش فرهنگ در پیروزی
شعارهای احساسی، بدون تسلط بر بازار و فرهنگ، به پیروزی پایدار منجر نمیشوند. متن، با مثالی، نشان میدهد که تظاهرات احساسی، اگر با فرهنگسازی اقتصادی و اجتماعی همراه نباشد، در برابر قدرت بازار ناکام میماند. فرهنگ، کلید تسلط بر تمامی ابعاد زندگی، از بازار تا خانه و دانشگاه، است.
درنگ: رغبت الحال، برای تداوم، نیازمند ارتقا به ظرف شهود و تزریق فرهنگ معرفتی است، تا از افول و محدودیت در امان بماند.
بخش ششم: جمعبندی و خاتمه
رغبت الحال، منزلگاهی است که در آن، سالک، با بذل کامل توان و همت خویش، خود را در آتش عشق الهی میسوزاند و جز مقصود حق را، هیچ را نمیجوید. این درجه، با ثبات در مقصود، اخلاص کامل و دوری از سستی، سالک را به کمال نزدیکتر میدارد. با این حال،، ظرف حال، به دلیل وابستگی به احساسات، نیازمند ارتقا به ظرف شهود است تا از افول در امان بماند. حدیث مداد علما و دمای شهدا، برتری معرفت و تداوم اثر آن را بر عمل احساسی نشان میدهد. ارجاع به انقلاب ۵۷، ضرورت پیوند احساسات را با فرهنگ معرفتی تبیین میکند.
در پایان، دعای اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدّدٍ,، بهعنوان ختمی معنوی، بر پیوند این سلوک با معنویت شیعی تأکید میورزد.
با نظارت صادق خادمی