متن درس
کتاب منازل السائرین: مرتبه دوم حرمت کلام الهی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 226)
دیباچه
منازل السائرین، اثری عرفانی و عمیق از خواجه عبدالله انصاری، راهنمای سالکان طریق حقیقت است که در آن، مراحل سلوک الیالله با بیانی موجز و ژرف تبیین شده است. شرح این اثر در درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، بهویژه در جلسه 226، به موضوع مرتبه دوم حرمت کلام الهی میپردازد. این مرتبه، بر اجرای خبر (کلام خدا و رسول) بر ظاهر آن تأکید دارد و از هرگونه تاویل، توجیه یا تأسف در فهم کلام الهی نهی میکند.
بخش نخست: مفهومشناسی حرمت کلام الهی
مرتبه دوم حرمت: اجرای خبر بر ظاهر
حرمت کلام الهی در مرتبه دوم، به معنای پذیرش و اجرای کلام خدا و رسول بر معنای ظاهری و متبادر آن تعریف میشود. این مرتبه، سالک را به پایبندی به معنای اولیه کلام الهی، بدون دخالت ذهنیت شخصی یا تحمیل معانی غیرمتبادر، ملزم میسازد. «خبر» در اینجا، به کلام الهی (قرآن کریم) و سنت (روایات معصومین) اشاره دارد. اجرای خبر بر ظاهر، مانند حفظ گوهری گرانبها در خزانهای بلورین است که هرگونه دستکاری در آن، از درخشش و اصالتش میکاهد.
درنگ: حرمت کلام الهی در مرتبه دوم، در پایبندی به معنای متبادر و اولیه کلام نهفته است، مانند حفظ آیینهای که حقیقت را بیغبار منعکس میکند. |
برای نمونه، وقتی قرآن کریم میفرماید «ماء» (آب)، معنای متبادر آن آب مادی است، نه حیات، مروارید یا هر معنای تمثیلی دیگر. این اصل، از هرگونه تحریف معنوی کلام جلوگیری میکند و بر اصالت و خلوص کلام الهی تأکید دارد.
نهی از تاویل و توجیه کلام الهی
مرتبه دوم حرمت، به صراحت از تاویل، توجیه، تصرف یا کشاندن کلام الهی به معانی باطنی نهی میکند. تاویل در اینجا، به معنای انتقال معنای ظاهری به معنای غیرمتبادر است که میتواند به تحریف کلام منجر شود. توجیه نیز، افزودن تفسیرهای شخصی یا مصلحتاندیشانه به کلام است، مانند نقاشیای که بر بوم اصیل کلام، رنگهای بیگانه میافزاید. کلام الهی باید همانگونه که نازل شده، پذیرفته شود، مانند جویباری زلال که هرگونه تغییر در مسیرش، از شفافیتش میکاهد.
درنگ: نهی از تاویل و توجیه، مانند حفظ کلام الهی از غبار ذهنیتهای بشری است که اصالت آن را خدشهدار میسازد. |
برای مثال، وقتی قرآن کریم میفرماید «نار» (آتش)، نباید آن را به آتش عذاب یا معانی تمثیلی تأویل کرد، مگر اینکه قرینهای عقلانی یا برهانی وجود داشته باشد. این اصل، کلام الهی را از دخالتهای ذهنی مصون میدارد.
حفظ ظاهر کلام به مثابه حرمت قرآن کریم
حرمت قرآن کریم در این است که کلام الهی به همان صورتی که نازل شده، خوانده و فهمیده شود، نه اینکه با تغییر، تاویل یا توجیه، از معنای ظاهری خود دور گردد. قرآن کریم، چونان کتابی آسمانی است که هر واژهاش، نوری برای هدایت است و هرگونه دستکاری در ظاهر آن، مانند خاموش کردن چراغی در ظلمت است. این اصل، بر خودبسندگی کلام الهی تأکید دارد و از تحریف معنوی آن جلوگیری میکند.
برای نمونه، آیه شریفه ﴿وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ﴾ (بقره: 35، : «و گفتیم: ای آدم، تو و همسرت در بهشت سکنی گزینید»)، باید به معنای ظاهری اقامت در بهشت فهمیده شود، نه به معانی تمثیلی مانند بهشت عقلانی.
بخش دوم: اصول تعامل با کلام الهی
تبعیت از بیان الهی در برابر ذهنیت شخصی
حرمت کلام الهی در این است که بیان خدا و رسول به همان صورتی که ارائه شده، پذیرفته شود، نه اینکه با ذهنیت شخصی اندازهگیری یا معنا گردد. ذهن انسان، مانند ظرفی محدود است که نمیتواند عظمت بیکران کلام الهی را در خود جای دهد. تحمیل ذهنیت شخصی بر کلام، مانند تلاش برای گنجاندن اقیانوسی در کوزهای است که به شکست میانجامد.
درنگ: تبعیت از بیان الهی، مانند سیر در مسیری است که پروردگار با چراغ کلامش روشن ساخته، و هر انحراف از آن، سالک را به تاریکی میکشاند. |
برای مثال، آیه شریفه ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾ (قدر: 1، : «ما آن [قرآن] را در شب قدر نازل کردیم»)، باید به معنای نزول در شب قدر فهمیده شود، نه به نزول باطنی یا تجلیات عرفانی، مگر با قرینهای عقلانی.
قرآن کریم به عنوان امام و پیشرو
قرآن کریم باید به عنوان امام و پیشرو در هدایت باشد، نه اینکه انسان آن را به دنبال ذهنیت خود بکشاند. این اصل، مانند سیر کاروانی است که باید به دنبال راهبر الهی حرکت کند، نه اینکه راهبر را به مسیر دلخواه خود بکشاند. انسان موظف است تابع قرآن کریم باشد، نه اینکه آن را ابزار توجیه عقاید شخصی سازد.
برای نمونه، آیه شریفه ﴿جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ (بقره: 25، : «باغهایی که از زیر [درختان] آن جویها روان است»)، باید به معنای ظاهری بهشت مادی فهمیده شود، نه به معانی تمثیلی مانند علم یا نور.
معنای متبادر به عنوان معیار فهم
معنای متبادر از لفظ، معیار اصلی فهم کلام الهی است. این معنا، مانند اولین پرتوی نور است که از واژه به ذهن میتابد و برای عموم مردم قابل فهم است. قرآن کریم به «لسان عموم» نازل شده، یعنی برای فهم عمومی، نه صرفاً نخبگان. این اصل، فهم کلام الهی را از پیچیدگیهای غیرضروری مصون میدارد.
درنگ: معنای متبادر، مانند کلیدی است که قفل فهم کلام الهی را برای عموم مردم میگشاید، بدون نیاز به پیچیدگیهای تأویلی. |
برای مثال، واژه «ماء» در قرآن کریم، به معنای آب مادی است، نه حیات یا مروارید. این رویکرد، فهم قرآن کریم را برای جامعه ممکن میسازد.
بخش سوم: موانع فهم صحیح کلام الهی
نهی از تأسف در فهم کلام الهی
تأسف در فهم کلام الهی، به معنای انحراف از مسیر صحیح و تحمل مشقت در پیمودن راه غیرواقعی است. این انحراف، مانند گام برداشتن بر تیغهای تیز است که به جای هدایت، به زخم و گمراهی میانجامد. کلام الهی نباید به گونهای معنا شود که به اسف (خطا و غیرواقعی بودن) منجر گردد.
برای نمونه، تأویل «نار» (آتش) به معنای عذاب باطنی، در حالی که معنای ظاهری آن آتش مادی است، نوعی تأسف است که از مسیر صحیح فهم کلام دور میشود.
نهی از تحمیل معانی خلاف ظاهر
کلام الهی نباید به معانی خلاف ظاهر حمل شود. بحث و تحقیق درباره آیات نباید به تأسف یا معنای غیرواقعی منجر گردد. این اصل، مانند حفظ ساحل امن کلام الهی است که هرگونه موج توفانی تأویلهای غیرمتبادر، آن را تهدید میکند.
برای مثال، آیه شریفه ﴿وَعَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى﴾ (اعراف: 54، : «و بر عرش استوا کرد»)، نباید به معنای نشستن فیزیکی خدا تأویل شود، زیرا با برهان عقلانی (تنزیه خدا از جسم) سازگار نیست.
تأسف به عنوان حرکت در مسیر غیرصحیح
تأسف، به معنای حرکت در مسیری غیرطبیعی و غیرصحیح است، مانند راه رفتن در جادهای ناهموار که به مشقت و خطا میانجامد. این تعریف، تأسف را به عنوان انحرافی معنوی در فهم کلام الهی تبیین میکند.
برای نمونه، تأویل آیه شریفه ﴿فِي جُزُوعِ النَّخْلِ﴾ (مریم: 23، : «در ساقههای نخل») به معنای «على جزوع النخل» (بر ساقههای نخل)، نوعی تأسف است که معنای ظاهری آیه را تغییر میدهد.
بخش چهارم: چارچوبهای فهم صحیح کلام الهی
نهی از تکلف در تاویل
تکلف در تاویل، به معنای تلاش غیرطبیعی برای یافتن معانی باطنی یا غیرمتبادر برای کلام الهی است. این کار، مانند دوختن جامهای غیرمتناسب بر پیکر کلام الهی است که از زیبایی و اصالت آن میکاهد.
درنگ: نهی از تکلف در تاویل، مانند حفظ کلام الهی از زینتهای کاذب است که حقیقت آن را پنهان میسازد. |
برای مثال، تأویل آیه شریفه ﴿جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ به معنای علم یا نور، نوعی تکلف است که حرمت کلام را نقض میکند.
حفظ حرمت کلام از طریق عمل به ظاهر
حرمت کلام الهی در عمل به ظاهر آن حفظ میشود. اگر خداوند معنای باطنی را مراد کرده بود، آن را صراحتاً بیان میکرد. این اصل، مانند پایبندی به نقشهای است که معمار الهی برای هدایت بشر ترسیم کرده است.
برای نمونه، وقتی قرآن کریم میفرماید ﴿وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى﴾ (اسراء: 72، : «و هر که در این [جهان] کور باشد، در آخرت [نیز] کور است»)، نباید آن را به معنای کوری ظاهری فهمید، زیرا با عدالت الهی سازگار نیست.
خطر تاویل در تخریب ظاهر و باطن کلام
تاویل غیرضروری، ظاهر کلام را تخریب میکند و باطن آن را نیز بیاعتبار میسازد، مانند خط زدن سندی رسمی که اعتبار آن را از بین میبرد. این اصل، بر اهمیت حفظ ظاهر کلام به عنوان پایه اعتبار آن تأکید دارد.
برای مثال، اگر آیه شریفه ﴿وَعَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى﴾ به معنای جسمانگاری خدا تأویل شود، هم ظاهر آیه تخریب میشود و هم معنای باطنی آن (عظمت الهی) از دست میرود.
بخش پنجم: هشدارهای پیامبر (ص) و اصول ایمان به کلام الهی
هشدار پیامبر (ص) درباره تفسیر به رأی
پیامبر اکرم (ص) فرمودهاند: هرکس قرآن کریم را به رأی خود تفسیر کند، جایگاهش در آتش خواهد بود. این هشدار، مانند زنگ بیداری است که سالک را از خطر تحمیل نظرات شخصی بر کلام الهی برحذر میدارد.
درنگ: هشدار پیامبر (ص) درباره تفسیر به رأی، مانند نگهبانی است که از حریم کلام الهی در برابر دستبردهای ذهنی محافظت میکند. |
برای نمونه، تأویل آیه شریفه ﴿فِي جُزُوعِ النَّخْلِ﴾ به «على جزوع النخل»، نوعی تفسیر به رأی است که از معنای ظاهری آیه دور میشود.
ایمان به آیات به همان صورت واردشده
در مرتبه دوم حرمت، باید به آیات الهی ایمان آورد به همان صورتی که وارد شدهاند، بدون ادعای ادراک معانی ورای فهم عامه. این ایمان، مانند تسلیم در برابر نوری است که از آسمان هدایت تابیده است.
برای مثال، آیه شریفه ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾ باید به نزول قرآن کریم در شب قدر ایمان آورد، نه به نزول باطنی.
پرهیز از افراط و تفریط در فهم کلام
فهم کلام الهی نباید به افراط (تأویلهای باطنی) یا تفریط (جمود بر ظاهر غیرمعقول) منجر شود. این اصل، مانند حفظ تعادل در راه رفتن بر صراط مستقیم است که هر انحرافی، سالک را به پرتگاه میکشاند.
برای نمونه، تأویل «عصر» به «فشار» (افراط) یا فهم آیه شریفه ﴿وَعَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى﴾ به معنای نشستن فیزیکی خدا (تفریط)، هر دو حرمت کلام را نقض میکنند.
بخش ششم: نقش برهان در فهم کلام الهی
نقش برهان در فهم آیات غیرمعقول
وقتی ظاهر آیه غیرمعقول باشد، برهان عقلانی مانع عمل به ظاهر میشود. در این موارد، باید به معنای معقول و سازگار با عدالت الهی عمل کرد. برهان، مانند مشعلی است که در تاریکی ظواهر غیرمعقول، مسیر حقیقت را روشن میسازد.
درنگ: برهان عقلانی، مانند کلیدی است که درهای فهم آیات غیرمعقول را میگشاید، بدون آنکه حرمت کلام الهی را خدشهدار سازد. |
برای مثال، در آیه شریفه ﴿وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى﴾، ظاهر آیه (کوری ظاهری) با عدالت الهی سازگار نیست. برهان عقلانی نشان میدهد که مراد، کوری باطنی (جهل یا گناه) است.
معقولیت ظاهر به عنوان معیار عمل
اگر ظاهر آیه معقول باشد، باید به آن عمل شود. اما اگر ظاهر غیرمعقول باشد، برهان عقلانی معنای صحیح را تعیین میکند. این اصل، مانند ترازویی است که وزن حقیقت را در برابر ظواهر میسنجد.
برای نمونه، آیه شریفه ﴾إنّا أنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾ ظاهر معقولی دارد و باید به همان معنا عمل شود. اما در آیه شریفه ﴾وَعَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى﴾، ظاهر غیرمعقول است و باید به معنای عظمت الهی فهمیده شود.
تفاوت کوری ظاهری و باطنی
کوری باطنی (جهل یا گناه) شدیدتر از کوری ظاهری است. آیاتی که به کوری اشاره دارند، معمولاً به کوری باطنی دلالت میکنند. این اصل، مانند تفکیک نور از ظلمت است که حقیقت را از ظاهر جدا میسازد.
برای مثال، در آیه شریفه ﴾وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى﴾، قرینه «وَأَضَلُّ سَبِيلًا» نشان میدهد که مراد، کوری باطنی است، زیرا کوری ظاهری با گمراهی شدید سازگار نیست.
جمعبندی
مرتبه دوم حرمت کلام الهی، بر اجرای خبر بر ظاهر، پرهیز از تاویل، توجیه و تأسف، و ایمان به آیات به همان صورت واردشده تأکید دارد. این مرتبه، مانند حفظ گنجی آسمانی است که هر دستکاری در آن، از ارزشش میکاهد. قرآن کریم، به عنوان امام و پیشرو، باید مرجع هدایت باشد و انسانها تابع آن، نه اینکه کلام الهی را تابع ذهنیت خود سازند. برهان عقلانی، در مواردی که ظاهر غیرمعقول است، معنای صحیح را تعیین میکند و از جمود یا تأویلی غیرضروری جلوگیری مینماید. این اصول، چارچوبی علمی و عرفانی برای تعامل با کلام الهی ارائه میدهند که هم قداست آن را حفظ میکند و هم فهم آن را برای عموم ممکن میسازد.
با نظارت صادق خادمی |