متن درس
کتاب منازل السائرین: مرتبه سوم حرمت کلام الهی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 231)
دیباچه
کتاب «منازل السائرین» اثر خواجه عبدالله انصاری، چونان چراغی فروزان در مسیر سلوک عرفانی میدرخشد و مراحل و مقامات سالکان طریق حقیقت را با بیانی ژرف و موجز تبیین میکند. در درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، بهویژه در جلسه 231، مرتبه سوم حرمت کلام الهی، یعنی «صَیانَةُ الشّهود»، با دقتی عالمانه و عرفانی تشریح شده است. این مرتبه، اوج سلوک سالک را در رؤیت حقیقت الهی و فنای همه موهومات در وجه حق نشان میدهد.
بخش نخست: مفهومشناسی مراتب حرمت در سلوک عرفانی
مراتب سهگانه حرمت کلام الهی
حرمت کلام الهی، به عنوان یکی از مقامات کلیدی در سلوک عرفانی، در سه مرتبه صَیانَةُ الإنبساط، صَیانَةُ السّرور و صَیانَةُ الشّهود تبیین میشود. این مراتب، مانند پلههای نردبانی آسمانی، سالک را از توجه به معنای ظاهری حقیقت به رؤیت باطنی آن هدایت میکنند. مرتبه نخست، صیانت انبساط، به شادی و گشایش درونی سالک در مواجهه با حقیقت اشاره دارد. مرتبه دوم، صیانت سرور، به حفظ این شادی معنوی از غفلت و خودبینی تأکید میکند. اما مرتبه سوم، صیانت شهود، اوج این سیر است که سالک در آن به رؤیت حقیقت الهی میرسد و جز حق، هیچ چیز نمیبیند.
درنگ: مراتب حرمت کلام الهی، مانند نردبانی است که سالک را از انبساط ظاهری به سرور معنوی و سرانجام به شهود حقیقت الهی رهنمون میسازد. |
این مراتب، به ترتیب، نشاندهنده تکامل تدریجی سالک در مسیر سلوک هستند. انبساط، چونان گشایش درونی است که قلب سالک را برای دریافت نور حقیقت آماده میسازد؛ سرور، مانند شکوفایی گلی است که در این گشایش به بار مینشیند؛ و شهود، چونان رؤیت خورشید حقیقت است که همه سایههای موهوم را در خود محو میکند.
تمایز انبساط و سرور از شهود
انبساط و سرور، به عنوان مراحل مقدماتی، به معنای باطنی حقیقت توجه دارند، نه رؤیت مستقیم آن. انبساط، گشایش درونی است که سالک را از تنگنای نفس به سوی وسعت حقیقت هدایت میکند. سرور، شادی معنوی ناشی از این گشایش است که باید از غفلت و خودبینی مصون بماند. اما شهود، مرحلهای است که سالک حقیقت را نه به صورت مفهومی، بلکه به صورت رؤیت باطنی مشاهده میکند. این تمایز، مانند تفاوت میان شنیدن وصف گلی، لمس عطر آن و سرانجام دیدن زیباییاش با چشم دل است.
شارح کتاب، در تفسیر مرتبه دوم (صَیانَةُ السّرور)، بهاشتباه از اصطلاح «اهل المشاهدة» (اهل مشاهده) استفاده کرده است، در حالی که باید «اهل المعنى» (اهل معنا) به کار میرفت. این خطا، به خلط میان مراحل معنا و شهود منجر شده است. در مرتبه سرور، سالک هنوز در مرحله توجه به معنا است و به رؤیت حقیقت نرسیده است. این تمایز، مانند حفظ نظم در نقشهای است که مسیر سلوک را از آشوب ذهنی مصون میدارد.
درنگ: انبساط و سرور، مانند مقدمات شکوفایی گل حقیقتاند، اما شهود، رؤیت مستقیم آن گل در باغ وجود است. |
اشکال شارح در تفسیر مراتب
شارح در تفسیر مرتبه دوم، بهاشتباه صیانت سرور را به شهود نسبت داده و گفته است: «فَإِنَّ أَهْلَ الْمَشَاهَدَةِ يَغْلِبُهُمُ السُّرُورُ وَالْفَرَحُ الشَّدِيدُ» (اهل مشاهده را سرور و فرح شدید غالب میشود). این خطا، از عدم دقت در تمایز میان معنا و شهود ناشی شده است. در مرتبه سرور، سالک هنوز در مرحله معنا است و به رؤیت حقیقت نرسیده است. اصلاح این خطا، مانند صیقل دادن آینهای است که حقیقت را بدون غبار انعکاس میدهد. عبارت صحیح، «فَإِنَّ أَهْلَ الْمَعْنَى يَغْلِبُهُمُ السُّرُورُ وَالْفَرَحُ الشَدِيدُ» است، زیرا سالک در این مرتبه، در معنا غوطهور است، نه در شهود.
این اصلاح، بر اهمیت رویکرد علمی و کلاسیک در عرفان تأکید دارد. عرفان منطقی، مانند بنایی است که هر آجر آن با دقت و نظم چیده شده تا از فروپاشی معنا جلوگیری کند.
بخش دوم: صیانت شهود و ویژگیهای آن
مفهوم صَیانَةُ الشّهود
صیانت شهود، به معنای حفظ شهود حقیقت الهی از هرگونه معارضه است. در این مقام، سالک جز مشهود (حق) چیزی نمیبیند و به هیچ سبب یا واسطهای جز حق تعلق خاطر ندارد. این مقام، مانند رؤیت خورشید در آسمانی صاف است که هیچ ابری مانع درخشش آن نمیشود. عبارت «لَا يَرَى الشَّاهِدُ غَيْرَ مَشْهُودِهِ» نشاندهنده این است که سالک در این مرتبه، همه چیز را به عنوان مظهر حق میبیند و از دیدن غیر مشهود (موهومات) اجتناب میکند.
درنگ: صیانت شهود، مانند حفظ آینه قلب از غبار موهومات است تا تنها نور حقیقت در آن منعکس شود. |
این مقام، با آیه شریفه ﴿كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ﴾ (قصص: ۸۸، : «هر چیزی جز وجه او نابودشدنی است») همخوانی دارد، زیرا همه چیز جز وجه الهی فانی است و سالک در شهود، تنها این وجه را مشاهده میکند.
نقد دیدگاه کور خلقی
برخی عرفا، شهود حق را به معنای «کور خلقی» (ندیدن خلق) دانستهاند، اما این دیدگاه نادرست است. شهود حق، به معنای دیدن خلق به عنوان مظهر حق است، نه نفی کامل خلق. کور خلقی، مانند بستن چشم بر آیینههای الهی است که حقیقت را منعکس میکنند. اگر سالک خلق را نبیند، در واقع فعل الهی را نادیده گرفته است، زیرا خلق، مظهر فعل حق است. این نقد، مانند اصلاح مسیری است که سالک را از پرتگاه دوگانگی به سوی وحدت وجود هدایت میکند.
این دیدگاه با آیه شریفه ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ﴾ (فصلت: ۵۳، : «بهزودی آیات خود را در آفاق و در نفوسشان به آنها نشان خواهیم داد») همخوانی دارد، زیرا خلق و نفس، آیات الهیاند و ندیدن آنها، نقص در شهود است.
درنگ: شهود حق، مانند دیدن خورشید در آیینههای خلق است، نه بستن چشم بر این آیینهها. |
فنای موهومات در حقیقت
در مقام شهود، سالک باید از دیدن غیر مشهود (موهومات) اجتناب کند. فنای کل در حقیقت، به معنای فنای موهومات است، نه نفی مظاهر حق. موهومات، مانند سایههایی هستند که در برابر نور حقیقت رنگ میبازند. وقتی حقیقت آشکار میشود، موهومات محو میگردند و سالک تنها مشهود و مشهودِ مشهود (مظاهر حق) را میبیند.
این مفهوم، مانند پاک کردن غبار از آینهای است که تنها چهره حقیقت را نشان میدهد. عبارت «لِفَنَاءِ الْمَوْهُومِ فِي الْحَقِيقَةِ» به جای «لِفَنَاءِ الْكُلِّ فِي الْحَقِيقَةِ» صحیحتر است، زیرا کل (مظاهر حق) فانی نیست، بلکه موهومات (نفسیت و غیریت) در حقیقت محو میشوند.
بخش سوم: اصول تعامل با مظاهر در مقام شهود
شکر مظهر و ادب عرفانی
شکر مظهر، یعنی قدردانی از کسی که خیر یا کمکی به سالک میرساند، لازم است، زیرا مظهر، نماینده حق است. رد احسان مظهر، مانند نادیده گرفتن سفیر الهی است که به شرک منجر میشود. این اصل، با حدیث «لَا يَرُدُّ الْإِحْسَانَ إِلَّا الْحِمَارُ» (احسان را جز الاغ رد نمیکند) همخوانی دارد. شکر مظهر، مانند ارج نهادن به آیینهای است که نور حق را منعکس میکند.
درنگ: شکر مظهر، مانند ارج نهادن به سفیر الهی است که خیر را از جانب حق به سالک میرساند. |
برای نمونه، اگر کسی به سالک کمکی کند، نباید با بیادبی گفت: «چشمت کور، وظیفهات بود!» بلکه باید با ادب عرفانی گفت: «از تو که مظهر حق هستی، سپاسگزارم.» این ادب، نشانه توحید و درک صحیح مظهر است.
ماجرای ابراهیم و «بک لا»
حضرت ابراهیم علیهالسلام در مقام شهود، به مظاهری چون جبرئیل گفت: «بک لا» (به تو نیازی ندارم)، زیرا مستقیماً حق را مشاهده میکرد. این رفتار، مانند گفتوگوی عاشقی است که در حضور معشوق، نیازی به واسطه نمیبیند. در مقام ظاهر (حق)، مظهر ظهور نمییابد، اما در مقام مظهر، ظاهر از طریق مظهر متجلی میشود.
این مقام، با آیه شریفه ﴿إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَىٰ﴾ (طه: ۴۶، : «من با شما هستم، میشنوم و میبینم») همخوانی دارد، زیرا ابراهیم در حضور الهی، نیازی به واسطه نداشت.
درنگ: «بک لا»ی ابراهیم، مانند اعلام حضور در محضر حق است که نیازی به واسطه را نفی میکند. |
تفاوت مظهر و ظاهر در شهود
در مقام ظاهر (حق)، مظهر ظهور نمییابد، زیرا حق خود حاضر است. اما در مقام مظهر، حق از طریق مظهر متجلی میشود. این تمایز، مانند تفاوت میان دیدن خورشید در آسمان و مشاهده انعکاس آن در آیینه است. سالک در مقام شهود، باید مظهر را به عنوان تجلی حق ببیند، نه به عنوان موجودی مستقل.
رد مظهر به عنوان غیر خدا، شرک است، زیرا مظهر، ظهور حق است. این اصل، مانند حفظ نظم در کاروانی است که به سوی مقصد الهی حرکت میکند و هر ایستگاه آن، نشانهای از حق است.
بخش چهارم: حفظ شهود از معارضه
معارضه و بطلان شهود
صیانت شهود، مستلزم حفظ آن از هرگونه معارضه است. معارضه، به معنای دیدن غیر خدا (نفسیت یا غیریت) است که شهود را باطل میکند. اگر سالک دو چیز (حق و غیر حق) ببیند، در واقع هیچ چیز ندیده است، زیرا حقیقت یگانه است. این اصل، با آیه شریفه ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ﴾ (شوری: ۱۱، : «هیچ چیز مانند او نیست») همخوانی دارد.
درنگ: معارضه، مانند غباری است که آینه شهود را تیره میکند و سالک را از رؤیت حقیقت محروم میسازد. |
سالک باید شهود خود را از تعلق به اسباب، نفسیت یا غیریت حفظ کند، مانند نگهبانی که از گنج حقیقت در برابر دستبردهای ذهنی محافظت میکند.
نقش اسباب در مقام شهود
سالک در مقام شهود، نباید به اسباب ظاهری تعلق خاطر پیدا کند، بلکه باید به مسببالاسباب (حق) متمرکز شود. این اصل، مانند سیر در رودخانهای است که همه امواج آن به سوی اقیانوس حقیقت جاری است. تعلق به اسباب، مانند چسبیدن به شاخهای در میانه رود است که سالک را از رسیدن به مقصد بازمیدارد.
این مفهوم، با آیه شریفه ﴿وَمَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ (نحل: ۵۳، : «هر نعمتی که به شما رسیده، از جانب خداست») همخوانی دارد، زیرا همه نعمتها و اسباب از حق سرچشمه میگیرند.
رویکرد سالک به خیر و شر
سالک در مقام شهود، خیر و شر را به عنوان مظهر الهی میبیند و از شادی یا اندوه نسبت به آنها پرهیز میکند. این دیدگاه، مانند نگاه به امواج رودخانهای است که چه خروشان و چه آرام، همه به سوی اقیانوس حقیقت جاریاند. آیه شریفه ﴿لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ﴾ (حدید: ۲۳، : «تا بر آنچه از دستتان رفت تأسف نخورید و به آنچه به شما داده شد شادمان نشوید») بر این اصل تأکید دارد.
برای نمونه، اگر دشمنی به سالک آسیب رساند، او خوشحال میشود، زیرا این آسیب، مانند آشغالهایی است که پیش از آمدن آب صاف در رودخانه جاری میشود. اما وقتی خیر و نعمت میرسد، سالک نگران مکر الهی است، مانند کسی که در آب صاف، مراقب گردابهای پنهان است.
درنگ: خیر و شر، مانند امواجیاند که در رودخانه حقیقت به سوی حق جاریاند و سالک تنها به مبدأ آنها نظر دارد. |
بخش پنجم: هدايت الهی و نقش سالک
هدايت تنها از جانب خداست
هدايت، تنها از جانب خداست و سالک نباید خود را در آن دخیل بداند. عبارت «وَاللَّهُ الْهَادِي» (خداوند هدایتکننده است) نشاندهنده این است که همه هدایتها از حق سرچشمه میگیرد. این اصل، مانند تسلیم شدن به جریان رودخانهای است که تنها ناخدای الهی آن را هدایت میکند.
این مفهوم، با آیه شریفه ﴿إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ﴾ (قصص: ۵۶، : «تو نمیتوانی هر که را دوست داشتی هدایت کنی») همخوانی دارد، زیرا هدایت، تنها در اختیار خداست.
درنگ: هدايت، مانند نوری است که تنها از خورشید الهی میتابد و سالک تنها بازتابدهنده آن است. |
پرهیز از خودبینی در شهود
سالک نباید شهود خود را به طاعت یا عبادت خود نسبت دهد، زیرا این خودبینی، مانند غباری است که آینه قلب را تیره میکند. اگر سالک بگوید: «من با عبادتم به این مقام رسیدم»، به شرک گرفتار شده است، زیرا همه مقامات، موهبتی الهیاند، مانند گنجی که از خزانه الهی عطا شده است.
برای نمونه، اگر کسی بگوید: «من با زحمت خود به این مقام رسیدم»، مانند کسی است که گنجی را به خود نسبت دهد، در حالی که تنها امانتدار آن است.
جمعبندی
مرتبه سوم حرمت کلام الهی، یعنی صیانت شهود، اوج سلوک عرفانی است که سالک در آن به رؤیت حقیقت الهی میرسد و جز حق چیزی نمیبیند. این مقام، مستلزم فنای موهومات (نفسیت و غیریت) در حقیقت و دیدن خلق به عنوان مظهر حق است. نقد شارح در خلط معنا و شهود، بر اهمیت رویکرد علمی و کلاسیک در عرفان تأکید دارد. سالک باید از تعلق به اسباب و خودبینی پرهیز کند و خیر و شر را به عنوان مظهر الهی ببیند. شکر مظهر، نشانه توحید و ادب عرفانی است، و هدايت، تنها از جانب خداست. این اصول، مانند نقشهای آسمانی، سالک را به سوی مقصد حقیقت هدایت میکنند و از انحرافات ذهنی مصون میدارند.
با نظارت صادق خادمی |