در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 234

متن درس





منازل السائرین: مرتبه دوم اخلاص و خجالت از عمل

منازل السائرین: مرتبه دوم اخلاص و خجالت از عمل

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۳۴)

دیباچه

کتاب منازل السائرین، اثر عرفانی و بی‌بدیل خواجه عبدالله انصاری، چونان مشعلی فروزان، مسیر سلوک عارفان و سالکان طریق حقیقت را روشن می‌سازد. این اثر، با تبیین مراتب سلوک، راهنمایی دقیق و ژرف برای دستیابی به مقامات معنوی ارائه می‌دهد. در این بخش، که برگرفته از درس‌گفتار جلسه ۲۳۴ (مورخ ۱۲/۱۱/۱۳۸۶) است، مرتبه دوم اخلاص با محوریت «الخجل من العمل مع بذل المجهود» مورد بررسی قرار می‌گیرد. این مرتبه، سالک را به خجالت از نقص عمل، شهود فعل به دست خداوند، و نسبت دادن توفیق به جود بی‌حساب الهی دعوت می‌کند.

بخش نخست: تبیین مرتبه دوم اخلاص

مفهوم اخلاص و مراتب آن

اخلاص، پاکسازی عمل از هرگونه غیر خدا، جوهره سلوک عرفانی است. این مقام، سالک را به انجام عمل برای خداوند و خالی از ریا، خودبینی و طلب پاداش دعوت می‌کند. اخلاص دارای سه مرتبه است که مرتبه دوم آن، «الخجل من العمل مع بذل المجهود»، بر خجالت از نقص عمل، شهود فعل به دست خداوند، و نسبت دادن توفیق به جود الهی تأکید دارد. این مرتبه، سالک را به فروتنی در برابر عظمت الهی و آگاهی به نقص نفس خویش فرا می‌خواند.

درنگ: اخلاص، چونان گوهری است که در صدف قلب سالک می‌درخشد و مرتبه دوم آن، با خجالت از نقص عمل، چونان آیینه‌ای است که عظمت خدا و ناچیز بودن نفس را نمایان می‌سازد.

مرتبه دوم اخلاص، سالک را به آگاهی از نقص عمل خویش هدایت می‌کند. این خجالت، نه از سر یأس، بلکه از معرفت به عظمت الهی و ناتوانی نفس در برابر آن است. سالک، با وجود به‌کارگیری نهایت تلاش، عمل خود را در برابر کمال الهی ناچیز می‌بیند و از آن شرمنده می‌شود.

چالش‌های عمل در مسیر اخلاص

یکی از پیچیدگی‌های اخلاص، پارادوکس عمل است. عمل نکردن، به فسق و گناه منجر می‌شود، در حالی که عمل کردن، اگر با معرفت همراه نباشد، به ریا و خودبینی آلوده می‌گردد. ارزش عمل، نه در کمیت آن، بلکه در معرفتی است که آن را همراهی می‌کند. معرفت، چونان کلید گنج اخلاص، عمل را از آلودگی‌های نفسانی حفظ می‌کند.

برای مثال، نماز بدون معرفت، مانند دست و پا زدن در گل است که جز فرو رفتن در آلودگی نتیجه‌ای ندارد. اما نمازی که با معرفت به عظمت الهی و نقص نفس ادا شود، هرچند اندک، چون گوهری خالص در پیشگاه الهی می‌درخشد. این اصل، بر اولویت معرفت بر کمیت عمل تأکید دارد.

درنگ: معرفت، چونان چشمه‌ای زلال، عمل را از آلودگی ریا و خودبینی شست‌وشو می‌دهد و ارزش آن را در پیشگاه الهی متجلی می‌سازد.

شروط مرتبه اول اخلاص

مرتبه اول اخلاص، که پیش‌نیاز مرتبه دوم است، شامل سه شرط اساسی است: نخست، ندیدن عمل از خود، تا سالک از ریا و خودبینی دور بماند؛ دوم، طلب نکردن اجر، تا عمل برای خدا خالص شود؛ سوم، راضی نشدن از عمل، به دلیل آگاهی به نقص آن. این شروط، چونان ستون‌های بنای اخلاص، سالک را به سوی فروتنی و خودآگاهی هدایت می‌کنند.

بخش دوم: خجالت از عمل ناقص

خجالت با وجود بذل المجهود

در مرتبه دوم اخلاص، سالک با وجود به‌کارگیری تمام تلاش و توان خود (بذل المجهود)، از عمل خویش خجالت می‌کشد. این خجالت، از آگاهی به نقص نفس و ناتوانی آن در برابر عظمت الهی سرچشمه می‌گیرد. شارح، با تمثیلی زیبا، این مفهوم را روشن می‌سازد: مانند بدهکاری که با جمع‌آوری همه دارایی‌اش، همچنان ناتوان از پرداخت بدهی است و از این ناتوانی شرمنده می‌شود.

درنگ: خجالت از عمل، چونان سایه‌ای است که در برابر نور عظمت الهی بر قلب سالک می‌افتد و او را به فروتنی در برابر خدا فرا می‌خواند.

این خجالت، نشانه‌ای از معرفت است. سالک، با وجود نهایت کوشش، می‌داند که عملش در برابر کمال الهی ناچیز است. آیه شریفه ﴿وَلَا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ﴾ (مدثر: ۶، : «و منتی مگذار که بسیار کرده‌ای») نیز بر پرهیز از خودستایی در عمل تأکید دارد.

نقص عمل به دلیل نقص ظرف نفس

عمل، هرچند از خداوند سرچشمه می‌گیرد و فی‌نفسه پاک است، در ظرف ناقص نفس سالک، مانند آب گوارایی که در شوره‌زار ریخته شود، آلوده و ناقص می‌گردد. شارح، با دو تمثیل زیبا این مفهوم را تبیین می‌کند: نخست، آینه‌ای که صورت زیبا را نازیبا نشان می‌دهد، به دلیل نقص خود آینه است؛ دوم، آب گوارایی که در شوره‌زار شور می‌شود، به دلیل نقص شوره‌زار است.

این نقص، به نفس سالک بازمی‌گردد، نه به فعل الهی. سالک، با آگاهی به این نقص، از عمل خود خجالت می‌کشد و آن را به خود نسبت نمی‌دهد. این اصل، چونان چراغی است که مسیر توحید افعالی را روشن می‌سازد.

درنگ: نفس ناقص، چونان شوره‌زاری است که آب زلال فعل الهی را آلوده می‌سازد و سالک را به خجالت از این نقص فرا می‌خواند.

بخش سوم: شهود فعل به دست خداوند

توحید افعالی و پرهیز از ریا

سالک باید فعل را به خداوند نسبت دهد، نه به خود، و با شهود باطنی، خدا را فاعل حقیقی ببیند. نسبت دادن فعل به خود، ریا و شرک است. آیه شریفه ﴿وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ﴾ (انفال: ۱۷، : «و تو نینداختی آنگاه که انداختی، بلکه خدا انداخت») این حقیقت را روشن می‌سازد که فاعل حقیقی، خداوند است.

شارح، با تمثیلی دیگر، این مفهوم را توضیح می‌دهد: سالک، مانند کسی است که تیر می‌اندازد، اما تیراندازی او به خداوند نسبت داده می‌شود. اگر سالک فعل را به خود نسبت دهد، به شرک و ریا گرفتار می‌شود. این اصل، بر ضرورت شهود باطنی و پرهیز از خودبینی تأکید دارد.

درنگ: شهود فعل به دست خدا، چونان کلیدی است که قفل ریا و خودبینی را می‌گشاید و سالک را به توحید افعالی هدایت می‌کند.

پرهیز از نسبت دادن فعل به ظاهر

سالک باید از نسبت دادن فعل به ظاهر خود پرهیز کند و آن را از باطن، یعنی خداوند، ببیند. این شهود، مستلزم اهتمام به ترک خودبینی و دیدن خدا به عنوان فاعل حقیقی است. شارح تأکید می‌کند که سالک باید «ید الله» را ببیند، نه «عبد الله» را. این اصل، بر اهمیت شهود باطنی و پرهیز از ظاهرگرایی در سلوک تأکید دارد.

برای مثال، در آیه شریفه ﴿إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا﴾ (نصر: ۱-۲، : «آنگاه که یاری خدا و پیروزی فرارسید * و دیدی که مردم دسته‌دسته در دین خدا داخل می‌شوند»)، خداوند به پیامبر (ص) هشدار می‌دهد که حتی در اوج پیروزی، باید خدا را تسبیح کند و از خودبینی پرهیز نماید. این آیه، بر ضرورت استغفار و فروتنی در برابر خدا تأکید دارد.

بخش چهارم: توفیق عمل از جود الهی

نسبت دادن توفیق به جود بی‌حساب الهی

توفیق عمل، نه از لیاقت سالک، بلکه از جود بی‌حساب الهی است. نسبت دادن توفیق به لیاقت شخصی، خلاف اخلاص است و سالک را به طلبکاری از خدا می‌کشاند. آیه شریفه ﴿يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ﴾ (بقره: ۲۱۳، : «هر که را بخواهد هدایت می‌کند») بر این حقیقت تأکید دارد که هدایت و توفیق، از اراده و جود الهی سرچشمه می‌گیرد.

شارح، با تمثیلی زیبا، این مفهوم را توضیح می‌دهد: توفیق، چونان آب زلالی است که از چشمه جود الهی جاری می‌شود و سالک، تنها ظرف آن است. اگر سالک این توفیق را به لیاقت خود نسبت دهد، مانند کسی است که لطف الهی را به خود بازمی‌گرداند و از اخلاص دور می‌شود.

درنگ: توفیق، چونان نسیمی است که از باغ جود الهی می‌وزد و سالک را به فروتنی در برابر لطف بی‌حساب خدا دعوت می‌کند.

خطر طلبکاری از خدا

طلبکاری از خدا، حتی در میان کسانی که اعمال خیر انجام می‌دهند، نشانه نادانی و خلاف اخلاص است. شارح، با نقل مثالی از افرادی که پس از سینه‌زنی در عاشورا، انتظار بخشش از امام حسین (ع) دارند، این طلبکاری را نقد می‌کند. این افراد، به دلیل نادانی و عدم معرفت به نقص نفس، خود را مستحق پاداش می‌دانند.

نقل قول «المفلس فی امان الله» (تهیدست در امان خداست) نشان می‌دهد که سالک باید خود را مفلس و بدهکار ببیند، نه طلبکار. این اصل، چونان آیینه‌ای است که حقیقت نفس را به سالک نشان می‌دهد و او را از غرور و خودستایی بازمی‌دارد.

درنگ: طلبکاری از خدا، چونان سایه‌ای تاریک است که نور اخلاص را می‌پوشاند و سالک را به پرتگاه نادانی می‌کشاند.

بخش پنجم: ریا و نادانی

ریا نشانه نادانی و عقب‌ماندگی

ریا، یعنی نمایش عمل برای غیر خدا، نتیجه نادانی و کمبود عقل است. سالک عاقل، با آگاهی به نقص نفس و عظمت خدا، از ریا پرهیز می‌کند. شارح، با مثالی از کودکی که در مسجد با نیت خالص عمل می‌کرد، اما با وسوسه شیطان دچار خودبینی شد، نشان می‌دهد که ریا از نادانی سرچشمه می‌گیرد.

ریا، چونان غباری است که بر آیینه قلب سالک می‌نشیند و مانع از انعکاس نور الهی می‌شود. سالک با معرفت به عظمت خدا و ناچیز بودن عمل خود، از این غبار رهایی می‌یابد.

درنگ: ریا، چونان پرده‌ای است که از نادانی بر قلب سالک می‌افتد و معرفت، چونان نسیمی که این پرده را کنار می‌زند.

نقش معرفت در رهایی از ریا

معرفت به نقص نفس و عظمت خدا، سالک را از ریا و خودبینی نجات می‌دهد. شارح، با اشاره به کودکی که در مسجد، با دیدن عظمت ملائکه از عمل خود خجالت کشید، نشان می‌دهد که معرفت، ریا را از بین می‌برد. آیه شریفه ﴿يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ﴾ (جمعه: ۱، : «آنچه در آسمان‌ها و زمین است برای خدا تسبیح می‌گویند») نیز بر عظمت الهی و ناچیز بودن عمل انسان تأکید دارد.

این آیه، سالک را به تسبیح خدا و پرهیز از خودبینی دعوت می‌کند. معرفت، چونان کلیدی است که قفل ریا را می‌گشاید و سالک را به اخلاص نزدیک می‌سازد.

بخش ششم: جود الهی و توزیع خیرات

جود بی‌حساب الهی

خداوند خیرات خود را بر اساس جود بی‌حساب، نه لیاقت، توزیع می‌کند. شارح، با مثال افرادی که با وجود ظاهر نالایق، به قدرت یا ثروت می‌رسند، این حقیقت را تبیین می‌کند. آیه شریفه ﴿بِيَدِهِ الْخَيْرُ﴾ (آل عمران: ۲۶، : «خیر به دست اوست») بر این اصل تأکید دارد که خیرات، از اراده و جود الهی سرچشمه می‌گیرد.

این جود، چونان بارانی است که بی‌حساب بر زمین می‌بارد و همه موجودات را سیراب می‌کند. سالک باید این خیرات را از جود الهی ببیند، نه از لیاقت خود.

درنگ: جود الهی، چونان چشمه‌ای بی‌انتها، خیرات را بی‌حساب بر بندگان می‌ریزد و سالک را به شکر و فروتنی دعوت می‌کند.

پرهیز از قضاوت درباره خیرات الهی

سالک باید از قضاوت درباره توزیع خیرات الهی پرهیز کند. شارح، با مثال افرادی که به ظاهر نالایق‌اند، اما از جود الهی بهره‌مند شده‌اند، نشان می‌دهد که خیرات الهی، تابع اراده اوست، نه لیاقت ظاهری. این اصل، بر فروتنی و پرهیز از حسادت و قضاوت تأکید دارد.

برای مثال، داستان فردی که در زندان، با وجود شرایط سخت، با شجاعت از عقیده خود دفاع می‌کرد، نشان‌دهنده جود الهی در اعطای شجاعت و قدرت به افراد است. این جود، چونان گوهری است که در ظرف‌های به ظاهر ساده جای می‌گیرد.

بخش هفتم: وظیفه سالک در برابر نقص نفس

تلاش کامل با وجود نقص نفس

سالک، با وجود آگاهی به نقص نفس (شوره‌زار)، مأمور به تلاش کامل برای امتثال امر الهی است. او باید عمل را انجام دهد، اما نقص آن را به نفس خود و کمال آن را به خدا نسبت دهد. شارح، با تمثیل آب گوارا در شوره‌زار، این وظیفه را روشن می‌سازد: سالک باید کوشش کند، اما بداند که نقص عمل از نفس اوست.

درنگ: تلاش سالک، چونان کاشتن بذر در شوره‌زار است؛ هرچند محصول ناقص باشد، وظیفه او کوشش و امتثال است.

امتثال امر الهی

سالک مأمور است که با جدیت و بذل وسع، امر الهی را امتثال کند، اما عمل را به خدا نسبت دهد. این اصل، بر توازن میان تلاش و فروتنی تأکید دارد. شارح، با اشاره به آیه ﴿وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ﴾، نشان می‌دهد که سالک باید با نهایت تلاش، فعل را به خدا نسبت دهد.

این امتثال، چونان پلی است که سالک را از نقص نفس به سوی کمال الهی هدایت می‌کند.

بخش هشتم: عظمت مخلوقات در برابر خدا

ناچیز بودن عمل انسان

همه مخلوقات، حتی معصومان، در برابر عظمت الهی ناچیزند. شارح، با اشاره به ملائکه که شبانه‌روز در حال تسبیح‌اند، نشان می‌دهد که عمل انسان، هرچند خالص، در برابر خدا ناچیز است. آیه شریفه ﴿يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ﴾ (جمعه: ۱، : «آنچه در آسمان‌ها و زمین است برای خدا تسبیح می‌گویند») این حقیقت را تأیید می‌کند.

سالک، با دیدن این عظمت، از خودبینی و ریا فاصله می‌گیرد و به تسبیح خدا روی می‌آورد.

درنگ: عظمت مخلوقات، چونان آیینه‌ای است که ناچیز بودن عمل انسان را در برابر خدا نمایان می‌سازد و او را به تسبیح و فروتنی دعوت می‌کند.

درس‌های کودکی و معرفت

شارح، با نقل خاطره‌ای از کودکی خود در مسجد، نشان می‌دهد که چگونه معرفت به عظمت الهی، حتی در کودکی، می‌تواند سالک را از ریا و خودبینی بازدارد. این خاطره، که در آن کودک با دیدن عظمت ملائکه از عمل خود خجالت کشید، درس بزرگی برای سالکان است: معرفت، ریا را از بین می‌برد و قلب را به سوی اخلاص هدایت می‌کند.

بخش نهم: نقد نادانی و بخل در سلوک

نقد داستان ملانصرالدین

شارح، با اشاره به داستان ملانصرالدین و الاغش، نادانی و بخل را نقد می‌کند. در این داستان، ملانصرالدین به دلیل بخل و نادانی، نمی‌تواند از الاغ خود به درستی استفاده کند و مورد انتقاد دیگران قرار می‌گیرد. این داستان، تمثیلی از سالکی است که به دلیل نادانی و خودبینی، نمی‌تواند عمل خود را خالص کند.

این اصل، چونان هشداری است که سالک را از نادانی و بخل در سلوک بازمی‌دارد و او را به معرفت و اخلاص دعوت می‌کند.

درنگ: نادانی و بخل، چونان موانعی در مسیر سلوک، سالک را از اخلاص دور می‌کنند و معرفت، چونان کلیدی که این موانع را می‌گشاید.

پرهیز از خودبینی در عمل

سالک باید از خودبینی در عمل پرهیز کند و بداند که همه امکانات، از نطفه تا زمان و مکان، از لطف الهی است. شارح، با اشاره به آیه ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ﴾ (احزاب: ۳۳، : «خداوند اراده کرده که پلیدی را از شما اهل بیت بزداید»)، نشان می‌دهد که حتی معصومان، لطف الهی را به جود او نسبت می‌دهند، نه به لیاقت خود.

جمع‌بندی

مرتبه دوم اخلاص در منازل السائرین، سالک را به خجالت از نقص عمل، شهود فعل به دست خدا، و نسبت دادن توفیق به جود الهی دعوت می‌کند. این مرتبه، با تأکید بر معرفت به نقص نفس و عظمت الهی، سالک را از ریا، خودبینی و طلبکاری بازمی‌دارد. آیات قرآن کریم، مانند ﴿وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ﴾ و ﴿يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ﴾، چارچوبی روشن برای فهم این مرتبه ارائه می‌دهند. معرفت، چونان کلیدی است که قفل ریا را می‌گشاید و سالک را به اخلاص نزدیک می‌کند. تلاش کامل، فروتنی و شهود باطنی، سالک را در این مسیر هدایت می‌کنند تا عملش چون گوهری خالص در پیشگاه الهی مقبول افتد.

با نظارت صادق خادمی


فوتر بهینه‌شده