متن درس
کتاب منازل السائرین: مقام تهذیب، گذرگاه تطهیر وجود
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۳۶)
دیباچه
کتاب «منازل السائرین» اثر خواجه عبدالله انصاری، چونان مشعلی فروزان، راه سلوک عرفانی را روشن میسازد و مقامات و مراتب سالکان طریق حقیقت را با بیانی ژرف و فشرده تبیین میکند. در درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، بهویژه در جلسه ۲۳۶، مقام تهذیب بهعنوان مرحلهای فراتر از اخلاص، با نگاهی عالمانه و عرفانی بررسی شده است. این مقام، که با استناد به آیه شریفه ﴿فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ﴾ (انعام: ۷۶، : «چون غروب کرد، گفت: من غروبکنندگان را دوست ندارم») تبیین میگردد، گذرگاهی است برای تطهیر همهجانبه وجود سالک از شرک و تعلقات فانی.
بخش نخست: مفهومشناسی تهذیب و جایگاه آن در سلوک عرفانی
مقدمهای بر باب تهذیب
مقام تهذیب، بهعنوان مرحلهای پس از اخلاص، در کتاب «منازل السائرین» مطرح شده و با استناد به آیه شریفه ﴿فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ﴾ (انعام: ۷۶) تبیین میگردد. این آیه، که بخشی از سیر معرفتی حضرت ابراهیم علیهالسلام را بازگو میکند، نشاندهنده نفی تعلق به موجودات فانی و توجه به ذات باقی الهی است. تهذیب، چونان صیقل دادن آینه وجود سالک، او را برای انعکاس نور حقیقت آماده میسازد. این مقام، فراتر از اخلاص که بر پاکسازی عمل تمرکز دارد، به اصلاح همهجانبه علم، خلق، ادب و عمل میپردازد.
درنگ: تهذیب، چونان نردبانی است که سالک را از اخلاص عملی به سوی تطهیر همهجانبه وجود هدایت میکند و با نفی شرک، او را به معرفت توحیدی میرساند. |
تفاوت اخلاص و تهذیب
اخلاص، بهعنوان مقام پیشین، بر پاکسازی عمل از شائبههای غیرالهی تمرکز دارد، در حالی که تهذیب دامنهای گستردهتر یافته و تمامی ابعاد وجودی سالک را در بر میگیرد. اخلاص، مانند پاک کردن شاخهای از درخت وجود است، اما تهذیب، چونان اصلاح ریشه، ساقه و برگهای این درخت، به تطهیر جامع علم، خلق، ادب و عمل میپردازد. این تمایز، هرچند در متن اصلی و شرح آن بهصراحت بیان نشده، برای عارفان بدیهی بوده و نشاندهنده سیر تدریجی سلوک از تمرکز بر عمل به اصلاح همهجانبه وجود است.
سه ویژگی اصلی اخلاص عبارتاند از: نخست، اخراج رؤیت العمل من العمل، یعنی سالک عمل خود را نبیند و از خودبینی در آن پرهیز کند؛ دوم، خجل شدن از عمل، که حتی در صورت انجام نیکو، سالک از آن شرمگین باشد؛ و سوم، خلاص از عمل، که سالک عمل را به خود نسبت ندهد و آن را از خدا بداند. این ویژگیها، مانند مراحلی برای صیقل دادن عمل هستند تا از هرگونه نفسانیتی پاک شود.
درنگ: اخلاص، مانند پاکسازی آینه عمل از غبار خودبینی است، اما تهذیب، صیقل دادن کل وجود سالک برای انعکاس نور حقیقت است. |
گستردگی تهذیب
تهذیب، برخلاف اخلاص که صرفاً بر عمل متمرکز است، شامل اصلاح علم، خلق، ادب و عمل میشود. علم، بهعنوان معرفت توحیدی، پایه و اساس تهذیب است؛ خلق، اصلاح باطن و اخلاق درونی را در بر میگیرد؛ ادب، به ارائه ظاهری عمل با رعایت آداب الهی اشاره دارد؛ و عمل، نتیجه این سه مؤلفه است. این گستردگی، مانند رودخانهای است که از سرچشمه معرفت برخاسته، از درههای خلق و ادب گذشته و سرانجام به دریای عمل میریزد.
ترتیب پیشنهادی برای تهذیب (علم، خلق، ادب، عمل) بهعنوان سیری روانشناختی و عرفانی معرفی شده است. این ترتیب، مانند نقشهای است که مسیر سلوک را از مبدأ معرفت به مقصد عمل ترسیم میکند. با این حال، شارح در ارائه این ترتیب، گاه دچار ناهماهنگی شده و ترتیبی نادرست (مانند ادب، خلق، عمل، علم) ارائه کرده است که با نقد مواجه شده است.
بخش دوم: نقش معرفت در تهذیب و نقد شارح
معرفت، محور ارزش عمل
ارزش عمل، نه به خود عمل، بلکه به معرفتی وابسته است که آن را همراهی میکند. این اصل، مانند آن است که گوهر گرانبها نه به وزن ظاهری، بلکه به اصالت و خلوص آن ارزش یابد. در بازار معنوی، برخی اعمال، مانند طلا، به جنس خود ارزش دارند، اما برخی دیگر، مانند نسخهای خطی، به اعتبار صاحبشان ارزشمند میشوند. معرفت توحیدی، مانند امضای استاد بر این نسخه، به عمل ارزش و اصالت میبخشد.
به عنوان مثال، نماز دو رکعتی حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام، که افضل از ثقلین دانسته شده، نه به تعداد سجدهها یا رکوعها، بلکه به معرفت والای آن حضرت ارزش یافته است. این نماز، مانند نوری است که از آینه معرفت ایشان تابیده و عالم را روشن ساخته است. این مثال، نشاندهنده آن است که بدون معرفت، عمل هرچند ظاهراً کامل، فاقد عمق معنوی است.
درنگ: معرفت، مانند مشعلی است که عمل را روشن میکند و بدون آن، عمل چونان سایهای بینور است. |
نقد ترتیب پیشنهادی شارح
شارح در ارائه ترتیب تهذیب (علم، خلق، ادب، عمل) دچار ناهماهنگی شده و گاه ترتیبی نادرست مانند ادب، خلق، عمل، علم یا ادب، عمل، خلق، علم ارائه کرده است. این ناهماهنگی، مانند نقشهای نادرست است که سالک را به بیراهه میبرد. ترتیب صحیح، که علم را در آغاز، خلق را در میانه، ادب را پیش از عمل و عمل را در پایان قرار میدهد، سیری منطقی و روانشناختی را ترسیم میکند. علم، مانند سرچشمهای است که خلق را سیراب میکند؛ خلق، مانند خاکی است که ادب در آن میروید؛ و ادب، مانند شکوفهای است که میوه عمل را به بار میآورد.
این نقد، نشاندهنده اهمیت ساختارمند بودن سلوک عرفانی است. شارح، گاه بدون توجه به ترتیب روانشناختی، مفاهیم را ارائه کرده که این امر میتواند به سوءفهم مخاطب منجر شود. اصلاح این ترتیب، مانند صیقل دادن آینهای است که حقیقت تهذیب را بدون تحریف منعکس میکند.
درنگ: ترتیب تهذیب، مانند نقشهای است که سالک را از سرچشمه معرفت به دریای عمل هدایت میکند و هرگونه ناهماهنگی در آن، مسیر سلوک را مختل میسازد. |
تفاوت نگاه عوام و خواص به معرفت
عوام، به دلیل فقدان معرفت، به جایگاه گوینده توجه میکنند، در حالی که خواص، با تکیه بر معرفت، به محتوای سخن مینگرند. این اصل، با عبارت «انْظُرْ إِلَى مَا قَالَ وَلَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ قَالَ» (به آنچه گفته شد بنگر، نه به آنکه گفته است) تبیین شده است. عوام، مانند رهگذرانی هستند که به ظاهر کاروان توجه دارند، اما خواص، مانند راهشناسان، به مقصد و محتوای آن مینگرند. این تمایز، اهمیت معرفت را در تهذیب برجسته میکند، زیرا سالک باید از ظواهر گذشته و به حقیقت عمل توجه کند.
بخش سوم: رابطه خلق، ادب و عمل در تهذیب
تمایز خلق و ادب
خلق، به باطن انسان و اخلاق درونی او مربوط است، در حالی که ادب، به ارائه ظاهری عمل با رعایت آداب الهی اشاره دارد. خلق، مانند چشمهای است که در اعماق وجود جاری است، اما ادب، مانند جویباری است که این چشمه را به سوی دیگران هدایت میکند. خلق ممکن است بدون ادب باشد، اما ادب بدون خلق، مانند پوستهای توخالی است که فاقد معناست. برای مثال، سالکی که در باطن اخلاص ندارد، نمیتواند ادب واقعی در رفتار خود نشان دهد، مانند درختی که ریشهای خشکیده دارد و شاخههایش بیبار است.
درنگ: خلق، مانند باطن گوهر وجود است و ادب، چونان جلای ظاهری آن، که تنها با هماهنگی باطن و ظاهر، تهذیب کامل میشود. |
عمل، ثمره علم، خلق و ادب
عمل، نتیجه و ثمره علم، خلق و ادب است. علم، مانند بذری است که در خاک خلق کاشته میشود؛ خلق، مانند خاکی است که این بذر در آن میروید؛ و ادب، مانند باغبانی است که این نهال را به شکوفایی میرساند. عمل، مانند میوهای است که از این فرایند به بار مینشیند. این رابطه، با حدیث شریف «الأعمال بالنیات» (اعمال به نیتها وابستهاند) همخوانی دارد، زیرا نیت، که ریشه در علم و خلق دارد، ارزش عمل را تعیین میکند.
بخش چهارم: استناد به آیات قرآنی و سیر معرفتی حضرت ابراهیم علیهالسلام
استناد به آیه ﴿فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ﴾
آیه شریفه ﴿فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ﴾ (انعام: ۷۶) مبنای بحث تهذیب قرار گرفته است. این آیه، بیانگر نفی تعلق حضرت ابراهیم علیهالسلام به موجودات فانی و توجه ایشان به ذات باقی الهی است. عبارت «لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ»، مانند اعلامیهای است که هرگونه محبت به ممکنات افولپذیر را رد میکند و سالک را به سوی محبت حق هدایت میسازد.
درنگ: آیه ﴿لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ﴾، مانند چراغی است که مسیر تهذیب را از شرک به توحید روشن میکند. |
تحلیل آیات ۷۴ تا ۷۹ سوره انعام
آیات ۷۴ تا ۷۹ سوره انعام، سیر معرفتی حضرت ابراهیم علیهالسلام را ترسیم میکنند:
- ﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً ۖ إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾ (انعام: ۷۴، : «چون ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بتهایی را به خدایی میگیرید؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری میبینم»).
- ﴿وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ﴾ (انعام: ۷۵، : «و اینگونه ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا از یقینکنندگان باشد»).
- ﴿فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَىٰ كَوْكَبًا ۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّي ۖ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ﴾ (انعام: ۷۶، : «چون شب بر او پرده افکند، ستارهای دید، گفت: این پروردگار من است. چون غروب کرد، گفت: من غروبکنندگان را دوست ندارم»).
- ﴿فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَٰذَا رَبِّي ۖ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِينَ﴾ (انعام: ۷۷، : «چون ماه را درخشان دید، گفت: این پروردگار من است. چون غروب کرد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدایت نکند، از گمراهان خواهم بود»).
- ﴿فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَٰذَا رَبِّي هَٰذَا أَكْبَرُ ۖ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ﴾ (انعام: ۷۸، : «چون خورشید را درخشان دید، گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است. چون غروب کرد، گفت: ای قوم من، من از آنچه شریک میگیرید بیزارم»).
- ﴿إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا ۖ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾ (انعام: ۷۹، : «من روی خود را به سوی کسی که آسمانها و زمین را آفرید، خالصانه کردهام و من از مشرکان نیستم»).
این آیات، مانند نقشهای آسمانی، سیر معرفتی حضرت ابراهیم علیهالسلام را از نفی شرک و بتپرستی تا رسیدن به یقین توحیدی ترسیم میکنند. عبارت «نُرِي إِبْرَاهِيمَ» نشاندهنده هدایت الهی است که معرفت را به قلب ایشان افاضه کرده و تهذیب را بهعنوان فرایندی معرفتمحور برجسته میسازد.
رد شبهه تردید در توحید حضرت ابراهیم علیهالسلام
برخی ممکن است از عبارت ﴿هَٰذَا رَبِّي﴾ برداشت کنند که حضرت ابراهیم علیهالسلام در توحید تردید داشتهاند. این شبهه بهصراحت رد شده است، زیرا ایشان از ابتدا در مقام یقین بودهاند، چنانکه آیه ﴿وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ﴾ (انعام: ۷۵) گواه آن است. عبارات «هَٰذَا رَبِّي» بهصورت استدلالی و برای هدایت قوم به کار رفته، نه بهعنوان اعتقاد واقعی ایشان. این روش، مانند گفتوگوی معلمی است که با زبان شاگردان سخن میگوید تا آنان را به سوی حقیقت رهنمون سازد.
قرینههای قرآنی، مانند آیه ﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً﴾ (انعام: ۷۴) و عبارت «یا قوم» در آیه ۷۸، نشاندهنده آن است که ایشان با قوم خود تخاطب کرده و با همراهی در لسان آنان، به هدایتشان کوشیدهاند. این روش، مانند پلی است که سالک را از گمراهی به سوی حقیقت عبور میدهد.
درنگ: عبارت ﴿هَٰذَا رَبِّي﴾، مانند آینهای است که حقیقت را در لسان قوم منعکس میکند تا آنان را به سوی توحید هدایت سازد. |
حسن ادب حضرت ابراهیم علیهالسلام
حضرت ابراهیم علیهالسلام با استدلال خود در برابر قوم، حسن ادب را نشان دادهاند. این ادب، از علم و خلق ایشان نشأت گرفته و در ارائه استدلالهایی مانند اشاره به ستاره، ماه و خورشید متجلی شده است. این رفتار، مانند باغبانی است که با ظرافت، نهال حقیقت را در خاک قوم میکارد تا به بار نشیند.
بخش پنجم: تهذیب، تطهیر از شرک
تهذیب، فرایندی معرفتمحور
تهذیب، به معنای پاکسازی وجود از شرک است و این تطهیر، بدون معرفت ممکن نیست. آیه ﴿إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا ۖ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾ (انعام: ۷۹) اوج این تهذیب را نشان میدهد، جایی که سالک با نفی شرک و توجه کامل به خالق، به مقام توحید میرسد. این مقام، مانند قلهای است که سالک پس از عبور از درههای شرک و تعلقات، به آن دست مییابد.
درنگ: تهذیب، مانند پاکسازی آینه قلب از غبار شرک است تا تنها نور توحید در آن منعکس شود. |
رد شبهه طلب هدایت
برخی ممکن است از آیه ﴿إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ﴾ برداشت کنند که حضرت ابراهیم علیهالسلام طلب هدایت کردهاند. این شبهه نادرست است، زیرا این آیه انشائی است و بیانگر اراده و تصمیم ایشان برای توجه به خداست، نه طلب هدایت. این انشاء، مانند اعلام عاشقی است که قلب خود را به معشوق خویش سپرده و نیازی به درخواست ندارد.
همچنین، در آیه ﴿لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِينَ﴾ (انعام: ۷۷)، سخن از طلب نیست، بلکه تأکیدی است بر هدایت الهی که پیشتر به ایشان عطا شده است. این عبارت، مانند سپاسگزاری بندهای است که از هدایت پروردگارش آگاه است.
بخش ششم: نقد رویکردهای سطحی و تأکید بر معرفت
نقد توصیههای اخلاقی سطحی
برخی توصیههای اخلاقی رایج، که صرفاً بر عمل ظاهری، گریه و روضهخوانی تأکید دارند، بدون توجه به معرفت، نمیتوانند به تهذیب واقعی منجر شوند. این رویکردها، مانند آبی است که بر سنگ میریزد و اثری ماندگار ندارد. معرفت، مانند شارژری است که وجود سالک را برای همیشه روشن نگه میدارد، در حالی که عمل بدون معرفت، مانند نوری است که با وزش بادی خاموش میشود.
درنگ: معرفت، مانند ریشهای است که درخت عمل را استوار میکند، و بدون آن، عمل چونان شاخهای خشکیده است. |
نقد سوءفهم از علم
برخی، علم را با انباشت اطلاعات ظاهری اشتباه گرفته و به دانش محدود خود مغرور میشوند. این سوءفهم، مانند گدایی است که پولهای خرد خود را گنجی عظیم میپندارد. علم واقعی، معرفت توحیدی است که وجود سالک را از شرک و نفسانیات پاک میکند. این معرفت، مانند کلیدی است که قفلهای قلب را میگشاید و راه تهذیب را هموار میسازد.
بخش هفتم: تفاوت ساختاری اخلاص و تهذیب
اخلاص، مقام دفعی و تهذیب، فرایندی تدریجی
اخلاص، در باب افعال و بهصورت دفعی محقق میشود، مانند جرقهای که در لحظهای میدرخشد. اما تهذیب، در باب تفعیل و بهصورت تدریجی شکل میگیرد، مانند رودی که بهآرامی مسیر خود را به سوی دریا میگشاید. این تفاوت، مانند تمایز میان انزال (نزول دفعی) و تنزیل (نزول تدریجی) قرآن کریم است. اخلاص، پاکسازی لحظهای عمل است، اما تهذیب، اصلاح گامبهگام علم، خلق، ادب و عمل را در بر میگیرد.
درنگ: اخلاص، مانند جرقهای است که در لحظه عمل میدرخشد، اما تهذیب، چونان رودی است که بهآرامی وجود را به سوی حقیقت جاری میسازد. |
جمعبندی بخش
تهذیب، بهعنوان مقامی گستردهتر از اخلاص، فرایندی تدریجی برای تطهیر علم، خلق، ادب و عمل است. این مقام، با تکیه بر معرفت توحیدی، سالک را از شرک و تعلقات فانی رها میسازد و به سوی یقین هدایت میکند. نقد شارح در ترتیب نادرست مفاهیم، بر اهمیت ساختار روانشناختی در سلوک تأکید دارد. معرفت، مانند سرچشمهای است که تمامی ابعاد تهذیب را سیراب میکند و بدون آن، عمل فاقد ارزش معنوی است.
جمعبندی نهایی
مقام تهذیب در «منازل السائرین»، چونان گذرگاهی است که سالک را از اخلاص عملی به سوی تطهیر همهجانبه وجود هدایت میکند. این مقام، با استناد به آیات سوره انعام، بهویژه آیه ﴿فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ﴾، بر نفی شرک و توجه به معرفت توحیدی تأکید دارد. تهذیب، فرایندی معرفتمحور است که علم، خلق، ادب و عمل را در بر میگیرد و با سیری منطقی، سالک را به سوی توحید رهنمون میسازد. نقد شارح در ترتیب نادرست مفاهیم، اهمیت ساختار روانشناختی در سلوک را نشان میدهد. معرفت، مانند مشعلی است که مسیر تهذیب را روشن میکند و بدون آن، عمل مانند سایهای بینور است. این اصول، مانند نقشهای آسمانی، سالک را به سوی مقصد حقیقت هدایت میکنند و از انحرافات ذهنی مصون میدارند.
با نظارت صادق خادمی |