در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 241

متن درس






کتاب منازل السائرین: مقام تهذیب القصد و تطهیر نیت از فتور و اکراه

کتاب منازل السائرین: مقام تهذیب القصد و تطهیر نیت از فتور و اکراه

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 241)

دیباچه

کتاب «منازل السائرین» اثر خواجه عبدالله انصاری، چونان نقشه‌ای آسمانی، مسیر سلوک عرفانی را برای سالکان طریق حقیقت روشن می‌سازد. این اثر، با تبیین مقامات و مراتب سلوک، راهنمایی جامع برای تهذیب وجود و نیل به معرفت الهی ارائه می‌دهد. در درس‌گفتار جلسه 241 از آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، مقام تهذیب القصد به‌عنوان مرتبه‌ای اعلا در سلوک عرفانی بررسی شده است. این مقام، که با استناد به آیات قرآن کریم و احادیث نبوی تبیین می‌گردد، بر تطهیر نیت از سستی (فتور)، اکراه و اغراض نفسانی تأکید دارد.

بخش نخست: مفهوم‌شناسی تهذیب و مراتب آن

مقدمه‌ای بر باب تهذیب

تهذیب، در عرفان عملی، به معنای تطهیر وجود سالک از ناخالصی‌های نفسانی و هدایت او به سوی حقیقت الهی است. این مقام، که در کتاب «منازل السائرین» به‌عنوان یکی از مراحل کلیدی سلوک مطرح شده، در سه مرتبه تبیین می‌گردد: تهذیب عمل، تهذیب حال و تهذیب قصد. هر یک از این مراتب، مانند پله‌هایی در نردبان سلوک، سالک را به سوی کمال نزدیکتر می‌سازد. تهذیب عمل، به پاک‌سازی ظاهر عمل از کدورت‌ها و اغراض نفسانی می‌پردازد؛ تهذیب حال، قلب سالک را از شائبه‌های غیرالهی صیقل می‌دهد؛ و تهذیب قصد، که مرتبه‌ای اعلا محسوب می‌شود، نیت سالک را به عشق و رضایت الهی خالص می‌سازد. این مراتب، مانند رودخانه‌ای هستند که از سرچشمه معرفت برخاسته، از دره‌های اصلاح ظاهر و باطن گذشته و به دریای توحید می‌ریزند.

درنگ: تهذیب، چونان صیقل دادن آینه وجود است که سالک را از ناخالصی‌های نفسانی پاک کرده و برای انعکاس نور حقیقت آماده می‌سازد.

مراتب سه‌گانه تهذیب

تهذیب عمل، به‌عنوان مرتبه نخست، عملی را در بر می‌گیرد که از هرگونه کدورت نفسانی، مانند ریا، خودبینی و اغراض مادی، پاک باشد. این مرتبه، مانند پاک‌سازی شاخه‌های درخت وجود از آفات است. تهذیب حال، مرتبه دوم، بر صافی قلب و خلوص باطن تمرکز دارد. حال صاف، مانند چشمه‌ای زلال است که از اعماق وجود سالک می‌جوشد و او را از تعلقات فانی رها می‌سازد. تهذیب قصد، مرتبه سوم و اعلا، نیت سالک را به سوی خدا خالص می‌کند، به‌گونه‌ای که عمل او نه برای ثواب، بهشت یا سعادت، بلکه صرفاً برای رضایت و عشق به حق انجام شود. این مرتبه، مانند اوج قله‌ای است که سالک پس از عبور از دره‌های نفس و تعلقات، به آن دست می‌یابد.

این تقسیم‌بندی، سیر تکاملی سالک را از اصلاح ظاهر به اصلاح باطن و نیت نشان می‌دهد. هر مرتبه، مانند لایه‌ای از وجود، نیازمند تطهیر است تا سالک به کمال عرفانی دست یابد. تهذیب قصد، به‌عنوان غایت این سیر، سالک را به مقامی می‌رساند که عملش تنها برای خدا و به عشق اوست، مانند عاشقی که جز معشوق خود هیچ نمی‌بیند.

درنگ: مراتب تهذیب، مانند پله‌های نردبانی هستند که سالک را از اصلاح عمل به تطهیر حال و نیت هدایت می‌کنند، تا در نهایت به عشق الهی دست یابد.

استناد قرآنی به نفاق و سستی

بحث تهذیب، با استناد به آیه‌ای از قرآن کریم آغاز می‌شود که نشانه‌های نفاق را تبیین می‌کند:
﴿وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَىٰ يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا﴾
(نساء: ۱۴۲، : «و چون به [ادای‌] نماز برخیزند، با اکراه برخیزند، در برابر مردم خودنمایی کنند و خدا را جز اندکی یاد نکنند»). این آیه، سستی و کسالت در عبادت را به‌عنوان نشانه‌ای از نفاق معرفی می‌کند. منافقان، به دلیل فقدان خلوص نیت، عبادت را با بی‌میلی و برای خودنمایی انجام می‌دهند، مانند بازیگری که نقش خود را نه از سر باور، بلکه برای جلب توجه ایفا می‌کند.

این آیه، مبنای قرآنی بحث تهذیب القصد را تشکیل می‌دهد، زیرا سستی (فتور) و اکراه، موانع اصلی خلوص نیت هستند. نفاق، به‌عنوان بیماری قلبی، ریشه در عدم خلوص دارد و تهذیب، راه درمان این بیماری است. این استناد، مانند مشعلی است که تاریکی‌های نفس را روشن می‌سازد و سالک را به سوی تطهیر نیت هدایت می‌کند.

بخش دوم: تهذیب القصد، مرتبه اعلای سلوک

مفهوم تهذیب القصد

تهذیب القصد، به معنای خالص‌سازی نیت برای خدا و رهایی از هرگونه غرض غیرالهی است. در این مرتبه، سالک عمل خود را نه برای کسب ثواب، بهشت، سعادت یا حتی دوری از عذاب، بلکه صرفاً برای رضایت و عشق به حق انجام می‌دهد. این نیت خالص، مانند گوهری است که از هرگونه ناخالصی پاک شده و تنها نور حقیقت را منعکس می‌کند. قصد صاف، زمانی محقق می‌شود که سالک از خود و منافعش بگذرد و هدف غایی‌اش خدا باشد، نه چیز دیگر.

این مقام، اوج سلوک عرفانی است، جایی که سالک به کمال معرفت می‌رسد و عملش به عشق الهی مزین می‌شود. مانند عاشقی که جز وصال معشوق هیچ نمی‌خواهد، سالک در این مرتبه، جز خدا هیچ نمی‌جوید. این خلوص، مانند آینه‌ای است که تنها تصویر حق را در خود جای می‌دهد و از هر نقش غیر او پاک است.

درنگ: تهذیب القصد، مانند تطهیر گوهر نیت است که سالک را از هر غرض غیرالهی پاک کرده و به عشق حق می‌رساند.

نمونه‌های انگیزه‌های غیرخالص

درس‌گفتار، به نمونه‌هایی از انگیزه‌های غیرخالص اشاره می‌کند که نیت سالک را از خلوص دور می‌سازند. برای مثال، خواندن نماز برای کسب خانه، بهشت، ثواب یا سعادت، همگی صفات غیری هستند که نیت را آلوده می‌کنند. این انگیزه‌ها، هرچند در ظاهر معنوی، به خود سالک بازمی‌گردند و نه به خدا. مانند تاجری که برای سود خود تجارت می‌کند، این اعمال نیز برای منافع شخصی انجام می‌شوند، نه برای رضایت حق.

حتی انگیزه‌های معنوی مانند طلب بهشت یا دوری از جهنم، برای سالک عارف کافی نیستند، زیرا هنوز در قلمرو خودمحوری قرار دارند. سالک باید از این تعلقات نیز بگذرد، مانند پرنده‌ای که برای پرواز در آسمان حقیقت، از هر بند و باری رها می‌شود.

درنگ: انگیزه‌های غیرخالص، مانند غباری هستند که آینه نیت را تیره می‌کنند و سالک را از انعکاس نور حقیقت محروم می‌سازند.

خلوص قصد و عشق به حق

قصد صاف، زمانی محقق می‌شود که سالک عمل خود را به عشق حق و برای رضایت او انجام دهد. در این حالت، خدا هدف غایی می‌شود و هر چیز دیگر، از جمله بهشت، ثواب یا سعادت، در برابر او رنگ می‌بازد. این عشق، مانند آتشی است که هر ناخالصی را در وجود سالک می‌سوزاند و او را به سوی حق هدایت می‌کند. سالک در این مرتبه، مانند عارفی است که جز خدا هیچ نمی‌بیند و جز او هیچ نمی‌خواهد.

این خلوص، غایت معرفت عارف است، جایی که او از خود می‌گذرد و به خدا می‌رسد. مانند رودی که پس از عبور از سنگلاخ‌ها به دریا می‌پیوندد، سالک نیز پس از تطهیر نیت، به اقیانوس حقیقت الهی متصل می‌شود.

بخش سوم: اکراه و فتور، موانع تهذیب القصد

رابطه اکراه و فتور

اکراه (بی‌میلی و اجبار) و فتور (سستی) دو مانع اصلی در مسیر تهذیب القصد هستند. این دو، مانند دو روی یک سکه، همراهان جدایی‌ناپذیرند؛ هر جا اکراه باشد، سستی نیز وجود دارد و بالعکس. اکراه، ریشه در عدم خلوص نیت دارد و سستی، نتیجه طبیعی آن است. مانند گیاهی که در خاک نامناسب ریشه دوانده، این دو نیز در قلب ناپاک رشد می‌کنند و مانع شکوفایی نیت خالص می‌شوند.

اولیای خدا، با رفع اکراه از قلب خود، سستی را نیز از بین می‌برند. این تطهیر، مانند پاک‌سازی چشمه‌ای است که از آلودگی‌ها آزاد شده و زلال می‌جوشد. سالک باید با عشق الهی، این موانع را از وجود خود بزداید تا نیتش خالص گردد.

درنگ: اکراه و فتور، مانند سایه‌هایی هستند که نور نیت خالص را تیره می‌کنند و سالک را از عشق الهی دور می‌سازند.

نمونه‌های اعمال اکراهی

درس‌گفتار، به نمونه‌هایی از اعمال اکراهی اشاره می‌کند که فاقد خلوص‌اند: رفتن به کار از ترس غیبت، درس خواندن برای کسب احترام، یا نماز خواندن برای دوری از فسق یا قضای نماز. این اعمال، مانند پوسته‌ای توخالی، فاقد روح معنوی‌اند، زیرا انگیزه آن‌ها نه عشق به خدا، بلکه اجبار یا منافع شخصی است. مانند کارگری که تنها برای مزد کار می‌کند، این اعمال نیز تنها برای رفع تکلیف انجام می‌شوند.

این مثال‌ها نشان می‌دهند که اکراه، ریشه در نفس و تعلقات آن دارد. سالک باید این بندها را بگسلد، مانند پرنده‌ای که برای پرواز، از قفس رها می‌شود.

اولیای خدا و رهایی از اکراه و فتور

اولیای خدا، با عشق الهی، از اکراه و سستی رها شده‌اند. آنان در هر شرایطی، چه خدا چیزی عطا کند یا نکند، به عمل خود ادامه می‌دهند، مانند ستارگانی که در تاریکی و روشنایی، همواره می‌درخشند. این ثبات، نشانه‌ای از کمال قصد است که در آن سالک تنها به خدا می‌نگرد و از نتایج مادی یا معنوی مستقل است.

این ویژگی، اولیای خدا را از دیگران متمایز می‌کند. آنان، مانند عاشقانی هستند که جز وصال معشوق، هیچ نمی‌جویند و در این راه، از هیچ مانعی نمی‌هراسند.

درنگ: اولیای خدا، مانند مشعل‌هایی هستند که با عشق الهی، اکراه و فتور را از قلب خود زدوده و در مسیر حق ثابت‌قدم مانده‌اند.

مثال‌های عملی از سستی و اکراه

درس‌گفتار، با مثال‌هایی ملموس، تفاوت بین عمل مبتنی بر غرض و عمل مبتنی بر عشق را نشان می‌دهد. برای نمونه، افرادی که در برابر نانوایی یا توزیع نذری می‌ایستند، با اتمام غرض (نان یا نذری)، پراکنده می‌شوند. این رفتار، مانند برگ‌هایی است که با وزش باد می‌افتند، زیرا ریشه در عشق ندارند. در مقابل، اولیای خدا، مانند درختانی ریشه‌دار، در هر شرایطی استوار می‌مانند.

این مثال‌ها، نشان‌دهنده تفاوت بین نیت خالص و نیت آلوده به غرض هستند. عمل برای خدا، پایدار و بی‌وقفه است، مانند چشمه‌ای که همواره می‌جوشد، در حالی که عمل برای غرض، با پایان یافتن آن، متوقف می‌شود.

بخش چهارم: سستی، نشانه نفاق و مرض قلبی

سستی به‌عنوان نشانه نفاق

سستی و کسالت در عبادت، نشانه‌ای از نفاق و بیماری قلبی است. درس‌گفتار، با استناد به آیه‌ای از قرآن کریم، این نکته را تبیین می‌کند:
﴿فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا﴾
(بقره: ۱۰، : «در دل‌هایشان بیماری است و خدا بر بیماری‌شان افزود»). این آیه، نفاق را به‌عنوان یک بیماری قلبی معرفی می‌کند که با سستی در عبادت و عدم خلوص نیت همراه است.

این بیماری، مانند زهری است که قلب را فاسد می‌کند و مانع رشد معنوی می‌شود. تهذیب، راه درمان این بیماری است، مانند دارویی که قلب را از آلودگی‌ها پاک می‌سازد.

درنگ: سستی در عبادت، مانند نشانه‌ای از بیماری نفاق است که قلب را از نور حقیقت محروم می‌سازد.

فتور، آفت عبادت

حدیثی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده که سستی را آفت عبادت می‌داند: «آفة العبادة الفترة». همچنین، آفت عمل از آفت نفس ناشی می‌شود. نفس ناسالم، ریشه سستی در عمل است، مانند خاکی که گیاه سالم در آن نمی‌روید. تهذیب نفس، راه‌حل این مشکل است، مانند باغبانی که خاک را برای کشت آماده می‌کند.

این حدیث، سستی را مانع اصلی در مسیر عبادت معرفی می‌کند. سالک باید با تطهیر نفس، این آفت را از وجود خود بزداید، مانند کشاورزی که زمین خود را از علف‌های هرز پاک می‌کند.

مرض نفسانی و ضرورت درمان

فتور، به‌عنوان یک مرض نفسانی، نیازمند درمان است. درس‌گفتار تأکید می‌کند که اکثریت مردم (۹۵%) بیمارند و نه بد، و نیاز به بیمارستان معنوی و طبیب روحانی دارند. این بیماری‌ها، شامل کبر، نفاق، شرک و گناه، همگی از مرض نفسانی ناشی می‌شوند، مانند جراحاتی که قلب را از سلامت دور می‌کنند.

این دیدگاه، مانند نوری است که تاریکی‌های نفس را روشن می‌سازد. به جای مجازات، درمان و پیشگیری از بیماری‌های نفسانی لازم است، مانند پزشکی که به جای تنبیه بیمار، او را درمان می‌کند.

درنگ: فتور، مانند بیماری نفسانی است که نیازمند بیمارستان معنوی و طبیب روحانی برای درمان است.

تفاوت بین بد و بیمار

درس‌گفتار، جامعه را به دو گروه تقسیم می‌کند: ۵% بد (غیرقابل اصلاح) و ۹۵% بیمار (قابل درمان). افراد بد، مانند سنگ‌هایی هستند که هیچ‌گاه نرم نمی‌شوند، اما بیماران، مانند خاکی هستند که با آبیاری مناسب، بارور می‌گردند. این تقسیم‌بندی، بر ضرورت اصلاح و تربیت به جای مجازات تأکید دارد.

بیمارستان‌های معنوی و طبیبان روحانی، ابزارهای لازم برای درمان این بیماری‌ها هستند، مانند مدارسی که جهل را با دانش درمان می‌کنند. این رویکرد، مانند پلی است که جامعه را از گمراهی به سوی هدایت می‌برد.

بخش پنجم: علم و تسویل در برابر تهذیب

تضاد علم و تهذیب

درس‌گفتار، علم را به دو نوع تقسیم می‌کند: علم نافع، که صحت عمل را تضمین می‌کند، و تسویل، که محاسبه‌گری نفسانی و شيطنت است. تسویل، عمل را به رغبت (طمع به بهشت) و رهبت (ترس از جهنم) سوق می‌دهد، مانند تاجری که تنها برای سود تجارت می‌کند. در مقابل، تهذیب، نیت را از این انگیزه‌ها پاک می‌کند، مانند صیقلی که آینه را از غبار می‌زداید.

این تضاد، مانند کشمکشی است بین نفس و روح. سالک باید تسویل را کنار گذارد و عمل خود را به عشق خدا خالص سازد، مانند عارفی که جز خدا هیچ نمی‌جوید.

درنگ: تسویل، مانند غباری است که نیت را تیره می‌کند، در حالی که تهذیب، آینه قلب را برای انعکاس نور حقیقت صیقل می‌دهد.

نصرة القصد بر منازعات تسویل

سالک باید قصد خود را بر محاسبه‌گری‌های تسویلی غلبه دهد و با نیروی محبت حق، از اغراض نفسانی آزاد شود. این نصرت، مانند پیروزی روح بر نفس است که سالک را به سوی خدا هدایت می‌کند. قصد کامل، مانند مشعلی است که تاریکی‌های تسویل را می‌زداید و مسیر حقیقت را روشن می‌سازد.

این مقام، اوج سلوک عرفانی است، جایی که سالک عمل خود را از هرگونه غرض غیرالهی پاک می‌کند، مانند عاشقی که جز معشوق خود هیچ نمی‌بیند.

تفاوت علم نافع و تسویل

علم نافع، مانند نوری است که صحت عمل را تضمین می‌کند. این علم، سالک را در انجام درست عمل یاری می‌رساند، مانند نقشه‌ای که مسیر را نشان می‌دهد. در مقابل، تسویل، مانند سایه‌ای است که نیت را به سوی اغراض نفسانی می‌کشاند. سالک باید بین این دو تمایز قائل شود، مانند کشاورزی که بذر سالم را از علف هرز جدا می‌کند.

درس‌گفتار، به اشتباه برخی در استفاده از واژه علم برای تسویل اشاره می‌کند و پیشنهاد می‌دهد که به جای علم، از تسویل استفاده شود تا از سوء‌فهم جلوگیری گردد. این اصلاح، مانند صیقل دادن آینه‌ای است که حقیقت را بدون تحریف منعکس می‌کند.

درنگ: علم نافع، مانند مشعلی است که مسیر عمل درست را روشن می‌کند، اما تسویل، سایه‌ای است که نیت را به سوی اغراض نفسانی می‌کشاند.

مثال‌های عملی از تسویل

درس‌گفتار، به مثال‌هایی از تسویل اشاره می‌کند، مانند فردی که عمل را برای کسب سود، بهشت یا دوری از جهنم انجام می‌دهد. این انگیزه‌ها، مانند بندهایی هستند که سالک را به نفسش زنجیر می‌کنند. در مقابل، تهذیب، این بندها را می‌گسلد و سالک را به سوی خدا آزاد می‌سازد، مانند پرنده‌ای که از قفس رها می‌شود.

این مثال‌ها، تفاوت بین نیت خالص و نیت آلوده به تسویل را به‌صورت ملموس نشان می‌دهند. سالک باید از تسویل دوری کند، مانند عارفی که جز خدا هیچ نمی‌جوید.

بخش ششم: تهذیب و اصلاح جامعه

رویکرد اصلاحی به جای تنبیهی

درس‌گفتار، بر رویکرد اصلاحی به جای تنبیهی تأکید می‌کند. اکثریت مردم (۹۵%) بیمارند و نه بد، و نیاز به درمان دارند، نه مجازات. این بیماری‌ها، مانند جراحاتی هستند که قلب را از سلامت دور می‌کنند. بیمارستان‌های معنوی و طبیبان روحانی، مانند مدارسی هستند که جهل را با دانش درمان می‌کنند.

این رویکرد، مانند نوری است که تاریکی‌های جامعه را روشن می‌سازد. به جای دشمنی و بغض، باید با محبت و درمان، جامعه را به سوی هدایت سوق داد.

درنگ: رویکرد اصلاحی، مانند دارویی است که بیماری‌های نفسانی جامعه را درمان می‌کند و آن را به سوی سلامت معنوی هدایت می‌سازد.

نقش بیمارستان‌های معنوی

درس‌گفتار، بر ضرورت ایجاد بیمارستان‌های معنوی برای درمان بیماری‌های نفسانی تأکید می‌کند. این بیمارستان‌ها، مانند پناهگاه‌هایی هستند که بیماران قلبی را از گمراهی نجات می‌دهند. طبیبان روحانی، مانند راهنمایانی هستند که سالکان را در مسیر حقیقت یاری می‌رسانند.

این پیشنهاد، مانند نقشه‌ای است که مسیر اصلاح جامعه را ترسیم می‌کند. به جای ساخت مصلی‌های پرهزینه، باید بیمارستان‌های معنوی ایجاد کرد تا قلب‌ها را از بیماری‌ها پاک سازد.

مثال‌های اجتماعی از بیماری نفسانی

درس‌گفتار، به مثال‌هایی از بیماری‌های نفسانی در جامعه اشاره می‌کند، مانند کبر، نفاق، شرک و گناه. این بیماری‌ها، مانند آفاتی هستند که درخت جامعه را از درون می‌پوسانند. درمان این بیماری‌ها، مانند باغبانی است که درخت را از آفات نجات می‌دهد.

این مثال‌ها، نشان‌دهنده عمق بیماری‌های نفسانی در جامعه هستند. سالک باید با تهذیب نفس، خود را از این بیماری‌ها پاک سازد و به اصلاح جامعه کمک کند.

درنگ: بیماری‌های نفسانی، مانند آفاتی هستند که جامعه را از درون می‌پوسانند و نیازمند درمان با بیمارستان‌های معنوی‌اند.

نقد رویکردهای مادی در حوزه‌های علمیه

درس‌گفتار، به نقد رویکردهای مادی در حوزه‌های علمیه می‌پردازد که در آن‌ها انگیزه‌های مادی، مانند کسب پول یا مقام، جایگزین عشق به علم و خدا شده‌اند. این رویکرد، مانند غباری است که آینه علم را تیره می‌کند. در گذشته، علمایی مانند میرزای قمی و شیخ انصاری با نیت خالص و بدون امکانات مادی، آثار بزرگی خلق کردند، مانند ستارگانی که در آسمان دانش می‌درخشیدند.

این نقد، مانند زنگ بیداری است که حوزه‌ها را به بازگشت به نیت خالص فرا می‌خواند. علم باید برای خدا باشد، نه برای نان و آب.

بخش هفتم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

جمع‌بندی بخش‌ها

مقام تهذیب القصد، به‌عنوان مرتبه‌ای اعلا در سلوک عرفانی، نیت سالک را از اکراه، سستی و اغراض نفسانی پاک می‌سازد. این مقام، با استناد به آیات قرآن کریم و احادیث نبوی، بر عشق الهی به‌عنوان نیروی محرکه تأکید دارد. اکراه و فتور، مانند سایه‌هایی هستند که نور نیت را تیره می‌کنند و سالک باید با تطهیر قلب، این موانع را بزداید. تضاد بین علم نافع و تسویل، نشان‌دهنده چالش اصلی سالک در مسیر خلوص نیت است. اصلاح جامعه نیز از طریق بیمارستان‌های معنوی و طبیبان روحانی ممکن است، مانند نوری که تاریکی‌های نفس را می‌زداید.

این مقام، مانند قله‌ای است که سالک پس از عبور از دره‌های نفس و تعلقات، به آن دست می‌یابد. عشق الهی، مانند مشعلی است که مسیر تهذیب را روشن می‌کند و سالک را به سوی حقیقت هدایت می‌سازد.

درنگ: تهذیب القصد، مانند تطهیر آینه قلب است که سالک را از هر ناخالصی پاک کرده و به عشق الهی می‌رساند.

جمع‌بندی نهایی

مقام تهذیب القصد در «منازل السائرین»، چونان گذرگاهی است که سالک را از اصلاح عمل و حال به تطهیر نیت هدایت می‌کند. این مقام، با استناد به آیات قرآن کریم، مانند ﴿وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَىٰ﴾ و ﴿فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ﴾، بر نفی سستی و اکراه تأکید دارد. تهذیب القصد، فرایندی معرفت‌محور است که نیت را از تسویل و اغراض نفسانی پاک می‌سازد و به عشق الهی خالص می‌کند. نقد رویکردهای مادی و تأکید بر اصلاح جامعه از طریق بیمارستان‌های معنوی، نشان‌دهنده عمق این تعالیم است. این اصول، مانند نقشه‌ای آسمانی، سالک را به سوی مقصد حقیقت هدایت می‌کنند و از انحرافات نفسانی مصون می‌دارند. این متن، مانند چشمه‌ای زلال، معرفت عرفانی را به مخاطبان عرضه می‌دارد تا در مسیر سلوک، راهنمای آنان باشد.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، تهذیب قصد به چه معناست؟

2. طبق متن، فتور و کسالت نشانه چیست؟

3. بر اساس درسگفتار، چه چیزی مانع از سستی در قصد می‌شود؟

4. در درسگفتار، رابطه اکراه و فتور چگونه توصیف شده است؟

5. طبق متن، هدف نهایی عارف در تهذیب قصد چیست؟

6. انجام عمل به اکراه نشانه تهذیب قصد است.

7. فتور و کسالت علامت نفاق و مرض قلب هستند.

8. اولياء خدا به دلیل اکراه و سستی در عبادت عمل می‌کنند.

9. تهذیب قصد به معنای پاک کردن قصد از هرگونه غرض غیر الهی است.

10. علم در تهذیب قصد با حب و عشق به خدا هم‌راستاست.

11. تفاوت اصلی بین تهذیب قصد و تهذیب عمل چیست؟

12. چرا فتور و اکراه متضايف هستند؟

13. چرا قصد خالص به عشق خدا منجر می‌شود؟

14. چگونه علم می‌تواند مانع تهذیب قصد شود؟

15. چرا علمای گذشته بدون امکانات مادی موفق‌تر بودند؟

پاسخنامه

1. پاک کردن قصد از هر غرض غیر الهی

2. نفاق و مرض قلب

3. حب و عشق به خدا

4. متضايف و مرتبط با یکدیگرند

5. تقرب به خدا

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. تهذیب عمل پاک کردن عمل از کدورت و غرض است، اما تهذیب قصد پاک کردن نیت از هر غرض غیر الهی و انجام عمل برای خداست.

12. زیرا هر جا اکراه وجود دارد، سستی ایجاد می‌شود و هر جا سستی باشد، اکراه نیز وجود دارد.

13. زیرا قصد خالص از هر غرض غیر الهی پاک شده و عمل تنها برای رضایت و حب خدا انجام می‌شود.

14. علم وقتی به غرض‌های نفسانی مانند رغبت و رهبت گره بخورد، قصد را از خلوص دور می‌کند.

15. زیرا قصدشان خالص و برای خدا بود، نه برای منافع مادی یا دنیوی.

فوتر بهینه‌شده