متن درس
منازل السائرین: توکل، واگذاری امور به مالک حقیقی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 247)
دیباچه
کتاب حاضر، بازنویسی علمی و جامع درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در شرح باب التوکل از «منازل السائرین»، اثر جاودان خواجه عبدالله انصاری، عارف سده پنجم هجری است. توکل، بهعنوان واگذاری کامل امور به مالک حقیقی (خدا) و اعتماد به وکالت او، پس از استقامت و شهود الهی در مرتبه جمع الجمع پدیدار میشود. این منزل، مانند سپردن کشتی سلوک به امواج رحمت الهی است که سالک را پس از استواری در قصد و شهود حقیقت، به ساحل اطمینان میرساند.
بخش نخست: مفهوم و جایگاه توکل در سلوک
تعریف توکل
توکل، واگذاری همه امور به مالک حقیقی (خدا) و اعتماد به وکالت اوست. این منزل، پس از استقامت و شهود خدا در مرتبه سوم استقامت (جمع الجمع) پدید میآید، جایی که سالک، پس از دیدن خدا (المشهود فی عین الشاهد)، به او تکیه میکند.
وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
(: «و بر خدا توکل کنید اگر مؤمنید»، مائده: ۲۳)
توکل، مانند سپردن بار سنگین سلوک به بازوی توانمند الهی است که تنها پس از استواری در قصد و شهود حقیقت ممکن میشود. این منزل، سالک را از خودبینی به خدابینی رهنمون میسازد.
درنگ: توکل، واگذاری امور به مالک حقیقی و اعتماد به وکالت اوست که پس از شهود خدا در مرتبه جمع الجمع پدید میآید.
جایگاه توکل در منازل السائرین
توکل، پس از باب الاستقامة و در مرتبه معاملات قرار دارد. در استقامت، سالک به شهود خدا میرسد (المشهود فی عین الشاهد)، و در توکل، به این مشهود تکیه میکند. این پیوستگی، مانند پلی است که سالک را از استواری نیت به واگذاری کامل به خدا میرساند.
درسگفتار، با تأکید بر اینکه توکل متفرع بر استقامت است، نشان میدهد که بدون شهود، سالک نمیتواند به خدا تکیه کند. توکل، مانند لحظهای است که سالک، پس از دیدن ساحل حقیقت، خود را به امواج رحمت الهی میسپارد.
جمعبندی بخش نخست
توکل، واگذاری امور به خدا و اعتماد به وکالت اوست که پس از استقامت و شهود در مرتبه جمع الجمع شکل میگیرد. این منزل، مانند تکیهگاهی است که سالک را پس از استواری در قصد، به اطمینان الهی میرساند.
بخش دوم: دشواری توکل برای عامه و خواص
دشواری توکل برای عامه
توکل برای عامه دشوار است، زیرا خدا را نمیبینند و به توان، عقل، و هوش خود اعتماد دارند. این اعتماد به خود، مانند تکیه بر عصایی شکننده است که نمیتواند بار سلوک را تحمل کند.
درسگفتار، با تشبیه عامه به کسی که از ترس شکستن زمین زیر پایش قدم برنمیدارد، نشان میدهد که عدم شهود خدا مانع توکل است. عامه، به دلیل خودبینی، نمیتوانند خدا را بهعنوان وکیل بپذیرند و به تواناییهای خود تکیه میکنند.
وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
(: «و نهان آسمانها و زمین از آنِ خداست»، هود: ۱۲۳)
این آیه، بر ناشناخته بودن خدا برای عامه تأکید دارد، که توکل را برایشان دشوار میسازد.
دشواری توکل برای خواص
توکل برای خواص نیز دشوار است، زیرا خدا را بهعنوان موکل (اصل) مشاهده کردهاند و تصور وکیل بودن او (فرع) برایشان واهی و غیرقابلتصور است. این دشواری، مانند تلاش برای دیدن خورشید در نقش چراغی کوچک است.
درسگفتار، با مثال پوتین که از رئیسجمهور به نخستوزیر تنزل یافت، این تنزیل را نشان میدهد. خدا، بهعنوان موکل حقیقی، بهصورت تنزیلی وکیل میشود، اما خواص، به دلیل شهود مقام موکل، پذیرش این تنزیل را سخت مییابند.
درنگ: توکل برای عامه به دلیل عدم شهود و برای خواص به دلیل شهود خدا بهعنوان موکل دشوار است، مانند تکیه بر عصای شکننده یا تصور خورشید در نقش چراغ.
واهی بودن توکل خواص
توکل خواص واهی است، نه به معنای سست، بلکه به معنای دشواری تصور. خدا، بهعنوان موکل حقیقی، بهصورت تنزیلی وکیل میشود، اما خواص، به دلیل شهود مقام موکل، این تنزیل را غیرقابلفهم مییابند.
درسگفتار، با تأکید بر اینکه واهی بودن به معنای سختی تصور است، نشان میدهد که خواص، با پذیرش فرمان الهی («نعم المولی و نعم الوکیل»)، این تنزیل را محقق میکنند. این پذیرش، مانند تسلیم شدن به فرمانی است که عقل را به حیرت وا میدارد.
جمعبندی بخش دوم
توکل برای عامه و خواص دشوار است: عامه به دلیل خودبینی و عدم شهود، و خواص به دلیل شهود خدا بهعنوان موکل. واهی بودن توکل خواص، به دشواری تصور تنزیل الهی اشاره دارد. این دشواریها، مانند موانعی هستند که تنها با ایمان و تسلیم به فرمان الهی رفع میشوند.
بخش سوم: توکل و ایمان قلبی
ایمان قلبی و شرط توکل
روایت «لا يَدْخُلُ الإِيمَانُ فِي قَلْبِ امْرِئٍ حَتَّى يَكُونَ بِمَا عِنْدَ اللَّهِ أَيْقَنَ مِمَّا فِي يَدِهِ» نشان میدهد که ایمان قلبی، نیازمند یقین به آنچه نزد خداست (برتر از داراییهای شخصی) است.
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا
(: «بهیقین کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، خداوند رحمان برایشان محبتی قرار میدهد»، مریم: ۹۶)
ایمان قلبی، مانند نوری است که قلب سالک را از تاریکی خودبینی روشن میکند و او را به توکل رهنمون میسازد. داراییهای شخصی، مانند ثروت، زیبایی، یا علم، فانی و ناپایدارند، اما داراییهای الهی، مانند رحمت و کفایت خدا، ابدی و استوارند.
ایمان حسّی در برابر ایمان قلبی
ایمان حسّی، که به اعمال ظاهری محدود است، برای عامه ممکن است، اما ایمان قلبی، که شرط توکل است، نیازمند یقین به غیب الهی است.
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ
(: «کسانی که به غیب ایمان میآورند»، بقره: ۳)
درسگفتار، با تمایز بین ایمان حسّی و قلبی، نشان میدهد که عامه در ایمان حسّی متوقف میمانند، اما خواص با ایمان به غیب، به توکل میرسند. این تمایز، مانند تفاوت میان دیدن سایهای از حقیقت و لمس نور آن است.
درنگ: ایمان قلبی، مانند نوری است که با یقین به غیب الهی، قلب سالک را به توکل رهنمون میسازد.
جمعبندی بخش سوم
ایمان قلبی، شرط توکل است و با یقین به داراییهای الهی، سالک را از خودبینی به خدابینی هدایت میکند. تمایز ایمان حسّی و قلبی، مانند تفاوت میان سایه و نور حقیقت است که تنها ایمان قلبی به توکل میانجامد.
بخش چهارم: خدا بهعنوان موکل و وکیل
خدا، موکل حقیقی و وکیل تنزیلی
خدا، در اصل موکل (مالک حقیقی) است، اما بهصورت تنزیلی وکیل میشود. سالک باید طبق فرمان الهی («نعم المولی و نعم الوکیل») او را وکیل قرار دهد.
نِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ
(: «چه نیکو مولا و چه نیکو وکیلی است»، آل عمران: ۱۵۰)
این تنزیل، مانند فرمانی است که از پادشاهی والامقام میخواهد در نقش خدمتگزاری ظاهر شود. درسگفتار، با مثال پوتین که از رئیسجمهور به نخستوزیر تنزل یافت، نشان میدهد که خدا، بهصورت تنزیلی، وکیل سالک میشود.
رابطه موکل و وکیل
موکل اصل و وکیل فرع است. خدا، بهعنوان موکل حقیقی، بهصورت تنزیلی وکیل میشود، اما سالک باید این تنزیل را بپذیرد و خدا را وکیل قرار دهد.
وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا
(: «و خدا بهعنوان وکیل بس است»، نساء: ۸۱)
درسگفتار، با تأکید بر فرعیت وکیل، نشان میدهد که پذیرش این تنزیل، نیازمند تسلیم به فرمان الهی است. این رابطه، مانند اطاعت از فرمانی است که عقل را به حیرت وا میدارد، اما قلب را به اطمینان میرساند.
درنگ: خدا، موکل حقیقی است که بهصورت تنزیلی وکیل میشود، مانند پادشاهی که در نقش خدمتگزار ظاهر میشود.
تنزیل الهی در توکل
خدا همه امور را به خود وکالت داده و عالم را از مالکیت مستقل محروم کرده است. توbolkl، در ظرف تنزیل الهی رخ میدهد، جایی که سالک به فرمان خدا او را وکیل میگیرد.
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
(: «ما امانت را بر آسمانها و زمین عرضه کردیم»، احزاب: ۷۲)
درسگفتار، با تأکید بر «لا حول ولا قوة الا بالله»، نشان میدهد که توکل، در چارچوب تنزیل الهی شکل میگیرد. این تنزیل، مانند اعطای نقشی است که خدا به انسان میسپارد تا او را وکیل خود قرار دهد.
جمعبندی بخش چهارم
خدا، موکل حقیقی و وکیل تنزیلی است که سالک باید به فرمان او این تنزیل را بپذیرد. رابطه موکل و وکیل، مانند اصل و فرع است که توکل را در ظرف تنزیل الهی شکل میدهد. آیات قرآنی، این رابطه را روشن میسازند.
بخش پنجم: توکل در ظرف تنزیل و ظهور
توکل و ظرف تنزیل
توکل، در ظرف تنزیل الهی (فرمان خدا برای وکیل گرفتن او) و ظهور اسامی (مانند وکیل، موکل، خلیفه) شکل میگیرد. عامه به این تنزیل بها نمیدهند، اما خواص، با پذیرش بهای الهی، آن را محقق میکنند.
وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا
(: «و نیکوترین نامها از آنِ خداست، پس او را با آنها بخوانید»، اعراف: ۱۸۰)
درسگفتار، با تأکید بر نقش اسامی در توکل، نشان میدهد که خدا، با اعطای اسامی و عناوین، سالک را به سوی توکل هدایت میکند. این ظرف، مانند صحنهای است که خدا در آن نقش وکیل را به خود میگیرد.
نقش ظهور در توکل
ظهور اسامی و عناوین (مانند وکیل، موکل، خلیفه) در توکل، به سالک امکان میدهد تا خدا را در نقش وکیل بپذیرد. خواص، با پذیرش این ظهور، به توکل میرسند، در حالی که عامه در خودبینی متوقف میمانند.
درسگفتار، با مثال پوتین، نشان میدهد که ظهور، مانند نقشی است که خدا بهصورت تنزیلی میپذیرد تا سالک را به توکل هدایت کند. این ظهور، مانند آینهای است که حقیقت خدا را در نقش وکیل منعکس میسازد.
درنگ: توکل، در ظرف تنزیل و ظهور اسامی الهی شکل میگیرد، مانند صحنهای که خدا در نقش وکیل ظاهر میشود.
جمعبندی بخش پنجم
توکل، در ظرف تنزیل الهی و ظهور اسامی شکل میگیرد. عامه به دلیل خودبینی و خواص به دلیل شهود موکل، با چالشهایی در پذیرش این تنزیل مواجهاند. آیات قرآنی، مانند چراغهایی، این ظرف را روشن میکنند.
نتیجهگیری نهایی
کتاب حاضر، با بازنویسی درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در شرح باب التوکل از «منازل السائرین»، توکل را بهعنوان واگذاری امور به مالک حقیقی و اعتماد به وکالت او تبیین کرده است. توکل، متفرع بر استقامت و شهود خدا در مرتبه جمع الجمع است. عامه به دلیل عدم شهود و خواص به دلیل شهود خدا بهعنوان موکل، توکل را دشوار مییابند. ایمان قلبی، با یقین به داراییهای الهی، شرط توکل است. خدا، بهعنوان موکل حقیقی، بهصورت تنزیلی وکیل میشود و سالک باید این تنزیل را بپذیرد. توکل، در ظرف تنزیل و ظهور اسامی الهی شکل میگیرد. آیات قرآنی، مانند «وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» و «نِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ»، و روایت «لا يَدْخُلُ الإِيمَانُ فِي قَلْبِ امْرِئٍ»، چارچوبی علمی و دقیق برای فهم توکل ارائه میدهند. این اثر، با تمثیلات ادبی و تبیینهای علمی، منبعی جامع برای پژوهشگران عرفان اسلامی فراهم آورده و راهگشای سلوک به سوی حقیقت است.
با نظارت صادق خادمی