متن درس
منازل السائرین: توکل در سلوک عرفانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۵۰)
دیباچه: سفری به سوی واگذاری در سلوک عرفانی
سلوک عرفانی، چونان سفری است شگرف که سالک را از ظواهر اعمال به عمق احوال و از احوال به حقیقت ذات رهنمون میسازد. در این مسیر، توکل، یک منزلگاه بنیادین است که سالک را به واگذاری کامل به حضرت حق هدایت میکند. این نوشتار، برگرفته از درسگفتارهای ارزشمند آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۲۵۰ از مجموعه «منازل السائرین»، به تبیین علمی و تخصصی این منزلگاه میپردازد. توکل، چونان سپردن بار وجود به وکیل حقیقی، سالک را به توحید افعالی و وصول به حق رهنمون میسازد.
توکل در سلوک عرفانی
ساختار منازل السائرین و جایگاه توکل
منازل السائرین در سه قسم سازمان یافته است: بدایات (قسم اول)، ابواب (قسم دوم)، و معاملات (قسم سوم). در قسم سوم، پس از رعایة، مراقبة، حرمت، اخلاص، تهذیب، و استقامت، به توکل میرسیم. پس از توکل، تفویض، ثقه، و تسلیم قرار دارند، و سپس باب اخلاق آغاز میشود. این ساختار، سلوک را بهصورت نظاممند از آغاز تا تعامل با خدا و سپس تخلق به صفات الهی تقسیم میکند. توکل، مرحلهای کلیدی در معاملات است که سالک را به واگذاری امور به خدا هدایت میکند.
درنگ: توکل در قسم سوم منازل السائرین (معاملات)، پس از استقامت و پیش از تفویض، ثقه، و تسلیم قرار دارد و سالک را به واگذاری امور به خدا رهنمون میسازد.
توکل در ظرف عامه و خواص
دشواری توکل در ظرف عامه
توکل در ظرف عامه اصعب (بسیار دشوار) است، زیرا سالک عامی به اسباب—مانند قدرت، مال، یا جایگاه اجتماعی—وابسته است و واگذاری امور به خدا برایش سخت است. او خود را مستقل و خودکفا میبیند و باور ندارد که «بحول الله و قوته اقوم و اقعد» (به حول و قوه خدا برمیخیزم و مینشینم). حجاب اسباب، چونان پردهای ضخیم، او را از دیدن منشأ الهی بازمیدارد. توکل در این مرتبه، نیازمند ایمان به منشأ الهی اسباب و واگذاری کامل به خداست.
درنگ: توکل در ظرف عامه اصعب است، زیرا سالک عامی به اسباب وابسته است و باور به منشأ الهی اسباب برایش دشوار است.
دقّت توکل در ظرف خواص
در ظرف خواص، توکل ادق (بسیار دقیق) است، نه اضعف (سست)، زیرا سالک خاص میداند همهچیز از خداست، اما باید نقش ظهوری خود را در وکالت ایفا کند. این دقّت، توکل را به رابطهای پیچیده و ظریف بین ظهور (سالک) و وجود (خدا) تبدیل میکند. سالک خاص، با معرفت و وصول، این تعادل را حفظ میکند، بدون آنکه به جبر یا استقلال مطلق بیفتد. توکل در این مرتبه، مانند تنظیم دقیق سازی است که هر نتی باید در جای خود نواخته شود.
درنگ: توکل در ظرف خواص ادق است، زیرا سالک خاص با معرفت به منشأ الهی، نقش ظهوری خود را با دقت ایفا میکند.
نقد دیدگاه جبری شارح
شارح با بیان اینکه همهچیز از خداست و سالک چیزی برای واگذاری ندارد، توکل را اضعف (سست) و صوری میداند، که به جبر منجر میشود. این دیدگاه، نقش سالک را نفی و توکل را بیمعنا میکند. جبر، با انکار وجود ظهوری سالک، او را به انفعال میکشاند و توکل را به توهمی بیثمر تبدیل میکند. عرفان صحیح، جایی برای جبر ندارد و سالک را دارای اراده، علم، و قدرت تنزیلی میداند که در رابطه ظهوری-وجودی با خدا قرار دارد.
درنگ: دیدگاه جبری شارح، با نفی نقش سالک، توکل را به انفعال و جبر میکشاند، در حالی که عرفان صحیح، سالک را در رابطه ظهوری-وجودی با خدا مسئول میداند.
توکل به عنوان رابطه ظهوری-وجودی
توکل، رابطهای دوسویه است: خدا موکل (وجودی) و وکیل (تنزیلی) است؛ سالک موکل (ظهوری) و وکیل (اجرای تکالیف) است. این تبادل، مانند مشارکت مشاعی، سالک و خدا را در تعامل فعال قرار میدهد. سالک با اراده ظهوری، امور را به خدا واگذار میکند و تکالیف را اجرا میکند. این رابطه، جبر را نفی و دقّت توکل را در ظرف خواص نشان میدهد. توکل، چونان سپردن امانتی است به امانتداری که خود خالق امانت است.
درنگ: توکل، رابطه ظهوری-وجودی بین سالک و خداست که خدا و سالک را بهصورت موکل و وکیل در تعامل فعال قرار میدهد.
نقد عرفان توهمی
عرفان توهمی، مانند دیدگاه برخی که همهچیز را وهم یا خیال میدانند، به جبر و انفعال منجر میشود. این عرفان، با نفی واقعیت ظهوری سالک، او را از مسئولیت و سلوک بازمیدارد. عرفان علمی، واقعیت ظهوری سالک را تأیید و جبر را نفی میکند. سالک دارای اراده، علم، و قدرت تنزیلی است و مسئول اعمال خود—چه خوب و چه بد—است. این مسئولیت، توکل را به انتخابی آگاهانه تبدیل میکند.
درنگ: عرفان توهمی، با نفی واقعیت ظهوری سالک، به جبر و انفعال میانجامد، اما عرفان علمی، سالک را مسئول و دارای نقش ظهوری میداند.
نقد جدایی ظاهر و باطن قرآن کریم
شارح ادعا میکند خطاب قرآنی (ظاهر) برای عامه و باطن برای خواص است. این دیدگاه، قرآن کریم را از خواص جدا میکند و نادرست است، زیرا ظاهر و باطن قرآن کریم جداییناپذیرند. قرآن کریم، چونان سفرهای گسترده برای همه—از انبیا تا ضعفا—است. ظاهر و باطن آن، مانند گوشت و استخوان، یکپارچهاند و ورود به باطن از ظاهر ممکن است. نادیده گرفتن ظاهر، مانند خط زدن قبالهای است که آن را باطل میکند.
درنگ: ظاهر و باطن قرآن کریم جداییناپذیرند و ورود به باطن از ظاهر ممکن است. قرآن کریم، سفرهای گسترده برای همه است.
نقد ادعای عامه بودن قرآن کریم
ادعای اینکه قرآن کریم برای عقول عامه نازل شده، نادرست است. ظاهر قرآن کریم برای همه—عام و خاص—چالشبرانگیز است و حتی خواص در فهم آن حیراناند. آیاتی مانند «الف لام میم» یا «سموات» حتی در ظاهرشان برای خواص مبهماند. قرآن کریم، چونان اقیانوسی است که هرچه در آن ژرفتر شوی، رازهای بیشتری آشکار میگردد.
درنگ: قرآن کریم برای همه سطوح معرفتی عمیق و قابل تأمل است و ظاهر آن حتی برای خواص چالشبرانگیز است.
اهمیت حفظ ظاهر قرآن کریم
برای ورود به باطن قرآن کریم، باید از ظاهر آن وارد شد: «فلیأتوا من ابوابها». خراب کردن ظاهر، باطن را بیاعتبار میکند، مانند قبالهای که با خطخوردگی باطل میشود. ظاهر قرآن کریم، درگاه ورود به حقایق باطنی است، و نادیده گرفتن آن، به انکار باطن و گمراهی منجر میشود.
درنگ: ظاهر قرآن کریم، درگاه ورود به باطن است و نادیده گرفتن آن، به گمراهی و بیاعتباری باطن میانجامد.
توکل و ایمان به ما عند الله
ایمان واقعی، یقین به «ما عند الله» (آنچه نزد خداست) بیش از آنچه در دست سالک است، میطلبد. اسباب سالک قابل تلف است، اما ما عند الله پایدار است. توکل، چونان اعتماد به گنجینهای جاودان است که هیچ آفتی به آن راه ندارد.
درنگ: توکل، اعتماد به پایداری ما عند الله در برابر ناپایداری اسباب است که ایمان را تقویت میکند.
اختیار ظهوری سالک
سالک دارای اختیار ظهوری است و میتواند خدا را وکیل قرار دهد یا ندهد. این اختیار، جبر را نفی و توکل را به انتخابی آگاهانه تبدیل میکند. سالک، مانند مسافری است که میتواند بار خود را به کاروانیان حقیقی بسپارد یا خود به دوش کشد.
درنگ: اختیار ظهوری سالک، توکل را به انتخابی آگاهانه تبدیل میکند و جبر را نفی مینماید.
نقد مهندسی نادرست کتب عرفانی
کتب عرفانی حوزه، به دلیل تزریق جبر و عدم انسجام، گمراهکنندهاند. مانند خانههای قدیمی بدون مهندسی، این کتب نیاز به بازسازی علمی دارند. عرفان باید مانند ریاضیات، منطقی و استدلالی باشد تا عالمان و عاملان شایسته تربیت کند.
درنگ: کتب عرفانی حوزه، به دلیل فقدان مهندسی علمی، نیاز به بازسازی دارند تا عرفان را به علمی دقیق و کاربردی تبدیل کنند.
ضرورت بازسازی کتب حوزوی
کتب حوزوی، به دلیل اشکالات ساختاری—مانند جبر و تناقض—عالم و عامل شایسته تولید نمیکنند. بازسازی این کتب، مانند نوسازی بناهای غیرمهندسی، ضروری است تا عرفان به علمی دقیق و کاربردی تبدیل شود.
درنگ: بازسازی کتب حوزوی، عرفان را به علمی دقیق و کاربردی تبدیل میکند که عالمان را به عمل و معرفت هدایت مینماید.
مثال زلزله و توکل
توکل واقعی، باور به حفظ الهی حتی در زلزله است. اگر سالک به اسباب (زمین) تکیه کند، در زلزله فرومیرود، اما توکل او را به حول و قوه خدا متصل میکند. این مثال، مانند داستان کشتی در طوفان است که تنها اعتماد به ناخدای حقیقی، مسافر را به ساحل نجات میرساند.
درنگ: توکل واقعی، اعتماد به حول و قوه خدا حتی در ناپایداری اسباب است، مانند زلزلهای که زمین را از زیر پای سالک میکشد.
نقد ترک دنیا
جبرگرایی شارح، به ترک دنیا در جوامع اسلامی منجر شد، که نتیجهاش واگذاری منابع به دیگران بود. توکل، به معنای فعال بودن در دنیا با واگذاری به خداست. ترک دنیا، مانند رها کردن مزرعهای حاصلخیز است که به دست دیگران میافتد.
درنگ: توکل، سالک را به تلاش مسئولانه در دنیا با واگذاری به خدا تشویق میکند، نه ترک دنیا که به واگذاری منابع به دیگران میانجامد.
نقد تفسیر آیه «و اسأل القریة»
شارح به اشتباه آیه وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ (قرآن کریم، یوسف: ۸۲، ) را به معنای نبود اهل و جبر تفسیر میکند. این آیه، حقیقتاً از وضوح وضعیت (خرابی قریه) سخن میگوید، نه مجاز. تفسیر صحیح، مانند مشاهده ویرانهای است که خود از بلایای گذشتهاش حکایت میکند.
درنگ: آیه «و اسأل القریة» بر وضوح حقیقت خرابی قریه دلالت دارد، نه جبر، و تفسیر شارح تحریف معنای آن است.
توحید افعالی و توکل
توکل در مقام توحید افعالی، فعل و قدرت را ظهوراً از سالک و وجوداً از خدا میداند. سالک خاص، با دیدن علل توکل، به مرتبه بالاتری ارتقا مییابد. این مرتبه، مانند رصد ستارگان است که هرچه دقیقتر بنگری، نظم الهی آشکارتر میشود.
درنگ: توکل در توحید افعالی، فعل را ظهوراً از سالک و وجوداً از خدا میداند و سالک خاص را به درک منشأ الهی افعال هدایت میکند.
جمعبندی
توکل، منزلگاهی است که سالک را از وابستگی به اسباب به واگذاری کامل به خدا هدایت میکند. این مرتبه، در ظرف عامه اصعب است، زیرا سالک به اسباب وابسته است، و در ظرف خواص ادق است، زیرا سالک خاص نقش ظهوری خود را با دقت ایفا میکند. نقد دیدگاه جبری شارح نشان داد که توکل، رابطه ظهوری-وجودی بین سالک و خداست که جبر را نفی میکند. قرآن کریم، سفرهای گسترده برای همه است و ظاهر و باطن آن جداییناپذیرند. عرفان جبری، به ترک دنیا و انفعال منجر شده، در حالی که توکل، سالک را به تلاش مسئولانه در دنیا با واگذاری به خدا تشویق میکند. کتب عرفانی حوزه، نیاز به بازسازی علمی دارند تا عرفان به علمی دقیق و کاربردی تبدیل شود.
جمعبندی و نتیجهگیری نهایی
استقامة الاحوال و توکل، دو منزلگاه کلیدی در سلوک عرفانیاند که سالک را از ظواهر اعمال به عمق حالات و از حالات به واگذاری کامل به خدا هدایت میکنند. استقامة الاحوال، با ویژگیهای شهود غیرکسبی، ترک ادعا از فنای وجودی، و بقای دائم با تجلی حق، سالک را به پاکی از منیت و وابستگی رهنمون میسازد. توکل، با رابطه ظهوری-وجودی، سالک را از جبر و استقلال مطلق آزاد میکند و او را به توحید افعالی میرساند. نقد دیدگاه جبری شارح و عرفان توهمی، بر اهمیت عرفان علمی و مسئولیتپذیری سالک تأکید دارد. قرآن کریم، چونان سفرهای گسترده، برای همه سطوح معرفتی عمیق است و ظاهر و باطن آن جداییناپذیرند. کتب عرفانی حوزه، نیاز به بازسازی علمی دارند تا عالمان و عاملان شایسته تربیت کنند.
با نظارت صادق خادمی