در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 254

متن درس






منازل السائرین: نقد عرفان جبری و تبیین توکل حقیقی

منازل السائرین: نقد عرفان جبری و تبیین توکل حقیقی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۵۴)

دیباچه

کتاب حاضر، بازنویسی و تحلیلی عمیق از درس‌گفتار ارزشمند منازل السائرین (جلسه ۲۵۴، تاریخ ۲/۸/۱۳۸۷) است که به بررسی مرتبه دوم توکل و نقد دیدگاه‌های شارح در باب اسقاط طلب، ترک اسباب، و تحقیر شرف نفس می‌پردازد. این اثر، درصدد است تا توکل حقیقی را به مثابه تعادلی میان استفاده از اسباب و اعتماد به خداوند متعال تبیین نماید. نقد عرفان جبری، که سالک را به انفعال، فقر و گدایی سوق می‌دهد، محور اصلی این نوشتار است.

بخش اول: مراتب توکل و دیدگاه شارح

مرتبه اول توکل: تعادل میان اسباب و اعتماد

مرتبه نخست توکل، بر اساس درس‌گفتار، شامل پنج شرط اساسی است: طلب، سبب، اشتغال، نفع‌رساندن به خلق، و ترک دعوی. این مرتبه، توکل را در بستر عمل اجتماعی و بهره‌گیری مسئولانه از اسباب قرار می‌دهد. سالک در این مقام، با فعالیت در عرصه‌های اجتماعی و اقتصادی، مانند تجارت و زراعت، به کسب رزق حلال می‌پردازد و در عین حال، قلب خویش را به خداوند متعال، به عنوان مسبب‌الاسباب، متکی می‌سازد. این رویکرد، با عرفان عملی و مسئولانه هم‌خوانی دارد و سالک را به سوی زندگی متعادل و کرامت‌محور هدایت می‌کند.

درنگ: مرتبه اول توکل، با تأکید بر حفظ اسباب و فعالیت اجتماعی، عرفانی مسئولانه و منطبق با سیره معصومان ارائه می‌دهد که سالک را به تعادل میان دنیا و آخرت رهنمون می‌سازد.

مرتبه دوم توکل در دیدگاه شارح: دعوت به انفعال

شارح در تبیین مرتبه دوم توکل، رویکردی متفاوت ارائه می‌دهد که شامل اسقاط طلب (ترک کامل خواسته‌ها)، غض عین عن السبب (چشم‌پوشی از اسباب)، قمع تشرف نفس (تحقیر شرف نفس)، و تفرغ به واجبات (فراغت برای عبادات) است. این دیدگاه، سالک را به ترک تلاش، کنار نهادن اسباب معیشت، و حتی تحقیر کرامت انسانی دعوت می‌کند. چنین رویکردی، به جای هدایت به سوی کمال، به انفعال، فقر، و بدبختی منجر می‌شود و با عرفان حقیقی معصومان، که توکل را با تلاش و کرامت همراه می‌دانستند، در تضاد است.

درنگ: دیدگاه شارح در مرتبه دوم توکل، با دعوت به ترک اسباب و تحقیر نفس، عرفانی جبری و غیرمنطقی را ترویج می‌کند که با سیره معصومان ناسازگار است.

بخش دوم: نقد عرفان جبری شارح

نقد اسقاط طلب: نفی تلاش مشروع

شارح، با نفی کامل طلب، سالک را به ترک درخواست رزق و تلاش برای معیشت دعوت می‌کند. این دیدگاه، سالک را به سوی بدبختی و بی‌نیازی از تلاش سوق می‌دهد، گویی که توکل در گرو انفعال و ترک عمل است. این در حالی است که سیره معصومان، توکل را با تلاش برای کسب رزق حلال همراه می‌سازد. قرآن کریم نیز انسان را به تلاش و طلب رزق دعوت کرده و آن را بخشی از سلوک معنوی می‌داند: فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَکُلُوا مِنْ رِزْقِهِ ۖ وَإِلَیْهِ النُّشُورُ (ملک: ۱۵). این آیه، به روشنی بر استفاده از اسباب و تلاش برای رزق تأکید دارد، در حالی که قلب سالک به خداوند متعال متکی است.

درنگ: طلب مشروع، بخشی جدایی‌ناپذیر از توکل حقیقی است که با سیره معصومان و آیات قرآن کریم هم‌خوانی دارد.

نقد غض عین عن السبب: ترک اسباب و انفعال

شارح، با دعوت به چشم‌پوشی از اسباب (مانند تجارت، زراعت، و کسب)، توکل را به بی‌سببی و انفعال گره می‌زند. او معتقد است که سالک باید از هرگونه اعتماد به اسباب پرهیز کند تا توکلش تصحیح شود. این دیدگاه، نه تنها به فقر و بدبختی منجر می‌شود، بلکه با منطق عرفان حقیقی، که استفاده از اسباب را با اعتماد به مسبب‌الاسباب ترکیب می‌کند، در تضاد است. معصومان، مانند حضرت سلیمان علیه‌السلام، با بهره‌گیری از اسباب و امکانات، توکل را به نمایش گذاشتند، بی‌آنکه کرامت انسانی یا عزت نفس خویش را فروگذارند.

درنگ: توکل حقیقی، استفاده از اسباب را با اعتماد به خداوند متعال درهم می‌آمیزد و از انفعال و ترک دنیا برحذر می‌دارد.

نقد قمع تشرف نفس: تحقیر کرامت انسانی

شارح، با تأکید بر قمع تشرف نفس، سالک را به تحقیر شرف نفس و پذیرش بدبختی و گدایی دعوت می‌کند، گویی که توکل در گرو بی‌شرفی و فقر است. این دیدگاه، با کرامت انسانی که در قرآن کریم ستوده شده، در تضاد است: وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ (إسراء: ۷۰). توکل حقیقی، نه تنها نیازی به تحقیر نفس ندارد، بلکه کرامت انسانی را حفظ کرده و سالک را به سوی عزت و تلاش مسئولانه هدایت می‌کند.

درنگ: شرف نفس، کرامت انسانی است که در توکل حقیقی حفظ شده و با تحقیر و بدبختی ناسازگار است.

نقد تفرغ به واجبات: عبادت در انفعال

شارح، فراغت برای واجبات را به ترک اسباب، حتی وسایل اولیه مانند آفتابه، پیوند می‌زند. این دیدگاه، عبادت را به انفعال و بدبختی گره زده و آن را از معنای حقیقی خود تهی می‌سازد. در عرفان حقیقی، عبادت با زندگی فعال و استفاده از اسباب همراه است. معصومان، عبادت را در بستر زندگی اجتماعی و اقتصادی معنا کردند، نه در انزوا و فقر.

درنگ: عبادت در عرفان حقیقی، با زندگی فعال و بهره‌گیری از اسباب همراه است و از انفعال و فقر فاصله می‌گیرد.

بخش سوم: پیامدهای اجتماعی و فرهنگی عرفان جبری

عرفان جبری: ترویج فقر و استثمار

دیدگاه شارح، عرفان را به خل‌وچل‌بازی، گدایی، و بدبختی تقلیل می‌دهد. این عرفان جبری، با سوق دادن سالک به انفعال و فقر، نه تنها به کرامت انسانی آسیب می‌رساند، بلکه جوامع اسلامی را تضعیف کرده و زمینه‌ساز سلطه دیگران بر منابع مسلمین شده است. تمثیل شورآباد، که در آن مرشدان جبری با جمع‌آوری اموال مردم (مانند زعفران) و ترویج فقر، خود در تجمل زندگی می‌کنند، نشان‌دهنده تناقض و سوءاستفاده در این دیدگاه است. این مرشدان، با بهره‌گیری از ساده‌لوحی مردم، اموال آن‌ها را به یغما برده و جامعه را به سوی بدبختی سوق داده‌اند.

درنگ: عرفان جبری، با ترویج فقر و گدایی، به تضعیف جوامع اسلامی و سلطه استعمارگران بر منابع مسلمین منجر شده است.

نقد مثال گاوداری: استثمار به نام توکل

شارح، سالک را به واگذاری اموال، مانند گاوداری، به دیگران دعوت می‌کند تا به زعم او، فارغ از دنیا شود. این دیدگاه، نه تنها به سوءاستفاده و استثمار منجر می‌شود، بلکه با توکل حقیقی، که مال‌داری را با اعتماد به خداوند متعال سازگار می‌داند، در تضاد است. واگذاری اموال، به جای تقویت توکل، زمینه‌ساز استعمار و بدبختی است.

درنگ: توکل حقیقی، مال‌داری و تلاش مسئولانه را با اعتماد به خداوند متعال هم‌ساز می‌داند و از واگذاری اموال به نام توکل برحذر می‌دارد.

نقد داستان حسین بن منصور و ابراهیم خواص

شارح، با نقل داستان‌هایی از عارفانی چون حسین بن منصور و ابراهیم خواص، سعی در تأیید ترک اسباب دارد. اما این داستان‌ها، با سیره معصومان، که توکل را با حفظ اسباب و کرامت همراه می‌دانستند، سازگار نیست. این‌گونه روایات، اعتبار عرفان حقیقی را مخدوش کرده و سالک را به سوی انفعال و بدبختی سوق می‌دهند.

درنگ: داستان‌های عرفانی جبری، با سیره معصومان ناسازگار بوده و اعتبار عرفان حقیقی را مخدوش می‌سازند.

نقد مثال سگ و تبرزین: توکل غیرمنطقی

شارح، داشتن تبرزین (وسیله دفاع) را نشانه عدم توکل دانسته و سالک را به ترک آن و امتحان در برابر خطر (مانند سگ) دعوت می‌کند. این دیدگاه، نه تنها غیرمنطقی و خطرناک است، بلکه با توکل حقیقی، که استفاده از اسباب را با اعتماد به خداوند متعال ترکیب می‌کند، در تضاد است. معصومان، استفاده از اسباب را در راستای توکل می‌دانستند و از دعوت به انفعال و خطر پرهیز داشتند.

درنگ: توکل حقیقی، استفاده از اسباب، مانند تبرزین، را با اعتماد به خداوند متعال هم‌ساز می‌داند و از دعوت به انفعال و خطر برحذر می‌دارد.

بخش چهارم: تبیین عرفان حقیقی

توکل حقیقی: تعادل میان اسباب و اعتماد

توکل حقیقی، به مثابه پلی میان دنیا و آخرت، سالک را به استفاده مسئولانه از اسباب (مانند تجارت و زراعت) و اعتماد به خداوند متعال به عنوان رازق دعوت می‌کند. سیره معصومان، مانند حضرت سلیمان علیه‌السلام، نشان‌دهنده این حقیقت است که توکل با مال‌داری، کرامت، و فعالیت اجتماعی هم‌ساز است. این عرفان، به جای ترویج فقر و انفعال، سالک را به سوی تلاش مسئولانه و حفظ عزت نفس هدایت می‌کند.

درنگ: توکل حقیقی، تعادلی است میان استفاده از اسباب و اعتماد به خداوند متعال، که با کرامت و تلاش مسئولانه همراه است.

عرفان به مثابه علم مدرن

عرفان حقیقی، عروس علوم و مدرن‌تر از فلسفه، فیزیک، و شیمی است. این علم، سالک را به تعادل میان دنیا و آخرت هدایت کرده و از جبر و انفعال آزاد می‌سازد. برخلاف دیدگاه شارح، عرفان حقیقی منطقی، عملی، و کرامت‌محور است و با آگاهی از زمان و واقعیات اقتصادی، سالک را به سوی عمل مسئولانه رهنمون می‌شود.

درنگ: عرفان حقیقی، علمی مدرن و منطقی است که سالک را به تعادل و آگاهی از زمان هدایت می‌کند.

هوشمندی مردم: سپری در برابر عرفان جبری

مردم امروز، با هوشمندی و آگاهی، از دعوت‌های جبری، مانند واگذاری اموال به نام توکل، روی‌گردان شده‌اند. این هوشمندی، نشانه‌ای از پیشرفت فکری جامعه و زمینه‌ساز احیای عرفان حقیقی است. جامعه‌ای که از سادگی و ساده‌لوحی فاصله گرفته، راه را برای عرفانی منطقی و مسئولانه هموار می‌سازد.

درنگ: هوشمندی مردم، مانع سوءاستفاده مرشدان جبری شده و زمینه را برای احیای عرفان حقیقی فراهم می‌آورد.

بخش پنجم: نقد فقه و فتاوای متناقض

نقد تناقضات فقهی و سوءاستفاده

برخی فقها، با صدور فتاوای متناقض، مانند مصرف سهم امام، به پیچیدگی و سوءاستفاده دامن زده‌اند. این تناقضات، با عرفان جبری هم‌سو بوده و اعتماد مردم را تضعیف می‌کنند. فقه و عرفان، هنگامی که شفاف و منطقی باشند، می‌توانند جامعه را به سوی کرامت و عدالت هدایت کنند.

درنگ: فقه و عرفان، هنگامی که شفاف و منطقی باشند، اعتماد مردم را تقویت کرده و از سوءاستفاده جلوگیری می‌کنند.

ضرورت آگاهی عارف از زمان

عارف حقیقی، باید عارف به زمان باشد و از واقعیات اقتصادی و اجتماعی، مانند قیمت برنج یا نیازهای روزمره، آگاه باشد. بدون این آگاهی، عارف حق دریافت اموال مردم را ندارد. آگاهی از زمان، عارف را به عمل مسئولانه و توکل حقیقی هدایت می‌کند، نه به انفعال و سوءاستفاده.

درنگ: آگاهی عارف از زمان، شرط لازم برای عمل مسئولانه و توکل حقیقی است.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

این اثر، با بازنویسی درس‌گفتار منازل السائرین (جلسه ۲۵۴)، به نقد دیدگاه جبری شارح در باب توکل پرداخته و توکل حقیقی را به مثابه تعادلی میان استفاده از اسباب و اعتماد به خداوند متعال تبیین کرده است. شارح، با دعوت به اسقاط طلب، ترک اسباب، تحقیر شرف نفس، و فراغت برای واجبات، عرفانی جبری و غیرمنطقی را ترویج می‌کند که به فقر، گدایی، و بدبختی منجر می‌شود. این دیدگاه، با سیره معصومان، که توکل را با تلاش، کرامت، و فعالیت اجتماعی همراه می‌دانستند، در تضاد است. عرفان جبری، با داستان‌هایی مانند حسین بن منصور و ابراهیم خواص، اعتبار عرفان حقیقی را مخدوش کرده و جوامع اسلامی را تضعیف نمود. توکل حقیقی، با بهره‌گیری از اسباب و حفظ کرامت، سالک را به سوی عبادت معنادار و زندگی متعادل هدایت می‌کند. هوشمندی مردم امروز، سپری در برابر دعوت‌های جبری است و زمینه را برای احیای عرفان حقیقی فراهم می‌آورد.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار، مرتبه دوم توکل چه ویژگی‌هایی دارد؟

2. هدف اصلی از اسقاط طلب در مرتبه دوم توکل چیست؟

3. بر اساس درسگفتار، نتیجه غض عین عن السبب چیست؟

4. طبق درسگفتار، چرا سالک در مرتبه دوم توکل باید اسباب را ترک کند؟

5. کدام مفهوم در درسگفتار به عنوان نتیجه ترک طلب و سبب ذکر شده است؟

6. مرتبه دوم توکل در درسگفتار شامل طلب و سبب است.

7. غض عین عن السبب در درسگفتار به معنای بی‌توجهی به اسباب و عدم تکیه بر آنهاست.

8. طبق درسگفتار، ترک طلب و سبب به افزایش شرف نفس منجر می‌شود.

9. در مرتبه دوم توکل، سالک برای امتحان نفس خود اسباب را ترک می‌کند.

10. درسگفتار عرفان را به عنوان علمی عقب‌مانده نسبت به فلسفه و علوم طبیعی معرفی می‌کند.

11. منظور از اسقاط طلب در مرتبه دوم توکل چیست؟

12. چرا غض عین عن السبب در درسگفتار ضروری است؟

13. نتیجه قمع تشرف نفس در مرتبه دوم توکل چیست؟

14. چگونه ترک سبب در درسگفتار به امتحان نفس کمک می‌کند؟

15. چرا درسگفتار عرفان را مدرن‌ترین علم معرفی می‌کند؟

پاسخنامه

1. اسقاط طلب و غض عین عن السبب

2. تصحیح توکل و قمع تشرف نفس

3. فراغت برای حفظ واجبات

4. برای شهود الرازق و تصحیح توکل

5. امتحان نفس در توکل

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. اسقاط طلب به معنای کنار گذاشتن خواسته‌ها و نیازها برای تصحیح توکل و امتحان نفس است.

12. برای شهود الرازق و بی‌توجهی به اسباب، تا توکل سالک به خدا خالص شود.

13. قمع تشرف نفس باعث فروتنی سالک و فراغت او برای حفظ واجبات می‌شود.

14. ترک سبب، نفس سالک را در برابر فقر و گرسنگی آزمایش می‌کند تا میزان توکل او مشخص شود.

15. زیرا عرفان عروس علوم است و از فلسفه و علوم طبیعی برتر دانسته می‌شود.

فوتر بهینه‌شده