متن درس
تحلیل و تبیین مقام تفویض در عرفان اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۵۹)
دیباچه
در ساحت عرفان اسلامی، مفاهیم توکل و تفویض از جایگاه ویژهای برخوردارند، چراکه این دو مقام، مراتب متعالی سلوک سالک بهسوی حقتعالی را نمایان میسازند. تفویض، چونان سپردن بیقیدوشرط گوهر وجود به دستان قادر متعال، و توکل، چونان واگذاری امور به وکیل الهی در بستر نیاز و نزاع، دو بال پرواز سالک در مسیر معرفتاند. این نوشتار، برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسهای به شماره ۲۵۹ (مورخ ۲۴/۸/۱۳۸۷)، به تبیین دقیق و عمیق مقام تفویض و تمایز آن با توکل میپردازد. با بهرهگیری از زبانی فاخر و علمی، متن حاضر درصدد است تا تمامی جزئیات درسگفتار و تحلیلهای تفصیلی مرتبط را با حفظ امانت و جامعیت، در قالبی دانشگاهی و متناسب با مخاطبان متخصص ارائه دهد. ساختار این نوشتار، با بخشبندیهای روشن و عناوین تخصصی، بهگونهای طراحی شده که مفاهیم عرفانی را با دقت و عمق به خواننده منتقل سازد، درحالیکه با تمثیلات و اشارات ادبی، روح معنوی و زیبایی کلام را نیز حفظ میکند.
بخش اول: تبیین مفهومی تفویض و تمایز آن با توکل
الف. تعریف تفویض: واگذاری وجودی امور به حقتعالی
تفویض، در اصطلاح عرفانی، به معنای واگذاری کامل و بیقیدوشرط تمامی امور به خداوند متعال است، بهگونهای که سالک خود را از هرگونه دخالت و نقشآفرینی کنار میکشد. این مقام، چونان سپردن کشتی وجود به امواج اراده الهی است، بیآنکه ناخدا در پی تعیین مسیر باشد. برخلاف توکل که در آن وکیل (خداوند) به جای موکل (سالک) قیام میکند، در تفویض، سالک خود را محو اراده حق میبیند و هیچ ادعایی بر تصرف در امور ندارد. استاد فرزانه قدسسره میفرمایند که تفویض، ارجاع وجودی امور به خداوند است، نه صرف ترک یا انفعال. این واگذاری، انتخابی آگاهانه و فعال است که در آن سالک، چونان بندهای که داراییاش را به مولای خویش هبه میکند، تمامی امور را به خدا میسپارد.
نکته کلیدی: تفویض، واگذاری وجودی و کامل امور به خداوند است که سالک را از هرگونه نقشآفرینی معاف میسازد، برخلاف توکل که در آن وکیل به جای موکل قیام میکند.
ب. تمایزهای بنیادین توکل و تفویض
توکل و تفویض، هرچند در ظاهر به هم نزدیکاند، اما در ماهیت و لوازمشان تفاوتهای عمیقی دارند. توکل، نیازمند وجود موضوع یا مشکلی (قبلویت) و حضور طرف مقابل (ثالث) است، مانند نزاعی که سالک را به انتخاب وکیل (خداوند) وامیدارد. برای مثال، سالک در مواجهه با دشواری، امور را به خدا واگذار میکند تا وکیل او در رفع مشکل باشد. اما تفویض، فراتر از این محدودیتهاست؛ نه به قبلویت وابسته است و نه به ثالث. سالک در تفویض، چونان کسی که کل داراییاش را بیهیچ شرطی به معبود میبخشد، همه امور را به خداوند واگذار میکند، حتی اگر نزاعی در کار نباشد. این تفاوت، تفویض را به مقامی متعالیتر ارتقا میدهد که در آن، سالک خود را از هرگونه ادعای مالکیت یا دخالت مبرا میسازد.
نکته کلیدی: توکل به قبلویت (وجود مشکل) و ثالث (طرف مقابل) وابسته است، اما تفویض، واگذاری بیقیدوشرط کل امور به خداوند است، بینیاز به موضوع یا نزاع.
ج. نقد دیدگاه شارح: تقلیل تفویض به معانی عدمی
شارح منازل السائرین، تفویض را به ترک تعرض، تخلیه شأن، و عدم تصرف در آنچه به سالک تعلق ندارد تعریف میکند. این تعاریف، که ماهیتی عدمی دارند، تفویض را از معنای وجودیاش تهی میسازند. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که تفویض، ارجاع وجودی امور به خداوند است، نه صرف ترک یا انفعال. به تعبیر ایشان، همانگونه که هبه در فقه، واگذاری کامل مالکیت بدون شرط است، تفویض نیز سپردن تمامی امور به اراده الهی است، بیآنکه سالک دخالتی در پی داشته باشد. تعریف عدمی شارح، لازمه تفویض (عدم دخالت) را با معنای آن (واگذاری وجودی) خلط میکند، که ناشی از ضعف در مادهشناسی و لغتشناسی است.
نکته کلیدی: تفویض، ارجاع وجودی امور به خداوند است و تعریف عدمی شارح (ترک تعرض، عدم تصرف) لازمه آن را با معنای اصلی خلط میکند.
د. وجودی بودن تفویض و لوازم آن
تفویض، چونان سپردن گوهر وجود به خزانه الهی، ماهیتی وجودی دارد. سالک در این مقام، تمامی امور را در اختیار خداوند قرار میدهد و خود را از هرگونه تصرف کنار میکشد. عدم دخالت سالک، لازمه تفویض است، نه معنای آن. به تعبیر استاد فرزانه قدسسره، تفویض مانند هبهای است که مالک پس از بخشش، هیچ حقی بر مال ندارد. این واگذاری وجودی، انتخابی آگاهانه و فعال است که سالک را به مقام فنای در اراده الهی رهنمون میسازد. شارح، با تأکید بر عدم تصرف و ترک تعرض، تفویض را به انفعال تقلیل داده، درحالیکه تفویض، کنشی وجودی و متعالی است.
ه. نقد قیام مقامه در تفویض
شارح با عبارت «یقیم الحق مقامه فی التصرف» (حق به جای سالک در تصرف قیام میکند)، تفویض را به توکل شبیه میسازد، زیرا قیام مقامه (جانشینی) مختص توکل است. در توکل، وکیل (خداوند) به جای موکل (سالک) عمل میکند، اما در تفویض، سالک خود را کاملاً کنار میکشد و خداوند مستقیماً متصرف است، نه جانشین سالک. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که در تفویض، قیام مقامه وجود ندارد، زیرا سالک هیچ نقشی ندارد و اراده الهی بهتنهایی حاکم است. این تمایز، تفویض را از توکل متمایز میسازد و نشاندهنده عمق مقام تفویض است.
نکته کلیدی: تفویض فاقد قیام مقامه است، زیرا سالک خود را کنار میکشد و خداوند مستقیماً متصرف است، برخلاف توکل که وکیل به جای موکل قیام میکند.
بخش دوم: تحلیل عرفانی و قرآنی تفویض و توکل
الف. مماثله در توکل و فقدان آن در تفویض
توکل، رابطهای دوسویه است که در آن وکیل (خداوند) به جای موکل (سالک) عمل میکند، و این جانشینی، نوعی مماثله (شباهت) بین موکل و وکیل ایجاد میکند. سالک در توکل، چونان کسی است که به دلیل عجز یا اهمیت، کار را به وکیل میسپارد، اما همچنان در صحنه حضور دارد. در تفویض، اما، مماثله وجود ندارد. سالک، چونان شمعی که در برابر آفتاب الهی محو میشود، هیچ نقشی برای خود قائل نیست و تمامی امور را به خداوند واگذار میکند. این فقدان مماثله، تفویض را به مقامی متعالیتر ارتقا میدهد که در آن، سالک خود را از هرگونه ادعا مبرا میسازد.
نکته کلیدی: توکل شامل مماثله بین موکل و وکیل است، اما تفویض فاقد مماثله است، زیرا سالک هیچ نقشی ندارد و خدا متصرف مطلق است.
ب. ثالث در توکل و فقدان آن در تفویض
توکل، به وجود ثالث (طرف مقابل یا نزاع) وابسته است. برای مثال، سالک در مواجهه با دشمن یا مشکلی، خداوند را وکیل خود قرار میدهد تا در برابر ثالث عمل کند. اما در تفویض، ثالث وجود ندارد. سالک، چونان پرندهای که بالهایش را به باد الهی میسپارد، تمامی امور را بینیاز به وجود دشمن یا مشکل به خداوند واگذار میکند. این فقدان ثالث، تفویض را از محدودیتهای توکل آزاد میسازد و آن را به واگذاری کلی و بیقیدوشرط ارتقا میدهد.
نکته کلیدی: توکل نیازمند ثالث (طرف مقابل) است، اما تفویض بدون ثالث است و تمامی امور را به خداوند واگذار میکند.
ج. قبلویت در توکل و انعطاف تفویض
توکل به قبلویت (وجود مشکل یا نیاز) وابسته است. سالک، چونان مسافری که در تنگنای راه به راهنمایی پناه میبرد، در مواجهه با مشکلی، امور را به خداوند واگذار میکند. اما تفویض، انعطاف بیشتری دارد و میتواند با قبلویت (وجود مشکل) یا بعدویت (بدون مشکل) باشد. سالک در تفویض، حتی بدون وجود نزاع، تمامی امور را به خداوند میسپارد، چونان کسی که کل داراییاش را بیهیچ شرطی به معبود هبه میکند. این انعطاف، تفویض را به مقامی متعالیتر تبدیل میکند.
نکته کلیدی: توکل به قبلویت وابسته است، اما تفویض میتواند با یا بدون قبلویت باشد و نیازی به موضوع خاص ندارد.
د. ندرت تفویض در قرآن کریم
استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که تفویض در قرآن کریم نادر است و تنها یک مورد از آن ذکر شده، برخلاف توکل که به کرات آمده است. این ندرت، نشاندهنده سنگینی و تعالی مقام تفویض است که تنها اولیای خدا به آن دست مییابند. تفویض، چونان قلهای رفیع در سلوک عرفانی، نیازمند معرفت کامل و فنای سالک در اراده الهی است. در مقابل، توکل، مقامی عملیتر و در دسترستر است که سالک را در مواجهه با مشکلات به خداوند متکی میسازد.
نکته کلیدی: ندرت تفویض در قرآن کریم، نشاندهنده سنگینی و تعالی این مقام است که تنها اولیای خدا به آن میرسند.
ه. مثال قرآنی توکل: سیره حضرت هود (ع)
شارح، آیه ۵۶ سوره هود را بهعنوان مثالی از توکل ذکر میکند:
إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ ۚ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا ۚ إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ
(ترجمه فولادوند: من بر خدا، پروردگار خود و پروردگار شما، توکل کردم. هیچ جنبندهای نیست مگر اینکه او مهارش را به دست دارد. بیگمان پروردگار من بر راه راست است).
در این آیه، حضرت هود (ع) در برابر کید قومش، که او را به دیوانگی متهم کردند، خداوند را وکیل خود قرار داد. این مثال، به دلیل وجود ثالث (قوم) و قبلویت (کشمکش)، توکل است، نه تفویض. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که شارح در تمایز این دو مقام دچار ابهام شده و آیات را بهدرستی تحلیل نکرده است.
نکته کلیدی: آیه ۵۶ سوره هود، مثالی از توکل است، زیرا شامل ثالث (قوم) و قبلویت (کشمکش) است، نه تفویض که فاقد این محدودیتهاست.
بخش سوم: نقد ادبی و فقهی تفویض و توکل
الف. نقد مادهشناسی شارح
استاد فرزانه قدسسره، ضعف شارح در مادهشناسی و لغتشناسی را از عوامل اصلی خلط مفاهیم تفویض و توکل میدانند. ماده «فوض یفوض» به معنای واگذاری وجودی است، اما شارح با تعاریف عدمی (ترک تعرض، برائت، عدم تصرف)، تفویض را به انفعال تقلیل داده است. این ضعف، ریشه در بیتوجهی به ادبیات لغوی دارد که در تحلیل مفاهیم عرفانی اهمیت بسزایی دارد. تفویض، چونان سپردن گوهر وجود به خزانه الهی، کنشی فعال و آگاهانه است که با معانی عدمی سازگار نیست.
نکته کلیدی: ضعف شارح در مادهشناسی، تفویض را به معانی عدمی (ترک، برائت) تقلیل داده، درحالیکه تفویض، واگذاری وجودی و فعال است.
ب. تمثیل هبه در فقه و پیوند آن با تفویض
استاد فرزانه قدسسره، تفویض را به هبه در فقه تشبیه میکنند. در هبه، مالک پس از بخشش مال، هیچ حقی بر آن ندارد، حتی اگر بخواهد شرطی (مانند نفروختن) وضع کند، این شرط باطل است. تفویض نیز چنین است؛ سالک، چونان کسی که داراییاش را بیقیدوشرط به معبود میبخشد، پس از واگذاری هیچ دخالتی ندارد. در مقابل، توکل مانند وکالت است که موکل میتواند وکیل را عزل کند یا در امور دخالت نماید. این تمثیل، تفویض را بهعنوان واگذاری کامل و بدون بازگشت تبیین میکند.
نکته کلیدی: تفویض مانند هبه است که واگذاری کامل و بدون شرط را نشان میدهد، برخلاف توکل که امکان عزل و دخالت را حفظ میکند.
ج. فقدان عزل در تفویض
در توکل، موکل میتواند وکیل (خداوند) را عزل کند یا در امور دخالت نماید، اما در تفویض، عزل ممکن نیست، زیرا واگذاری کامل است. سالک در تفویض، چونان کسی که کل هستیاش را به خداوند هبه کرده، هیچ ادعایی بر تصرف ندارد. این فقدان عزل، تفویض را به مقامی متعالیتر ارتقا میدهد که در آن، سالک خود را کاملاً محو اراده الهی میبیند.
نکته کلیدی: تفویض فاقد عزل است، زیرا واگذاری کامل است، برخلاف توکل که موکل میتواند دخالت یا عزل کند.
د. نقد اصطلاحات الطف و اوسع
شارح، تفویض را «الطف» (لطیفتر) و «اوسع» (وسیعتر) از توکل میداند، اما این اصطلاحات بدون توضیح دقیق، ابهامآفریناند. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که تفاوت توکل و تفویض، ماهوی است و در فقدان ثالث، مماثله، و قبلویت در تفویض نهفته است. تفویض، به دلیل شمول بر تمامی امور بدون محدودیت، اوسع است، اما این وسعت، به معنای تفاوت در ماهیت است، نه صرف لطافت یا گستردگی.
نکته کلیدی: تفاوت توکل و تفویض، ماهوی است و در فقدان ثالث، مماثله، و قبلویت نهفته است، نه صرف لطافت یا وسعت.
بخش چهارم: مقام تفویض و پیوند آن با معرفت الهی
الف. سنگینی مقام تفویض
تفویض، مقامی سنگین و مختص اولیای خداست که تمامی امور را بدون مماثله یا ثالث به خداوند واگذار میکنند. این مقام، چونان قلهای رفیع در سلوک عرفانی، نیازمند معرفت کامل و فنای سالک در اراده الهی است. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که تفویض، تنها یک بار در قرآن کریم ذکر شده، که نشاندهنده ندرت و تعالی آن است. سالک در این مقام، چونان بندهای که خود را در برابر معبود محو میبیند، هیچ ادعایی بر تصرف یا مالکیت ندارد.
نکته کلیدی: تفویض، مقامی سنگین و مختص اولیای خداست که با معرفت کامل و فنای در اراده الهی همراه است.
ب. نقد جرئت در توکل
شارح، توکل را جرئت بر خداوند میداند، مگر اینکه خداوند خود به آن دعوت کرده باشد. این دیدگاه، توکل را به عملی مشروط و محدود میسازد، درحالیکه تفویض، بدون نیاز به دعوت الهی، واگذاری کامل به اراده خداست. استاد فرزانه قدسسره میفرمایند که توکل، با عنایت الهی مشروع است، اما تفویض، مقامی است که سالک را به فنای کامل در اراده الهی میرساند، بیآنکه نیازی به دعوت یا شرط باشد.
نکته کلیدی: توکل با دعوت الهی مشروع است، اما تفویض، واگذاری کامل به اراده خدا بدون نیاز به دعوت است.
جمعبندی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین مقام تفویض و تمایز آن با توکل پرداخت. تفویض، واگذاری وجودی و کامل امور به خداوند است که فاقد مماثله، ثالث، و قیام مقامه است و تنها اولیای خدا به آن میرسند. توکل، اما، واگذاری مشروط با حضور ثالث، قبلویت، و مماثله است که سالک را در صحنه نگه میدارد. نقد شارح نشان داد که تعاریف عدمی (ترک تعرض، عدم تصرف) و عبارت «یقیم الحق مقامه» تفویض را به توکل تقلیل میدهند. مثال قرآنی سوره هود (آیه ۵۶) به دلیل وجود ثالث و قبلویت، توکل است، نه تفویض. تفویض، به دلیل ندرت در قرآن کریم و فقدان محدودیتهای توکل، مقامی متعالی است که با معرفت کامل و فنای در اراده الهی پیوند دارد. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات درسگفتار و تحلیلهای تفصیلی، درصدد است تا منبعی جامع و علمی برای پژوهشگران حوزه عرفان اسلامی فراهم آورد.
با نظارت صادق خادمی