در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 262

متن درس





منازل السائرین: تأملاتی در باب التفویض و نقد مثال‌های عرفانی

منازل السائرین: تأملاتی در باب التفویض و نقد مثال‌های عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۶۲)

دیباچه

کتاب حاضر، بازنویسی و تدوینی تخصصی از درس‌گفتار جلسه ۲۶۲ منازل السائرین، ارائه‌شده توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، است که به تاریخ هفتم آذر ۱۳۸۷ هجری شمسی ایراد گردیده است. این اثر، با محوریت باب التفویض و نقد مثال‌های عرفانی مرتبط با آن، به تبیین مراتب سه‌گانه تفویض و جایگاه آن در سیر و سلوک عرفانی می‌پردازد. این بازنویسی، با تأکید بر معرفت قرآنی به رحمانیت الهی و نقد دیدگاه‌های جبرگرایانه و تحقیرآمیز، سالک را به‌عنوان موجودی عزیز و بااختیار معرفی کرده و از برداشت‌های نادرست عرفانی فاصله می‌گیرد.

بخش اول: مراتب تفویض و معرفت به فقر ذاتی

مرتبه نخست تفویض: معرفت به فقر ذاتی و مالکیت الهی

باب التفویض، به‌عنوان یکی از مقامات رفیع در سیر و سلوک عرفانی، دارای سه مرتبه است. در مرتبه نخست، سالک به معرفتی عمیق دست می‌یابد که به‌حقیقت و اصالت، مالک هیچ‌چیز نیست و استطاعت او پیش از عمل، تحت اراده الهی قرار دارد. این معرفت، سالک را از هرگونه ادعای استقلال و خودبینی رها ساخته و او را به تسلیم کامل در برابر مالکیت مطلق خداوند هدایت می‌کند. سالک در این مقام، نه به توانایی‌های خود اطمینان کاذب دارد (لایأمن) و نه از رحمت الهی ناامید می‌شود (لایأس). همچنین، به نیت‌های متغیر خود وابستگی ندارد (لایعول على نية)، زیرا نیت‌ها نیز تحت حاکمیت اراده الهی قرار دارند.

این مرتبه، مانند آن است که سالک، چون مسافری در دریای بی‌کران الهی، خود را نه صاحب کشتی، بلکه میهمان ناخدای حکیم می‌بیند. او می‌داند که بادبان‌ها و امواج، همه تحت فرمان پروردگارند و هیچ استقلالی از خود ندارند. این معرفت، سالک را به آرامشی عمیق می‌رساند، گویی در آغوش رحمت الهی جای گرفته و از هراس و یأس رهایی یافته است.

این دیدگاه با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:

وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ

(سوره تکویر، آیه ۲۹؛ : «و شما جز آنچه خدا، پروردگار جهانیان، بخواهد، نمی‌خواهید.»). این آیه، اراده بندگان را تابع اراده الهی دانسته و سالک را به تسلیم آگاهانه در برابر مشیت الهی دعوت می‌کند.

درنگ: مرتبه نخست تفویض، سالک را به معرفت فقر ذاتی و مالکیت مطلق الهی رهنمون می‌سازد. این معرفت، او را از اطمینان کاذب، یأس و وابستگی به نیت‌های متغیر رها کرده و به تسلیم کامل هدایت می‌کند.

عدم اعتماد به نیت‌های متغیر

در مرتبه نخست تفویض، سالک به این حقیقت دست می‌یابد که نمی‌تواند به نیت‌های متغیر خود اعتماد کند، زیرا نیت‌ها تحت تأثیر اراده الهی تغییر می‌یابند. خداوند، به‌عنوان حائل بین انسان و قلبش، نیت‌ها و حالات او را هدایت می‌کند. این معرفت، مبتنی بر آیه شریفه قرآن کریم است:

وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ

(سوره انفال، آیه ۲۴؛ : «و بدانید که خدا میان انسان و دلش حایل می‌شود.»). این آیه، خداوند را نگهبان و هدایتگر قلب بندگان معرفی می‌کند که با لطف و رحمت، آن‌ها را در مسیر حق نگاه می‌دارد.

همچنین، حدیث شریف «قلوب العباد بین إصبعین من أصابع الرحمن» (قلب‌های بندگان بین دو انگشت رحمان است) این معرفت را تکمیل می‌کند. این تعبیر، مانند آن است که خداوند، چون باغبانی مهربان، نهال قلب بندگان را در دستان رحمت خود نگه داشته و با لطف، آن را پرورش می‌دهد. این هدایت، نه از سر جبر، بلکه از سر رحمت الهی است که سالک را به تسلیم و تفویض کامل رهنمون می‌سازد.

سالک در این مقام، مانند پرنده‌ای است که بال‌های خود را به نسیم الهی سپرده، نه از سر انفعال، بلکه از سر معرفت به اینکه این نسیم، او را به مقصد رحمت خواهد رساند. این معرفت، قلب سالک را به «قلب سلیم» (سوره شعراء، آیه ۸۹) نزدیک می‌سازد؛ قلبی که از هرگونه ادعای استقلال رها شده و به‌طور کامل به خداوند واگذار گردیده است.

درنگ: سالک به نیت‌های متغیر خود اعتماد نمی‌کند، زیرا قلب او تحت هدایت الهی است. این معرفت، با استناد به آیه «يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ» و حدیث «بین إصبعین»، او را به تسلیم و تفویض کامل هدایت می‌کند.

بخش دوم: نقد مثال‌های عرفانی و اصلاح معرفت الهی

نقد مثال ریشه در بیابان

یکی از مثال‌های عرفانی مورد نقد در این درس‌گفتار، تشبیه قلب سالک به ریشه‌ای در بیابان است که باد آن را به هر سو می‌چرخاند. این مثال، با استناد به آیه «يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ» و حدیث «بین إصبعین»، به‌شدت نادرست و غیرقرآنی دانسته شده است. این تصویر، سالک را به موجودی سرگردان، بی‌اراده و تحقیرشده در بیابانی پر از سنگ و خار تقلیل می‌دهد، گویی باد سرگردان (اراده الهی) او را بی‌هدف به این سو و آن سو می‌برد.

این مثال، مانند آن است که سالک را به پشمی بی‌مقدار در بیابانی بی‌رحم تشبیه کنیم که در معرض نابودی و پراکندگی است. چنین تصویری، نه تنها با رحمانیت الهی سازگار نیست، بلکه با معرفت قرآنی که خداوند را نگهبان و حافظ بندگان می‌داند، در تضاد است. خداوند، قلب بندگان را نه در بیابان سرگردانی، بلکه در آغوش رحمت خود و بین انگشتان رحمان نگه می‌دارد. این معرفت، مانند نوری است که از آیه شریفه

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ

(سوره نور، آیه ۳۵؛ : «خدا نور آسمان‌ها و زمین است») برمی‌خیزد و سالک را با هدایت الهی در بر می‌گیرد.

نقد این مثال، نشان‌دهنده ضرورت بازگشت به معرفت قرآنی است که خداوند را چونان پروردگاری نازنین و رحمان معرفی می‌کند. سالک، مانند گنجشکی است که در دستان مهربان پروردگار جای گرفته، نه پشمی سرگردان در بیابان. این دیدگاه، تفویض را به عملی عاشقانه و معرفتی تبدیل می‌کند که از سر اختیار و معرفت انجام می‌شود.

درنگ: مثال ریشه در بیابان، با تحقیر سالک و تقلیل او به موجودی سرگردان، با معرفت قرآنی ناسازگار است. خداوند، قلب بندگان را در رحمت خود نگه می‌دارد، نه در بیابان سرگردانی.

نقد مثال میت در دست غسال

مثال دیگری که به‌شدت مورد نقد قرار گرفته، تشبیه سالک به میت در دست غسال است. این تصویر، سالک را به موجودی بی‌جان و خداوند را به غسال تشبیه می‌کند که با او به‌صورت مکانیکی و بدون لطف رفتار می‌کند. چنین تشبیهی، نه تنها توهین‌آمیز و تحقیرآمیز است، بلکه با رحمانیت و عزت الهی در تضاد است. خداوند، به‌عنوان حافظ و نگهبان بندگان، با لطف و رحمت آن‌ها را هدایت می‌کند، نه مانند غسالی که با جسدی بی‌روح سروکار دارد.

این مثال، مانند آن است که سالک را به جسدی بی‌اراده و خداوند را به موجودی خشن و بی‌رحم تقلیل دهیم. در مقابل، آیه شریفه قرآن کریم می‌فرماید:

وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ

(سوره حدید، آیه ۴؛ : «او با شماست هر کجا باشید.»). این آیه، خداوند را همراه و حامی بندگان در همه حال معرفی می‌کند و تفویض را نتیجه این همراهی الهی می‌داند.

نقد این مثال، بر ضرورت اصلاح معرفت عرفانی تأکید دارد. سالک، ظهور حق است و نه موجودی بی‌جان. خداوند، مانند باغبانی است که نهال وجود را با رحمت و لطف پرورش می‌دهد، نه مانند غسالی که با جسدی بی‌روح سروکار دارد. این دیدگاه، تفویض را به تسلیمی آگاهانه و عاشقانه بدل می‌سازد.

درنگ: مثال میت در دست غسال، با تحقیر سالک و تقلیل خداوند به موجودی خشن، با رحمانیت الهی ناسازگار است. خداوند، بندگان را با لطف و همراهی هدایت می‌کند.

تأثیر فرهنگ اجتماعی بر مثال‌های نادرست

مثال‌های نادرست مانند ریشه در بیابان و میت در دست غسال، بازتاب فرهنگ تحقیر و استضعاف در جوامع اسلامی هستند. این فرهنگ، تحت تأثیر شرایط تاریخی، بنده را به موجودی خوار و بی‌اراده و خداوند را به موجودی خشن و بی‌رحم معرفی کرده است. این برداشت‌ها، با معرفت قرآنی که عزت را به خداوند، رسول و مؤمنان نسبت می‌دهد، در تضاد است. آیه شریفه قرآن کریم می‌فرماید:

وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ

(سوره منافقون، آیه ۸؛ : «عزت از آن خدا و پیامبر او و مؤمنان است.»). این آیه، سالک را به عزت و اختیار متصل کرده و تفویض را عملی معرفتی می‌داند.

این فرهنگ تحقیر، مانند سایه‌ای سنگین بر معرفت عرفانی افتاده و مانع از درک حقیقی رحمانیت الهی شده است. اصلاح این برداشت‌ها، نیازمند بازگشت به قرآن کریم و روایات معتبر است که خداوند را نازنین و رحمان و بنده را عزیز و بااختیار معرفی می‌کنند. تفویض، مانند پلی است که سالک را از این سایه‌ها به نور عزت الهی می‌رساند.

درنگ: مثال‌های نادرست، نتیجه فرهنگ تحقیر و استضعاف است که بنده را خوار و خداوند را خشن جلوه می‌دهد. معرفت قرآنی، سالک را به عزت و خداوند را به رحمانیت متصل می‌کند.

نقد جبرگرایی در مثال‌ها

مثال‌های ریشه در بیابان و میت در دست غسال، به دلیل جبری بودن و نفی اختیار سالک، با معرفت قرآنی ناسازگارند. این مثال‌ها، رابطه بنده و خدا را به‌صورت مکانیکی و بدون اختیار ترسیم می‌کنند، گویی سالک هیچ نقشی در تفویض و تسلیم خود ندارد. این دیدگاه، مانند آن است که سالک را به جسمی بی‌روح و خداوند را به نیرویی بی‌رحم تشبیه کنیم که او را به هر سو می‌برد.

در مقابل، قرآن کریم انسان را موجودی با اختیار معرفی می‌کند. آیه شریفه می‌فرماید:

إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا

(سوره انسان، آیه ۳؛ : «ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار است یا ناسپاس.»). این آیه، اختیار و انتخاب سالک را تأیید کرده و تفویض را نتیجه معرفت و انتخاب آگاهانه می‌داند. سالک، مانند مسافری است که با اختیار، مسیر رحمت الهی را برمی‌گزیند و امور خود را به ناخدای حکیم واگذار می‌کند.

درنگ: مثال‌های جبری مانند ریشه در بیابان و میت در دست غسال، با نفی اختیار سالک، با قرآن کریم ناسازگارند. تفویض، نتیجه انتخاب آگاهانه و معرفتی است.

بخش سوم: معرفت قرآنی به رحمانیت الهی

خداوند نازنین و حافظ بندگان

معرفت قرآنی، خداوند را به‌صورت پروردگاری نازنین، رحمان و حافظ بندگان معرفی می‌کند که قلب آن‌ها را در دستان رحمت خود نگه می‌دارد. آیه شریفه

يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ

(سوره انفال، آیه ۲۴) و حدیث «قلوب العباد بین إصبعین من أصابع الرحمن» این حقیقت را آشکار می‌سازند. خداوند، مانند مادری مهربان، بندگان را در آغوش خود حفظ کرده و با لطف و رحمت هدایت می‌کند.

این معرفت، مانند نوری است که قلب سالک را روشن می‌سازد و او را به تفویض عاشقانه هدایت می‌کند. سالک، مانند کودکی است که در آغوش پروردگار آرام گرفته و از هراس و سرگردانی رهایی یافته است. این دیدگاه، با آیه شریفه

رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ

(سوره ممتحنه، آیه ۴؛ : «پروردگارا، بر تو توکل کردیم و به سوی تو بازگشتیم و بازگشت به سوی توست.») همخوانی دارد که توکل و تفویض را نتیجه معرفت به رحمانیت الهی می‌داند.

درنگ: معرفت قرآنی، خداوند را نازنین و رحمان معرفی می‌کند که قلب بندگان را در رحمت خود نگه می‌دارد. این معرفت، سالک را به تفویض عاشقانه هدایت می‌کند.

ضرورت اصلاح مثال‌های عرفانی

اصلاح مثال‌های عرفانی، ضرورتی انکارناپذیر برای حفظ معرفت الهی است. مثال‌های نادرست مانند ریشه در بیابان و میت در دست غسال، معرفت قرآنی را مخدوش کرده و سالک را از تفویض و تسلیم بازمی‌دارند. این مثال‌ها، خداوند را به موجودی خشن و بنده را به موجودی تحقیرشده تقلیل می‌دهند، در حالی که قرآن کریم، خداوند را رحمان و بنده را عزیز و بااختیار معرفی می‌کند.

اصلاح این برداشت‌ها، مانند پاکسازی آینه‌ای است که غبار تحقیر بر آن نشسته تا نور رحمانیت الهی در آن بازتاب یابد. آیه شریفه

فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ

(سوره هود، آیه ۱۱۲؛ : «پس همان‌گونه که فرمان یافته‌ای، استوار باش و هر که با تو توبه کرد.») استقامت در مسیر حق را وظیفه بندگان می‌داند. تفویض، نتیجه این استقامت و معرفت به رحمانیت الهی است.

درنگ: اصلاح مثال‌های عرفانی، برای معرفی خداوند به‌عنوان رحمان و بنده به‌عنوان عزیز و بااختیار، ضروری است. این اصلاح، تفویض را به عملی معرفتی و عاشقانه تبدیل می‌کند.

بخش چهارم: جایگاه تفویض در سیر و سلوک

تفویض و تسلیم عاشقانه

تفویض، به‌عنوان مقامی رفیع در سیر و سلوک، سالک را به تسلیم عاشقانه و واگذاری کامل امور به خداوند هدایت می‌کند. این مقام، نتیجه معرفت به فقر ذاتی و مالکیت مطلق الهی است که سالک را از هرگونه ادعای استقلال رها می‌سازد. تفویض، مانند آن است که سالک، چون عاشقی واله، قلب خود را به معشوق الهی سپرده و در دریای رحمت او غرق شده است.

این تسلیم، نه از سر جبر، بلکه از سر معرفت و اختیار است. سالک، مانند پرنده‌ای است که با بال‌های اختیار، در آسمان رحمت الهی پرواز می‌کند و امور خود را به پروردگار حکیم واگذار می‌کند. این دیدگاه، با آیه شریفه

وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ

(سوره حدید، آیه ۴) همخوانی دارد که خداوند را همراه و حافظ بندگان معرفی می‌کند.

درنگ: تفویض، تسلیم عاشقانه و آگاهانه‌ای است که از معرفت به فقر ذاتی و رحمانیت الهی برمی‌خیزد. این مقام، سالک را به وحدت با حق هدایت می‌کند.

نقش معرفت در تحقق تفویض

معرفت به رحمانیت الهی، محور تحقق تفویض است. سالک با درک اینکه خداوند قلب او را در دستان رحمت خود نگه می‌دارد، به تسلیم کامل می‌رسد. این معرفت، مانند کلیدی است که قفل‌های خودبینی و استقلال‌طلبی را می‌گشاید و سالک را به فنای فی‌الله هدایت می‌کند. حدیث «قلوب العباد بین إصبعین من أصابع الرحمن» این حقیقت را آشکار می‌سازد که خداوند، با لطف و رحمت، بندگان را هدایت می‌کند.

سالک در این مقام، مانند گلی است که در باغ رحمت الهی می‌روید و با نسیم هدایت پروردگار به کمال می‌رسد. این معرفت، تفویض را به عملی عاشقانه و معرفتی بدل می‌سازد که سالک را به وحدت با حق متصل می‌کند.

درنگ: معرفت به رحمانیت الهی، سالک را به تفویض کامل هدایت می‌کند. این معرفت، مانند کلیدی است که سالک را به فنای فی‌الله و وحدت با حق می‌رساند.

نتیجه‌گیری

درس‌گفتار جلسه ۲۶۲ منازل السائرین، ارائه‌شده توسط آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین باب التفویض و نقد مثال‌های عرفانی مرتبط با آن پرداخته است. این مقام، با تأکید بر معرفت به فقر ذاتی بنده و مالکیت مطلق خداوند، سالک را به تسلیم و واگذاری کامل امور به پروردگار هدایت می‌کند. آیات قرآنی مانند

يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ

و حدیث «قلوب العباد بین إصبعین من أصابع الرحمن» نشان‌دهنده لطف و رحمت الهی در هدایت بندگان است که تفویض را به عملی عاشقانه و معرفتی تبدیل می‌کند.

نقد مثال‌های نادرست مانند ریشه در بیابان و میت در دست غسال، ضرورت بازنگری در فرهنگ عرفانی و بازگشت به معرفت قرآنی را برجسته می‌سازد. این مثال‌ها، با تحقیر بنده و تقلیل خداوند به موجودی خشن، در تضاد با رحمانیت و عزت الهی هستند. اصلاح این برداشت‌ها، سالک را به عزت و اختیار و خداوند را به رحمانیت و لطف متصل می‌کند. تفویض، به‌عنوان مقامی رفیع، سالک را به فنای فی‌الله و اتصال به رحمانیت الهی هدایت می‌کند. این بازنویسی، عرفان اسلامی را به مثابه سفری معنوی به سوی وحدت با حق ترسیم می‌کند.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن درسگفتار، مرتبه اول تفویض چیست؟

2. بر اساس متن، چرا عبد نمی‌تواند به نیت‌های خود اعتماد کند؟

3. متن کدام مثال را به عنوان توصیف نادرست از رابطه خدا و عبد نقد می‌کند؟

4. طبق متن، عبارت 'یحول بین المرء و قلبه' چه معنایی دارد؟

5. متن چه چیزی را نتیجه مثال‌های نادرست مانند ریشه در بیابان می‌داند؟

6. متن بیان می‌کند که عبد می‌تواند به نیت‌های خود اعتماد کامل داشته باشد.

7. طبق متن، خدا قلب عبد را بین دو انگشت خود نگه می‌دارد بدون فشار آوردن.

8. متن مثال قلب به‌مانند ریشه در بیابان را تأیید می‌کند.

9. متن معتقد است که خدا عبد را مانند مرده‌ای در دست مرده‌شور قرار می‌دهد.

10. متن تأکید دارد که خدا عبد را در قلب خود با لطف و مراقبت حفظ می‌کند.

11. چرا عبد در مرتبه اول تفویض نباید از مکر خدا ایمن باشد یا از معونت او مأیوس شود؟

12. منظور از 'خدا بین المرء و قلبه حائل است' چیست؟

13. چرا متن مثال قلب مانند ریشه در بیابان را نقد می‌کند؟

14. چگونه خدا قلب عبد را بین دو انگشت خود نگه می‌دارد؟

15. چرا متن جبر را در تفویض رد می‌کند؟

پاسخنامه

1. درک عدم مالکیت اصیل عبد بر عملش

2. چون خدا بین انسان و قلبش حائل است

3. قلب مانند ریشه‌ای در بیابان که باد آن را می‌چرخاند

4. خدا بین انسان و قلبش حائل است و او را حفظ می‌کند

5. ایجاد نفرت از خدا

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا عبد مالک اصیل عمل خود نیست و همه چیز به خدا وابسته است.

12. خدا بین انسان و قلبش حضور دارد و با لطف و مراقبت او را حفظ می‌کند.

13. زیرا این مثال عبد را موجودی بی‌اراده و سرگردان نشان می‌دهد که با لطف خدا منافات دارد.

14. خدا قلب عبد را بدون فشار و با لطف و مراقبت حفظ می‌کند.

15. زیرا جبر عبد را فاقد اختیار و ارزش نشان می‌دهد، در حالی که عبد ظهور الهی است.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده