متن درس
منازل السائرین: تبیین مراتب التفویض و شهود حقیقت
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 264)
مقدمه
در مسیر سلوک عرفانی، التفویض چونان دری گرانبها در گنجینه منازل السائرین میدرخشد که سالک را به وادی انقطاع کامل به سوی خدا و رهایی از قید اسباب ظاهری رهنمون میسازد. این کتاب، بر پایه درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه 264، به تبیین مقام التفویض، تفاوت آن با توکل، مراتب سهگانه آن (علم، رویت، معرفت)، و شهود انفراد حق در حرکت، سکون، قبض و بسط میپردازد. التفویض، بهعنوان واگذاری مطلق امور به خدا بدون جعل مماثل و قید سود و زیان، اوسع و ألطف از توکل معرفی شده و با استناد به آیات قرآن کریم، روایات و مثالهای عرفانی، عمق و اهمیت آن روشن میگردد.
بخش نخست: تعریف التفویض و تمایز آن با توکل
مفهوم التفویض
التفویض، در اصطلاح عرفانی، به معنای ترک هرگونه دخالت در امور و واگذاری مطلق آن به صاحب امر، یعنی خداوند متعال، بدون تصرف یا انتظار نتیجه است. این مقام، چونان سپردن کلیدهای وجود به دستان حکیم الهی است، که سالک از هرگونه تعلق به اسباب ظاهری رها میشود و امور را به مشیت الهی میسپارد. التفویض، نهتنها از جعل مماثل (برابر قرار دادن وکیل با موکل) به دور است، بلکه از قید خیر و شر، سود و زیان نیز آزاد است.
درنگ: التفویض، واگذاری مطلق امور به خدا بدون جعل مماثل، قید سود و زیان یا دخالت در اسباب است، که سالک را به انقطاع کامل از تعلقات ظاهری هدایت میکند. |
تمایز التفویض و توکل
التفویض، مقامی اوسع و ألطف از توکل است. توکل، واگذاری امور به خدا پس از وقوع سبب (مانند مواجهه با مشکلی خاص) و با جعل مماثل است، یعنی سالک خدا را بهعنوان وکیل برابر خود قرار میدهد. این جعل مماثل، یا به دلیل ناتوانی سالک در انجام کار است یا به سبب دون شأن بودن فعل برای او. اما در التفویض، واگذاری پیش و پس از سبب، بدون جعل مماثل و بدون انتظار خیر یا دفع شر صورت میگیرد. توکل، چونان سپردن بخشی از امور به وکیلی توانمند است، در حالی که التفویض، واگذاری کلید خانه وجود به صاحب اصلی آن است.
آیه شریفه قرآن کریم، این تمایز را بهزیبایی نشان میدهد:
﴿وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ﴾ (سوره انسان: ۳۰، : «و جز آنچه خدا بخواهد، نمیخواهید»).
این آیه، چونان نوری است که تاریکیهای تعلق به اسباب را میزداید و التفویض را بهعنوان واگذاری مطلق اراده به مشیت الهی معرفی میکند. در مقابل، توکل در آیاتی مانند:
﴿وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا﴾ (سوره مائده: ۲۳، : «و بر خدا توکل کنید»).
نشاندهنده واگذاری نسبی پس از وقوع سبب است. این تمایز، التفویض را به مقامی برتر و فراگیرتر تبدیل میکند.
درنگ: التفویض، اوسع و ألطف از توکل است، زیرا پیش و پس از سبب، بدون جعل مماثل و قید خیر و شر، امور را به خدا واگذار میکند، در حالی که توکل پس از وقوع سبب و با جعل مماثل است. |
جعل مماثل و امکان عزل در توکل
در توکل، سالک به دلیل ناتوانی یا دون شأن بودن فعل، خدا را وکیل خود قرار میدهد. این وکالت، با جعل مماثل همراه است، یعنی خدا بهعنوان وکیلی برابر موکل فرض میشود و سالک میتواند او را عزل کند. این جعل مماثل، اگرچه به اذن شرعی (مانند آیه مائده: ۲۳) تنقیص نیست، اما در التفویض وجود ندارد. التفویض، واگذاری مطلق است که نه جعل مماثل دارد و نه امکان عزل، زیرا سالک امور را بهطور کامل به خدا میسپارد بدون دخالت یا انتظار.
مثال وکالت در امور دنیوی، این تمایز را روشن میسازد. در توکل، سالک چونان فردی است که برای رفع مشکل قضایی یا دون شأن بودن کار، وکیلی میگمارد، اما در التفویض، چونان شخصیتی متشخص است که وکیلی دائمی برای همه امور خود، بدون قید کار خاص، استخدام میکند. این واگذاری، چونان سپردن کشتی وجود به امواج مشیت الهی است، بدون آنکه سالک به فکر لنگر یا سکان باشد.
آیه شریفه قرآن کریم، این واگذاری مطلق را تأیید میکند:
﴿قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا﴾ (سوره توبه: ۵۱، : «بگو جز آنچه خدا برایمان نوشته، به ما نمیرسد»).
این آیه، نشاندهنده التفویض است که سالک هیچچیز جز مشیت الهی را مؤثر نمیداند.
درنگ: در توکل، جعل مماثل و امکان عزل وکیل وجود دارد، اما در التفویض، واگذاری مطلق بدون جعل مماثل و عزل است، که سالک را به انقطاع کامل میرساند. |
قید منفعت در توکل و نبود آن در التفویض
توکل، با انتظار منفعت و مصلحت همراه است. سالک در توکل، خدا را وکیل میگزیند تا به نفع او عمل کند، و اگر وکیل به مصلحت او عمل نکند، ممکن است عزل شود یا خسارت مطالبه گردد. اما در التفویض، خیر و شر، سود و زیان، به مشیت الهی سپرده میشود و سالک هیچ شرطی برای واگذاری قائل نیست. این مقام، چونان غرق شدن در دریای اراده الهی است، که سالک از هرگونه تعلق به نتیجه رها میشود.
آیه شریفه قرآن کریم، این بیاعتباری منفعت دنیوی را نشان میدهد:
﴿فَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا﴾ (سوره شوری: ۳۶، : «هر چه به شما داده شده، متاع زندگی دنیاست»).
این آیه، سالک را به سوی التفویض هدایت میکند، جایی که متاع دنیا بیاعتبار و تنها مشیت الهی معتبر است.
درنگ: توکل، با قید منفعت و مصلحت همراه است، اما التفویض، خیر و شر را به مشیت الهی میسپارد و سالک را از تعلق به نتیجه آزاد میکند. |
جمعبندی بخش نخست
التفویض، بهعنوان واگذاری مطلق امور به خدا، اوسع و ألطف از توکل است. توکل، پس از وقوع سبب، با جعل مماثل و قید منفعت صورت میگیرد، اما التفویض، پیش و پس از سبب، بدون جعل مماثل و قید خیر و شر، سالک را به انقطاع کامل هدایت میکند. آیات قرآن کریم، مانند ﴿وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ﴾ و ﴿قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا﴾، این مقام را تأیید میکنند. این تمایز، التفویض را به مقامی عرفانی و برتر تبدیل میسازد.
بخش دوم: نقد خلط توکل و التفویض در آیات قرآنی
اشتباه در تمییز توکل و التفویض
برخی آیات قرآن کریم، که به ظاهر توکل را نشان میدهند، در حقیقت بیانگر التفویضاند، زیرا واگذاری انبیا به خدا مطلق و در مرتبه معرفت است. خلط این دو، به دلیل عدم توجه به مراتب معرفتی انبیا (اخصالخواص) رخ میدهد. برای مثال، آیه شریفه:
﴿أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ﴾ (سوره غافر: ۴۴، : «و کارم را به خدا واگذار میکنم»).
که به مؤمن آل فرعون نسبت داده شده، بیانگر التفویض است، نه توکل. همچنین آیه:
﴿حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ﴾ (سوره آلعمران: ۱۷۳، : «خدا ما را بس است و چه نیکو وکیلی است»).
که به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نسبت داده شده، به دلیل واگذاری مطلق، التفویض را نشان میدهد. خلط این آیات با توکل عوام، فهم عرفانی را مخدوش میسازد.
درنگ: آیات مربوط به انبیا، مانند ﴿أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ﴾ و ﴿حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ﴾، بیانگر التفویضاند، نه توکل، زیرا واگذاری انبیا مطلق و در مرتبه معرفت است. |
نقد خلط مراتب انبیا و عوام
انبیا، به دلیل قرار گرفتن در مراتب اخصالخواص (یقین و معرفت)، التفویض را در عمل و معرفت خود متجلی میسازند. برای مثال، دعای پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله پیش از خواب یا در میدان جنگ، التفویض است، نه توکل عوام. خلط این مراتب، چونان آمیختن گوهر ناب با سنگهای معمولی است که ارزش گوهر را فرومیکاهد. آیه شریفه:
﴿وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ﴾ (سوره لقمان: ۱۵، : «و راه کسی را که به سوی من بازگشت کرده، پیروی کن»).
بر ضرورت تمییز مراتب انبیا و سالکان تأکید دارد.
درنگ: خلط مراتب انبیا (اخصالخواص) با توکل عوام، فهم التفویض را مخدوش میسازد. انبیا در مرتبه معرفت، التفویض را متجلی میکنند. |
جمعبندی بخش دوم
خلط توکل و التفویض در آیات قرآنی، به دلیل عدم توجه به مراتب معرفتی انبیا رخ میدهد. آیاتی مانند ﴿أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ﴾ و ﴿حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ﴾، التفویض را نشان میدهند، نه توکل نسبی. نقد خلط مراتب انبیا و عوام، بر ضرورت فهم دقیق مقامات عرفانی تأکید دارد.
بخش سوم: مراتب سهگانه التفویض
مرتبه اول: علم
مرتبه نخست التفویض، علم است، یعنی آگاهی سالک از واگذاری امور به خدا. در این مرتبه، التفویض بهصورت صوری و آگاهانه رخ میدهد، که سالک با علم به مشیت الهی، امور را به خدا میسپارد. این مرتبه، چونان کاشت بذری در زمین معرفت است که هنوز به بار ننشسته، اما زمینهساز مراتب بالاتر است.
درنگ: مرتبه اول التفویض، علم است که سالک با آگاهی از مشیت الهی، امور را به خدا واگذار میکند، اما هنوز در حد صورت و آگاهی صوری است. |
مرتبه دوم: رویت
مرتبه دوم، رویت است، یعنی سالک خدا را در همه امور میبیند بدون قید نجات یا هلاکت. در این مرتبه، سالک از دوگانگی خیر و شر رها شده و جز خدا چیزی نمیبیند. این مقام، چونان گشوده شدن پنجرهای به سوی حقیقت است که نور الهی همهچیز را فرا میگیرد.
آیه شریفه قرآن کریم، این مرتبه را تأیید میکند:
﴿كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ﴾ (سوره قصص: ۸۸، : «هر چیزی جز وجه او نابودشدنی است»).
این آیه، سالک را به سوی دیدن وجه الهی در همه امور هدایت میکند.
درنگ: مرتبه دوم التفویض، رویت است که سالک خدا را در همه امور بدون قید خیر و شر میبیند و از دوگانگی رها میشود. |
مرتبه سوم: معرفت
مرتبه سوم، معرفت است، که سالک به شهود انفراد حق در حرکت، سکون، قبض و بسط میرسد. در این مرتبه، سالک حق را بهتنهایی در باطن همه مراتب وجود (حرکت بهمثابه ظهور، سکون بهمثابه نهایت، قبض بهمثابه انسداد، و بسط بهمثابه انقطاع) مشاهده میکند. این شهود، اشیا را در بدو و ختم به ربوبیت حق میبیند و به وحدت تفرقه (قبض، ختم) و جمع (بسط، بدو) میرسد.
آیه شریفه قرآن کریم، این شهود را تأیید میکند:
﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ﴾ (سوره حدید: ۳، : «اوست اول و آخر و ظاهر و باطن»).
این آیه، جمع اسماء الهی را نشان میدهد که سالک در مرتبه معرفت، آن را در انعکاس بدو و ختم مشاهده میکند.
درنگ: مرتبه سوم التفویض، معرفت است که سالک حق را بهتنهایی در حرکت، سکون، قبض و بسط میبیند و به وحدت تفرقه و جمع میرسد. |
انعکاس در سالک و انطباق در حق
در حق تعالی، حرکت، سکون، قبض و بسط با انطباق اسماء (اول، آخر، ظاهر، باطن) جمع میشوند، اما در سالک، به دلیل سیر نزولی و صعودی، این مراتب با انعکاس (دیدن بدو در ختم و ختم در بدو) مشاهده میشوند. این انعکاس، معرفت به تصریف حق را ممکن میسازد، که سالک اشیا را در بدو و ختم به حق میبیند.
آیه شریفه قرآن کریم، این جمع اسماء را تأیید میکند:
﴿وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى﴾ (سوره اعراف: ۱۸۰، : «و نامهای نیکو از آن خداست»).
این آیه، جمع اسماء الهی را نشان میدهد که در حق با انطباق و در سالک با انعکاس متجلی میشود.
درنگ: در حق، حرکت، سکون، قبض و بسط با انطباق اسماء جمعاند، اما در سالک، به دلیل سیر نزول و صعود، با انعکاس بدو و ختم مشاهده میشوند. |
جمعبندی بخش سوم
التفویض در سه مرتبه علم، رویت و معرفت تبیین شده است. مرتبه علم، آگاهی صوری از واگذاری است؛ مرتبه رویت، دیدن خدا در همه امور بدون قید خیر و شر است؛ و مرتبه معرفت، شهود انفراد حق در حرکت، سکون، قبض و بسط است که سالک به وحدت تفرقه و جمع میرسد. انعکاس در سالک و انطباق در حق، این مراتب را از یکدیگر متمایز میسازد. آیات قرآن کریم، مانند ﴿كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ﴾ و ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ﴾، این مراتب را تأیید میکنند.
بخش چهارم: معرفت و وحدت در التفویض
وحدت تفرقه و جمع
در مرتبه معرفت، سالک به وحدت تفرقه (قبض، ختم) و جمع (بسط، بدو) میرسد، که خیر و شر، دنیا و آخرت، برای او یکسان میشود. این وحدت، چونان محو شدن دوگانگیها در دریای توحید است، که سالک جز حق چیزی نمیبیند. آیه شریفه قرآن کریم، این وحدت را تأیید میکند:
﴿قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ﴾ (سوره نساء: ۷۸، : «بگو همه از جانب خداست»).
این آیه، نشاندهنده وحدت همه امور در نزد حق است که سالک در مرتبه معرفت، آن را شهود میکند.
درنگ: در مرتبه معرفت، سالک به وحدت تفرقه و جمع میرسد، که خیر و شر، دنیا و آخرت برایش یکسان میشود و جز حق چیزی نمیبیند. |
روانشناسی معرفت در بلا
سالک در مرتبه معرفت، در بلا حق را میبیند و از آن لذت میبرد، نه بهخاطر بلا، بلکه به دلیل حضور حق. این شهود، بلا را سبک میکند و اضطراب را به آرامش تبدیل میسازد. مثال بارز این حالت، سلوک حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام در روز عاشوراست، که بلا را به دلیل حضور حق پذیرفت و آن را سبک یافت. آیه شریفه قرآن کریم، این آرامش را نشان میدهد:
﴿أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾ (سوره یونس: ۶۲، : «اولیای خدا نه ترسی دارند و نه اندوهگین میشوند»).
این آیه، آرامش اولیای خدا در برابر بلا را تأیید میکند، که نتیجه شهود حق است.
درنگ: سالک در بلا، با شهود حق، از آن لذت میبرد و اضطراب به آرامش تبدیل میشود، مانند سلوک حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام در عاشورا. |
مثالهای عرفانی معرفت
سالک در مرتبه معرفت، سائل را رسول خدا میبیند و خیر و شر را از حق میداند. مثالی از عارفی نقل شده که در برابر سائلی نیازمند، خدا را شکر میکرد، زیرا او را رسول خدا میدید که خدا او را برای خیر فرستاده است. روایت «ید الله بین ایدیهم» (دست خدا بین دستهای مؤمنان) این شهود را تأیید میکند. این مقام، چونان دیدن نور الهی در چهره هر مخلوق است، که سالک را از منت و خودبینی رها میسازد.
درنگ: سالک در معرفت، سائل را رسول خدا میبیند و خیر و شر را از حق میداند، که او را از منت و خودبینی رها میسازد. |
وصول به حقیقت و بیتفاوتی به حالات
سالک در مرتبه معرفت، به حقیقتی میرسد که قبض و بسط، خیر و شر، برایش یکسان است. او در همه حالات، به سوی خدا سیر میکند و جز وجه الهی چیزی نمیبیند. آیه شریفه قرآن کریم، این وحدت را تأیید میکند:
﴿فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ﴾ (سوره بقره: ۱۱۵، : «هر کجا رو کنید، آنجا وجه خداست»).
این آیه، وحدت وجه الهی در همه حالات را نشان میدهد که سالک در مرتبه حقیقت، آن را شهود میکند.
درنگ: سالک در مرتبه معرفت، به حقیقتی میرسد که قبض و بسط، خیر و شر برایش یکسان است و در همه حالات به سوی خدا سیر میکند. |
جمعبندی بخش چهارم
مرتبه معرفت در التفویض، سالک را به وحدت تفرقه و جمع، و بیتفاوتی به خیر و شر میرساند. شهود حق در بلا، اضطراب را به آرامش تبدیل میکند، و دیدن سائل بهمثابه رسول خدا، سالک را از خودبینی رها میسازد. آیات قرآن کریم، مانند ﴿قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ﴾ و ﴿فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ﴾، این وحدت را تأیید میکنند.
بخش پنجم: خطر افول در سلوک
خطر تفرقه و غیریت
سلوک عرفانی، چونان راه رفتن بر لبه تیغ است که سالک، حتی در مرتبه معرفت، ممکن است به تفرقه (غیریت) افتاده و افول کند. این خطر، به تعبیر روایت، «المخلصون فی خطر عظیم» است، زیرا سالک ممکن است در لحظهای، حق را نبیند و به غیریت گرفتار شود. آیه شریفه قرآن کریم، این خطر را هشدار میدهد:
﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ﴾ (سوره حشر: ۱۹، : «و مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا خودشان را به فراموشی سپرد»).
این آیه، خطر غفلت از حق را نشان میدهد که ممکن است سالک را به افول بکشاند.
درنگ: سالک، حتی در مرتبه معرفت، ممکن است به تفرقه و غیریت افتاده و افول کند، زیرا «المخلصون فی خطر عظیم» هستند. |
مثالهای عرفانی خطر
سلوک، مانند ورزشهای سنگین یا پرواز با چتر است که یک لحظه غفلت، ممکن است به شکست یا سقوط منجر شود. مثال مردان آهنین یا موتورسوارانی که با یک اشتباه از دور خارج میشوند، نشاندهنده این خطر است. سالک نیز، اگر در بلا حق را نبیند، ممکن است قالب تهی کند. این خطر، چونان باد تند است که ممکن است چتر سالک را پاره کند و او را به سوی تفرقه بکشاند.
درنگ: سلوک، مانند ورزشهای سنگین، خطرناک است و سالک با یک لحظه غفلت از حق، ممکن است به تفرقه افتاده و افول کند. |
جمعبندی بخش پنجم
سلوک عرفانی، با خطر تفرقه و غیریت همراه است که سالک را حتی در مرتبه معرفت تهدید میکند. آیه ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ﴾ و مثالهای عرفانی، این خطر را هشدار میدهند. سالک باید با شهود حق، از افول در امان بماند.
نتیجهگیری کلی
این کتاب، با تبیین مقام التفویض در منازل السائرین، به بازخوانی این مفهوم در چارچوبی علمی و عرفانی پرداخته است. التفویض، بهعنوان واگذاری مطلق امور به خدا، اوسع و ألطف از توکل است و در سه مرتبه علم، رویت و معرفت متجلی میشود. مرتبه معرفت، شهود انفراد حق در حرکت، سکون، قبض و بسط است که سالک را به وحدت تفرقه و جمع میرساند. نقد خلط مراتب انبیا و عوام، بر ضرورت فهم دقیق مقامات عرفانی تأکید دارد. آیات قرآن کریم، مانند ﴿كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ﴾ و ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ﴾، چارچوبی عرفانی برای شهود حقیقت ارائه میدهند. خطر افول در سلوک، سالک را به هوشیاری دعوت میکند تا با شهود حق، از تفرقه در امان بماند.
با نظارت صادق خادمی |