متن درس
منازل السائرین: تأملاتی در مرتبه دوم ثقه و نقد یأس و جبر
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۶۷)
مقدمه: سفری به سوی امنیت و اعتماد
در مسیر سلوک عرفانی، باب ثقه منزلگاهی است که سالک را به اعتماد و امنیت در پناه حکمت الهی دعوت میکند. این درسگفتار، به تبیین مرتبه دوم ثقه میپردازد که سالک در آن از فوت مقدور و انتقاص مسطور ایمن میشود و به مراتب روح رضا، عین یقین، یا ظلف صبر رهنمون میگردد. در عین حال، دیدگاههای جبری و یأسمحور در مرتبه اول ثقه نقد میشوند، که بهغلط سالک را به انفعال، استراحتطلبی، یا تسلیم از سر ناچاری سوق میدهند. ثقه، نه جبر و یأس، بلکه اعتماد فعال به خدا با حفظ اقتضای ظهوری سالک است، گویی پرندهای که در نسیم الهی بال میزند، اما مسیر پروازش را با اختیار خویش تنظیم میکند.
بخش اول: تبیین مرتبه دوم ثقه
ماهیت مرتبه دوم ثقه
مرتبه دوم ثقه، امنیت است که سالک را از فوت مقدور (از دست رفتن خیر مقدر) و انتقاص مسطور (نقص در تقدیر الهی) ایمن میسازد. این امنیت، سالک را به یکی از سه مرتبه ظفر هدایت میکند: روح رضا، عین یقین، یا ظلف صبر. این مرتبه، معرفت به امانت و حکمت الهی است که سالک را از ترس و تردید آزاد میکند و او را به تسلیم عاشقانه یا معرفتی رهنمون میسازد.
﴿وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ﴾ (سوره طلاق، آیه ۳، : «و هر که بر خدا توکل کند، او برایش بس است») این آیه شریفه از قرآن کریم، اعتماد به خدا را مبنای امنیت و کفایت الهی قرار میدهد.
درنگ: مرتبه دوم ثقه، امنیت از فوت مقدور و انتقاص مسطور است که سالک را به روح رضا، عین یقین، یا ظلف صبر هدایت میکند. |
امنیت از فوت مقدور
سالک در این مرتبه ایمن است که خیر مقدر او تلف نمیشود. خداوند با حکمت خویش، حق سالک را تمام و کمال عطا میکند، بدون ظلم یا کاستی. این امنیت، مانند اعتماد به باغبانی است که هیچ دانهای از محصول خرمنش را ضایع نمیکند، بلکه هر دانه را به کمال میرساند.
امنیت از انتقاص مسطور
تقدیر الهی برای سالک نقص پیدا نمیکند. خدا نه حق او را کم میگذارد (انتقاص) و نه آن را بهطور کامل سلب میکند (فوت). این دیدگاه، مانند اطمینان به ترازویی است که با عدالت، هر وزنه را دقیق میسنجد و هیچ کسری در آن راه ندارد.
درنگ: خداوند نه فوت مقدور میکند و نه انتقاص مسطور، بلکه حق سالک را با حکمت و عدالت کامل ادا مینماید. |
بخش دوم: نقد یأس و جبر در مرتبه اول ثقه
نقد یأس در مرتبه اول
مرتبه اول ثقه، بهغلط یأس از مقاومت در برابر احکام الهی را محور قرار داده است. یأس، صفت نقص و ضعف است و با ثقه، که اعتماد فعال به حکمت الهی است، ناسازگار میباشد. یأس، سالک را به انفعال و تسلیم از سر ناچاری سوق میدهد، گویی جنگجویی که از شدت ناتوانی، شمشیر خویش را بر زمین مینهد.
﴿إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ﴾ (سوره یوسف، آیه ۸۷، : «جز کافران از رحمت خدا نومید نمیشوند») این آیه شریفه از قرآن کریم، یأس را صفت کافران میداند و آن را با ایمان ناسازگار میشمارد.
درنگ: یأس، صفت نقص است و با ثقه ناسازگار. ثقه، اعتماد فعال به حکمت الهی است، نه تسلیم از سر ناچاری. |
نقد دیدگاه جبری
دیدگاه جبری که ثقه را تسلیم از سر یأس یا ناتوانی میداند، استعماری و خلاف عرفان حقیقی است. سالک دارای اقتضای ظهوری است و مسئول اعمال خویش میباشد. جبر، اختیار و مسئولیت سالک را نفی میکند، در حالی که ثقه، اعتماد به خدا با حفظ تلاش و کوشش است، مانند کشاورزی که بذر میکارد و به باران الهی امیدوار است.
﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا﴾ (سوره فصلت، آیه ۴۶، : «هر که کار شایسته کند، به سود خود اوست و هر که بد کند، به زیان خود اوست») این آیه شریفه از قرآن کریم، مسئولیت فردی اعمال را تأیید میکند.
نقد استراحتطلبی
شارح در مرتبه اول، ثقه را به استراحت و بیعملی تعبیر کرده که استعماری و خلاف سلوک عرفانی است. سالک نه عافیتطلب است و نه بلاکش، بلکه در پی وصول به حق است. ثقه، امنیت فعال در پناه حکمت الهی است، نه فرار از مسئولیت تحت لوای استراحت، گویی سالک راهپویی است که در طوفان، به پناهگاه الهی پناه میبرد، اما گامهایش را استوار برمیدارد.
درنگ: سالک نه عافیتطلب است و نه بلاکش. ثقه، امنیت فعال برای وصول به حق است، نه استراحت یا انفعال. |
بخش سوم: اقتضای ظهوری و نقش اعمال
اقتضای ظهوری سالک
اعمال سالک اقتضائاً در سرنوشت او اثر میگذارند: خیراً فخیر، شراً فشر. خداوند با حکمت، به اقتضای اعمال پاسخ میدهد، نه بهصورت جبری. این دیدگاه، سالک را مسئول و فعال میداند، مانند نقاشی که هر رنگ را با اختیار خویش بر بوم میزند و تصویر نهایی را خود رقم میزند.
﴿مَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ﴾ (سوره زلزال، آیه ۷، : «هر که به اندازه ذرهای خیر کند، آن را خواهد دید») این آیه شریفه از قرآن کریم، اثر اعمال را در سرنوشت تأیید میکند.
اسمای جلالی ثانوی
اسمای جلالی (قاتل، موفک) ثانویاند و به اقتضای اعمال سالک ظهور مییابند. خداوند بیجهت کسی را هلاک نمیکند، بلکه به اقتضای کردار او پاسخ میدهد. این تقسیمبندی، مانند کلیدی است که درهای حکمت الهی را میگشاید و جبر را نفی میکند.
درنگ: اسمای جلالی ثانویاند و به اقتضای اعمال سالک ظهور مییابند، نه بهصورت جبری. |
بخش چهارم: مراتب ظفر در ثقه
روح رضا
روح رضا، بالاترین مرتبه ظفر است که سالک با عشق به رضایت خدا راضی میشود: «رضا برضاک، مطيعاً لامرک». در این مقام، سالک هیچ غیر خدا را نمیبیند، گویی عاشقی که در معشوق خویش فانی شده و جز او هیچ نمیخواهد.
درنگ: روح رضا، مقام فنای در اراده الهی است که سالک را به عشق و وحدت با حق میرساند. |
عین یقین
اگر سالک به روح رضا نرسد، با عین یقین احکام و اقدار الهی را مشاهده میکند، بدون اعتراض. این مرتبه، معرفت بصری به حکمت الهی است، مانند بینندهای که زیبایی نظم هستی را با چشمان یقین مینگرد.
ظلف صبر
اگر سالک به یقین نرسد، با ظلف صبر—صبر خشن و مقاوم—تحمل میکند، مانند مادری که فرزند مرده را با آه و ناله تاب میآورد. ظلف صبر، صبری توأم با شدت و زجر است، برخلاف لطف صبر که با لطافت همراه است.
نقد تعریف ظلف
شارح، ظلف را بهغلط لطف صبر یا زلف تعبیر کرده، در حالی که ظلف به معنای شدت و ستبرای صبر است. این ضعف لغتشناسی، معنای صبر مقاوم را به لطافت تقلیل داده، گویی خاری را به گلبرگ تشبیه کردهاند.
درنگ: ظلف صبر، صبر خشن و مقاوم است، نه لطف یا زلف، که با شدت و زجر همراه میباشد. |
بخش پنجم: لطف الهی و مدح صابرین
لطف الهی در مراتب
خداوند مراتب ثقه را ترتیبی قرار داده—رضا، یقین، صبر—تا سالک مأیوس نشود. هر مرتبه، از لطف و کرامت الهی برخوردار است، مانند پلکانی که هر گامش به سوی کمال رهنمون است.
مدح صابرین در قرآن کریم
قرآن کریم در نود و شش موضع صابرین را مدح کرده، که ارزش صبر، حتی در مرتبه ظلف، را بهعنوان فضیلت و کرامت الهی نشان میدهد. این مدح، مانند نوری است که صبر را در تاریکیهای سلوک روشن میکند.
﴿وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ (سوره نحل، آیه ۹۶، : «و قطعاً کسانی را که شکیبایی کردند، پاداششان را به نیکوتر از آنچه عمل میکردند، خواهیم داد») این آیه شریفه از قرآن کریم، فضیلت صبر را تأیید میکند.
درنگ: قرآن کریم صابرین را در نود و شش موضع مدح کرده، که ارزش صبر را حتی در مرتبه ظلف نشان میدهد. |
بخش ششم: نقد جبر تاریخی و مثال عاشورا
نقد جبر تاریخی
دیدگاه جبری، از جمله یأس و استراحتطلبی، توسط خلفای بنیامیه و بنیعباس و عرفای اهل سنت ترویج شده که استعماری و خلاف عرفان شیعی است. عرفان شیعی، جبر را نفی و اقتضای ظهوری سالک را تأیید میکند، گویی سالک شمعی است که در تاریکی جبر، نور اختیار خویش را میافروزد.
مثال امام حسین (ع)
امام حسین (ع) در روز عاشورا، با روح رضا نورانیتر میشد، که نشاندهنده ثقه و تسلیم عاشقانه به خدا در اوج بلاست. این مثال، مانند ستارهای است که در تاریکی مصیبت، نور عشق الهی را میپراکند.
درنگ: امام حسین (ع) با روح رضا در عاشورا، ثقه عاشقانه را در اوج بلا به نمایش گذاشت. |
جمعبندی
این اثر، با تأمل در مرتبه دوم ثقه، سالک را به امنیتی عمیق از فوت مقدور و انتقاص مسطور دعوت میکند که او را به روح رضا، عین یقین، یا ظلف صبر رهنمون میسازد. نقد یأس و جبر در مرتبه اول، عرفان را از انفعال و استراحتطلبی آزاد میکند و ثقه را به اعتماد فعال به حکمت الهی پیوند میزند. اعمال سالک اقتضائاً سرنوشت او را شکل میدهند، و اسمای جلالی ثانویاند که به اقتضای کردار ظهور مییابند. مثال امام حسین (ع) ثقه عاشقانه را در اوج بلا نشان میدهد، و مدح صابرین در نود و شش موضع قرآن کریم، ارزش صبر را تثبیت میکند. خداوند مراتب را ترتیبی قرار داده تا سالک مأیوس نشود، و عرفان شیعی با نفی جبر تاریخی، اقتضای ظهوری سالک را تأیید مینماید. این درسگفتار، سالک را به سلوکی فعال و عاشقانه برای وصول به حق فرا میخواند.
با نظارت صادق خادمی |