در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 269

متن درس





منازل السائرین: تأملاتی در باب تسلیم

منازل السائرین: تأملاتی در باب تسلیم

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 269)

دیباچه

سلوک عرفانی، چونان سفری است در ژرفای بی‌کران معرفت الهی که سالک با تکیه بر مراتب توکل، تفویض، ثقه و تسلیم، گام‌های خویش را به سوی قله‌های قرب الهی استوار می‌سازد. تسلیم، مقامی است والا که در آن، سالک همه امور خویش را با رضایت باطنی و فارغ از هرگونه اعتراض، به اراده الهی و حکمیت پیامبر (ص) می‌سپارد. این مقام، که عالی‌ترین مرتبه سلوک سالک عام و آخرین منزل معاملات است، چونان گوهری درخشان در گنجینه عرفان می‌درخشد. در این نوشتار، که برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه 269 (مورخ ۱۶/۱۲/۱۳۸۷) است، باب التسلیم با نگاهی علمی، عرفانی و فلسفی بررسی می‌شود. محور بحث، آیه شریفه ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾ (نساء: ۶۵، : «به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند مگر آنکه تو را در اختلافاتشان حاکم قرار دهند، سپس از حکمی که دادی در دلشان تنگنا نیابند و کاملاً تسلیم شوند») است که تسلیم را به‌عنوان شرط ایمان و سلامت عرفانی معرفی می‌کند. متن حاضر، با ساختاری علمی و دانشگاهی، به تبیین جایگاه تسلیم در سلوک، تفاوت آن با مراتب پیشین، نقد تفکیک دین از سیاست، و تأکید بر وحدت دین و حکومت در چارچوب عدالت و تخصص می‌پردازد.

بخش یکم: مفهوم تسلیم و جایگاه آن در سلوک عرفانی

تسلیم: عالی‌ترین مرتبه سلوک سالک عام

تسلیم، چونان قله‌ای رفیع در سلسله‌مراتب سلوک عرفانی، عالی‌ترین مرتبه سالک عام (راجل) و آخرین منزل معاملات پیش از ورود به خلق و اخلاق است. سالک عام، که با پیمودن منازل بدایات (اسباب راه)، ابواب (ورود به درگاه الهی) و معاملات (رعایت، مراقبت، اخلاص، تهذیب، استقامت، توکل، تفویض و ثقه) گام‌های خویش را استوار ساخته، در تسلیم به کمال سلوک عادی می‌رسد. این مقام، چونان دویدن پیاده‌ای خسته اما مصمم است که با پاهای پر از آبله، به مقصد سلامت الهی دست می‌یابد.

آیه شریفه ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾ (نساء: ۶۵) ایمان را به پذیرش حکمیت پیامبر (ص) در اختلافات و تسلیم کامل به حکم او مشروط می‌داند. این تسلیم، نه از سر اجبار، بلکه از سر رضایت باطنی و ایمان به صحت حکم الهی است که سالک را به سلامت عرفانی رهنمون می‌سازد.

درنگ: جایگاه تسلیم در سلوک

تسلیم، عالی‌ترین مرتبه سلوک سالک عام و آخرین منزل معاملات است که سالک را با پذیرش حکمیت پیامبر (ص) به سلامت عرفانی می‌رساند.

تسلیم به معنای سلامت، نه قلدری

تسلیم، از ریشه «سلام» به معنای سلامت است، نه زورگویی یا قلدری. سالک در این مقام، با ایمان به صحت حکم پیامبر (ص)، از اشتباهات فکری و عملی خویش به سلامت می‌رسد. این سلامت، چونان نسیمی است که غبار خودبینی را از دل سالک می‌زداید و او را به آرامشی عمیق در برابر اراده الهی هدایت می‌کند. آیه ﴿وَسَلَّمُوا تَسْلِيمًا﴾ (احزاب: ۵۶، : «و کاملاً تسلیم شوید») در کنار صلوات بر پیامبر، بر این سلامت تأکید دارد.

از منظر روان‌شناختی، تسلیم با رفع تعارضات درونی، آرامش و اطمینان را به سالک ارزانی می‌دارد. این پذیرش، نه از سر انفعال، بلکه از سر معرفت به عصمت و حکمت پیامبر (ص) است که سالک را از بند خودبرحقی رها می‌سازد.

درنگ: سلامت در تسلیم

تسلیم، از ریشه سلام به معنای سلامت است، نه قلدری یا اجبار، و سالک را با ایمان به صحت حکم پیامبر به آرامش و سلامت عرفانی می‌رساند.

جمع‌بندی بخش یکم

تسلیم، مقامی است متعالی که سالک عام را در پایان معاملات به سلامت عرفانی می‌رساند. این مقام، با پذیرش حکمیت پیامبر (ص) و رضایت باطنی به حکم او، ایمان را به کمال می‌رساند. تسلیم، نه زورگویی، بلکه سلامت است که سالک را از خودبینی و تعارضات درونی رها می‌سازد.

بخش دوم: تمایز تسلیم با توکل، تفویض و ثقه

مراتب پیشین: توکل، تفویض و ثقه

توکل، تفویض و ثقه، هر یک مراتبی از سلوک‌اند که سالک را به سوی تسلیم هدایت می‌کنند، اما هر کدام عوارضی دارند که از خلوص کامل برخوردار نیستند. در توکل، سالک خداوند را وکیل خود می‌داند، اما این وکالت ممکن است با منیت همراه باشد، چنان‌که گویی بنده مالک چیزی است که آن را به خدا می‌سپارد. در تفویض، سالک امور را به خداوند واگذار می‌کند، اما باز هم سایه منیت، هرچند کمتر، بر این واگذاری سنگینی می‌کند. ثقه، اعتماد به خداوند است، اما همچنان منیت بنده در ادعای اطمینان به خدا باقی می‌ماند.

تسلیم، اما، چونان جویباری زلال، از این عوارض پاک‌تر است. در این مقام، سالک با حذف منیت، همه امور را با رضایت باطنی به خداوند و پیامبر (ص) می‌سپارد. آیه ﴿وَمَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى﴾ (لقمان: ۲۲، : «هر که روی خود را به خدا تسلیم کند و نیکوکار باشد، به دستاویز استوار چنگ زده است») بر این سلامت و خلوص تأکید دارد.

درنگ: خلوص تسلیم

تسلیم، با حذف منیت و عوارض مراتب پیشین (توکل، تفویض، ثقه)، سالک را به سلامت و خلوص کامل در برابر اراده الهی می‌رساند.

تسلیم: رفع خودبرحقی و اصلاح عقیده

تسلیم، نه‌تنها منیت را حذف می‌کند، بلکه عقیده سالک را نیز اصلاح می‌سازد. سالک که پیش از این خود را ذی‌حق می‌پنداشت، با پذیرش حکم پیامبر (ص)، از اشتباه خویش به سلامت می‌رسد. این اصلاح، چونان آینه‌ای است که غبار خودبینی را از دل سالک می‌زداید و او را به حقیقت رهنمون می‌کند. آیه ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا﴾ (احزاب: ۷۱، : «هر که خدا و رسولش را اطاعت کند، به رستگاری بزرگی دست یافته است») این رستگاری را تأیید می‌کند.

روایت «من ردّ علی النبیّ فهو کافر» (بحارالانوار، ج۲، ص۹۵) تکذیب پیامبر را کفر می‌داند و بر ضرورت پذیرش بی‌اعتراض حکم او تأکید دارد. این پذیرش، سالک را از خودبرحقی به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

درنگ: اصلاح عقیده در تسلیم

تسلیم، با پذیرش حکم پیامبر، عقیده سالک را از خودبرحقی به سلامت فکری و رستگاری هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

تسلیم، با خلوص بیشتر نسبت به توکل، تفویض و ثقه، سالک را از منیت و عوارض این مراتب رها می‌سازد. این مقام، با اصلاح عقیده و پذیرش بی‌اعتراض حکم پیامبر (ص)، سالک را به سلامت عرفانی و رستگاری هدایت می‌کند.

بخش سوم: حکمیت پیامبر و وحدت دین و سیاست

حکمیت پیامبر در تمام شئون زندگی

ایمان، به پذیرش حکمیت پیامبر (ص) در تمام شئون زندگی، اعم از اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و عبادی، مشروط است. آیه ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ﴾ (نساء: ۶۵) این حکمیت را در اختلافات و مشاجرات الزامی می‌داند. این آیه، چونان مشعلی فروزان، بر جامعیت ولایت پیامبر تأکید دارد که فراتر از عبادات، نظام زندگی را در بر می‌گیرد.

روایت «من أطاعنی فقد أطاع الله» (بحارالانوار، ج۱۷، ص۱) اطاعت از پیامبر را اطاعت از خدا می‌داند و بر ضرورت پذیرش ولایت او در همه زوایای زندگی تأکید دارد. این حکمیت، سالک را به زندگی پیامبرانه دعوت می‌کند که در آن، دین و سیاست در چارچوب عدالت و تخصص به وحدت می‌رسند.

درنگ: جامعیت حکمیت پیامبر

ایمان، به پذیرش حکمیت پیامبر در تمام شئون زندگی، اعم از اجتماعی، سیاسی و اخلاقی، مشروط است و دین را با نظام زندگی پیوند می‌زند.

وحدت دین و سیاست در چارچوب عدالت و تخصص

دین و سیاست، در چارچوب عدالت و تخصص، چونان دو بال یک پرنده، به وحدت می‌رسند. تفکیک دین از سیاست، واکنشی است به ظلم حکام غیرعادل، مانند بنی‌امیه و بنی‌عباس، که به نام دین، قلدری و استبداد را رواج دادند. آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ﴾ (نساء: ۱۳۵، : «ای مؤمنان، به عدالت قیام کنید») عدالت را شرط حکمیت می‌داند.

از منظر جامعه‌شناختی، وحدت دین و سیاست در نظام اسلامی عادلانه، نظم اجتماعی را تضمین می‌کند. اما اگر عدالت و تخصص غایب باشد، حکومتی به نام دین، چونان قفسی است که نفس بندگان را تنگ می‌سازد. این وحدت، تنها با حضور پیامبر، امام، یا عالم عادل و متخصص معنا می‌یابد.

درنگ: وحدت دین و سیاست

دین و سیاست، در چارچوب عدالت و تخصص، به وحدت می‌رسند و تفکیک آن‌ها واکنشی است به ظلم حکام غیرعادل به نام دین.

شرط عدالت و تخصص در حکمیت

حک، قضاوت و امامت جماعت، مشروط به عدالت و تخصص است. بدون این شروط، اعمال، حتی عبادات، غصبی و فاقد اعتبارند. آیه ﴿وَحْكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ﴾ (نساء: ۵۸، : «و چون میان مردم داوری کنید، به عدالت داوری کنید») بر این شروط تأکید دارد. در فقه شیعه، قضاوت بدون عدالت، چونان تصرف در مال غیری است که بار قیامتی دارد.

اگر حکام یا عالمان فاقد عدالت و تخصص باشند، اعمالشان، چونان راننده‌ای بدون گواهینامه است که تصادفش به مرگ می‌انجامدد. اما اگر عادل و متخصص باشند، حتی خطای احتمالی آن‌ها نیز پذیرفته است، زیرا زحشان به عمل آمده است.

درنگ: عدالت و تخصص در حکمت

حک، قضاوت وت امامت، بدون عدالت و تخصص، غصبی و فاقد اعتبار است و تنها با این شروط مشروعیت می‌یابد.

نقد تفکیک حوزه‌های دینی

تفکیک فقها، عرفا، حکما و حکام، چونان تقسیم گوشت قربانی، وحدت دینی را مخدوش کرده و حکیمیت پیامبر (ص) را محدود می‌کند. در عصر پیامبر و ائمه، دین یکپارچه بود، اما پس از آن، تقسیم‌بندی این حوزه‌ها، مانند تکه‌تکه کردن خانه‌ای بزرگ، وحدت را به پراکندگی بدل کرد. آیه وَعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا﴾ (آل‌عمران: ۱۰۳، : «همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید») بر وحدت تأکید دارد.

این تفکیک، که در تاریخ اسلام، قضاوت را به علما و حکمیت را به حکام واگذار کرد، با جامعیت ولایت پیامبر ناسازگار است. وحدت دینی، چونان رشته‌ای است که اجزای پراکنده را به هم پیوند می‌دهد و دین را در همه شئون زندگی جاری می‌سازد.

درنگ: وحدت دینی

تفکیفى حوزه‌های فقهی، عرفانی و حکومتی، وحدت دینی را مخدوش کرده و حکمیت پیامبر را محدود می‌کند. وحدت، اصل قرآنی است.

نقد تاریخی تفکیک قضاوت و حکمیت

در تاریخ اسلام، قضاوت به علما واگذار شد، اما حکمیت به حکام، که این تفکیک، وحدت دینی را تضعیف کرد. آیه أَفَحْكُمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ﴾ (مائده: ۵۰، : «آیا حکم جاهلییت را می‌جویند؟») حکمت غیرالهی را نفی می‌کند. در دوره‌هایی، مانند برخی ادوار ایران، علما قضاوت را بر عهده داشتند، اما حکومتی به دست حکام بود، که این جدایی، مانند تقسیم خانه‌ای بزرگ میان فرزندان، وحدت را به پراکندگی بدل کرد.

این تفکیک، با اجازه‌نامه‌های متقابل میان علما و حکام، که گاه قضاوت را به علما و حکومتی را به شاهیان وا می‌گذاشتند، به بازی رسمی بدل شد. این امر، وحدت دینی را به سطح نازل نزول داد.

درنگ: نقد تفکیک تاریخی

واگذاری قضاوت به علما و حکمت به حکام در تاریخ، وحدت دینی را تضعیف کرد و با حکمت پیامبر ناسازگار بود.

جمع‌بندی بخش سوم

حکیمیت پیامبر (ص)، دین را در تمام شئون زندگی جاری می‌سازد و وحدت دین و سیاست را در چارچوب عدالت و تخصص تأیید می‌کند. تفکیک دین از سیاست یا حوزه‌های فقهی و عرفانی، با جامعیت ولایت پیامبر و وحدت دینی ناسازگار است. عدالت و تخصص، شروط مشروعیت حکمت‌اند و نقد تاریخی تفکیک قضاوت و حکمت، ضرورت وحدت را برجسته می‌سازد.

بخش چهارم: پذیرش حکم پیامبر و نقد تحریف آیه

پذیرش حکم پیامبر بدون اعتراض

تسلی،، پذیرش حکم پیامبر (ص) بدون اعتراض باطنی (حرج) است، چه به نفع یا علیه فرد باشد. آیه ثُمَّلَا يَجِدُوا فِيَ أَنْفُسِهِمْحَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ﴾ (نساء: ۶۵) بر این پذیرش رضایت‌بخش تأکید دارد. این تسلی،، چونان سپردن دل به دریای حکمت الهی، سالک را از تعلقات نفسانی رها می‌سازد.

روایت «من ردّ علی النبیّ فهو کافر» (بحارالانوار، ج۲، ص۹۵) تکذیب پیامبر را کفر می‌داند و بر ضرورت پذیرش بی‌اعتراض حکم او تأکید دارد. این پذیرش، از منظر روان‌شناختی، تعارضات درونی را رفع کرده و آرامش می‌آورد.

درنگ: پذیرش بی‌اعتراض

تسلی، پذیرش حکم پیامبر بدون اعتراض باطنی است که سالک را از تعارضات درونی به آرامش و ایمان کامل هدایت می‌کند.

تفاوت تسلییم پیامبر با قاضی عادی

در مقابل پیامبر (ص)، به دلیل عصمت، اعتراض به حکم جایز نیست، اما در برابر قاضی عادی، به دلیل احتمال خطا، اعتراض مجاز است. آیه وَيُسَلِّمُوُا تَسْلِيمًا﴾ (نساء: ۶۵) بر تسلییم کامل به پیامبر تأکید دارد. در فقه شیعه، اعتراض به قاضی در صورت ارائه دلیل مجاز است (المراجعات، ص112).

این تفاوت، چونان تفاوت میان نور و سایه است، عصمت پیامبر را از خطای قاضی جدا می‌کند و تسلییم به او را به مقامی متعالی بدل می‌سازد.

درنگ: عصمت پیامبر

عصمت پیامبر، اعتراض به حکم او را نفی می‌کند، اما قاضی عادی، به دلیل خطاپذیری، قابل اعتراض است.

نقد تحریف معنای آیه

برخی شارحان، با تفسیر لَا يُؤْمِنُونَ﴾ به «کمال ایمان نمی‌یابند»، معنای آیه را تضعیف کرده‌اند، درحالی‌که آیه ایمان را به حکمییت پیامبر مشروط می‌داند. این تحریف، مانند ریختن آب در شراب ناب، وضوح آیه را کمرنگ می‌کند. اصول تفسیر قرآن کریم، مانند التفسیر بالقرآن، بر حفظ معنای ظاهری آیه تأکید دارند.

آیه صراحتاً ایمان را به پذیرش حکمیت مشروط می‌کند، نه به کمال ایمان. این تفسیر صحیح، اهمیت ولایت پیامبر را در نظام اسلامی برجسته می‌سازد.

درنگ: تفسیر صحیح آیه

آیه لَا يُؤْمِنُونَ﴾ ایمان را به حکمییت پیامبر مشروط می‌داند، نه به کمال ایمان، و تحریف آن، اهمیت ولایت را کمرنگ می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

تسلی، پذیرش بی‌اعتراض حکم پیامبر است که به دلیل عصمت او، از قضاوت عادی متمایز می‌شود. نقد تحریف معنای آیه، بر ضرورت تفسیر صحیح و حفظ اهمیت حکمییت پیامبر تأکید دارد. این پذیرش، سالک را به آرامش و ایمان کامل هدایت می‌کند.

بخش پنجم: ضرورت عدالت در نظام اسلامی

مشروعیت نظام اسلامی با عدالت و تخصص

نظام اسلامی، بدون عدالت و تخصص، غصبی و فاقد اعتبار است. آیه إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا﴾ (نساء: ۵۸، : «خدا به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به اهلش بسپارید») بر واگذاری مناصب به شایستگان تأکید دارد. تسلییم، تنها در برابر عادل و متخصص معنا دارد، وگرنه به ظلم و اجحاف می‌انجامد.

نظام اسلامی عادلانه، مانند باغی است که تنها با باغبانی عالم و عدالت، میوه‌های شیرین مشروعیت را به بار می‌آورد. بدون این شروط، هر حکومتی، به نام دین آن، غصب است و بار قیامتی دارد.

درنگ: مشروعیت نظام اسلامی

نظام اسلامی، تنها با عدالت و تخصص مشروعیت می‌یابد و تسلییم در برابر غیرعادل، غصب و فاقد اعتبار است.

نقد فقدان عدالت در عمل

در برخی موارد، شیعه به شرط عدالت عمل نمی‌کند، مانند ارسال امامان جماعت بدون توجه به عدالت و تخصص. این امر، مانند گماردن جراحی بی‌سواد بر بالین بیمار است که به جای درمان، مرگ می‌آورد. فقه شیعه، عدالت را شرط می‌داند، اما عمل به آن، چونان گوهری نایاب، کمتر دیده می‌شود.

این نقص، ضرورت التزام عملی به عدالت و تخصص را در نظام اسلامی برجسته می‌سازد.

درنگ: التزام به عدالت

شیععه، در عمل به شرط عدالت کوتاهی می‌کند، که این نقص، ضرورت التزام عملی به عدالت و تخصص را در نظام اسلامی برجسته می‌سازد.

جمع‌بندی بخش پنجم

نظام اسلامی، با عدالت و تخصص مشروعیت می‌یابد و تسلییم، تنها در برابر عادل و متخصص معنا دارد. نقد فقدان عدالت در عمل، ضرورت التزام به این شروط را در نظام اسلامی تأیید می‌کند.

نتیجه‌گیری کلی

تسلی، چون قله‌ای در منازل سلوک، سالک عام را به پذیرش کامل حکمییت پیامبر (ص) و رضایت باطنی به حکم او رهنمون می‌سازد. این مقام، با خلوص بیشتر از توکل، تفویض و ثقه، سالک را به سلامت عرفانی و اصلاح عقیده می‌رساند. حکمیت پیامبر، دین را در تمام شئون زندگی جاری می‌کند و وحدت دین و سیاست را در چارچوب عدالت و تخصص تأیید می‌کند. نقد تفکیک حوزه‌های دینی، تحریف آیه‌ها و فقدان عدالت در عمل، ضرورت وحدت دینی و التزام به شروط مشروعیت را برجسته می‌سازد. آیات قرآن کریم، چون مشعل‌های هدایت، این مسیر را روشن می‌کنند و سالک را به سوی معرفت و قرب الهی هدایت می‌نمایند.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، تسليم در چه مرتبه‌ای از سلوک قرار دارد؟

2. طبق متن، آیه مورد بحث از کدام سوره قرآن کریم است؟

3. در متن، سالک راجل به چه کسی اطلاق می‌شود؟

4. طبق متن، کدام ویژگی در تسليم نسبت به توکل و تفویض کمتر است؟

5. بر اساس متن، شرط اصلی حاكم در حكومت اسلامی چیست؟

6. طبق متن، تسليم به معنای قبول زور و قلدری است.

7. مطابق متن، ایمان کامل بدون پذیرش حكومت نبي ممکن نیست.

8. در متن، تسليم به معنای پذیرش حکم نبی بدون اعتراض درونی است.

9. طبق متن، پذیرش حکم نبی تنها در امور نماز و روزه لازم است.

10. مطابق متن، تسليم عوارض کمتری نسبت به توکل و تفویض دارد.

11. طبق متن، چرا تسليم به عنوان آخرین منزل معاملات محسوب می‌شود؟

12. منظور از 'يسلموا تسليما' در آیه سوره نساء چیست؟

13. چرا در متن عدالت و تخصص برای حاکم اسلامی ضروری دانسته شده است؟

14. طبق متن، تفاوت تسليم با توکل و تفویض در چیست؟

15. چرا در متن گفته شده که دین از سیاست جدا نیست؟

پاسخنامه

1. آخرین منزل معاملات

2. سوره نساء

3. سالک عامي که معاملات را طی کرده

4. عوارض

5. عدالت و تخصص

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا تسليم نهایت سلوک عادی سالک عامي است که پس از طی مراحل توکل، تفویض و ثقه به آن می‌رسد.

12. به معنای پذیرش کامل حکم نبی بدون اعتراض درونی، چه به نفع یا علیه فرد باشد.

13. زیرا بدون عدالت و تخصص، حکمرانی غصب و اجحاف محسوب شده و شرعیت ندارد.

14. تسليم عوارض کمتری دارد و به معنای پذیرش کامل حکم الهی بدون منیت است.

15. زیرا دین شامل پذیرش حکم نبی در تمام شئون زندگی، از جمله مشاجرات و حکومت، است.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده