متن درس
منازل السائرین: تبیین مقام تسلیم و نقد فرهنگ تحقیر در سلوک عرفانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 270)
مقدمه
در مسیر سلوک عرفانی، مقام تسلیم چونان گوهری درخشان در منازل السائرین میدرخشد که سالک را به پذیرش کامل مشیت الهی و رهایی از منیت رهنمون میسازد. این اثر، بر پایه درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه 270 (مورخ ۲۲/۱۲/۱۳۸۷)، به تبیین مقام تسلیم، جایگاه آن بهعنوان عالیترین مرتبه سلوک عام، نقصهای آن (اعتلال) و نقد فرهنگ تحقیر در دیانت میپردازد. تسلیم، بهعنوان آخرین منزل معاملات، سالک را به آستانه توحید ذاتی میرساند، اما همچنان از نقصهایی چون منیت و نسبت دادن امور به غیرحق رنج میبرد. این نوشتار، چارچوبی منسجم برای فهم تسلیم، تمایز آن با توکل، تفویض و ثقه، و ضرورت ارائه دیانت بهصورت شیوا و شیرین ارائه میدهد. نقد واژههایی چون «جهل» در توصیف تسلیم و فرهنگ تحقیر (جهل، فقر، بدبختی) که ریشه در استعمار و نادانی دارد، از دیگر محورهای این اثر است.
بخش نخست: جایگاه و مراتب تسلیم در سلوک عرفانی
تسلیم: عالیترین مرتبه سلوک عام
تسلیم، در اصطلاح عرفانی، به معنای پذیرش کامل احکام و مشیت الهی بدون اعتراض یا دخالت منیت است. این مقام، عالیترین مرتبه سلوک عام (راجل) و آخرین منزل در قسم معاملات منازل السائرین است که پس از مراتب توکل، تفویض و ثقه قرار دارد. سالک عام، که چونان پیادهنظامی در مسیر سلوک گام برمیدارد، با رسیدن به تسلیم به کمال سلوک عادی نائل میشود. آیه شریفه قرآن کریم این مقام را به زیبایی ترسیم میکند:
﴿وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾ (سوره نساء: ۶۵، : «و کاملاً تسلیم شوند»).
این آیه، چونان نوری است که سالک را به سوی پذیرش بیچونوچرای مشیت الهی هدایت میکند. تسلیم، سالک را از تعلقات نفسانی و اعتراض به قضا و قدر الهی رها ساخته و او را در دریای آرامش مشیت حق غرق میسازد.
درنگ: تسلیم، عالیترین مرتبه سلوک عام و آخرین منزل معاملات است که سالک را به پذیرش کامل مشیت الهی بدون اعتراض رهنمون میسازد. |
مراتب سلوک عام: توکل، تفویض، ثقه و تسلیم
در سلوک عام، چهار مرتبه توکل، تفویض، ثقه و تسلیم به ترتیب از نازلترین تا عالیترین مراتب قرار دارند. توکل، واگذاری امور به خدا بهعنوان وکیل با جعل مماثل است؛ تفویض، واگذاری مطلق امور بدون قید سود و زیان؛ ثقه، اطمینان کامل به مشیت الهی بدون منازعه؛ و تسلیم، پذیرش بیچونوچرای احکام الهی بدون اعتراض. هر یک از این مراتب، به دلیل وجود منیت و نسبت دادن امور به غیرحق، دارای نقص (اعتلال) هستند، اما تسلیم به دلیل کمترین میزان منیت، عالیترین مرتبه است. آیه شریفه قرآن کریم این کمال را تأیید میکند:
﴿وَمَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ﴾ (سوره لقمان: ۲۲، : «هر که روی خود را به خدا تسلیم کند»).
این آیه، تسلیم را چونان سپردن کامل وجود به مشیت الهی معرفی میکند، که سالک را به کمال سلوک عام میرساند.
درنگ: توکل، تفویض، ثقه و تسلیم، مراتب سلوک عاماند که به ترتیب از نازل به عالی قرار دارند، اما همگی به دلیل منیت دارای اعتلالاند. تسلیم، با کمترین نقص، عالیترین مرتبه است. |
اعتلال در مراتب سلوک عام
اعتلال یا نقص در مراتب توکل، تفویض، ثقه و تسلیم، ناشی از منیت (انانیت) و نسبت دادن امور به غیرحق است. در توکل، جعل خدا بهعنوان وکیل با مماثلت، منیت را تقویت میکند؛ در تفویض، اعتراف به عجز و ناتوانی همچنان سایه منیت را حفظ میکند؛ در ثقه، هرچند منازعه حذف میشود، اما انانیت بهطور کامل زایل نمیگردد؛ و در تسلیم، با وجود پذیرش کامل مشیت الهی، عبارت «انا تسلیم» همچنان منیت را نشان میدهد. این نقصها، چونان غباری بر آینه قلب سالک، مانع از شهود کامل توحید ذاتی میشوند. با این حال، تسلیم به دلیل کاهش منیت، به توحید ذاتی نزدیکتر است. آیه شریفه قرآن کریم این نزدیکی را تأیید میکند:
﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ﴾ (سوره آلعمران: ۱۹، : «دین نزد خدا اسلام است»).
این آیه، تسلیم را جوهره دین و مقدمهای برای وصول به توحید ذاتی معرفی میکند.
درنگ: اعتلال در توکل، تفویض، ثقه و تسلیم، ناشی از منیت و نسبت دادن امور به غیرحق است. تسلیم، با کمترین منیت، نزدیکترین مرتبه به توحید ذاتی است. |
تمایز مراتب از منظر شدت و وسعت
مراتب توکل، تفویض، ثقه و تسلیم از نظر شدت و وسعت نیز متفاوتاند. توکل، نازلترین مرتبه است، زیرا با قید منفعت و امکان عزل وکیل همراه است. تفویض، به دلیل واگذاری مطلق امور بدون قید سود و زیان، اوسع (فراختر) از توکل است. ثقه، به دلیل اطمینان کامل و حذف منازعه، اقوی (محکمتر) از تفویض است. تسلیم، به دلیل ترک اعتراض و پذیرش کامل مشیت الهی، عالیترین و دشوارترین مرتبه است. این تمایز، چونان مراتب نردبانی است که سالک را گامبهگام به سوی قله توحید رهنمون میسازد. آیه شریفه قرآن کریم این واگذاری را تأیید میکند:
﴿قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا﴾ (سوره توبه: ۵۱، : «بگو جز آنچه خدا برایمان نوشته، به ما نمیرسد»).
این آیه، سالک را به سوی تسلیم کامل به مشیت الهی دعوت میکند، که در آن هیچ قید و شرطی جز اراده حق معتبر نیست.
درنگ: توکل نازلترین، تفویض اوسع، ثقه اقوی، و تسلیم عالیترین و دشوارترین مرتبه سلوک عام است که سالک را به سوی توحید ذاتی هدایت میکند. |
جمعبندی بخش نخست
تسلیم، بهعنوان عالیترین مرتبه سلوک عام و آخرین منزل معاملات، سالک را به پذیرش کامل مشیت الهی رهنمون میسازد. این مقام، پس از توکل، تفویض و ثقه قرار دارد و با کمترین منیت، نزدیکترین مرتبه به توحید ذاتی است. اعتلال در این مراتب، ناشی از منیت و نسبت دادن امور به غیرحق است، اما تسلیم به دلیل ترک اعتراض و پذیرش بیچونوچرا، عالیترین مرتبه است. آیات قرآن کریم، مانند ﴿وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾ و ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ﴾، این مقام را تأیید میکنند. تمایز مراتب از نظر شدت و وسعت، تسلیم را بهعنوان دشوارترین و کاملترین مرتبه سلوک عام معرفی میکند.
بخش دوم: نقد نسبت دادن جهل به تسلیم
اشتباه در توصیف تسلیم با جهل
برخی شارحان، تسلیم را با «اعتراف به جهل» توصیف کردهاند، اما این توصیف نادرست است، زیرا تسلیم از علم به سلامت و حکمت فعل الهی ناشی میشود، نه جهل. سالک در مقام تسلیم، با ایمان به اینکه هر فعل الهی به سلامت و حکمت است، امور را به مشیت حق واگذار میکند. این علم، چونان مشعلی است که تاریکیهای شک و اعتراض را میزداید و سالک را به آرامش تسلیم هدایت میکند. آیه شریفه قرآن کریم این علم را تأیید میکند:
﴿قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا﴾ (سوره توبه: ۵۱، : «بگو جز آنچه خدا برایمان نوشته، به ما نمیرسد»).
این آیه، ایمان به سلامت مشیت الهی را نشان میدهد که مبنای تسلیم است، نه جهل. از منظر فلسفی، جهل با ایمان ناسازگار است، زیرا ایمان مستلزم معرفت به حکمت الهی است. نسبت دادن جهل به تسلیم، چونان پوشاندن جامهای ناشایست بر قامتی شریف است که از ارزش آن میکاهد.
درنگ: تسلیم از علم به سلامت و حکمت فعل الهی ناشی میشود، نه جهل. نسبت دادن جهل به تسلیم، توصیفی نادرست است که با ایمان و معرفت ناسازگار است. |
تسلیم و سلامت فعل الهی
تسلیم، ریشه در واژه «سلم» دارد که به معنای سلامت، امنیت و صافی است. سالک در این مقام، با علم به اینکه هر فعل الهی سالم و حکیمانه است، به مشیت حق گردن مینهد. این علم، نه از ناتوانی یا جهل، بلکه از معرفت به کمال الهی سرچشمه میگیرد. به تعبیر عرفانی، تسلیم چونان غرق شدن در دریای حکمت الهی است که سالک را از امواج شک و تردید نجات میدهد. روایت «سلام عليك و سلام لك و سلام منك و سلام فيك» (منقول از بحارالانوار) این سلامت را تأیید میکند، که تسلیم را با صافی و امنیت پیوند میدهد.
درنگ: تسلیم، ریشه در سلامت و حکمت فعل الهی دارد و با علم به این سلامت، سالک به مشیت حق گردن مینهد، نه از سر جهل یا ناتوانی. |
نقد فلسفی نسبت جهل به تسلیم
از منظر فلسفی، ایمان به سلامت فعل الهی مستلزم معرفت است، نه جهل. جهل، حالتی است که با نادانی و عدم آگاهی همراه است، در حالی که تسلیم، مبتنی بر آگاهی به حکمت و کمال الهی است. سالک در مقام تسلیم، نه به دلیل ناتوانی یا نادانی، بلکه به سبب معرفت به برتری مشیت الهی، امور را به خدا واگذار میکند. این معرفت، چونان کلیدی است که درهای توحید را به روی سالک میگشاید. نسبت دادن جهل به تسلیم، نهتنها با مبانی عرفانی، بلکه با اصول فلسفی ایمان نیز ناسازگار است.
درنگ: از منظر فلسفی، تسلیم مبتنی بر معرفت به حکمت الهی است، نه جهل. نسبت دادن جهل به تسلیم، با مبانی ایمان و عرفان ناسازگار است. |
جمعبندی بخش دوم
نسبت دادن جهل به تسلیم، توصیفی نادرست است که با مبانی عرفانی و فلسفی ناسازگار است. تسلیم، از علم به سلامت و حکمت فعل الهی سرچشمه میگیرد و سالک را به پذیرش کامل مشیت حق هدایت میکند. آیات قرآن کریم، مانند ﴿قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا﴾، و روایات، این علم را تأیید میکنند. تسلیم، ریشه در سلامت و صافی دارد و با معرفت به کمال الهی، سالک را به آستانه توحید ذاتی میرساند.
بخش سوم: نقد فرهنگ تحقیر در دیانت
ریشههای فرهنگ تحقیر
فرهنگ تحقیر، که با واژههایی چون جهل، فقر، بدبختی و نادانی در توصیف سالک و مؤمن همراه است، ریشه در دو عامل استعمار و نادانی دارد. استعمار، با ترویج خودکمبینی، جوامع اسلامی را از عزتنفس محروم کرد و واژههای تحقیرآمیز را در فرهنگ دینی رواج داد. این فرهنگ، چونان سمی است که روح دیانت را مسموم ساخته و آن را از شیوایی و شیرینی محروم کرده است. آیه شریفه قرآن کریم، عزت مؤمن را تأیید میکند:
﴿وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ﴾ (سوره آلعمران: ۱۳۹، : «سست نشوید و اندوهگین نباشید که شما برترید»).
این آیه، مؤمن را به حفظ عزت و کرامت دعوت میکند و هرگونه تحقیر را نفی میکند.
درنگ: فرهنگ تحقیر، با واژههایی چون جهل، فقر و بدبختی، ریشه در استعمار و نادانی دارد و دیانت را از عزت و شیوایی محروم کرده است. |
آثار فرهنگ تحقیر از منظر جامعهشناختی
از منظر جامعهشناختی، فرهنگ تحقیر با ترویج خودکمبینی، اعتمادبهنفس جمعی را تضعیف کرده و جوامع اسلامی را در برابر استعمار آسیبپذیر ساخته است. واژههایی چون «خاکتوسر»، «بدبخت» و «جاهل» در خطابههای دینی، بهتدریج در ناخودآگاه جمعی رسوخ کرده و مؤمنان را از کرامت و عزت محروم کردهاند. این فرهنگ، چونان زنجیری است که دستوپای امت اسلامی را بسته و مانع از بالندگی آن شده است. آیه شریفه قرآن کریم، کرامت انسان را تأیید میکند:
﴿لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾ (سوره اسراء: ۷۰، : «ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم»).
این آیه، کرامت ذاتی انسان را نشان میدهد و هرگونه تحقیر را نفی میکند.
درنگ: فرهنگ تحقیر، با تضعیف اعتمادبهنفس جمعی، جوامع اسلامی را آسیبپذیر کرده و از کرامت و عزت محروم ساخته است. |
نقد واژههای تحقیرآمیز در متون دینی
استفاده از واژههای تحقیرآمیز مانند جهل، فقر و بدبختی در متون دینی، دیانت را از شیوایی و جذابیت محروم کرده است. این واژهها، که گاه در دعاها و متون عرفانی به کار رفتهاند، نیازمند توجیه عقلانیاند، نه تأیید بیچونوچرا. به تعبیر شیخ انصاری در رسائل، هر متن دینی که با عقل ناسازگار باشد، باید توجیه یا اصلاح شود. آیه شریفه قرآن کریم، عقلانیت را تأیید میکند:
﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ﴾ (سوره اسراء: ۳۶، : «و چیزی را که به آن علم نداری دنبال مکن»).
این آیه، بر ضرورت عقلانیت در فهم متون دینی تأکید دارد و اصلاح واژههای تحقیرآمیز را الزامی میکند.
درنگ: واژههای تحقیرآمیز در متون دینی، نیازمند توجیه عقلانی یا اصلاحاند تا دیانت از شیوایی و جذابیت برخوردار شود. |
جمعبندی بخش سوم
فرهنگ تحقیر، با ریشههای استعماری و نادانی، دیانت را از عزت و شیوایی محروم کرده است. واژههایی چون جهل، فقر و بدبختی، اعتمادبهنفس جمعی را تضعیف کرده و جوامع اسلامی را آسیبپذیر ساختهاند. آیات قرآن کریم، مانند ﴿وَلَا تَهِنُوا﴾ و ﴿لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾، بر عزت و کرامت مؤمن تأکید دارند. اصلاح متون دینی و حذف واژههای تحقیرآمیز، راهی است برای بازگرداندن شیوایی و جذابیت به دیانت.
بخش چهارم: ضرورت ارائه دیانت شیوا و شیرین
دیانت بهمثابه عسل: شیوایی و شیرینی
دیانت اسلامی، بهعنوان کاملترین دین، باید با صفاتی چون شیوایی، شیرینی، صداقت و شفافیت ارائه شود تا جذابیت جهانی داشته باشد. این ارائه، چونان عسلی است که هر ذائقهای را به سوی خود جذب میکند. روایت منقول از امام صادق علیهالسلام، این زیبایی را تأیید میکند:
«كُونُوا لَنَا زَيْنًا وَلَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْنًا» (بحارالانوار، ج۲، ص۷۲).
این روایت، مؤمن را به زینت بودن برای دین دعوت میکند، که با ارائه شیوا و شیرین دیانت ممکن میشود.
درنگ: دیانت اسلامی باید با شیوایی، شیرینی و شفافیت ارائه شود تا چونان عسلی، هر ذائقهای را به سوی خود جذب کند. |
نقد نفاق و پنهانکاری
پنهانکاری، مانند مخفی کردن نان و پنیر در سفر، نفاق را ترویج میکند و دیانت را از صداقت و صافی محروم میسازد. مؤمن باید با صداقت و سادگی، دیانت را ارائه دهد تا اعتماد دیگران را جلب کند. آیه شریفه قرآن کریم، صداقت را تأیید میکند:
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ﴾ (سوره نساء: ۱۳۵، : «ای مؤمنان، به عدالت قیام کنید»).
این آیه، مؤمن را به صداقت و عدالت دعوت میکند، که با پنهانکاری ناسازگار است. مثال نان و پنیر، چونان تمثیلی است که شرافت سادگی را در برابر نفاق پنهانکاری نشان میدهد.
درنگ: پنهانکاری، نفاق را ترویج میکند و دیانت را از صداقت محروم میسازد. مؤمن باید با سادگی و صداقت، دین را ارائه دهد. |
نقش مؤمن بهمثابه سفیر دیانت
مؤمن، سفیر دیانت است و باید با صفاتی چون شفافیت، صداقت و شیرینی، دیگران را به اسلام جذب کند. این مسئولیت، چونان رسالتی است که مؤمن را به ارائه چهرهای جذاب از دیانت ملزم میسازد. روایت «كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ» (بحارالانوار، ج۱، ص۱۸۵) بر دعوت عملی مؤمن تأکید دارد. از منظر جامعهشناختی، این ارائه مثبت، تصویر اسلام را در جهان بهبود میبخشد و اعتماد جهانی را جلب میکند.
درنگ: مؤمن، سفیر دیانت است و باید با شفافیت و صداقت، دیگران را به اسلام جذب کند تا تصویر مثبتی از دین ارائه شود. |
جمعبندی بخش چهارم
دیانت اسلامی باید با شیوایی، شیرینی و شفافیت ارائه شود تا جذابیت جهانی داشته باشد. پنهانکاری و نفاق، دیانت را از صداقت محروم میسازد، در حالی که مؤمن بهعنوان سفیر دین، باید با سادگی و صداقت، دیگران را به اسلام جذب کند. آیات قرآن کریم، مانند ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ﴾، و روایات، بر این مسئولیت تأکید دارند.
بخش پنجم: تفاوت عارف راجل و محبوب
عارف راجل: تسلیم از طریق ریاضت
عارف راجل یا محب، سالکی است که با تحمل ریاضتها، سختیها و آزمونهای فرسایشی مانند فقر، بیماری، غم و اضطراب، به مقام تسلیم میرسد. این سالک، چونان پیادهنظامی است که با گامهای آهسته اما استوار، مسیر سلوک را طی میکند. آیه شریفه قرآن کریم، این آزمونها را تأیید میکند:
﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ﴾ (سوره بقره: ۱۵۵، : «و شما را با ترس و گرسنگی میآزماییم»).
این آیه، آزمونهای فرسایشی عارف راجل را نشان میدهد که او را به تسلیم رهنمون میسازد.
درنگ: عارف راجل با تحمل ریاضتها و آزمونهای فرسایشی مانند فقر و بیماری، به مقام تسلیم میرسد. |
عارف محبوب: تسلیم از طریق آزمونهای بزرگ
عارف محبوب، برخلاف راجل، بدون فرسایش و با تحمل آزمونهای بزرگ (تیغ الهی) به مراتب عالیتر، یعنی توحید ذاتی، میرسد. این سالک، چونان عقابی است که با بالهای نیرومند، به قلههای معرفت پرواز میکند. آزمونهای عارف محبوب، مانند مواجهه با تیغ الهی، نیازمند تحمل و استقامت بینظیری است. مثال عارف محبوب، چونان حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام در عاشوراست که با پذیرش تیغ بلا، به توحید ذاتی نزدیک شد. این تفاوت، چونان تمایز میان سفری آهسته با پای پیاده و پروازی سریع با بالهای معرفت است.
درنگ: عارف محبوب، با تحمل آزمونهای بزرگ مانند تیغ الهی، بدون فرسایش، به توحید ذاتی میرسد. |
تفاوت آزمونهای راجل و محبوب
آزمونهای عارف راجل، فرسایشی و تدریجیاند، مانند حمل بارهای سبک اما متعدد که سالک را خسته میکند، اما قابل تحمل است. در مقابل، آزمونهای عارف محبوب، چونان حمل باری سنگین در یک لحظه است که نیازمند ستون فقراتی محکم است. خداوند، با لطف خود، آزمونها را متناسب با ظرفیت سالک قرار داده است. آنچه به سالک داده یا نداده، هر دو لطف الهی است، چنانکه درباره حضرت صاحبالزمان علیهالسلام گفته شده: «تصرفه لطف و غیبته لطف». این تناسب، چونان ترازویی است که عدالت الهی را در سلوک نشان میدهد.
درنگ: آزمونهای عارف راجل فرسایشی و تدریجی، و آزمونهای عارف محبوب بزرگ و لحظهایاند، اما هر دو با لطف الهی متناسب با ظرفیت سالکاند. |
جمعبندی بخش پنجم
عارف راجل با ریاضتها و آزمونهای فرسایشی به تسلیم میرسد، در حالی که عارف محبوب با آزمونهای بزرگ به توحید ذاتی نزدیک میشود. آیات قرآن کریم، مانند ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ﴾، این تفاوت را تأیید میکنند. تناسب آزمونها با ظرفیت سالک، نشاندهنده لطف الهی است که هر سالک را به مقتضای حالش هدایت میکند.
بخش ششم: اصلاح متون دینی و تربیت مثبت
ضرورت اصلاح متون دینی
متون دینی باید از واژههای تحقیرآمیز مانند جهل، فقر و بدبختی پاکسازی و با بیانی شیوا و شایسته بازنویسی شوند. این اصلاح، چونان صیقل دادن آینهای است که حقیقت دیانت را بهروشنی بازتاب میدهد. اصول شیخ انصاری در رسائل، توجیه عقلانی متون دینی را الزامی میداند. آیه شریفه قرآن کریم، عقلانیت را تأیید میکند:
﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ﴾ (سوره اسراء: ۳۶، : «و چیزی را که به آن علم نداری دنبال مکن»).
این آیه، بر ضرورت عقلانیت در فهم و ارائه متون دینی تأکید دارد.
درنگ: متون دینی باید از واژههای تحقیرآمیز پاکسازی و با بیانی عقلانی و شیوا بازنویسی شوند. |
نقش تربیت مثبت در رشد شخصیت
تربیت مثبت، با تشویق و تکریم، شخصیت را رشد میدهد، در حالی که تحقیر، به انحطاط و خودکمبینی میانجامد. از منظر روانشناختی، تشویق، عزتنفس و کرامت را تقویت میکند، اما تحقیر، انحراف و ناکامی را ترویج میدهد. آیه شریفه قرآن کریم، کرامت انسان را تأیید میکند:
﴿لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾ (سوره اسراء: ۷۰، : «ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم»).
این آیه، بر نقش تربیت مثبت در حفظ کرامت انسان تأکید دارد. مثال تربیت کودکان، چونان کاشت بذری است که با آبیاری محبت و تشویق، به درختی تنومند تبدیل میشود.
درنگ: تربیت مثبت، با تشویق و تکریم، شخصیت را رشد میدهد، اما تحقیر، به انحطاط و خودکمبینی میانجامد. |
نقد تصورات غلط در فرهنگ دینی
تصورات غلط، مانند نسبت دادن ششگوشه به ضریح امام حسین علیهالسلام، محصول دخالتهای تاریخی و استعماری است که باید اصلاح شود. این تصورات، چونان علفهای هرزیاند که باغ دیانت را آلوده کردهاند. آیه شریفه قرآن کریم، پیروی از حق را تأیید میکند:
﴿وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ﴾ (سوره لقمان: ۱۵، : «و راه کسی را که به سوی من بازگشت، پیروی کن»).
این آیه، بر ضرورت اصلاح تصورات غلط و پیروی از حقیقت تأکید دارد.
درنگ: تصورات غلط، مانند ششگوشه بودن ضریح امام حسین، محصول دخالتهای تاریخی است و باید اصلاح شود. |
جمعبندی بخش ششم
اصلاح متون دینی، تربیت مثبت و رفع تصورات غلط، راهی است برای بازگرداندن عزت و شیوایی به دیانت. آیات قرآن کریم، مانند ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ﴾ و ﴿لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾، بر عقلانیت و کرامت انسان تأکید دارند. این اصلاحات، دیانت را به جایگاه شایسته خود بازمیگرداند.
بخش هفتم: الاسلام یعلو و لولو نیست
اسلام: دین عزت و علو
اسلام، دین عزت و علو است و باید با کرامت و شایستگی ارائه شود، نه با تحقیر (لولو). مؤمن باید هون (شریف) باشد، نه هین (حقیر). آیه شریفه قرآن کریم، عزت الهی را تأیید میکند:
﴿لِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا﴾ (سوره فاطر: ۱۰، : «عزت همه از آن خداست»).
این آیه، عزت مؤمن را در پیوند با عزت الهی نشان میدهد. علم ایقوف، مؤمن را هون (شریف) میداند و هرگونه تحقیر را نفی میکند.
درنگ: اسلام، دین عزت و علو است و مؤمن باید هون (شریف) باشد، نه هین (حقیر). |
نقد ارائه تحقیرآمیز دیانت
ارائه دیانت با تحقیر، مانند نسبت دادن جهل یا بدبختی به مؤمن، اسلام را از عزت و جذابیت محروم میکند. این ارائه، چونان نقاشی چهرهای زیبا با رنگهای تیره است که حقیقت را مخدوش میسازد. مؤمن باید با صفاتی چون صفا، صداقت و شیرینی، اسلام را به جهانیان معرفی کند تا دیگران را به سوی دین جذب کند.
درنگ: ارائه تحقیرآمیز دیانت، اسلام را از عزت محروم میکند. مؤمن باید با صفا و صداقت، دین را جذاب معرفی کند. |
مثال عملی از ارائه شیوا
مثال حضور پیامبر اکرم در طائف نمونهای از ارائه شیوا و شیرین دیانت است. ایشان با سادگی، صداقت و وقار، چهرهای جذاب از اسلام ارائه کردند که حتی مخالفان را تحت تأثیر قرار داد. این سادگی، چونان نوری بود که تاریکیهای تعصب و دشمنی را زدود و اسلام را بهعنوان دینی مدرن و انسانی معرفی کرد.
درنگ: ارائه شیوا و صادقانه دیانت، مانند سلوک پیامبر اکرم در طائف، اسلام را جذاب و جهانی میسازد. |
جمعبندی بخش هفتم
اسلام، دین عزت و علو است و باید با کرامت و شایستگی ارائه شود. آیه ﴿لِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا﴾، مؤمن را هون (شریف) میدانند. ارائه تحقیرآمیز دیانت، اسلام را از جذابیت محروم میکند، در حالی که سادگی و صداقت، آن را جهانی میسازد.
نتیجهگیری کلی
این اثر، با تبیین مقام تسلیم در منازل السائرین، به بازخوانی این مفهوم در چارچوبی علمی و عرفانی پرداخته است. تسلیم، عالیترین مرتبه سلوک عام و آخرین منزل معاملات است که سالک را به پذیرش کامل مشیت الهی رهنمون میسازد. این مقام، با وجود اعتلال ناشی از منیت، نزدیکترین مرتبه به توحید ذاتی است. نقد نسبت دادن جهل به تسلیم، نشان داد که این مقام از علم به سلامت فعل الهی سرچشمه میگیرد. فرهنگ تحقیر، با ریشههای استعماری، دیانت را از شیوایی محروم کرده و نیازمند اصلاح است. ارائه دیانت با شفافیت و صداقت، مسئولیت مؤمن بهمثابه سفیر دین است. تفاوت عارف راجل و محبوب، تناسب آزمونها با ظرفیت سالک را نشان داد. اصلاح متون دینی، تربیت مثبت و رفع تصورات غلط، راهی است برای بازگرداندن عزت به دیانت. آیات قرآن کریم، مانند ﴿وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾ و ﴿لِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا﴾، این اصول را تأیید میکنند.
با نظارت صادق خادمی |