در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 272

متن درس





منازل السائرین: تأملاتی در باب تسلیم

منازل السائرین: تأملاتی در باب تسلیم

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۷۲)

دیباچه

سلوک عرفانی، سفری است عمیق در ژرفای معرفت الهی که سالک را از منازل گوناگون به سوی قله‌های قرب رهنمون می‌سازد. تسلیم، چون گوهری درخشان در این مسیر، عالی‌ترین مقام سالک عام و دروازه‌ای به سوی سلامت عرفانی است. این مقام، که در آن سالک همه امور را با رضایت باطنی به اراده الهی و حکمیت پیامبر (ص) می‌سپارد، نه تنها از منیت و خودبرحقی رها می‌سازد، بلکه عقیده او را اصلاح کرده و به آرامش معنوی هدایت می‌کند. در این نوشتار، که برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره است، باب التسلیم با نگاهی علمی، عرفانی و فلسفی بررسی می‌شود. محور بحث، آیه شریفه ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾ (نساء: ۶۵، : «به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند مگر آنکه تو را در اختلافاتشان حاکم قرار دهند، سپس از حکمی که دادی در دلشان تنگنا نیابند و کاملاً تسلیم شوند») است که تسلیم را شرط ایمان معرفی می‌کند. در متن، مرتبه اول تسلیم با سه فراز تبیین شده و تسلیم جبری نقد می‌گردد. متن حاضر، به تبیین جایگاه تسلیم، مراتب آن، نقد دیدگاه‌های جبری، و تأکید بر حکمت و قاعده‌مندی عالم می‌پردازد.

بخش یکم: مفهوم تسلیم و جایگاه آن در سلوک عرفانی

تسلیم: قله سلوک سالک عام

تسلیم، چونان قله‌ای رفیع در سلسله‌مراتب سلوک عرفانی، عالی‌ترین مقام سالک عام (راجل) و آخرین منزل معاملات پیش از ورود به خلق و اخلاق است. سالک عام، که با پیمودن منازل بدایات، ابواب و معاملات (رعایت، مراقبت، اخلاص، تهذیب، استقامت، توکل، تفویض و ثقه) گام‌های خود را استوار ساخته، در تسلیم به کمال سلوک عادی می‌رسد. این مقام، مانند دویدن پیاده‌ای خسته اما مصمم است که با پاهای پرآبله، به مقصد سلامت الهی دست می‌یابد. آیه شریفه ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾ (نساء: ۶۵) ایمان را به پذیرش حکمیت پیامبر (ص) در اختلافات و تسلیم کامل به حکم او مشروط می‌داند. این تسلیم، نه از سر اجبار، بلکه از سر رضایت باطنی و ایمان به صحت حکم الهی است.

درنگ: جایگاه تسلیم در سلوک

تسلیم، عالی‌ترین مرتبه سلوک سالک عام و آخرین منزل معاملات است که با پذیرش حکمیت پیامبر (ص)، سالک را به سلامت عرفانی هدایت می‌کند.

تسلیم: سلامت، نه قلدری

تسلیم، از ریشه «سلام» به معنای سلامت است، نه زورگویی یا اجبار. سالک در این مقام، با ایمان به حکمت الهی و صحت حکم پیامبر (ص)، از اشتباهات فکری و عملی خود به سلامت می‌رسد. این سلامت، مانند نسیمی است که غبار خودبینی را از دل سالک می‌زداید و او را به آرامشی عمیق در برابر اراده الهی رهنمون می‌سازد. آیه ﴿وَسَلَّمُوا تَسْلِيمًا﴾ (احزاب: ۵۶، : «و کاملاً تسلیم شوید») بر این سلامت تأکید دارد. برخلاف تسلیم جبری، که از سر ناچاری و مانند تسلیم موش در برابر گربه‌ای سادیسمی است، تسلیم حقیقی از عشق و معرفت به فعل الهی سرچشمه می‌گیرد. این تسلیم، مانند عاشقی است که با شوق و رضا، دل به معشوق الهی می‌سپارد و می‌گوید: «افعل بی ما أنت أهله و لا تفعل بی ما أنا أهله» (خدایا، با من آنچه شایسته توست انجام ده، نه آنچه شایسته من است).

درنگ: سلامت در تسلیم

تسلیم، از ریشه سلام به معنای سلامت است، نه اجبار یا قلدری، و با عشق و معرفت به حکمت الهی، سالک را به آرامش و سلامت عرفانی می‌رساند.

جمع‌بندی بخش یکم

تسلیم، مقامی متعالی است که سالک عام را در پایان معاملات به سلامت عرفانی هدایت می‌کند. این مقام، با پذیرش حکمیت پیامبر (ص) و رضایت باطنی به حکم الهی، ایمان را به کمال می‌رساند. تسلیم، نه زورگویی، بلکه سلامت و عشق به فعل الهی است که سالک را از خودبینی و تعارضات درونی رها می‌سازد.

بخش دوم: مراتب تسلیم و تمایز آن با مراتب پیشین

مرتبه اول تسلیم: پذیرش امور غیبی

تسلیم در مرتبه اول، شامل سه فراز است: عدم اتهام خدا در حوادث، عدم انکار حکمت الهی در مشکلات عالم، و صبوری در برابر سختی‌ها بدون اعتراض. سالک در این مرتبه، در برابر حوادثی که با عقل و هواهای نفسانی تزاحم دارند، خدا را متهم نمی‌کند، بلکه خود را مسئول بررسی اعمالش می‌داند. آیه ﴿لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ﴾ (آل‌عمران: ۱۸۲، : «[خدا] به بندگان ستمکار نیست») بر این نکته تأکید دارد که مشکلات، ناشی از علل و اسبابی است که سالک به آن‌ها احاطه ندارد. همچنین، سالک حکمت الهی را در حوادث عالم (زلزله، سیل، نابودی) انکار نمی‌کند، زیرا مصالح عباد بر اساس قاعده‌مندی حکمت الهی تنظیم شده است. در نهایت، سالک با صبر و سازش با سختی‌ها، می‌گوید: «هر چه بر من می‌آید خیر است»، و از رنجش و بی‌تابی پرهیز می‌کند.

درنگ: مرتبه اول تسلیم

مرتبه اول تسلیم، شامل عدم اتهام خدا، عدم انکار حکمت الهی، و صبوری در برابر سختی‌ها است که سالک را به پذیرش قاعده‌مند عالم هدایت می‌کند.

تمایز تسلیم با توکل، تفویض و ثقه

توکل، تفویض و ثقه، مراتبی از سلوک‌اند که سالک را به سوی تسلیم هدایت می‌کنند، اما هر یک عوارضی دارند که از خلوص کامل برخوردار نیستند. در توکل، سالک خدا را وکیل خود می‌داند، اما ممکن است منیت در این وکالت باقی بماند. در تفویض، امور به خدا واگذار می‌شود، اما سایه منیت همچنان وجود دارد. در ثقه، اعتماد به خدا مطرح است، اما منیت در ادعای اطمینان باقی می‌ماند. تسلیم، اما، چون جویباری زلال، از این عوارض پاک‌تر است. سالک در این مقام، با حذف منیت، همه امور را با رضایت باطنی به خدا و پیامبر (ص) می‌سپارد. آیه ﴿وَمَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى﴾ (لقمان: ۲۲، : «هر که روی خود را به خدا تسلیم کند و نیکوکار باشد، به دستاویز استوار چنگ زده است») بر این خلوص تأکید دارد.

درنگ: خلوص تسلیم

تسلیم، با حذف منیت و عوارض مراتب پیشین (توکل، تفویض، ثقه)، سالک را به سلامت و خلوص کامل در برابر اراده الهی می‌رساند.

جمع‌بندی بخش دوم

مرتبه اول تسلیم، با سه فراز عدم اتهام خدا، عدم انکار حکمت، و صبوری در سختی‌ها، سالک را به پذیرش قاعده‌مند عالم هدایت می‌کند. تسلیم، با خلوص بیشتر نسبت به توکل، تفویض و ثقه، سالک را از منیت رها ساخته و به سلامت عرفانی می‌رساند.

بخش سوم: نقد تسلیم جبری و تبیین تسلیم سلامی

نقد تسلیم جبری

تسلیم جبری، که از سر ناچاری و زور است، با عرفان معنوی ناسازگار است. این نوع تسلیم، مانند موشی است که در برابر گربه‌ای سادیسمی از سر ناتوانی تسلیم می‌شود. چنین تسلیمی، نه تنها ارزش عرفانی ندارد، بلکه به اعتراض درونی و ضعف منجر می‌شود. برخی شارحان، با تعریف تسلیم به‌عنوان انفعال در برابر زور، آن را به چموشی و قلدری تشبیه کرده‌اند. این دیدگاه، مانند ریختن آب در شراب ناب، حقیقت تسلیم را مخدوش می‌کند. تسلیم جبری، مانند بنده‌ای است که از ترس عذاب، ظاهراً تسلیم می‌شود، اما در دل می‌گوید: «اگر زورم به خدا می‌رسید، ریشه‌اش را می‌کندم». این نوع تسلیم، نه تنها عرفانی نیست، بلکه با حکمت الهی و قاعده‌مندی عالم ناسازگار است.

درنگ: نقد تسلیم جبری

تسلیم جبری، از سر ناچاری و زور، با عرفان معنوی ناسازگار است و به جای معرفت، به اعتراض درونی و ضعف منجر می‌شود.

تسلیم سلامی: عشق و معرفت

تسلیم حقیقی، از ریشه سلام و سلامت است و با عشق و معرفت به فعل الهی همراه است. سالک در این مقام، مانند عاشقی که دل به معشوق سپرده، می‌گوید: «هر چه خدا کند، زیباترین و بهترین است». این تسلیم، مانند جویباری است که از چشمه معرفت سرچشمه می‌گیرد و سالک را به فنای در اراده الهی هدایت می‌کند. آیه ﴿إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ (انعام: ۱۶۲، : «نمازم و عبادتم و زندگی و مرگم برای خدا، پروردگار جهانیان است») این تسلیم عاشقانه را نشان می‌دهد. سالک در این مقام، با شوق و رضا می‌گوید: «افعل بی ما أنت أهله»، و حتی اگر خدا را در فرض محال بدون صفات کمال تصور کند، باز با عشق می‌گوید: «سبوح قدوس ربنا و رب الملائکة و الروح».

درنگ: تسلیم سلامی

تسلیم سلامی، از عشق و معرفت به حکمت الهی سرچشمه می‌گیرد و سالک را به فنای در اراده الهی و آرامش معنوی هدایت می‌کند.

مثال زلیخا و یوسف

مثال زلیخا و یوسف، تسلیم عاشقانه را به زیبایی نشان می‌دهد. زلیخا، با تحمل سختی‌ها و فداکاری، به تسلیم سلامی می‌رسد که از عشق و معرفت سرچشمه گرفته، نه از زور یا ناچاری. این تسلیم، مانند گلی است که در میان خارهای سختی شکوفا می‌شود و ارزش عرفانی والایی دارد. برخلاف تسلیم جبری، که از ضعف و انفعال ناشی می‌شود، تسلیم زلیخا با شوق و رضا همراه است و سالک را به کمال معنوی رهنمون می‌سازد.

درنگ: تسلیم عاشقانه

تسلیم زلیخا، نمونه‌ای از تسلیم سلامی است که با عشق و معرفت، سالک را از سختی‌ها به کمال معنوی هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

تسلیم حقیقی، از سلام و سلامت سرچشمه می‌گیرد و با عشق و معرفت به حکمت الهی همراه است. نقد تسلیم جبری، که از ناچاری و زور ناشی می‌شود، بر ناسازگاری آن با عرفان تأکید دارد. مثال زلیخا، تسلیم عاشقانه را به‌عنوان الگویی والا نشان می‌دهد که سالک را به آرامش و کمال معنوی هدایت می‌کند.

بخش چهارم: حکمیت پیامبر و وحدت دین و سیاست

حکمیت پیامبر در تمام شئون زندگی

ایمان، به پذیرش حکمیت پیامبر (ص) در تمام شئون زندگی، اعم از اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و عبادی، مشروط است. آیه ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ﴾ (نساء: ۶۵) این حکمیت را در اختلافات الزامی می‌داند. این آیه، مانند مشعلی فروزان، بر جامعیت ولایت پیامبر تأکید دارد که فراتر از عبادات، نظام زندگی را در بر می‌گیرد. روایت «من أطاعنی فقد أطاع الله» (بحارالانوار، ج۱۷، ص۱) اطاعت از پیامبر را اطاعت از خدا می‌داند و بر ضرورت پذیرش ولایت او در همه ابعاد زندگی تأکید دارد.

درنگ: جامعیت حکمیت پیامبر

ایمان، به پذیرش حکمیت پیامبر در تمام شئون زندگی مشروط است و دین را با نظام زندگی پیوند می‌زند.

وحدت دین و سیاست در چارچوب عدالت و تخصص

دین و سیاست، مانند دو بال پرنده، در چارچوب عدالت و تخصص به وحدت می‌رسند. تفکیک دین از سیاست، واکنشی است به ظلم حکام غیرعادل، مانند بنی‌امیه و بنی‌عباس، که به نام دین، استبداد را رواج دادند. آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ﴾ (نساء: ۱۳۵، : «ای مؤمنان، به عدالت قیام کنید») عدالت را شرط حکمیت می‌داند. وحدت دین و سیاست، تنها با حضور عالم عادل و متخصص معنا می‌یابد، وگرنه حکومتی به نام دین، مانند قفسی است که نفس بندگان را تنگ می‌سازد.

درنگ: وحدت دین و سیاست

دین و سیاست، در چارچوب عدالت و تخصص، به وحدت می‌رسند و تفکیک آن‌ها واکنشی به ظلم حکام غیرعادل است.

نقد تفکیک حوزه‌های دینی

تفکیک فقها، عرفا، حکما و حکام، مانند تقسیم گوشت قربانی، وحدت دینی را مخدوش کرده و حکمیت پیامبر را محدود می‌کند. آیه ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا﴾ (آل‌عمران: ۱۰۳، : «همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید») بر وحدت تأکید دارد. این تفکیک، مانند تکه‌تکه کردن خانه‌ای بزرگ، وحدت دینی را به پراکندگی بدل کرد.

درنگ: وحدت دینی

تفکیک حوزه‌های فقهی، عرفانی و حکومتی، وحدت دینی را مخدوش کرده و حکمیت پیامبر را محدود می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

حکمیت پیامبر، دین را در تمام شئون زندگی جاری می‌سازد و وحدت دین و سیاست را در چارچوب عدالت و تخصص تأیید می‌کند. نقد تفکیک حوزه‌های دینی، ضرورت وحدت را برجسته می‌سازد.

بخش پنجم: حکمت الهی و قاعده‌مندی عالم

حکمت الهی و نظام علّی

عالم بر اساس حکمت الهی قاعده‌مند است و خیر و شر، نتیجه اعمال انسان‌هاست. حوادثی مانند زلزله و سیل، به کیفیت عملکرد (مانند استحکام ساختمان‌ها) بستگی دارد، نه به ظلم الهی. این قاعده‌مندی، مانند سیستمی دقیق است که هر عملی را با نتیجه‌ای متناسب پاسخ می‌دهد. سالک با تسلیم به این حکمت، اعتراض را ترک می‌کند و می‌گوید: «هر چه خدا کند، خیر است». آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ﴾ (نساء: ۴۰، : «خدا به اندازه ذره‌ای ستم نمی‌کند») بر عدالت و حکمت الهی تأکید دارد.

درنگ: قاعده‌مندی عالم

عالم بر اساس حکمت الهی قاعده‌مند است و خیر و شر، نتیجه اعمال انسان‌هاست، نه ظلم یا تصادف الهی.

نقد دیدگاه جبری در مالکیت خدا

برخی شارحان به‌غلط می‌گویند: «خدا مالک است و هر چه بخواهد می‌کند». این دیدگاه جبری، خدا را به حاکمی مستبد تشبیه می‌کند، در حالی که آیه ﴿لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ﴾ (آل‌عمران: ۱۸۲) ظلم را از خدا نفی می‌کند. خدا با حکمت و عدالت عمل می‌کند، نه خودسری. این دیدگاه، مانند تشبیه خدا به پادشاهی خودکامه است که با قاعده‌مندی عالم ناسازگار است.

درنگ: نقد دیدگاه جبری

دیدگاه جبری که خدا را مالکی خودسر می‌داند، با حکمت و عدالت الهی ناسازگار است و خدا را به اشتباه به حاکمی مستبد تشبیه می‌کند.

مثال تاریخی امیرالمؤمنین

شکست امیرالمؤمنین (ع) ناشی از ضعف امت بود، نه نقص حکمت الهی. معاویه، با زرنگی و حمایت مردم، موفق شد، که نشان‌دهنده قاعده‌مندی عالم است. این مثال، مانند آینه‌ای است که تأثیر عملکرد جمعی را در نتایج تاریخی نشان می‌دهد. ضعف امت، مانند خاکستری است که بر آتش حقیقت می‌نشیند و مانع درخشش آن می‌شود.

درنگ: قاعده‌مندی تاریخی

شکست یا پیروزی، نتیجه عملکرد جمعی است، نه جبر الهی، که قاعده‌مندی عالم را تأیید می‌کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

عالم بر اساس حکمت الهی قاعده‌مند است و نتایج، به اعمال انسان‌ها بستگی دارد. نقد دیدگاه جبری، خدا را حاکمی حکیم و عادل معرفی می‌کند. مثال تاریخی امیرالمؤمنین، تأثیر عملکرد جمعی را در قاعده‌مندی عالم نشان می‌دهد.

نتیجه‌گیری کلی

تسلیم، چون قله‌ای در منازل سلوک، سالک را به پذیرش حکمیت پیامبر (ص) و رضایت به حکمت الهی هدایت می‌کند. مرتبه اول تسلیم، با عدم اتهام خدا، عدم انکار حکمت، و صبوری در سختی‌ها، سالک را به سلامت عرفانی می‌رساند. تسلیم سلامی، برخاسته از عشق و معرفت، در برابر تسلیم جبری قرار می‌گیرد که از ناچاری و ضعف ناشی می‌شود. حکمیت پیامبر، دین را در تمام شئون زندگی جاری می‌سازد و وحدت دین و سیاست را در چارچوب عدالت و تخصص تأیید می‌کند. عالم، بر اساس حکمت الهی قاعده‌مند است و نتایج، به اعمال انسان‌ها بستگی دارد. این نوشتار، با تبیین دقیق این مفاهیم، سالک را به سوی معرفت و قرب الهی رهنمون می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق درسگفتار، مرتبه اول تسلیم شامل چه تعداد فراز است؟

2. بر اساس درسگفتار، اولین فراز تسلیم چیست؟

3. طبق درسگفتار، تسلیم عرفانی از چه ریشه می‌گیرد؟

4. کدام یک از موارد زیر در درسگفتار به عنوان مصداق تسلیم جبری معرفی شده است؟

5. بر اساس درسگفتار، چرا نباید خدا را در برابر مشکلات متهم کرد؟

6. درسگفتار بیان می‌کند که تسلیم عرفانی به معنای پذیرش جبری مشکلات از روی ناتوانی است.

7. طبق درسگفتار، تسلیم در مرتبه اول شامل صبوری و سازش با سختی‌ها بدون بی‌تابی است.

8. درسگفتار معتقد است که حکمت الهی در حوادث عالم ناسوت قابل انکار است.

9. بر اساس درسگفتار، تسلیم عرفانی از سلام و سلامت ناشی می‌شود و نشانه عشق به خداست.

10. درسگفتار بیان می‌کند که تمام حوادث عالم از جمله زلزله و سیل بی‌ارتباط با حکمت الهی است.

11. منظور از تسلیم ما یبدو من الغیب در درسگفتار چیست؟

12. چرا درسگفتار تسلیم جبری را نادرست می‌داند؟

13. طبق درسگفتار، چرا نباید در برابر مشکلات فزع کرد؟

14. تفاوت تسلیم عرفانی و تسلیم جبری در درسگفتار چیست؟

15. چرا درسگفتار حکمت الهی را در حوادث عالم ناسوت قاعده‌مند می‌داند؟

پاسخنامه

1. سه فراز

2. اتهام به خود در برابر مشکلات

3. سلام و سلامت

4. کنار آمدن از روی ناتوانی

5. زیرا علل و اسباب مشکلات برای ما روشن نیست

6. نادرست

7. درست

8. نادرست

9. درست

10. نادرست

11. تسلیم ما یبدو من الغیب یعنی پذیرش آنچه از غیب ظاهر می‌شود بدون اعتراض به حکمت الهی.

12. زیرا تسلیم جبری از روی ناتوانی و اجبار است، نه از عشق و سلامت عرفانی.

13. زیرا باید صبور بود و مشکلات را به عنوان خیر و حکمت الهی پذیرفت.

14. تسلیم عرفانی از سلام و عشق به خدا ناشی می‌شود، اما تسلیم جبری از ناتوانی و اجبار است.

15. زیرا حوادث عالم بر اساس قواعد حکمت الهی و متناسب با اعمال انسان رخ می‌دهند.

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده