متن درس
منازل السائرین: تأملاتی در باب تسلیم و مراتب آن در سلوک عرفانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۷۴)
دیباچه
باب التسلیم، یکی از والاترین منازل در سلوک عرفانی، منزلگاهی است که سالک در آن به سپردن خویش به مشیت الهی دعوت میشود. این نوشتار، بازنویسی و تحلیلی جامع از درسگفتار شماره ۲۷۴ منازل السائرین (تاریخ ۲۷/۱/۱۳۸۸) است که با نگاهی علمی و دانشگاهی، مراتب سهگانه تسلیم، اسلام، و سلام را تبیین میکند. تسلیم، چونان پلی است که سالک را از شناخت نظری به تجربه شهودی و سپس به وصول حقیقت الهی رهنمون میسازد. این اثر، با استناد به آیات قرآن کریم، روایات معتبر، و تحلیلهای عرفانی، به بررسی جایگاه تسلیم در سیر و سلوک پرداخته و بر ضرورت توازن میان علم و حال تأکید دارد.
بخش نخست: مفهومشناسی تسلیم و مراتب آن
تعریف تسلیم در سلوک عرفانی
تسلیم، در اصطلاح عرفانی، به معنای سپردن کامل نفس به اراده الهی است که در سه مرتبه تسلیم، اسلام، و سلام متجلی میشود. این مراتب، به ترتیب، به ظرف علم، حال، و حق اشاره دارند. تسلیم، چونان بذری است که در خاک علم کاشته شده، در سایه حال میروید و در آفتاب حقیقت به بار مینشیند. مرتبه نخست، تسلیم بالعلم است که سالک با تکیه بر قیاسات عقلی و احکام شرعی، خود را به خداوند متعال میسپارد. این مرتبه، گرچه مبتنی بر شناخت نظری است، اما نقطه آغاز سلوک محسوب میشود.
درنگ: تسلیم، سپردن نفس به اراده الهی است که در سه مرتبه تسلیم، اسلام، و سلام، به ترتیب در ظروف علم، حال، و حق متجلی میشود.
مرتبهبندی تسلیم: از علم به حق
مرتبهبندی تسلیم، سلسلهمراتبی است که سالک را از شناخت نظری به تجربه شهودی و سپس به وصول حقیقت الهی هدایت میکند. تسلیم بالعلم، به معنای پذیرش احکام الهی با تکیه بر قواعد علمی و منطقی است. در مرتبه دوم، تسلیم بالحال، سالک از علم به حال ارتقا مییابد، جایی که تجربه شهودی بر شناخت نظری تلألؤ مییابد. در مرتبه سوم، تسلیم به ظرف حق میرسد که نه علم است و نه حال، بلکه حقیقت الهی است. در این مقام، سالک به فنا و بقا بالحق دست مییابد، گویی پرندهای که از قفس نفس رها شده و در آسمان ربوبیت پرواز میکند.
درنگ: مراتب تسلیم، سالک را از شناخت نظری (علم) به تجربه شهودی (حال) و سپس به وصول حقیقت الهی (حق) رهنمون میسازد.
تفاوت علم و حال در سلوک
علم، گرچه دقیق و مضبوط است، در مرتبهای پایینتر از حال قرار دارد. علم، چونان نقشهای است که مسیر را نشان میدهد، اما حال، چونان سفری است که سالک را به مقصد میرساند. حال، به دلیل شهودی بودن، برتر است، اما به سبب فقدان ضبط و قاعده، ممکن است به انحراف کشیده شود. برای نمونه، علم به احکام شرعی، قواعدی مشخص و قابل اعتماد ارائه میدهد، اما حال، تجربهای شهودی است که ممکن است تحت تأثیر نفسانیات یا وسوسههای شیطانی قرار گیرد. این تمایز، بر ضرورت هدایت حال توسط علم تأکید دارد.
درنگ: علم، دقیق اما دون مرتبه حال است؛ حال، شهودی و برتر است، اما نیاز به ضبط علم دارد تا از انحراف مصون بماند.
مقایسه دلالت عقلی و وضعی
در منطق، دلالت عقلی بر دلالت وضعی برتری دارد، اما ضبط و دقت آن کمتر است. برای مثال، رنگ پریده به عنوان نشانه ترس، دلالت عقلی دارد، اما ممکن است همیشه دقیق نباشد، حال آنکه دلالت وضعی، مانند قواعد زبانی، دقیقتر و مضبوطتر است. این مقایسه، به تفاوت میان علم و حال در سلوک اشاره دارد: علم، چونان دلالت وضعی، قاعدهمند و قابل اعتماد است، اما حال، چونان دلالت عقلی، عمیقتر اما نیازمند هدایت است.
درنگ: دلالت عقلی، عمیقتر اما کمتر مضبوط است؛ دلالت وضعی، دقیقتر اما در مرتبهای پایینتر قرار دارد.
بخش دوم: مراتب تسلیم و گذار از علم به حال
تسلیم بالعلم: مرتبه نخست
تسلیم بالعلم، مرتبهای است که سالک با تکیه بر قیاسات عقلی و احکام شرعی، خود را به اراده الهی میسپارد. این تسلیم، گویی پذیرش امواج مشیت الهی است بدون نزاع با آن. قرآن کریم این مقام را چنین ستوده است: قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا (توبه: ۵۱، : «بگو جز آنچه خدا برایمان نوشته، به ما نمیرسد»). این آیه، بازتابدهنده اعتماد کامل به مشیت الهی است که سالک را از مقاومت در برابر تقدیرات بازمیدارد.
درنگ: تسلیم بالعلم، پذیرش احکام الهی با تکیه بر قیاسات عقلی و شرعی است که سالک را به اعتماد به مشیت الهی دعوت میکند.
تسلیم بالحال: مرتبه دوم
در مرتبه تسلیم بالحال، سالک از علم به حال ارتقا مییابد، جایی که تجربه شهودی بر شناخت نظری تلألؤ مییابد. حال، چونان نوری است که از دل سالک میتابد و او را به معرفتی عمیقتر هدایت میکند. این مرتبه، به معنای تسلیم شدن علم به حال است، گویی سالک از قواعد خشک منطقی به سوی شهود باطنی پرواز میکند. با این حال، حال نیازمند هدایت علم است تا از انحراف مصون بماند.
درنگ: تسلیم بالحال، گذار از علم به تجربه شهودی است که سالک را به معرفتی عمیقتر رهنمون میسازد، اما نیازمند هدایت علم است.
باب تفعیل و تدرج در تسلیم
تسلیم، در قالب باب تفعیل، فرآیندی تدریجی و دشوار است که نیازمند مجاهده و غلبه بر مقاومتهای نفسانی است. این تدرج، گویی سفری است که سالک در آن گام به گام از قیاسات نفسانی به سوی حقیقت الهی پیش میرود. در این مسیر، نفس چونان اسبی چموش است که تنها با لگام علم و تلاش مستمر رام میشود. این فرآیند، بر صبر و استقامت سالک تأکید دارد.
درنگ: تسلیم، فرآیندی تدریجی در باب تفعیل است که با مجاهده و غلبه بر نفس به کمال میرسد.
تفاوت تسلیم و اسلام در باب تعدّی
تسلیم، در باب تفعیل، فرآیندی دشوار و تدریجی است، اما اسلام، در باب افعال، نرمتر و رحمانیتر است. اسلام، چونان نسیمی است که قلب سالک را نوازش میدهد، حال آنکه تسلیم، گویی کشمکشی است که نفس را به زانو درمیآورد. سلام، از تعدّی فراتر رفته و به محبت و پذیرش کامل میرسد، گویی سالک در اقیانوس رحمت الهی غرق میشود.
درنگ: تسلیم، دشوار و تدریجی است؛ اسلام، نرم و رحمانی؛ و سلام، فراتر از تعدّی، به محبت الهی میرسد.
بخش سوم: ظرف حق و مقام سلام
مرتبه سوم: ظرف حق و سلام
در مرتبه سوم، سالک به ظرف حق میرسد، جایی که نه علم است و نه حال، بلکه حقیقت الهی است. در این مقام، سالک به فنا و بقا بالحق دست مییابد و وجودش به سلام الهی متصل میشود. قرآن کریم این مقام را چنین توصیف کرده است: سَلَامٌ عَلَيْكُمْ تَبْتُمْ فَخَيْرٌ لَكُمْ (نور: ۶۱، : «درود بر شما که بازگشتید، پس خیر برای شماست»). این آیه، به بازگشت به حقیقت الهی و رسیدن به صلح و خیر اشاره دارد.
درنگ: ظرف حق، مقام سلام است که سالک در آن به فنا و بقا بالحق دست یافته و به صلح الهی متصل میشود.
ویژگیهای ظرف سلام
ظرف سلام، ظرف نرمش، محبت، و صلح است. سالک در این مقام، جهان را به دلیل پیوندش با خدا خرم میبیند و به همه عالم عشق میورزد، گویی قلبش آیینهای است که نور الهی را در هر چیز بازمیتاباند. این دیدگاه، چونان شعری است که در آن هر مصراع، جلوهای از جمال الهی را ستایش میکند: «به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست/ عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست».
درنگ: ظرف سلام، مقام محبت و صلح است که سالک در آن جهان را در پرتو الهی میبیند و به همه عالم عشق میورزد.
دیدگاه عرفانی نسبت به عالم
سالک در مرتبه سلام، در هر چیز و هر کس، خدا را میبیند و به جای دلبستگی به اشیاء، به خدا دلبسته میشود. این دیدگاه، گویی نگاهی است که از پشت حجابهای مادی، حقیقت الهی را مشاهده میکند. سالک، چونان عاشقی است که در هر جلوهای، معشوق حقیقی را میجوید و مییابد: «گمانم که تویی».
درنگ: سالک در مرتبه سلام، خدا را در هر چیز میبیند و دلبستگیاش به حقیقت الهی است، نه به اشیاء.
موانع رسیدن به ظرف حق
دلی پراکنده که به برخی چیزها دلبسته و از برخی دیگر نفرت دارد، مانع وصول به ظرف حق است. این دل، چونان خانهای است با دیوارها و درهای بسته که نور حقیقت در آن نفوذ نمیکند. سالک باید از تعلقات و کینهها رها شود تا قلبش سلیم گردد و آماده پذیرش حقیقت شود.
درنگ: دل پراکنده و مملو از تعلقات و کینهها، مانع وصول به ظرف حق است و تزکیه نفس، شرط لازم این مقام است.
ظرف قرب الهی و فنا در حق
در مرتبه سلام، سالک به ظرف قرب الهی میرسد، جایی که ظهور پروردگار در دل او قرار میگیرد. این مقام، گویی آیینهای است که صفات الهی در آن متجلی میشود و سالک در حقیقت الهی فانی میگردد. این فنا، نه نابودی، بلکه رهایی از خود و وصول به بقا بالحق است.
درنگ: ظرف قرب الهی، مقام فنا در حق است که سالک در آن به ظهور صفات الهی در وجود خویش دست مییابد.
بخش چهارم: رفتار معصومین و الگوی تسلیم
رفتار معصومین در برابر دشمنان
معصومین علیهمالسلام، با وجود آگاهی از بدیهای دشمنان، با محبت و مسالمت با آنها رفتار میکردند و به جای بغض شخصی، به تخطئه بدیها میپرداختند. این رفتار، گویی نوری است که تاریکی کینه را میزداید و قلب سلیم را نمایان میسازد. برای نمونه، امیرالمؤمنین علیهالسلام با دشمنان خود زندگی مسالمتآمیز داشت و حتی در مواقع نیاز، به آنها کمک میکرد.
درنگ: معصومین، با محبت و مسالمت با دشمنان رفتار میکردند و به جای بغض شخصی، بدیها را تخطئه مینمودند.
نمونههای تاریخی از رفتار معصومین
رفتارهایی مانند کمک امیرالمؤمنین علیهالسلام به خلفا یا زندگی مسالمتآمیز با دشمنان، نشاندهنده تسلیم به قضای الهی و عمل به علم ظاهری است. برای مثال، ایشان در پاسخ به پرسشهای خلفا، با دقت و خیرخواهی راهنمایی میکردند، گویی آبی که به آسیاب دشمن میریختند، نه از سر نادانی، بلکه به نیت خیر و اصلاح بود. این رفتارها، الگویی عملی برای سالک ارائه میدهند که چگونه در عین آگاهی باطنی، به ظاهر شرعی عمل کند.
درنگ: رفتار معصومین، مانند کمک به خلفا، نشاندهنده تسلیم به قضای الهی و عمل به علم ظاهری است.
الحب لله و البغض لله
حب و بغض در مسیر الهی، نه به ذات افراد، بلکه به اعمال و بدیهای آنهاست. این اصل، سالک را از بغض شخصی و تعصب بازمیدارد و او را به سوی محبت الهی هدایت میکند. معصومین علیهمالسلام، حتی با کافران، به عنوان بندگان خدا با محبت رفتار میکردند، اما بدیهایشان را تخطئه مینمودند. این دیدگاه، گویی سپری است که قلب را از کینه و تعصب حفظ میکند.
درنگ: حب و بغض لله، به اعمال و بدیها معطوف است، نه به ذات افراد، و سالک را از تعصب بازمیدارد.
تخطئه بدیها بدون بغض شخصی
معصومین، بدیها را تخطئه میکردند، اما با افراد به عنوان بندگان خدا با محبت رفتار مینمودند. این رویکرد، نشاندهنده تعادل میان عدالت و محبت است. برای نمونه، اگر خلافی را مشاهده میکردند، آن را با حکمت و خیرخواهی اصلاح مینمودند، بدون آنکه کینهای در دل نگه دارند. این رفتار، گویی آیینهای است که حقیقت را بیغرض نشان میدهد.
درنگ: معصومین، بدیها را تخطئه میکردند، اما با افراد با محبت رفتار مینمودند، نشاندهنده تعادل میان عدالت و محبت.
اصالت بدیها و خوبیها، نه افراد به خدا
در عرفان، اصالت با اعمال خوب و بد است، نه ذات افراد به خدا. کسی که بدی کند، بد است، اما با تغییر رفتار، میتوان به خوبی رسید. این دیدگاه، بر پویایی و قابلیت تحول انسان تأکید دارد. برای مثال، کافری که به ایمان میرسد، به دلیل تغییر عملش، مورد پذیرش قرار میگیرد. این اصل، گویی بذری است که امید به تحول را در دلها میکارد.
درنگ: اصالت با اعمال خوب و بد است، نه ذات افراد به خدا، و این دیدگاه، قابلیت تحول انسان را تأیید میکند.
بخش پنجم: علم، حال و عمل به ظاهر
نقش حال در سلوک عرفانی
حال، موهبتی الهی است که سالک را از علم ظاهری به علم باطنی و از حجاب به کشف میرساند. این موهبت، گویی کلیدی است که درهای معرفت را میگشاید. با این حال، سالک باید به علم ظاهری عمل کند، نه به حال، تا از انحراف مصون بماند. حال، چونان نردبانی است که سالک را به اوج میبرد، اما بدون تکیه بر پایههای علم، ممکن است به سقوط منجر شود.
درنگ: حال، موهبتی الهی است که سالک را به کشف میرساند، اما باید توسط علم هدایت شود تا از انحراف مصون بماند.
عمل به علم ظاهری در برابر حال
معصومین علیهمالسلام، با وجود آگاهی باطنی (حال)، به علم ظاهری عمل میکردند، مانند قضاوت بر اساس آیین و شواهد. برای مثال، امیرالمؤمنین علیهالسلام، در قضاوت، به شهود باطنی خود عمل نکردند و بر اساس شواهد ظاهری حکم صادر میکردند. این رفتار، گویی التزام به قانون شرع است که نظم اجتماعی و شرعی را حفظ میکند.
درنگ: معصومین با وجود آگاهی باطنی، به علم ظاهری عمل میکردند تا نظم شرعی و اجتماعی را حفظ کنند.
خطر عمل به حال
اگر سالک به حال خود عمل کند، از تکلیف شرعی بازمیماند و ممکن است به خودمحوری یا انحراف کشیده شود. این خطر، مانند راهرویی است که در آن، بدون تکیه بر نور علم، سالک در تاریکی گم میشود. معصومین، با اجتناب از عمل به حال، الگویی برای سالک ارائه میدهند که چگونه به تکلیف وفادار بمانند.
درنگ: عمل به حال، خطر انحراف و خودمحوری را به دنبال دارد و سالک باید به تکلیف شرعی پایبند باشد.
مثالهای عملیاتی از معصومین
نمونههایی مانند خوردن زهر توسط معصوم یا شهادت امام حسین علیهالسلام در کربلا، نشاندهنده عمل به علم ظاهری در برابر آگاهی باطنی است. برای مثال، امام حسین میتوانست با دعایی دشمنان را نابود کند، اما به تکلیف الهی عمل کرد و شهادت را پذیرفت. این انتخاب، گویی قربانی بود که دین را نصرت داد و عزت ابدی را به ارمغان آورد.
درنگ: معصومین، مانند شهادت امام حسین، به علم ظاهری عمل کردند تا به تکلیف الهی وفادار بمانند و دین را نصرت دهند.
تسلم به قضای آیینی
معصومین، با وجود آگاهی از قضا، به ظاهر عمل میکردند تا به تکلیف الهی وفادار بمانند. این تسلیم، گویی سپردن خویش به امواج مشیت الهی است، بدون مقاومت در برابر آن. این رفتار، نشاندهنده اوج ایمان و توکل به اراده الهی است که سالک را به کمال میرساند.
درنگ: تسلیم به قضای الهی، اوج ایمان و توکل است که معصومین با عمل به ظاهر، آن را متجلی ساختند.
بخش ششم: خطر طمع به حال و وصول به حقیقت
موهبت حال و کشف
حال، موهبتی الهی است که سالک را از علم نقلی به علم ذوقی و از حجاب به کشف میرساند. این موهبت، گویی نوری است که تاریکیهای حجاب را میزداید و حقیقت را آشکار میسازد. با این حال، سالک نباید به حال عمل کند، بلکه باید آن را به عنوان ابزار معرفت بپذیرد و به علم ظاهری پایبند بماند.
درنگ: حال، موهبتی الهی برای کشف حقیقت است، اما سالک باید به علم ظاهری عمل کند تا از انحراف مصون بماند.
ترک علم ظاهری به سوی علم باطنی
سالک، علم ظاهری را ترک میکند تا به علم باطنی و معرفت شهودی برسد، اما همچنان به علم ظاهری عمل میکند. این ترک، گویی ارتقا از پلهای به پله بالاتر است، بدون آنکه پایههای زیرین فرو ریزد. سالک در این مقام، به شهود و معرفت میرسد، اما به تکلیف شرعی وفادار میماند.
درنگ: سالک به علم باطنی میرسد، اما به علم ظاهری عمل میکند تا به تکلیف وفادار بماند.
خطر طمع به حال و کشف
اگر سالک به حال و کشف خود طمع کند، مسیر سلوکش تعطیل میشود و از ادامه راه بازمیماند. این طمع، گویی مانند چشیدن میوهای است که پیش از رسیدن، آن را از درخت میچیند و سلوک را نافرجام میگذارد. اولیاء الله، با اجتناب از طمع، مسیر را تا کمال پیمودند.
درنگ: طمع به حال و کشف، سلوک را متوقف میکند و سالک باید از آن اجتناب کند.
سکوت در برابر اسرار الهی
اولیاء الله، با وجود آگاهی از اسرار الهی، سکوت میکردند و از آن بهره شخصی نمیبردند. این سکوت، گویی مهر بر لب زدن است که اسرار را برای حق حفظ میکند. سالکانی که به اسرار سخن میگویند، مانند کسانیاند که گنج را پیش از رسیدن به مقصد، خرج میکنند و سلوکشان ناتمام میماند.
درنگ: سکوت در برابر اسرار الهی، نشاندهنده اخلاص است و از توقف سلوک جلوگیری میکند.
وصول به حقیقت بدون مصرف آن
سالک در مرتبه حقیقت، به حق میرسد، اما آن را مصرف نمیکند، بلکه در آن فانی میشود و به شهود الهی دست مییابد. این وصول، گویی مانند رسیدن به اقیانوسی است که سالک در آن غرق میشود، نه آنکه آن را به ظرف خود درآورد. این مقام، اوج سلوک است که سالک از خود عبور کرده و تنها حقیقت را میبیند.
درنگ: سالک به حقیقت میرسد، اما آن را مصرف نمیکند، بلکه در آن فانی شده و به شهود الهی دست مییابد.
جمعبندی و نتیجهگیری
باب التسلیم، در منازل السائرین، منزلگاهی است که سالک در آن به سپردن خویش به مشیت الهی دعوت میشود. این مقام، در سه مرتبه تسلیم، اسلام، و سلام متجلی میشود که سالک را از شناخت نظری به تجربه شهودی و سپس به وصول حقیقت الهی هدایت میکند. تسلم بالعلم، نقطه آغاز است که با تکیه بر قیاسات و احکام شرعی، سالک را به پذیرش مشیت الهی ملزم میسازد. تسلم بالحال، گذار به تجربه شهودی است که معرفتی عمیقتر به ارمغان میآورد، اما نیازمند هدایت علم است. ظرف حق و سلام، اوج سلوک است که سالک در آن به فنا و بقا بالحق دست مییابد و وجودش به صلح الهی متصل میشود. معصومین علیهمالسلام، با عمل به علم ظاهری در برابر آگاهی باطنی، الگویی کامل برای این سلوک ارائه دادهاند. این درسگفتار، بر ضرورت توازن میان علم و حال، اجتناب از طمع به کشف، و پایبندی به تکالیف شرعی تأکید دارد. این نوشتار، دعوتی است به تأمل در مراتب تسلیم و پیمودن مسیر سلوک با اخلاص و توکل به خداوند متعال.
با نظارت صادق خادمی