در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 295

متن درس





منازل السائرین: شرح باب شکر

منازل السائرین: شرح باب شکر

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۹۵)

دیباچه

شکر، به‌سان گوهری تابناک در مسیر سلوک عارفان، منزلتی است که در قرآن کریم با عبارتی ژرف و بلیغ، «وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ» (سبأ: ۱۳)، به ندرت و عظمت آن اشاره شده است. این منزل، نه‌تنها جایگاه رفیعی در معرفت و عمل دارد، بلکه به دلیل پیوند با نعمت و منعم، نیازمند دقتی عمیق در تعریف و تبیین است. شرح حاضر، برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با رویکردی علمی و عرفانی، به کاوش در معنا، جایگاه و ویژگی‌های شکر می‌پردازد. این نوشتار، با تجمیع محتوای درس‌گفتار و تحلیل‌های تفصیلی، به بازنمایی شکر به‌مثابه فعلی از عبد در برابر نعمت، متکی بر معرفت، اهتمام ورزیده و از هرگونه تفسیر عامیانه یا انحراف از حقیقت اجتناب کرده است. ساختار متن، با عناوین و زیرعناوین تخصصی، به‌گونه‌ای سامان یافته که خواننده را به سفری معرفتی در ژرفای این منزل عرفانی رهنمون سازد.

بخش نخست: جایگاه شکر در سلوک عرفانی

شکر: منزلتی والا و مختص خواص

شکر، در منظومه سلوک عرفانی، منزلتی است که به دلیل دشواری و عظمت، تنها قلیلی از بندگان خاص به آن قیام می‌کنند. قرآن کریم در آیه‌ای بلیغ، ﴿وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ﴾ (سبأ: ۱۳، : «و اندکی از بندگانم سپاسگزارند»)، بر ندرت شاکران تأکید کرده است. این آیه، شکر را نه‌تنها فعلی دشوار، بلکه منزلتی مختص خواص معرفی می‌کند که به معرفت عمیق و عملی صالح نیازمند است. شکر، به‌سان پلی میان نعمت و منعم، عبد را به شناخت و ثنای حق رهنمون می‌سازد.

درنگ: شکر، منزلتی والا در سلوک است که تنها قلیلی از عباد خاصه، با معرفت و عمل، به آن دست می‌یابند. این منزل، به دلیل پیوند با نعمت و منعم، از دشوارترین مراتب سلوک است.

تفخیم شکر: عظمت یا اغراق؟

شارح منازل السائرین، شکر را با تعبیر «فخم الشكر» به اوج عظمت برده و آن را مختص عباد خاصه دانسته که تنها اندکی به آن قیام می‌کنند. این تفخیم، گرچه بر جایگاه رفیع شکر دلالت دارد، گاه به اغراق می‌انجامد و شکر را از ماهیت عملی آن دور می‌سازد. شکر، به‌مثابه نهالی که در خاک نعمت می‌روید، با نیازهای نفسانی (شَکَم) پیوند دارد، حال‌آنکه حمد، چونان گلی بی‌نیاز از خاک، در آزادگی احرار شکوفا می‌شود. این تمایز، شکر را در مرتبه‌ای فروتر از حمد قرار می‌دهد، گرچه خود شکر نیز منزلتی بلند است.

درنگ: تفخیم بیش از حد شکر، آن را از ماهیت عملی دور کرده و با نیازهای نفسانی پیوند می‌زند. حمد، به دلیل خلوص و استقلال از نعمت، والاتر از شکر است.

جمع‌بندی بخش نخست

شکر، منزلتی والا در سلوک عرفانی است که به دلیل دشواری و نیاز به معرفت و عمل، مختص خواص است. بااین‌حال، تفخیم بیش از حد آن، گاه به اغراق می‌انجامد و شکر را از حقیقت عملی‌اش دور می‌کند. تمایز شکر از حمد، که در بخش‌های آتی تبیین خواهد شد، به فهم دقیق‌تر این منزل یاری می‌رساند.

بخش دوم: ماهیت و تعریف شکر

نقد تعریف شکر به‌مثابه معرفت نعمت

شارح منازل السائرین، شکر را «اسم لمعرفة النعمة» تعریف کرده و آن را معرفت نعمت دانسته که راه به سوی شناخت منعم می‌گشاید. این تعریف، گرچه بر نقش معرفت در شکر تأکید دارد، نادرست است، زیرا شکر، فعل عبد است، نه معرفت. به‌سان نماز که نیازمند طهارت است، اما طهارت خود نماز نیست، شکر نیز نیازمند معرفت نعمت است، اما معرفت، خود شکر نیست. مثال روشن این امر، تشکر از دریافت لیوانی آب است: دیدن آب (نعمت) و شناخت دهنده (منعم)، مقدمه گفتن «دست شما درد نکند» (شکر) است، اما این مقدمات، خود شکر نیستند.

قرآن کریم در آیه ﴿فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ﴾ (بقره: ۱۵۲، : «مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و سپاسم گویید و ناسپاسی نکنید»)، شکر را عملی در برابر نعمت معرفی می‌کند. این آیه، بر ماهیت عملی شکر و تمایز آن از معرفت تأکید دارد.

درنگ: شکر، فعل عبد است، نه معرفت نعمت. معرفت، مقدمه شکر است، همان‌گونه که طهارت مقدمه نماز است، اما خود شکر نیست.

شکر: فعلی از عبد در برابر نعمت

شکر، به‌مثابه نسیمی که از دل معرفت به نعمت می‌وزد، فعل عبد در برابر نعمت است. این فعل، که ممکن است به زبان (گفتن «شکراً»)، قلب (ثنای دل) یا جوارح (عمل صالح) باشد، تنها با وجود نعمت و معرفت به منعم تحقق می‌یابد. به‌عنوان مثال، دریافت لیوانی آب، نعمت است؛ شناخت آنکه آن را داده، معرفت است؛ و گفتن «دست شما درد نکند»، شکر. بدون نعمت یا معرفت، شکر ممکن نیست، اما این مقدمات، خود شکر نیستند.

قرآن کریم در آیه ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ﴾ (ابراهیم: ۷، : «و هنگامی که پروردگارتان اعلام کرد: اگر سپاس گزاردید، شما را افزون کنم»)، شکر را عملی با اثر (زیادت نعمت) معرفی می‌کند. این آیه، بر ماهیت عملی شکر و نقش آن در استمرار نعمت تأکید دارد.

درنگ: شکر، فعل عبد در برابر نعمت است که با معرفت به نعمت و منعم تحقق می‌یابد، اما نه نعمت و نه معرفت، خود شکر نیستند.

نعمت: راهی به سوی معرفت منعم

نعمت، به‌سان آیینه‌ای که چهره منعم را باز می‌نمایاند، راهی به سوی شناخت اوست. معرفت نعمت، عبد را به معرفت منعم هدایت می‌کند، اما شکر، فعل عبد پس از این معرفت است. به مثال لیوان آب بازگردیم: آب، نعمت است؛ دانستن آنکه آن را داده، معرفت منعم است؛ و گفتن «شکراً»، شکر. اگر نعمت نباشد یا منعم شناخته نشود، شکر ممکن نیست. قرآن کریم در آیه ﴿وَمَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ (نحل: ۵۳، : «و هر نعمتی که دارید، از خداست»)، نعمت را نشانه‌ای برای شناخت حق معرفی می‌کند.

درنگ: نعمت، راهی به سوی معرفت منعم است، اما شکر، فعل عبد پس از این معرفت است، نه خود معرفت.

جمع‌بندی بخش دوم

شکر، فعلی از عبد در برابر نعمت است که با معرفت به نعمت و منعم تحقق می‌یابد. نقد تعریف شکر به‌عنوان معرفت نعمت، بر تمایز میان مقدمات (نعمت و معرفت) و خود شکر تأکید دارد. نعمت، راهی به سوی معرفت منعم است، اما شکر، پاسخ عملی عبد به این معرفت است.

بخش سوم: تمایز شکر و حمد

حمد: ثنای حق بی‌نیاز از نعمت

حمد، به‌سان ستاره‌ای که در آسمان معرفت می‌درخشد، ثنای حق است بدون نیاز به نعمت. حمد، نشانه آزادگی احرار است که خدا را به دلیل ذات و صفاتش می‌ستایند، نه صرفاً به سبب داده‌هایش. به‌عنوان مثال، ستایش زیبایی یک بنا، حمد است، حتی اگر صاحب آن لطفی به ما نکرده باشد. قرآن کریم در آیه ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ (فاتحه: ۲، : «ستایش خدای را که پروردگار جهانیان است»)، حمد را بدون اشاره به نعمت بیان می‌کند.

درنگ: حمد، ثنای حق است بدون نیاز به نعمت و نشانه آزادگی احرار است که خدا را به دلیل ذاتش می‌ستند.

شکر: پاسخ به نعمت

شکر، برخلاف حمد، به‌مانند گلی است که در خاک نعمت می‌روید و به آن وابسته است. شکر، پاسخ به لطف منعم است، مانند تشکر از لیوانی آب. این وابستگی، شکر را به نیازهای نفسانی (مطامع) پیوند می‌زند، حال آنکه حمد، از این نیازها آزاد است. قرآن کریم در آیه ﴿وَاشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ﴾ (نحل: ۱۱۴، : «و نعمت خدا را سپاس گویید اگر او را می‌پرستید»)، شکر را به نعمت پیوند می‌زند.

درنگ: شکر، پاسخ به نعمت است و به نیازهای نفسانی وابسته است، حال آنکه حمد، از نعمت بی‌نیاز و والاتر است.

جمع‌بندی بخش سوم

تمایز شکر و حمد، در وابستگی شکر به نعمت و استقلال حمد از آن نهفته است. حمد، نشانه آزادگی و خلوص است، حال آنکه شکر، پاسخ به لطف منعم است. این تمایز، به فهم دقیق‌تر جایگاه شکر در سلوک یاری می‌رساند.

بخش چهارم: نقد احادیث و تفاسیر عامیانه

نقد حدیث «کُنتُ کَنزاً مخفیاً»

حدیث «کُنتُ کَنزاً مخفیاً فَأَحبَبتُ أَن أُعرَف فَخَلَقتُ الخَلق» به دلیل تصویر خدا به‌مثابه موجودی در پی شهرت، نادرست و عامیانه تلقی شده است. خدا، به‌سان اقیانوسی بی‌کران، جواد و کریم بالذات است و خلقت را نه برای شهرت، بلکه به اقتضای ذاتش انجام داده است. قرآن کریم در آیه ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾ (ذاریات: ۵۱، : «جن و انس را جز برای پرستش نیافریدم»)، هدف خلقت را عبادت، نه شهرت خدا، معرفی می‌کند.

درنگ: حدیث «کُنتُ کَنزاً مخفیاً» به دلیل ناسازگاری با جود و کرامت ذاتی خدا، نادرست است. خلقت، اقتضای ذات کریم است، نه انگیزه شهرت.

نقد عامیانه‌گرایی در معارف دینی

تفاسیر عامیانه، مانند تعریف شکر به‌عنوان معرفت یا تصویر خدا به‌دنبال شهرت، با عقل و عرفان ناسازگارند. این تفاسیر، به‌سان غباری بر آیینه حقیقت، معارف دینی را تحریف می‌کنند. قرآن کریم در آیه ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ﴾ (شوری: ۱۱، : «هیچ‌چیز مانند او نیست»)، بر تنزیه خدا از صفات بشری تأکید دارد. اصلاح این تفاسیر، نیازمند دقتی علمی و پرهیز از تحریف است.

درنگ: تفاسیر عامیانه، مانند تعریف شکر به‌عنوان معرفت یا تصویر خدا به‌دنبال شهرت، با عقل و عرفان ناسازگارند و نیازمند اصلاح علمی‌اند.

جمع‌بندی بخش چهارم

نقد احادیث و تفاسیر عامیانه، مانند حدیث «کُنتُ کَنزاً مخفیاً» و تعریف شکر به‌عنوان معرفت، بر ضرورت دقت علمی در معارف دینی تأکید دارد. این نقدها، به حفظ اصالت و خلوص معارف عرفانی یاری می‌رسانند.

بخش پنجم: شکر و اخلاق دینی

شکر: نشانه ادب عبد

شکر، به‌سان گلی که در باغ ادب می‌روید، نشانه ادب عبد در برابر نعمت است. عدم شکر، یا به بی‌ادبی (نگفتن «دست شما درد نکند» در برابر آب) یا به غفلت (ندانستن منعم) بازمی‌گردد. قرآن کریم در آیه ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ﴾ (لقمان: ۱۲، : «و به لقمان حکمت دادیم که خدا را سپاس گوی»)، شکر را نشانه حکمت می‌داند.

درنگ: شکر، نشانه ادب عبد در برابر نعمت است. عدم شکر، یا بی‌ادبی است یا غفلت، و با حکمت ناسازگار است.

امانتداری در امکانات دینی

امکانات دینی، مانند سهم امام، به‌سان امانتی در دست عبد است که باید در راه صاحبش مصرف شود. استفاده از این امکانات برای شهرت یا منافع شخصی، غصب و حرام است، مانند استفاده از اموال عمومی برای مقاصد شخصی. قرآن کریم در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ﴾ (انفال: ۲۷، : «ای مؤمنان، به خدا و رسول خیانت نکنید و در امانت‌هایتان خیانت نورزید»)، بر امانتداری تأکید دارد.

درنگ: امکانات دینی، امانت‌اند و استفاده از آنها برای شهرت یا منافع شخصی، غصب است. امانتداری، اصل بنیادین اخلاق دینی است.

جمع‌بندی بخش پنجم

شکر، نشانه ادب عبد و حکمت اوست، حال آنکه عدم شکر، بی‌ادبی یا غفلت است. امانتداری در امکانات دینی، به‌مثابه شکر عملی، از اصول اخلاق دینی است که عبد را به حق نزدیک‌تر می‌سازد.

بخش ششم: ضرورت دقت علمی در معارف دینی

دقت در تعریف شکر

تعریف شکر، به‌سان بنایی است که نیازمند پایه‌هایی استوار است. تعریف نادرست، مانند تعریف شکر به‌عنوان معرفت، این بنا را سست می‌کند. شکر، فعل عبد است که با نعمت و معرفت تحقق می‌یابد، نه خود معرفت. قرآن کریم در آیه ﴿وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ﴾ (کهف: ۲۹، : «و بگو حق از پروردگارتان است»)، بر لزوم حقیقت‌جویی تأکید دارد.

درنگ: تعریف شکر به‌عنوان فعل عبد، نیازمند دقتی علمی است تا از تحریف و عامیانه‌گرایی پرهیز شود.

پرهیز از عامیانه‌گرایی

عامیانه‌گرایی در معارف دینی، به‌سان غباری است که بر آیینه حقیقت می‌نشیند. اصلاح این تفاسیر، مانند تعریف شکر یا تصویر خدا، نیازمند دقتی علمی و عرفانی است. قرآن کریم در آیه ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ﴾ (فصلت: ۵۳، : «آیات خود را در آفاق و انفس به آنها نشان می‌دهیم تا حق برایشان آشکار شود»)، بر روشنی حقیقت تأکید دارد.

درنگ: پرهیز از عامیانه‌گرایی در معارف دینی، نیازمند دقتی علمی و عرفانی است تا حقیقت از تحریف مصون بماند.

جمع‌بندی بخش ششم

دقت علمی در تعریف شکر و سایر معارف دینی، از تحریف و عامیانه‌گرایی جلوگیری می‌کند. این دقت، به‌سان مشعلی است که راه سلوک را روشن می‌سازد و عبد را به حقیقت نزدیک‌تر می‌کند.

جمع‌بندی نهایی

شکر، به‌سان گوهری در مسیر سلوک، منزلتی والا و مختص خواص است که با فعل عبد در برابر نعمت تحقق می‌یابد. این منزل، نیازمند نعمت و معرفت به منعم است، اما نه نعمت و نه معرفت، خود شکر نیستند. تمایز شکر از حمد، که به آزادگی احرار وابسته است، و نقد تفخیم بیش از حد شکر، به فهم دقیق‌تر این منزل یاری می‌رساند. نقد احادیث عامیانه، مانند «کُنتُ کَنزاً مخفیاً»، و تأکید بر امانتداری در امکانات دینی، چارچوبی عرفانی و عقلانی برای شکر ارائه می‌دهد. دقت علمی در معارف دینی، به‌سان کلیدی است که درهای حقیقت را می‌گشاید و عبد را به سوی حق رهنمون می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی


کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس درسگفتار، شکر به چه معناست؟

2. طبق متن، چرا تعریف شارح از شکر به عنوان «اسم لمعرفة النعمة» نادرست است؟

3. بر اساس درسگفتار، شکر در مقابل چه چیزی انجام می‌شود؟

4. طبق متن، چه چیزی مقدمه ضروری برای شکر است؟

5. بر اساس درسگفتار، چرا شکر به عباد خاصه نسبت داده شده است؟

6. طبق درسگفتار، شکر به معنای معرفت به نعمت بدون فعل عبد است.

7. شکر بدون نعمت و معرفت به منعم ممکن نیست.

8. حمد نیازی به نعمت ندارد، اما شکر در مقابل نعمت است.

9. طبق متن، شارح شکر را به درستی به عنوان فعل عبد تعریف کرده است.

10. شکر در درسگفتار به عنوان عملی معرفی شده که تنها قلیل از عباد قادر به انجام آن هستند.

11. طبق درسگفتار، تعریف صحیح شکر چیست؟

12. چرا تعریف شارح از شکر به عنوان «اسم لمعرفة النعمة» نادرست است؟

13. تفاوت اصلی بین حمد و شکر در درسگفتار چیست؟

14. مقدمات ضروری برای تحقق شکر طبق متن چیست؟

15. چرا شکر به عباد خاصه نسبت داده شده است؟

پاسخنامه

1. فعل عبد نسبت به نعمت با معرفت به منعم

2. چون شکر فعل عبد است، نه معرفت

3. نعمت خاص

4. نعمت و معرفت به منعم

5. چون شکر نیازمند معرفت عمیق است

6. نادرست

7. درست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. شکر فعل عبد نسبت به نعمت است که با معرفت به منعم انجام می‌شود.

12. چون شکر فعل عبد است، نه صرفاً معرفت به نعمت.

13. حمد ستایش خدا بدون نیاز به نعمت است، اما شکر فعل در مقابل نعمت است.

14. وجود نعمت و معرفت به منعم مقدمات ضروری شکر هستند.

15. چون شکر نیازمند معرفت عمیق است و تنها قلیل از عباد قادر به آن هستند.

فوتر بهینه‌شده