متن درس
منازل السائرین: تبیین مقام شکر در سیر عرفانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 298)
مقدمه
باب الشکر، منزلگاهی است در مسیر سلوک عرفانی که سالک را از خودبینی به سوی شهود توحید رهنمون میسازد. شکر، چون گوهری در تاج سلوک، نمایانگر رابطهای عمیق میان عبد و معبود است که در مراتب مختلف، از عامه تا خواص، تجلی مییابد. این مقام، نهتنها بهعنوان پاسخ به انعام الهی، بلکه بهمثابه پلی به سوی معرفت توحیدی، سالک را به محو اراده شخصی در برابر اراده حق دعوت میکند. درسگفتار حاضر، برگرفته از جلسه 298 منازل السائرین، با زبانی فاخر و علمی، شکر را از منظر عامه و خواص تحلیل کرده و با استناد به آیات نورانی قرآن کریم، تمایز میان این دو را روشن میسازد.
بخش اول: تعریف شکر و تمایز عامه و خواص
ماهیت شکر در سلوک عرفانی
شکر، بهعنوان فعل عبد در برابر انعام منعم، در نگاه عامه، صفتی است که عبد خود را در برابر خداوند متعال میبیند و شکر را پاسخی به نعمتهای الهی میداند. این دیدگاه، مانند نگریستن به آینهای است که عبد در آن خود را مستقل از معبود میبیند و با گفتن «دست شما درد نکند»، خود را بدهکار انعام الهی میپندارد. اما خواص، که در دریای توحید غوطهورند، معطی و آخذ را یکی میدانند و شکر را نه از سر خودبینی، بلکه از سر شهود فعل الهی ابراز میدارند. در این نگاه، خداوند هم نعمتدهنده است و هم گیرنده، و عبد، چون سایهای در برابر نور الهی، هیچ استقلالی برای خود قائل نیست.
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ
: تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم (سوره فاتحه، آیه ۵).
این آیه شریفه، که محور درسگفتار است، در نگاه عامه، به عبادت و استعانت از خدا اشاره دارد، اما خواص، با تکرار «إِیَّاکَ إِیَّاکَ»، همهچیز را به خداوند نسبت میدهند. گویی سالک خاص، در این مقام، خود را محو کرده و تنها فعل الهی را مشاهده میکند، مانند پرندهای که در آسمان بیکران توحید پرواز میکند و جز نور حق چیزی نمیبیند.
درنگ: شکر عامه، مبتنی بر دوگانگی عبد و معبود است، اما شکر خواص، با شهود توحید افعالی، همهچیز را فعل خداوند میبیند و عبد را از خودبینی رها میسازد. |
نقد شکر عامه و بیادبی آن
شکر عامه، که عبد خود را در برابر خدا مستقل میبیند، از منظر عرفانی، نوعی بیادبی است. این شکر، مانند آن است که بندهای در برابر سلطان، که لباس به او عطا کرده، بگوید «دست شما درد نکند»، درحالیکه خود عبد و آنچه دارد، مال سلطان است. این ادعای استقلال، گویی نقابی است که چهره توحید را میپوشاند و عبد را در دام خودبینی گرفتار میکند. درسگفتار با تمثیلی زیبا این مفهوم را روشن میسازد: اگر سلطان به عبد لباسی دهد و عبد شکر کند، بیادبی کرده، زیرا عبد و هرچه دارد، متعلق به سلطان است. این بیادبی، مانند کاسهای است که در برابر دیگ عظیم سلطان، ادعای کفایت کند.
خواص، اما، در مقام شهود، نهتنها خود را مستقل نمیبینند، بلکه شکر را نیز به اذن الهی انجام میدهند. این شکر، مانند جویباری است که به دستور دریا به سوی آن روان میشود، نه از سر اراده شخصی.
درنگ: شکر عامه، به دلیل ادعای استقلال عبد، بیادبی است، اما شکر خواص، با شهود توحید، به اذن الهی و بدون خودبینی انجام میشود. |
بخش دوم: نقد وجوب شکر و کرامت انسانی
رد وجوب شکر منعم
درسگفتار، با صراحت، وجوب شکر منعم را رد میکند و آن را مستحب میداند. این دیدگاه، ریشه در غنای الهی دارد که خداوند را از هرگونه طمع یا نیاز به شکر بندگان بینیاز میسازد. اگر شکر واجب باشد، گویی منعم طمع دارد که با انعام، عبد را بدهکار کند، مانند تاجری که با عطای آب، انتظار «دست شما درد نکند» دارد. این طمع، با غنای الهی ناسازگار است، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ ۖ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ
: اگر شکر کنید، قطعاً برای شما میافزایم، و اگر ناسپاسی کنید، بیتردید عذاب من سخت است (سوره ابراهیم، آیه ۷).
این آیه، شکر را عملی اختیاری معرفی میکند که به سود عبد است، نه خدا. خداوند، غنی عن العالمین است و شکر، مانند گلی است که عبد در باغ وجود خود میپروراند، نه برای منعم، بلکه برای تعالی خویش.
درسگفتار با تمثیلی طنزآمیز این مفهوم را روشن میسازد: اگر کسی به دیگری آب دهد و انتظار شکر داشته باشد، گویی طمع دارد که با انعام، او را به کرنش وادارد. اما شکر حقیقی، از کرامت و نجابت انسانی سرچشمه میگیرد، نه از اجبار. این کرامت، مانند نسیمی است که بدون انتظار پاداش، عطر محبت را میپراکند.
درنگ: شکر منعم، واجب نیست، بلکه مستحب است و از کرامت انسانی سرچشمه میگیرد. وجوب شکر، منعم را طمعکار و عبد را بدهکار میکند، که با غنای الهی ناسازگار است. |
تفاوت اخلاق و ادب در شکر
درسگفتار، میان اخلاق و ادب تمایز قائل میشود. اخلاق، صفتی باطنی است که چون چشمهای از درون جان میجوشد، اما ادب، فعلی ظاهری است که میتواند صادق یا کاذب باشد. شکر، اگر از سر صفای باطن باشد، نشانه اخلاق است، اما اگر تنها گفتن «دست شما درد نکند» باشد، ادبی ظاهری است که ممکن است با ریا همراه شود. این تمایز، مانند تفاوت میان گوهر درونی و زینت بیرونی است که اولی به حقیقت و دومی به ظاهر اشاره دارد.
شکر حقیقی، از کرامت انسانی سرچشمه میگیرد و نشانه صفای باطن است. این شکر، مانند آینهای است که نور محبت الهی را بازمیتاباند، نه از سر اجبار، بلکه از سر نجابت و معرفت.
درنگ: شکر، اگر از سر صفای باطن باشد، صفت اخلاقی است، اما اگر تنها فعلی ظاهری باشد، ادبی است که ممکن است با ریا همراه شود. |
بخش سوم: مراتب شکر و شهود توحیدی
شکر خواص و مقام شهود
خواص، که در مقام شهود توحیدند، شکر را به دلیل اشتغال به مشاهده فعل الهی ترک میکنند، مگر به اذن پروردگار. در این مقام، سالک، مانند تماشاگری است که در برابر نمایش عظیم قدرت الهی، مبهوت و خاموش میماند. او میبیند که خداوند، هم معطی است و هم آخذ، و همهچیز در ید قدرت اوست. این شهود، مانند دریایی است که سالک را در خود غرق میکند و او را از شکر ظاهری بازمیدارد، مگر آنکه به دستور الهی شکر کند.
درسگفتار با تمثیلی عرفانی این مقام را تبیین میکند: سالک خاص، در شهود خود، تنها دستان الهی را میبیند که نعمت را میدهد و میگیرد، و خود را چون سایهای محو در برابر نور حق مییابد. این شکر شهودی، مانند شعلهای است که در سکوت معرفت میدرخشد و سالک را به سکر و صحو میرساند.
درنگ: شکر خواص، در مقام شهود توحید، به دلیل اشتغال به مشاهده فعل الهی، جز به اذن پروردگار انجام نمیشود و سالک را به سکر و صحو میرساند. |
سه مرتبه شکر: محابی، مکاره، و محبوبی
شکر، در سه مرتبه تجلی مییابد: شکر محابی، شکر مکاره، و شکر محبوبی. شکر محابی، شکر نعمتهای محبوب، مانند عسل و خیرات ظاهری است که عبد را به شادی وا میدارد. شکر مکاره، شکر نعمتهای ناخوش، مانند بلا و سختی است که عبد را به صبر و تسلیم دعوت میکند. اما شکر محبوبی، شکر منعم است، نه نعمت، که در آن سالک به دست دهنده مینگرد، نه به آنچه داده شده.
درسگفتار با تمثیلی لطیف این مراتب را روشن میسازد: شکر محابی، مانند شکر گدایی است که به نعمت مینگرد و طمع دارد، اما شکر محبوبی، مانند نگاه عاشقی است که به معشوق مینگرد، نه به هدیه او. مثال «هل پوچ» در این مقام، مانند گلی خشکیده است که چون از دست محبوب آمده، در دل عاشق جای میگیرد و ارزشی بیکران مییابد.
عَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ
: چهبسا چیزی را دوست بدارید و آن برای شما شر باشد (سوره بقره، آیه ۲۱۶).
این آیه، به تمایز میان شکر محابی و محبوبی اشاره دارد。上
شکر محبوبی، که در آن سالک تنها به منعم توجه دارد، اوج شکر است که با اخلاص و توحید همراه است و سالک را به معرفت الهی میرساند.
درنگ: شکر محبوبی، بالاترین مرتبه شکر است که به جای نعمت، به منعم توجه دارد و سالک را از طمع و خودبینی رها میسازد. |
بخش چهارم: نقد خودنمایی و طمع در انعام
نقد جود بهقصد سود یا خودنمایی
درسگفتار، دیدگاه متکلمانی را که جود الهی را به سود یا خودنمایی نسبت میدهند، نقد میکند. خداوند، ذاتاً جواد است و انعام او، نه برای سود و نه برای خودنمایی، بلکه عین ذات اوست. این دیدگاه، مانند نوری است که تاریکیهای سوءتفاهمات کلامی را روشن میکند. انعام الهی، مانند بارانی است که بدون انتظار پاداش بر زمین میبارد.
برخی، با انعام، قصد تحقیر دیگران یا خودنمایی دارند، مانند کسانی که با پول یا شام، دیگران را کوچک میکنند. این انعام، مانند هدیهای است که با طمع آلوده شده و از اخلاص دور است. درسگفتار با طنزی عمیق این رفتار را نقد میکند: گویی چنین انعامی، چون سنگی است که بهقصد کوبیدن بر سر دیگران پرتاب میشود.
درنگ: جود الهی، عین ذات اوست و از طمع و خودنمایی مبراست. انعام طمعآلود، با شکر محبوبی ناسازگار است. |
خطر موجود خطرناک بودن
درسگفتار هشدار میدهد که انسان نباید موجودی باشد که دیگران از او بترسند یا منت سر خدا بگذارد. کسی که میگوید «اگر خدا نبود، فلان میکردم»، گویی باطنی خبیث دارد که تنها با دین مهار شده است. اما انسان شاکر، مانند درختی است که شاخههای محبتش همه را در بر میگیرد و از رنجاندن دیگران پرهیز میکند.
روایت «بترسید از اینکه کسی از شما بترسد»، این مقام را روشن میسازد. سالک شاکر، با مراقبت نفس، از آزار دیگران دوری میجوید و محبت عام را پیشه میکند، مانند چشمهای که بدون تبعیض، همه را سیراب میسازد.
درنگ: انسان شاکر، از رنجاندن دیگران و منت گذاشتن بر خدا پرهیز میکند و با محبت و فروتنی، به صلح درونی و توحید میرسد. |
بخش پنجم: شکر و مراقبت نفس
مراقبت نفس و تزکیه
درسگفتار، بر ضرورت مراقبت لحظهبهلحظه نفس تأکید دارد. انسان باید خود را وارسی کند تا از غفلت، رنجاندن دیگران، و خودبینی در امان ماند. این مراقبت، مانند تیغی است که شاخههای زائد نفس را میچیند و جان را برای معرفت الهی آماده میسازد.
متن با تمثیلی زیبا این مفهوم را بیان میکند: انسان بدون مراقبت، مانند جنگلی انبوه میشود که راه را بر نور حقیقت میبندد. اما با وارسی مداوم، چون باغی میگردد که گلهای شکر و محبت در آن میشکفد.
درنگ: مراقبت نفس، سالک را از غفلت و رنجاندن دیگران بازمیدارد و او را به شکر حقیقی و معرفت الهی رهنمون میسازد. |
شکر و دل موجودات
درسگفتار، با استناد به شیخ بهایی، حتی سنگ را دارای دل میداند که با تسبح و سجده، خدا را یاد میکند. این دیدگاه عرفانی، مانند دریچهای است که جهان را در حال شکر و تسبیح الهی نشان میدهد. قرآن کریم میفرماید:
يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ
: آنچه در آسمانها و زمین است، برای خدا تسبیح میگویند (سوره حشر، آیه ۱).
این آیه، شکر را به تسبح عام موجودات پیوند میدهد و سالک را به نگریستن به جهان با چشم معرفت دعوت میکند.
درنگ: شکر، تسبح عام موجودات است که سالک را به نگریستن به جهان با چشم توحید و معرفت فرا میخواند. |
بخش ششم: نقد موعظه و ضرورت خودسازی
نقد موعظه و تأکید بر خودسازی
درسگفتار، موعظه را ناپسند میداند و خودسازی تدریجی را توصیه میکند. موعظه، مانند بادی است که دلها را آشوب میکند، اما خودسازی، چون جویباری است که آرامآرام جان را سیراب میسازد. انسان باید لحظهبهلحظه خود را اصلاح کند تا به شکر حقیقی و محبت عام دست یابد.
این خودسازی، مانند کاشتن بذری است که بهتدریج به درختی تنومند بدل میشود و میوههای شکر و اخلاص را به بار میآورد.
درنگ: خودسازی تدریجی، سالک را به شکر حقیقی و محبت عام میرساند، درحالیکه موعظه، دلها را از معرفت دور میکند. |
جمعبندی نهایی
باب الشکر در منازل السائرین، شکر را مقامی معرفتی معرفی میکند که از خودبینی عامه به شهود توحیدی خواص میرسد. شکر عامه، به دلیل ادعای استقلال، بیادبی است، اما شکر خواص، با شهود توحید، همهچیز را فعل الهی میبیند. شکر، نه واجب، بلکه مستحب است و از کرامت انسانی سرچشمه میگیرد. مراتب شکر، از محابی و مکاره تا محبوبی، سیر تکاملی سالک را نشان میدهند که در شکر محبوبی، به اخلاص و معرفت میرسد. نقد خودنمایی، طمع، و وجوب شکر، این مقام را به فروتنی و محبت عام پیوند میدهد. مراقبت نفس و نگریستن به دل موجودات، سالک را به صلح درونی و توحید افعالی رهنمون میسازد. این متن، با تکیه بر آیات قرآن کریم، تمثیلات عرفانی، و تحلیلهای عمیق، شکر را چون نگینی در تاج سلوک عرفانی به نمایش میگذارد که سالک را از خودمحوری به خدامحوری هدایت میکند.
با نظارت صادق خادمی |