متن درس
شکر محبوبی: مراتب شکر در سیر و سلوک معنوی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 301)
مقدمه
در سیر و سلوک معنوی، شکر بهعنوان یکی از مقامات برجسته سالک، جایگاه ویژهای دارد. شکر، پلی است میان بنده و معبود که قلب را به سوی معرفت و محبت الهی رهنمون میسازد. در جلسه سیصد و یکم از *منازل السائرین*، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره به تبیین مراتب شکر، بهویژه شکر محبوبی، پرداختهاند که نه بر نعمت، بلکه بر منعم متمرکز است. این مقام، سالک را از توجه به فعل (انعام) به سوی شهود فاعل (منعم) هدایت میکند و او را در مراتب عبودیت، حب، و تفرید به کمال میرساند.
بخش اول: مفهوم شکر و مراتب آن
تقسیمبندی شکر
شکر در سیر و سلوک معنوی به سه نوع تقسیم میشود: شکر محابی، شکر مکاره، و شکر محبوبی. شکر محابی، سپاسگزاری از نعمتهای محبوب و دلپذیر است که قلب را به شادی و نشاط میکشاند. شکر مکاره، سپاس از نعمتهای ناخوش و دشوار است که سالک را به صبر و رضا رهنمون میسازد. اما شکر محبوبی، مقامی است که سالک نه به نعمت (فعل) که به منعم (فاعل) توجه دارد. این شکر، چون گوهری درخشان، قلب سالک را از خودپرستی و طمع آزاد کرده و او را به سوی توحید افعالی هدایت میکند.
درنگ: شکر محبوبی، بالاترین مرتبه شکر است که سالک را از توجه به نعمت (انعام) به شهود منعم سوق میدهد و با توحید افعالی پیوندی عمیق دارد. |
شکر محبوبی، چون چشمهای زلال، قلب را از توجه به فعل (نعمت یا بلا) به سوی فاعل (منعم) رهنمون میسازد. سالک در این مقام، دست الهی را میبیند که چه نعمت دهد و چه بلا، از سر لطف و محبت است. این نگاه، قلب را از طمع و خودبینی پاک کرده و به سوی معرفت منعم هدایت میکند.
مراتب شکر محبوبی
شکر محبوبی در سه مقام متجلی میشود: عبودیت، حب، و تفرید. هر یک از این مقامات، چون پلهای از نردبان معرفت، سالک را به سوی کمال رهنمون میسازد. در مقام عبودیت، سالک منعم را با عظمت و خود را کوچک میبیند و نعمت را به دلیل عظمت منعم، عظیم میشمارد. در مقام حب، سالک با عشق به منعم مینگرد و حتی شدت و بلا را به سبب صدور از محبوب، شیرین مییابد. در مقام تفرید، سالک جز منعم چیزی نمیبیند و در شهود حق غرق میشود، چنانکه نه نعمت را میبیند و نه شدت را.
درنگ: مراتب شکر محبوبی (عبودیت، حب، تفرید) سیر سالک را از فنای نسبی در عبودیت به عشق در حب و فنای کامل در تفرید نشان میدهد. |
بخش دوم: تبیین مراتب شکر محبوبی
مقام عبودیت: استعظام نعمت
در مقام عبودیت، سالک منعم را با عظمت و خود را در برابر او کوچک و ناچیز میبیند. این مقام، با توحید مالکیت و ربوبیت همخوانی دارد، زیرا سالک نعمت را نه به دلیل لیاقت خود، بلکه به سبب عظمت منعم عظیم میشمارد. او خود را فاقد صلاحیت برای دریافت نعمت میداند و هرچه دریافت میکند، از بزرگی و لطف منعم میبیند. این نگاه، چون آیینهای صاف، عظمت الهی را در برابر حقارت وجودی انسان منعکس میکند.
فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ (قرآن کریم، سوره مؤمنون، آیه ۱۴، : «پس تبارک الله، بهترین آفرینندگان.»)
این آیه کریمه، انسان را دستپروردهای عظیم معرفی میکند که عظمتش از خالق اوست. سالک در این مقام، خود را در برابر عظمت مولا ناچیز میبیند، اما این حقارت، نه به معنای پست بودن، بلکه به معنای ظهور کمال الهی در وجود اوست.
درنگ: در مقام عبودیت، سالک نعمت را به دلیل عظمت منعم عظیم میشمارد، نه به سبب لیاقت خود، که این با توحید ربوبیت همخوان است. |
مقام حب: استحلاء شدت
در مقام حب، سالک منعم را با عشق مینگرد و هر آنچه از او صادر شود، چه نعمت و چه بلا، شیرین مییابد. این مقام، چون گلی شکوفا در باغ محبت، قلب سالک را به سوی محبوب باز میکند. شدت و بلا، که در نگاه عادی تلخ و دشوار است، در این مقام به دلیل صدور از محبوب، حلاوتی عظیم مییابد. چنانکه شاعر پارسیگوی میفرماید: «به حلاوت بخورم زهر به ارادت بکشم درد / که این مرهم از اوست.»
این مقام، با قول «کل ما یفعل المحبوب محبوب» همخوانی دارد. سالک در این مرتبه، شدت و رخاء را یکسان میبیند، زیرا هر دو از فعل محبوب است. عشق، چون کیمیایی، تلخی بلا را به شیرینی محبت بدل میسازد. این شیرینی، نه از ذات بلا، بلکه از صدور آن از محبوب است.
درنگ: در مقام حب، سالک بلا را به دلیل صدور از محبوب شیرین مییابد، که این با مفهوم «کل ما یفعل المحبوب محبوب» پیوند دارد. |
تفاوت این مقام با انحرافات روانشناختی، مانند سادیسم (لذت از درد)، در این است که سالک شاکر، درد را به دلیل ذاتش نمیستاید، بلکه به سبب صدور از محبوب، آن را شیرین مییابد. این عشق، چون چشمهای زلال، قلب را از هرگونه انحراف پاک میکند و به سوی محبت خالص هدایت مینماید.
مقام تفرید: شهود حق
در مقام تفرید، سالک جز منعم چیزی نمیبیند و در شهود حق غرق میشود. این مقام، چون قلهای رفیع در سیر و سلوک، سالک را به وحدت وجودی میرساند. او نه نعمت را میبیند و نه شدت را، بلکه تنها حق را مشاهده میکند که «لا غیر فی الوجود إلا الحق». در این مرتبه، سالک از خود و غیر ذاهل شده و در شهود منعم مستغرق میگردد.
این مقام، با روایت منسوب به امیرالمؤمنین علیهالسلام همخوانی دارد: «لا خوفاً من نارک و لا طمعاً لجنتک بل وجدتک أهلاً للعبادة» (نه از خوف جهنم و نه طمع بهشت، بلکه تو را اهل عبادت یافتم). این وجد، که بالاتر از حب است، سالک را به فنای کامل در حق میرساند، جایی که نفس و غیر از میان میرود و تنها حق باقی میماند.
درنگ: در مقام تفرید، سالک جز حق نمیبیند و در شهود منعم مستغرق میشود، که این با وحدت وجود و فنای کامل همخوان است. |
تفاوت حب و وجد در این است که حب با نفس همراه است، اما وجد، عینیتی بینفس است. سالک در وجد، خود را نمیبیند و تنها حق را اهل عبادت مییابد. این مقام، چون دریایی بیکران، سالک را در خود غرق میکند و او را به وحدت با حق میرساند.
بخش سوم: نقد تحقیر نفس و عرفان گداپرور
نقد تحقیر نفس
یکی از نکات برجسته درسگفتار، نقد دیدگاه تحقیر نفس است که انسان را پست و آشغال میبیند. این دیدگاه، با عرفان حقیقی ناسازگار است، زیرا انسان، مظهر کمال الهی است. کوچک بودن در برابر عظمت حق، به معنای پست بودن نیست، بلکه ظهور کمال حق در خلق است. چنانکه در قرآن کریم آمده است:
فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ (قرآن کریم، سوره مؤمنون، آیه ۱۴، : «پس تبارک الله، بهترین آفرینندگان.»)
این آیه، انسان را دستپروردهای عظیم معرفی میکند که عظمتش از خالق اوست. تحقیر نفس، چون سمی مهلک، روح انسان را از عزت و کرامت تهی میکند و او را به سوی ذلت میکشاند.
درنگ: تحقیر نفس با عرفان حقیقی ناسازگار است، زیرا انسان مظهر کمال الهی است و شکر باید با عزت نفس همراه باشد. |
نقد عرفان گداپرور و استعماری
درسگفتار، عرفانی را که انسان را گدا و خوار میکند، استعماری و نادرست میداند. عرفان حقیقی، چون خورشیدی تابان، انسان را به عزت و کرامت رهنمون میسازد. تحقیر مسلمانان در جوامع اسلامی، مانند عراق، افغانستان، و فلسطین، نتیجه برداشتهای نادرست عرفانی است که انسان را به جای عزت، به ذلت میکشاند. شکر حقیقی، سالک را به مقاومت و بزرگی هدایت میکند، نه به گداپروری و تسلیم در برابر ظلم.
مثال مجسمهای در سوراخ سوزن، که در درسگفتار آمده، نشان میدهد که کوچک بودن، نشانه عظمت است، نه حقارت. این مجسمه، هرچند در برابر سوزن ناچیز است، اما به دلیل دقت و هنرش، ارزشی بیمانند دارد. انسان نیز، هرچند در برابر عظمت حق کوچک است، اما مظهر کمال اوست.
درنگ: عرفان گداپرور، انسان را به ذلت میکشاند، اما عرفان حقیقی، او را به عزت و کرامت رهنمون میسازد. |
نقد سادیسم در شکر حبا
درسگفتار، شکر حبا را از انحرافات روانشناختی مانند سادیسم (لذت از درد) متمایز میکند. در شکر حبا، سالک بلا را به دلیل صدور از محبوب شیرین مییابد، نه به دلیل ذات بلا. این تمایز، چون خطی روشن، شکر حبا را از بیماریهای روانی جدا میسازد. عشق به محبوب، شدت را معنا میبخشد و قلب را از انحرافات پاک میکند.
درنگ: شکر حبا، بلا را به دلیل صدور از محبوب شیرین مییابد، نه به دلیل ذات بلا، که این با سادیسم متفاوت است. |
نقد عشق موش و گربه
درسگفتار، رابطه خدا و انسان را از بازی موش و گربه (آزار برای لذت) مبرا میداند. رابطه سالک و حق، چون نسیمی ملایم، بر پایه عشق و محبت است که به تفرید و وجد میرسد. این عشق، سالک را به وحدت با حق هدایت میکند، نه به آزار و بازیگری.
درنگ: رابطه خدا و انسان، عشقی توحیدی است که به وجد و تفرید میرسد، نه بازی موش و گربه. |
بخش چهارم: شکر و پیوند با عزت اجتماعی
شکر و مقاومت در برابر ظلم
درسگفتار، شکر را به عزت اجتماعی و مقاومت در برابر ظلم پیوند میدهد. تحقیر مسلمانان در جوامع اسلامی، نتیجه برداشتهای نادرست عرفانی است که انسان را به جای عزت، به ذلت میکشاند. شکر حقیقی، چون مشعلی فروزان، قلب سالک را به سوی عزت و کرامت هدایت میکند و او را در برابر ظلم استوار میسازد.
مثال فلسطین در درسگفتار، نشاندهنده فقر و ذلتی است که از تحقیر استعماری ناشی میشود. شکر محبوبی، سالک را به مقاومت و عزت نفس دعوت میکند تا در برابر ظلم ایستادگی کند.
درنگ: شکر محبوبی، انسان را به عزت و مقاومت در برابر ظلم هدایت میکند، نه به ذلت و تسلیم. |
مثال بند کیف و نقد منفعتطلبی
عبارت «قربان بند کیفتم» در درسگفتار، به دوستی مشروط به منفعت اشاره دارد که با شکر محبوبی ناسازگار است. شکر محبوبی، چون جویباری زلال، قلب را از طمع و منفعتطلبی پاک میکند و به سوی محبت خالص هدایت مینماید. این مثال، نشان میدهد که شکر حقیقی، یکطرفه و بیچشمداشت است.
درنگ: شکر محبوبی، از طمع و منفعتطلبی آزاد است و قلب را به سوی محبت خالص هدایت میکند. |
نقد داستانهای عاشقانه
درسگفتار، داستانهایی مانند یوسف و زلیخا را یکطرفه و رابطه موسی و فرعون را عشقی دوطرفه میداند. عشق حقیقی، چون آینهای دوسویه، معرفت و محبت را در هر دو طرف تقویت میکند. این دیدگاه، شکر حبا و تفریدا را به عشقی توحیدی پیوند میدهد.
درنگ: عشق حقیقی در شکر محبوبی، دوطرفه و مبتنی بر معرفت است که سالک را به وحدت با حق میرساند. |
بخش پنجم: شکر و اصلاح نفس
شکر و تزکیه نفس
شکر محبوبی، سالک را به مراقبت نفس و تزکیه باطن دعوت میکند. سالک شاکر، چون باغبانی هوشیار، نفس خود را از تحقیر و ذلت پاک میکند و به سوی عزت و کرامت هدایت میشود. این تزکیه، قلب را برای شهود حق آماده میسازد و سالک را به صلح درونی میرساند.
درنگ: شکر محبوبی، با تزکیه نفس پیوند دارد و سالک را به صلح درونی و عزت نفس هدایت میکند. |
وجد و حب در شکر تفریدا
در مقام تفرید، وجد بالاتر از حب است. حب، دوست داشتن با نفس است، اما وجد، عینیتی بینفس است که سالک را به فنای کامل میرساند. روایت «وجدتک أهلاً للعبادة» از امیرالمؤمنین علیهالسلام، این مقام را به زیبایی تبیین میکند. سالک در وجد، خود را نمیبیند و تنها حق را اهل عبادت مییابد.
درنگ: وجد در شکر تفریدا، سالک را به فنای کامل و وحدت با حق میرساند، که بالاتر از حب است. |
جمعبندی
شکر محبوبی در *منازل السائرین* (جلسه 301)، چون گوهری درخشان در مسیر سیر و سلوک، سالک را از توجه به نعمت به سوی شهود منعم هدایت میکند. این شکر در سه مقام عبودیت، حب، و تفرید متجلی میشود که هر یک، چون پلهای از نردبان معرفت، سالک را به سوی کمال میبرند. در عبودیت، سالک نعمت را به دلیل عظمت منعم عظیم میشمارد؛ در حب، بلا را به سبب صدور از محبوب شیرین مییابد؛ و در تفرید، جز حق چیزی نمیبیند. نقد تحقیر نفس و عرفان گداپرور، شکر را با عزت نفس و کرامت انسانی پیوند میدهد. استناد به آیه کریمه فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ و روایت «وجدتک أهلاً للعبادة»، انسان را مظهر کمال الهی و شکر را عملی توحیدی معرفی میکند. شکر محبوبی، از طمع و خودبینی آزاد است و سالک را به فنای نفس، وحدت وجود، و عشق وجودی میرساند. این مقام، قلب را به سوی صلح درونی، توحید، و عزت اجتماعی هدایت میکند.
با نظارت صادق خادمی |