متن درس
منازل السائرین: تأملاتی در باب حیاء
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۰۲)
مقدمه: حیاء، گوهر کرامت نفس
در سیر و سلوک عرفانی، حیاء چون گوهری تابناک در میان صفات باطنی میدرخشد، صفتی که کرامت نفس را آشکار میسازد و سالک را به آگاهی از نظارت الهی رهنمون میشود. این نوشتار، برگرفته از درسگفتار ارزشمند آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه سیصد و دوم منازل السائرین، به تبیین مفهوم حیاء، جایگاه آن در سلسله صفات اخلاقی، و رابطهاش با علم و ایمان میپردازد. با نگاهی عمیق به آیات قرآن کریم، بهویژه سوره علق، و نقدی عالمانه بر دیدگاه خواجه عبدالله انصاری، این اثر تلاش دارد تا حیاء را نهتنها بهعنوان صفتی عرفانی، بلکه بهمثابه ضرورتی اجتماعی و روانشناختی معرفی کند.
بخش اول: تبیین مفاهیم بنیادین خلق، ادب و حیاء
تعریف خلق و ادب
خلق، بهمثابه صفات باطنی انسان، در عمق وجود او ریشه دارد و چونان چشمهای زلال، از باطن به ظاهر جاری میشود. این صفات، که از جنس باطناند و از ظواهر مبرا، هنگامی که به فعل درمیآیند، در قالب ادب متجلی میگردند. ادب، نمود خارجی خلق است؛ همانگونه که شکوفه، جلوهای از نهان درخت است. آداب، جمع ادب، و اخلاق، جمع خلق است. بدینسان، خلق در باطن جای دارد و با فعلیت یافتن، به آداب تبدیل میشود که تجلیات عملی صفات باطنیاند.
حیاء: صفتی باطنی در سلسله اخلاق
حیاء، یکی از صفات باطنی در قلمرو اخلاق است که در سیر سلوک عرفانی، پس از صبر، رضا و شکر قرار میگیرد. این صفت، چونان سپری از کرامت نفس، سالک را از بیحیایی بازمیدارد و او را به شرم در برابر خداوند وامیدارد. حیاء، نهتنها صفتی فردی، بلکه ضرورتی اجتماعی است که از آگاهی به حضور الهی سرچشمه میگیرد.
درنگ: حیاء، صفتی باطنی است که از خلق سرچشمه گرفته و با فعلیت یافتن در رفتار، به ادب منجر میشود. این صفت، کرامت نفس را آشکار کرده و سالک را به آگاهی از نظارت الهی رهنمون میسازد. |
بخش دوم: سلسلهمراتب صفات اخلاقی و جایگاه حیاء
صبر، رضا و شکر: پیشنیازهای حیاء
در سیر سلوک، سالک ابتدا باید صبور باشد، با وقار و طمأنینه سختیها را تحمل کند. این صبر، بستری است برای رضا، که تسلیم به خواست الهی است. رضا، خود صفتی باطنی است که با شکر، یعنی اظهار معرفت به نعمتهای الهی، تکمیل میشود. شکر نیز، چون صبر و رضا، صفتی باطنی است. هنگامی که این سه صفت در وجود سالک ریشه دواند، زمینه برای بروز حیاء فراهم میشود. بدون صبر، رضا و شکر، حیاء ممکن نیست؛ زیرا این صفات، چونان پلههای نردبانیاند که سالک را به قله حیاء میرسانند.
حیاء: چهارمین گام در سلوک
حیاء، بهمثابه چهارمین صفت در سلسله اخلاق، کرامت نفس را در برابر اعمال و کردار نمایان میسازد. سالکی که صبر ندارد، نمیتواند باحیا باشد؛ زیرا تحمل، شرط اولیه حیاء است. همچنین، کسی که به رضا نرسیده یا شکرگزار نیست، از حیاء محروم میماند. حیاء، نتیجهای است از تجمیع این صفات، که نفس را به شرم در برابر خداوند وامیدارد و از بیحیایی بازمیدارد.
درنگ: حیاء، پس از صبر، رضا و شکر، بهعنوان چهارمین صفت باطنی در سلوک عرفانی قرار دارد. این صفت، کرامت نفس را آشکار کرده و بدون پیشنیازهای صبر، رضا و شکر ممکن نیست. |
بخش سوم: تمایز حیاء از حیات و رابطه آن با علم
حیاء در برابر حیات
حیاء، برخلاف حیات که به معنای زندگی زیستی است، صفتی عقلانی و مختص انسان آگاه و عاقل است. حیات، ویژگی مشترک همه موجودات زنده است، اما حیاء، چونان گوهری در وجود انسان عارف میدرخشد. این صفت، از آگاهی به حضور الهی سرچشمه میگیرد و سالک را به شرم در برابر کردار خویش وامیدارد.
نقد دیدگاه خواجه عبدالله انصاری
خواجه عبدالله انصاری، در تبیین حیاء، معتقد است که الحياء ينشىء من الايمان، یعنی حیاء از ایمان ناشی میشود. او برای این ادعا به آیه شریفه قرآن کریم استناد میکند:
أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ (سوره علق، آیه ۱۴)
: آیا نمیداند که خدا میبیند؟
اما این دیدگاه، مورد نقد قرار گرفته است. آیه مذکور، بر علم و آگاهی تأکید دارد، نه ایمان. سوره علق، که اولین سوره نازلشده بر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله است، سراسر از علم و معرفت سخن میگوید. واژگانی چون اقْرَأْ، عَلَّمَ، رَأَيْتَ و عِلْم در این سوره، بر اولویت علم در سلوک دینی دلالت دارند. بدینسان، حیاء از علم ناشی میشود (الحياء ينشىء من العلم)، نه صرفاً ایمان. علم، آگاهی از نظارت الهی را به سالک ارزانی میدارد و ایمان، نتیجه قهري این علم است.
درنگ: حیاء، صفتی عقلانی است که از علم و آگاهی به نظارت الهی ناشی میشود. نقد دیدگاه خواجه عبدالله انصاری نشان میدهد که علم، مبدأ حیاء است و ایمان، نتیجه آن. |
بخش چهارم: تحلیل سوره علق و نقش علم در حیاء
علم در سوره علق
سوره علق، چونان چشمهای زلال از معرفت، بر علم و آگاهی تأکید دارد. در این سوره، نُه مورد از واژگان مرتبط با علم و رویت شناسایی شدهاند:
- اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ (آیه ۱): دعوت به خواندن و آگاهی.
- خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ (آیه ۲): آگاهی از خلقت انسان.
- اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ (آیه ۳): تأکید مجدد بر خواندن.
- الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ (آیه ۴): آموزش بهوسیله قلم.
- عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ (آیه ۵): اعطای علم به انسان.
- أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَىٰ (آیه ۹): دعوت به دیدن و آگاهی.
- أَرَأَيْتَ إِنْ كَانَ عَلَى الْهُدَىٰ (آیه ۱۱): تأکید بر رویت.
- أَرَأَيْتَ إِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ (آیه ۱۳): دعوت به تأمل.
- أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ (آیه ۱۴): آگاهی از نظارت الهی.
این واژگان، نشاندهنده غلبه علم بر ایمان در سوره علقاند. حتی در پایان سوره، با دعوت به سجده (اسْجُدْ وَاقْتَرِبْ)، علم همچنان محوریت دارد، زیرا سجده، نتیجه آگاهی از عظمت الهی است.
علم، مبدأ ایمان و حیاء
علم، چونان مشعلی فروزان، راه ایمان را روشن میکند. ایمان بدون علم، چون درختی بیریشه است که ثمری ندارد. حیاء، نتیجه این علم و ایمان است که با تعظیم (بزرگداشت خدا) و وُد (محبت به خدا) تکمیل میشود. بدینسان، حیاء، صفتی مرکب است که از چهار مؤلفه علم، ایمان، تعظیم و وُد تشکیل شده است.
درنگ: سوره علق، با تأکید بر علم و آگاهی، حیاء را نتیجه علم معرفی میکند. علم، مبدأ ایمان و حیاء است و بدون آن، ایمان و حیاء ارزشی ندارند. |
بخش پنجم: نقد ایمان بدون علم و تمایز حیاء از نجابت
ایمان بدون علم: ایمانی عوامانه
تأکید بیش از حد بر ایمان بدون پشتوانه علم، به ایمانی عوامانه منجر میشود که نه حیاء میآورد و نه مانع فساد میشود. این ایمان، چونان آبی است که در بیابان فرومیرود و اثری بر جای نمیگذارد. مثالی طنزآمیز در درسگفتار، از کسی یاد میکند که خدا را خركچي تصور کرده و گندمهایش را به خر خدا نسبت میدهد. این ایمان جاهلانه، نهتنها بیارزش است، بلکه به رفتارهای غیرعقلانی منجر میشود.
حیاء در برابر نجابت
حیاء، از نجابت متمایز است. نجابت، صفتی ذاتی و اخلاقی است که حتی در غیرمؤمنان ممکن است دیده شود، مانند کافری که متین و سنگین است. اما حیاء، صفتی عرفانی است که از علم و ایمان سرچشمه میگیرد و مختص مؤمنان عارف است. نجابت، چونان سنگی مرمرین است که درخششی طبیعی دارد، اما حیاء، گوهری است که در پرتو معرفت الهی میدرخشد.
درنگ: ایمان بدون علم، عوامانه و بیارزش است و حیاء را پدید نمیآورد. حیاء، صفتی عرفانی است که از علم و ایمان ناشی میشود، در حالی که نجابت، صفتی ذاتی و غیرعرفانی است. |
بخش ششم: عوامل اجتماعی و روانشناختی حیاء
فقر و جهل: موانع حیاء
فقر و جهل، چونان سایههایی تاریک، حیاء را از وجود انسان میزدایند. درسگفتار، با ذکر مثالی از جزیره کیش، شرایط غیرانسانی زندگی فقرا را توصیف میکند: خانههای کوچک با جمعیت زیاد، نبود حریم خصوصی، و رفتارهایی که از فقر و جهل ناشی میشوند. این شرایط، کرامت نفس را تضعیف کرده و بیحیایی را رواج میدهد.
علم و غنا: بسترهای حیاء
در مقابل، علم و غنا (بینیازی)، چونان خاکی حاصلخیز، حیاء را میپرورانند. علم، آگاهی از نظارت الهی را به ارمغان میآورد و غنا، کرامت و متانت را تقویت میکند. جامعهای که از علم و بینیازی برخوردار است، به حیاء و ادب آراسته میشود.
روانشناسی عصبانیت و علم
عصبانیت، چونان طوفانی ویرانگر، علم و حافظه را مختل میکند. درسگفتار، با رویکردی روانشناختی، تأکید میکند که عالم باید از عصبانیت پرهیز کند تا حافظه و معرفتش حفظ شود. خشم، به نسيان (فراموشی) منجر میشود و انسان را از آگاهی محروم میکند.
درنگ: فقر و جهل، موانع حیاءاند، در حالی که علم و غنا، بسترهای آن را فراهم میکنند. عصبانیت، با مختل کردن علم و حافظه، مانع حیاء و معرفت میشود. |
بخش هفتم: حیاء و احسان در عرفان
ارتباط حیاء با احسان
در عرفان، احسان به دو جنبه تعریف میشود: آگاهی از اینکه خدا بنده را میبیند و تلاش برای دیدن خدا. حیاء، نتیجه این آگاهی است که سالک را به شرم در برابر خداوند وامیدارد. آیه أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ، به این معنا اشاره دارد و حیاء را صفتی عرفانی و مرتبط با مقام احسان معرفی میکند.
حیاء، صفت خواص
خواجه عبدالله انصاری، حیاء را از اوایل مدارج اهل خصوص (خواص) میداند که از تعظیم و وُد ناشی میشود. اما این تعریف، ناکافی است، زیرا علم را نادیده میگیرد. حیاء، صفتی است که از علم، ایمان، تعظیم و وُد تشکیل شده و مختص اهل معرفت است. خواص، همان اهل علم و معرفتاند که حیاء در وجودشان متجلی میشود.
درنگ: حیاء، صفتی عرفانی و مرتبط با احسان است که از علم، ایمان، تعظیم و وُد سرچشمه میگیرد. این صفت، مختص خواص و اهل معرفت است. |
بخش هشتم: توصیههایی به جامعه دینی
اولویت خرد و معرفت
درسگفتار، با توصیه به جامعه شیعی و مؤمنان، بر اولویت خرد، معرفت و توانمندی تأکید میکند. ایمان بدون خرد، به حیاء و ادب منجر نمیشود. جامعهای که به علم و آگاهی آراسته باشد، نهتنها ایمانش ارزشمند است، بلکه به حیاء و کرامت نیز دست مییابد.
رفع فقر و جهل
رفع فقر و جهل، زیرساخت لازم برای حیاء و ایمان واقعی است. درسگفتار، با نقد فرهنگ تأکید صرف بر ایمان (مانند تأکید بیش از حد بر نماز)، استدلال میکند که این رویکرد، به بیادبی و بیحیایی منجر شده است. مثالهایی از رفتارهای غیرفرهنگی، مانند فضولی همسایهها، این نقد را تأیید میکند. جامعه باید به خردورزی و توانمندسازی گرایش یابد تا حیاء و ادب در آن ریشه دواند.
درنگ: جامعه دینی باید خرد، معرفت و توانمندی را در اولویت قرار دهد. رفع فقر و جهل، زیرساخت لازم برای حیاء و ایمان واقعی است. |
جمعبندی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتار آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، حیاء را بهمثابه صفتی باطنی و عرفانی تبیین کرد که از علم، ایمان، تعظیم و وُد سرچشمه میگیرد. نقد دیدگاه خواجه عبدالله انصاری، تحلیل سوره علق، و تأکید بر نقش علم در حیاء، نشاندهنده رویکرد عقلانی و جامعهشناختی این اثر است. حیاء، نهتنها صفتی فردی، بلکه ضرورتی اجتماعی است که با رفع فقر و جهل و ترویج خرد و معرفت، در جامعه متجلی میشود. این اثر، دعوتی است به بازنگری در تربیت دینی با محوریت علم و آگاهی، تا جامعهای باحیا و کریم پدید آید.
با نظارت صادق خادمی |