در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 325

متن درس





منازل السائرین: در باب ایثار و مراتب آن

منازل السائرین: در باب ایثار و مراتب آن

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 325)

مقدمه

کتاب حاضر، بازنویسی و تدوینی علمی و فاخر از درس‌گفتار شماره 325 سلسله مباحث «منازل السائرین» است که به قلم آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره ایراد شده و به باب الإیثار اختصاص دارد. این درس‌گفتار، با تمرکز بر مفهوم ایثار و شرایط تحقق آن از طریق سه صفت کلیدی (تعظیم الحقوق، مقت الشح، و الرغبة فی مکارم الأخلاق)، به تبیین عمیق این منزل عرفانی در چارچوب سلوک معنوی می‌پردازد. ایثار، به‌عنوان صفتی کمالی، سالک را از خودمحوری به سوی فداکاری و اخلاص رهنمون می‌سازد و پلی است به سوی حقیقت توحید.

در این اثر، تمامی جزئیات درس‌گفتار و تحلیل‌های ارائه‌شده در اسناد پیوست، با دقت و امانت کامل حفظ شده و با افزودن پیوندهای معنایی و شرح‌های تفصیلی، غنای محتوایی آن ارتقا یافته است. نقد تعریف خودخواهانه ایثار، بررسی لفظ «مقت الشح» در برابر «یوق شح نفسه»، و تحلیل تأثیر فرهنگ خشونت بر عرفان، از جمله محورهای اصلی این نوشتار است که با استناد به آیات قرآن کریم و مفاهیم عرفانی، به‌صورت علمی و نظام‌مند بررسی شده‌اند.

بخش نخست: تبیین باب الإیثار و مراتب آن

موقعیت ایثار در سلسله مراتب سلوک

باب الإیثار، ششمین منزل از قسم چهارم (اخلاق) در سلسله مراتب سلوک عرفانی «منازل السائرین» است که پس از بدایات (مراتب ابتدایی)، ابواب، معاملات، و باب‌های صبر، رضا، شکر، حیاء، و صدق قرار دارد. این موقعیت، نشان‌دهنده سیر تدریجی سالک از مراتب ابتدایی به سوی اخلاق عالی است که ایثار، به‌عنوان صفتی کمالی، یکی از قله‌های آن محسوب می‌شود. ایثار، پلی است که سالک را از خودبینی به سوی فداکاری و اخلاص هدایت می‌کند و مقدمه‌ای است برای ورود به مراتب والاتر، نظیر اصول، اودیه و احوال.

مفهوم ایثار و مراتب آن

ایثار، به معنای ترجیح دادن دیگری بر خود، در قرآن کریم با آیه شریفه وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ (: و دیگران را بر خود مقدم می‌دارند، هرچند خودشان نیازمند باشند؛ سوره حشر، آیه ۹) تبیین شده است. این صفت، در سه مرتبه تعریف می‌شود که مرتبه نخست، به دلیل شروط خودمحورانه، از ایثار حقیقی فاصله دارد. در این مرتبه، ایثار مشروط به سه شرط است:

  • عدم ارتکاب حرام در نتیجه ایثار؛
  • عدم ایجاد مشکل برای فاعل؛
  • عدم اتلاف وقت سالک.

این شروط، ایثار را به عملی محدود و خودخواهانه تبدیل می‌کنند، گویی سالک، چون باغبانی محتاط، تنها شاخه‌هایی را می‌بخشد که به ریشه درختش آسیبی نرسد.

ایثار حقیقی، اما، در شرایط «خصاصة» (نیاز شدید) رخ می‌دهد، جایی که سالک، چون مادری فداکار، تنها لقمه خود را به دیگری می‌بخشد، حتی اگر خود گرسنه بماند. این مرتبه، نیازمند تحمل کمبود و فداکاری است و از انفاق (دادن از زیادی) متمایز است.

درنگ: ایثار حقیقی، در شرایط نیاز شدید (خصاصة) رخ می‌دهد و مستلزم فداکاری و تحمل کمبود است، برخلاف انفاق که از زیادی بخشیده می‌شود.

نقد تعریف خودخواهانه ایثار

تعریف مرتبه نخست ایثار، به دلیل شروطی چون عدم ایجاد مشکل یا اتلاف وقت، خودخواهانه است و با روح ایثار حقیقی ناسازگار. ایثار، گویی دری است که سالک از آن به سوی فداکاری و اخلاص گذر می‌کند، اما این شروط، چون قفل‌هایی، مانع گشوده شدن این در می‌شوند. به عنوان مثال، اگر سالک نان خود را به دیگری بدهد، اما نگران گرسنگی خود باشد، این عمل، انفاق است، نه ایثار. ایثار حقیقی، آن است که سالک، با وجود نیاز خود، دیگری را مقدم بدارد، حتی اگر به گرسنگی یا محرومیت منجر شود.

این نقد، با آیه شریفه وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ (سوره حشر، آیه ۹) هم‌خوانی دارد. ایثار، در این آیه، به فداکاری انصار در برابر مهاجران اشاره دارد که در اوج نیاز، دیگران را بر خود مقدم داشتند. این مرتبه، نشان‌دهنده عروج سالک از خودمحوری به سوی اخلاص و رضای الهی است.

درنگ: تعریف خودخواهانه ایثار، به دلیل شروط محدودکننده (عدم حرام، مشکل، یا اتلاف وقت)، از روح ایثار حقیقی فاصله دارد و به انفاق نزدیک‌تر است.

مثال‌های ایثار حقیقی

برای تبیین تفاوت ایثار و انفاق، مثال‌هایی ارائه شده است:

  • دادن تنها کتاب به دیگری: سالک، با وجود نیاز به مطالعه برای درس صبح، تنها کتاب خود را به دیگری می‌دهد تا او مطالعه کند. این عمل، کرامت را بر علم ترجیح می‌دهد و مصداق ایثار است، زیرا سالک خود را محروم می‌کند.
  • دادن نان در حال گرسنگی: بخشیدن تنها لقمه نان به دیگری، در حالی که خود گرسنه می‌ماند، ایثار حقیقی است، برخلاف انفاق که از زیادی بخشیده می‌شود.

این مثال‌ها، گویی آیینه‌هایی هستند که تفاوت ایثار (فداکاری در نیاز) و انفاق (بخشش از زیادی) را به روشنی بازمی‌تابانند. ایثار، چون گلی است که در خاک کمبود می‌روید و عطر کرامت آن، فضای سلوک را معطر می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

باب الإیثار، به‌عنوان ششمین منزل از قسم اخلاق، سالک را از خودمحوری به سوی فداکاری و اخلاص هدایت می‌کند. تعریف مرتبه نخست ایثار، به دلیل شروط خودخواهانه، از ایثار حقیقی فاصله دارد و به انفاق نزدیک‌تر است. ایثار حقیقی، در شرایط نیاز شدید رخ می‌دهد و مستلزم تحمل کمبود است، چنان‌که در آیه شریفه حشر (آیه ۹) و مثال‌هایی نظیر دادن کتاب یا نان در حال نیاز متجلی است. این مرتبه، سالک را به سوی قله‌های اخلاص و رضای الهی رهنمون می‌سازد.

بخش دوم: شرایط تحقق ایثار و سه صفت کلیدی

تعظیم الحقوق: بزرگ شمردن حقوق الهی

ایثار، با سه صفت کلیدی ممکن می‌شود که نخستین آن، تعظیم الحقوق است. این صفت، به معنای بزرگ شمردن حقوق الهی و درک این حقیقت است که همه دارایی‌ها و نعمت‌ها از خداست. سالک، چون باغبانی که بذرهای الهی را در زمین وجودش کاشته، درمی‌یابد که این نعمت‌ها متعلق به حق‌اند و می‌توان آن‌ها را به دیگری بخشید. این دیدگاه، ریشه در توحید دارد و سالک را از خودبینی به سوی اخلاص هدایت می‌کند.

به عنوان مثال، اگر سالک نان خود را به دیگری بدهد، نه از سر مالکیت، بلکه به این نیت که خدا این نعمت را به او امانت داده و او نیز آن را به دیگری می‌سپارد، این عمل، مصداق تعظیم حقوق الهی است. این صفت، گویی نوری است که تاریکی خودخواهی را زایل می‌سازد و سالک را به سوی ایثار حقیقی رهنمون می‌کند.

درنگ: تعظیم الحقوق، درک توحیدی است که همه نعمت‌ها را متعلق به خدا می‌داند و سالک را به سوی بخشش و ایثار هدایت می‌کند.

مقت الشح: دشمنی با بخل

دومین صفت، مقت الشح است که به معنای دشمنی با بخل و مهار حرص نفسانی تفسیر شده است. این صفت، سالک را از اسارت نفس و خودخواهی رهایی می‌بخشد و او را به سوی فداکاری رهنمون می‌سازد. اما استفاده از لفظ «مقت» (دشمنی) در برابر «یوق شح نفسه» (کنترل بخل نفس) در قرآن کریم وَمَن يُوقَ شَحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (: و هر کس از بخل نفس خویش باز ایستد، آنان رستگارانند؛ سوره حشر، آیه ۹) مورد نقد قرار گرفته است. مقت، با بار معنایی خشونت و عداوت، با روح رحمانی قرآن کریم ناسازگار است.

قرآن کریم، به جای دشمنی، بر کنترل و رام کردن نفس تأکید دارد، گویی سالک، چون سوارکاری ماهر، افسار نفس را در دست می‌گیرد تا آن را به سوی خیر هدایت کند، نه آنکه آن را نابود سازد. این نقد، ریشه در تأثیر فرهنگ خشن تاریخی دارد که در ادامه بررسی می‌شود.

درنگ: مقت الشح، به معنای دشمنی با بخل، با روح رحمانی قرآن کریم (یوق شح نفسه) ناسازگار است. سالک باید نفس را کنترل کند، نه با آن دشمنی ورزد.

الرغبة فی مکارم الأخلاق: میل به بهترین صفات باطنی

سومین صفت، رغبت به مکارم اخلاق است که به معنای میل به بهترین صفات باطنی (خلق) در برابر کردار ظاهری (ادب) است. مکارم، اوج صفات باطنی است که سالک را به سوی کرامت و اخلاص هدایت می‌کند. این رغبت، گویی بادی است که کشتی سلوک را به سوی ساحل کمال می‌راند. سالک، با میل به مکارم، از خودخواهی فاصله می‌گیرد و به سوی فداکاری و ایثار گام برمی‌دارد.

تمایز خلق و ادب، در این صفت، کلیدی است. خلق، به باطن و صفات درونی اشاره دارد، در حالی که ادب، به کردار ظاهری مربوط است. رغبت به مکارم، سالک را به سوی باطنی متعالی سوق می‌دهد که ایثار، یکی از جلوه‌های آن است.

درنگ: رغبت به مکارم اخلاق، میل به بهترین صفات باطنی است که سالک را از خودخواهی به سوی کرامت و ایثار هدایت می‌کند.

نقد ترتیب سه صفت

ترتیب ارائه‌شده برای سه صفت (تعظیم الحقوق، مقت الشح، رغبة فی مکارم الأخلاق) مورد سؤال قرار گرفته است. آیا رغبت به مکارم، به‌عنوان انگیزه باطنی، باید مقدم باشد؟ یا تعظیم حقوق، به‌عنوان مبنای توحیدی، اولویت دارد؟ جایگاه مقت الشح کجاست؟ این پرسش، گویی کلیدی است که قفل منطق ترتیب را می‌گشاید. احتمالاً رغبت، به‌عنوان انگیزه اولیه، مقدم است، سپس تعظیم حقوق، به‌عنوان شناخت توحیدی، و در نهایت مقت الشح، به‌عنوان رفع مانع نفسانی، قرار می‌گیرد. بااین‌حال، متن پاسخ قطعی ارائه نمی‌دهد و این پرسش، دعوتی است به تأمل عمیق‌تر.

درنگ: ترتیب سه صفت ایثار (تعظیم، مقت الشح، رغبت) نیازمند تأمل است. احتمالاً رغبت به مکارم، به‌عنوان انگیزه باطنی، مقدم بر تعظیم و مقت الشح است.

جمع‌بندی بخش دوم

ایثار، با سه صفت تعظیم الحقوق، مقت الشح، و رغبت به مکارم اخلاق ممکن می‌شود. تعظیم حقوق، مبنای توحیدی ایثار است که نعمت‌ها را متعلق به خدا می‌داند. مقت الشح، با نقد لفظ خشونت‌بار خود، بر کنترل نفس تأکید دارد، نه دشمنی با آن. رغبت به مکارم، انگیزه باطنی برای رسیدن به کرامت و اخلاص است. نقد ترتیب این صفات، سالک را به تأمل در منطق سلوک دعوت می‌کند. این سه صفت، گویی سه بال‌اند که سالک را به سوی آسمان ایثار و فداکاری پرواز می‌دهند.

بخش سوم: نقد فرهنگ خشونت و تأثیر آن بر عرفان

نقد لفظ «مقت الشح» و خشونت زبانی

لفظ «مقت الشح» (دشمنی با بخل)، در برابر «یوق شح نفسه» در قرآن کریم وَمَن يُوقَ شَحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (سوره حشر، آیه ۹)، به دلیل بار معنایی خشن و عداوت‌آمیز مورد نقد قرار گرفته است. قرآن کریم، بر کنترل و رام کردن نفس تأکید دارد، گویی سالک، چون چوپانی مهربان، گوسفندان نفس را هدایت می‌کند، نه آنکه با آن‌ها دشمنی ورزد. این نقد، ریشه در تأثیر فرهنگ خشن تاریخی دارد که حتی عارفان بزرگی چون خواجه عبدالله انصاری را تحت تأثیر قرار داده است.

این خشونت زبانی، مانند سایه‌ای است که نور رحمت قرآنی را می‌پوشاند. سالک، به جای دشمنی با نفس، باید آن را رام کند و به سوی خیر هدایت نماید. این دیدگاه، با سیره ائمه اطهار علیهم‌السلام هم‌خوانی دارد که حتی با دشمنان خود با محبت و مرحمت رفتار می‌کردند.

درنگ: لفظ «مقت الشح»، به دلیل بار خشن و عداوت‌آمیز، با روح رحمانی قرآن کریم ناسازگار است. سالک باید نفس را کنترل کند، نه با آن دشمنی ورزد.

تأثیر فرهنگ خشن تاریخی بر عرفان

فرهنگ خشن ناشی از سلاطین و خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس، عرفان را از رحمت و محبت دور کرده و به عداوت و خشونت آلوده است. این فرهنگ، گویی زخمی است که بر پیکر جامعه اسلامی نشسته و حتی عارفان را بیمار کرده است. به عنوان مثال، خواجه عبدالله انصاری، که سلسله‌اش به حضرت علی علیه‌السلام می‌رسد، تحت تأثیر این فرهنگ، از لفظ «مقت» استفاده کرده که با روح رحمانی قرآن کریم ناسازگار است.

این تأثیر، مانند عفونتی است که از تازیانه‌های تاریخ بر جان جامعه نشسته و نیازمند درمان است. پیشنهاد تأسیس «بیمارستان» برای درمان این بیماری، دعوتی است به بازسازی فرهنگ عرفانی بر مبنای محبت و مرحمت، نه خشونت و عداوت.

درنگ: فرهنگ خشن تاریخی، عرفان را از رحمت قرآنی دور کرده و نیازمند اصلاح با بازگشت به محبت و مرحمت ائمه است.

نقد تربیت خشن و دشمن‌سازی

آموزش خشونت، مانند «مقت الشح» یا «خفه کردن» دشمن، به تعمیم عداوت و خشونت منجر می‌شود. این تربیت، گویی بذر کینه است که در دل سالک کاشته می‌شود و او را از محبت و کرامت دور می‌کند. به عنوان مثال، اگر به کودکی آموزش دهیم که به دشمن ضربه بزند، او این رفتار را تعمیم می‌دهد و حتی به نزدیکان خود آسیب می‌رساند. سالک باید با محبت و کنترل نفس تربیت شود، نه با دشمنی و خشونت.

این نقد، مانند دعوتی است به پاکیزه کردن آیینه دل از غبار کینه و عداوت. سالک باید، چون باغبانی مهربان، گل‌های محبت را در دل بکارد و از خارهای خشونت پرهیز کند.

درنگ: تربیت خشن و دشمن‌سازی، سالک را از محبت و کرامت دور می‌کند. عرفان باید بر پایه محبت و کنترل نفس بنا شود.

دشمن به‌عنوان عامل کمال

دشمن، گاه چون وسایل ورزشی، مقاومتی است که سالک را به سوی کمال سوق می‌دهد. به عنوان مثال، موفقیت در تسلیحات نظامی، نتیجه تحریک و رقابت با دشمن بوده، در حالی که شکست در کشاورزی و اقتصاد، به دلیل فقدان این رقابت رخ داده است. دشمن، مانند وزنه‌ای است که عضلات روح را تقویت می‌کند، مشروط بر آنکه با محبت و حکمت با آن مواجه شویم، نه با عداوت و نابودی.

این دیدگاه، گویی نوری است که سایه‌های دشمن‌ستیزی را زایل می‌سازد. سالک باید از دشمن، نه برای نابودی، بلکه برای رشد و کمال بهره گیرد.

درنگ: دشمن، چون مقاومتی است که سالک را به سوی کمال سوق می‌دهد، مشروط بر آنکه با محبت و حکمت با آن مواجه شود.

جمع‌بندی بخش سوم

نقد لفظ «مقت الشح» و تأثیر فرهنگ خشن تاریخی، عرفان را به سوی بازگشت به رحمت قرآنی و سیره ائمه هدایت می‌کند. خشونت زبانی و دشمن‌سازی، سالک را از محبت و کرامت دور می‌کند، در حالی که دشمن می‌تواند عامل کمال باشد. عرفان باید، چون چشمه‌ای زلال، از محبت و مرحمت سیراب شود و از زخم‌های تاریخ پاکیزه گردد. این بخش، سالک را به تأمل در اصلاح فرهنگ عرفانی و تربیت معنوی دعوت می‌کند.

بخش چهارم: نقدهای اجتماعی و تاریخی

بیماری جامعه اسلامی و تأثیر تاریخ

جامعه اسلامی، گویی زخمی است که از تازیانه‌های تاریخ (سلاطین، خلفا، و استعمار) رنج می‌برد. این زخم‌ها، حتی اولیاء و علما را خشن و بیمار کرده است. پیشنهاد تأسیس «بیمارستان» برای درمان این بیماری، دعوتی است به بازسازی فرهنگ اسلامی بر مبنای محبت و مرحمت. این بیماری، مانند عفونتی است که از ستم‌های تاریخی بر جان جامعه نشسته و نیازمند درمانی عمیق است.

این نقد، با تحلیل جامعه‌شناختی جوامع اسلامی هم‌خوانی دارد. خشونت تاریخی، مانع رشد معنوی و اجتماعی شده و نیازمند اصلاح با بازگشت به سیره ائمه است.

درنگ: جامعه اسلامی، از زخم‌های تاریخی رنج می‌برد و نیازمند درمان با بازگشت به محبت و مرحمت ائمه است.

نقد حسن صباح و خشونت دینی

حسن صباح، به‌عنوان نمونه‌ای از خشونت دینی (کشتن با قصد قربت)، نقد شده است. این خشونت، تصویر منفی از اسلام ایجاد کرده و با سیره ائمه، که با دشمنان خود با محبت رفتار می‌کردند، ناسازگار است. این نقد، گویی هشداری است به سالک که عرفان را از خشونت پاکیزه کند و به سوی محبت و کرامت سوق دهد.

حسن صباح، مانند آتشی است که به نام دین، خرمن انسانیت را سوزانده و تصویر اسلام را در جهان مخدوش کرده است. عرفان باید، چون نسیمی خنک، این آتش را فروبنشاند و محبت را جایگزین کند.

درنگ: خشونت دینی، مانند حسن صباح، با سیره ائمه ناسازگار است و عرفان باید به سوی محبت و کرامت هدایت شود.

نقد یارانه و فقر فرهنگی

یارانه، به‌عنوان کمک به فقرا، نشانه ضعف اقتصادی و فرهنگی تلقی شده است. بودجه، متعلق به همه است و نباید با مقدس‌سازی (مانند نسبت دادن به امام زمان) از شفافیت دور شود. این نقد، گویی دعوتی است به خودکفایی و اصلاح فرهنگ اقتصادی، تا جامعه از وابستگی به یارانه رهایی یابد.

مقدس‌سازی بودجه، مانند پرده‌ای است که حقیقت فقر فرهنگی را می‌پوشاند. سالک باید، با نگاهی روشن، به سوی خودکفایی و کرامت گام بردارد.

درنگ: یارانه، نشانه ضعف فرهنگی و اقتصادی است. مقدس‌سازی بودجه، مانع شفافیت و خودکفایی است.

مثال نانوا و شوخی علما

شوخی یک عالم با نانوا (نان حلال در برابر نان حرام) به دلخوری منجر شد، زیرا نانوا آن را توهین تلقی کرد. این مثال، ضرورت احترام به شأن افراد و پرهیز از شوخی‌های توهین‌آمیز را نشان می‌دهد. این شوخی، مانند تیغی است که ناخواسته دل را می‌خراشد و سالک را از محبت دور می‌کند.

این نقد، دعوتی است به رعایت ادب و احترام در محافل دینی، تا دل‌ها شکسته نشود و محبت جایگزین توهین گردد.

درنگ: شوخی‌های توهین‌آمیز، مانند نان حلال و حرام، دل‌ها را می‌شکند و از محبت دور می‌کند. عرفان باید بر پایه احترام و محبت بنا شود.

عارف در محیط فساد

عارفی که در محیط فساد (خیابان جمشید) زندگی می‌کرد، از خشونت علما و «خوبان» می‌ترسید و دل‌شکستگی گناهکاران را صادقانه‌تر می‌دید. این عارف، گویی چشمه‌ای زلال بود که در میان مرداب فساد جاری شد و صداقت گناهکاران را به ریا و خشونت علما ترجیح داد.

این دیدگاه، مانند آیینه‌ای است که ریاکاری و خشونت در میان علما را بازمی‌تاباند و صداقت گناهکاران را به‌عنوان مقدمه توبه و سلوک برجسته می‌کند.

درنگ: صداقت گناهکاران، گاه از ریا و خشونت علما متعالی‌تر است و می‌تواند مقدمه توبه و سلوک باشد.

جمع‌بندی بخش چهارم

نقدهای اجتماعی و تاریخی، جامعه اسلامی را زخمی از تازیانه‌های تاریخ می‌داند که نیازمند درمان با محبت و مرحمت است. خشونت دینی، یارانه و فقر فرهنگی، شوخی‌های توهین‌آمیز، و ریاکاری علما، موانعی هستند که عرفان را از حقیقت دور می‌کنند. عارف در محیط فساد، با ترجیح صداقت گناهکاران، دعوتی است به بازسازی عرفان بر پایه محبت و کرامت. این بخش، سالک را به تأمل در اصلاح فرهنگ اسلامی و بازگشت به سیره ائمه هدایت می‌کند.

نتیجه‌گیری کلی

کتاب «منازل السائرین: در باب ایثار و مراتب آن»، با تبیین عمیق باب الإیثار، سالک را از خودمحوری به سوی فداکاری و اخلاص هدایت می‌کند. ایثار حقیقی، در شرایط نیاز شدید رخ می‌دهد و با سه صفت تعظیم الحقوق، مقت الشح، و رغبت به مکارم اخلاق ممکن می‌شود. نقد تعریف خودخواهانه ایثار، لفظ «مقت الشح»، و فرهنگ خشن تاریخی، عرفان را به سوی رحمت قرآنی و سیره ائمه سوق می‌دهد. مثال‌های ایثار (دادن کتاب یا نان در حال نیاز) تفاوت آن با انفاق را روشن می‌کنند. نقد ترتیب سه صفت، تأملی است در منطق سلوک. دشمن، به‌عنوان عامل کمال، و نقدهای اجتماعی (یارانه، خشونت دینی، شوخی‌های توهین‌آمیز) دعوتی است به بازسازی فرهنگ عرفانی بر پایه محبت و مرحمت. این کتاب، چون چراغی است که راه سلوک را روشن می‌سازد و سالک را به سوی حقیقت توحید و فنای فی‌الله رهنمون می‌کند.

با نظارت صادق خادمی


فوتر بهینه‌شده