متن درس
باب الخُلق: تأملی در مقامات اخلاقی منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۳۴)
مقدمه: خُلق، دروازهای به سوی عشرت معنوی
در ساحت عرفان اسلامی، خُلق چونان نگینی درخشان در تاج مقامات معنوی میدرخشد. این مقام، که در کتاب شریف منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری بهعنوان یکی از ابواب دهگانه قسم اخلاقیات معرفی شده، نهتنها به فضایل فردی، بلکه به روابط اجتماعی و تعاملات کریمانه انسانها با یکدیگر نظر دارد. خُلق، در این معنا، آیینهای است که در آن، نرمخویی، محبت، و زندگی مسالمتآمیز بازتاب مییابد و سالک را به سوی تعالی معنوی و اجتماعی رهنمون میسازد.
بخش اول: مفهوم خُلق و جایگاه آن در سلوک عرفانی
تمایز خُلق در مقامات اخلاقیات
خواجه عبدالله انصاری در منازل السائرین، باب الخُلق را بهعنوان یکی از ابواب دهگانه قسم اخلاقیات معرفی میکند. این باب، با وجود آنکه تمامی ابواب این قسم به اخلاق اختصاص دارند، به دلیل دو ویژگی ممتاز، بهطور خاص «خُلق» نامیده شده است. این ویژگیها عبارتاند از:
درنگ: خُلق در این باب، به معنای حسن عشرت و زندگی مسالمتآمیز در عرف عام، و نرمخویی و آرامش در سلوک عرفانی است. این دو وجه، خُلق را از سایر فضایل اخلاقی متمایز میسازد و آن را به مقامی جامع در ساحت فردی و اجتماعی تبدیل میکند.
وَإِنَّمَا وَسَمَ هَذَا الْبَابَ بِالْخُلُقِ وَإِنْ كَانَ الْمَعَانِي الْمَذْكُورَةَ فِي الْأَبْوَابِ الْعَشَرَةِ فِي هَذَا الْقِسْمِ كُلُّهَا أَخْلَاقٌ لِأَمْرَيْنِ
ترجمه (): این باب به خُلق نامگذاری شده، هرچند تمامی معانی ذکرشده در ابواب دهگانه این قسم، اخلاق هستند، به دو دلیل.
این تمایز، نشاندهنده عمق نگاه عرفانی به اخلاق است که نهتنها به فضایل درونی، بلکه به تعاملات بیرونی و اجتماعی نیز توجه دارد. خُلق، چونان پلی است که سالک را از خودسازی فردی به سوی همزیستی کریمانه با جامعه هدایت میکند.
خُلق به معنای عشرت و زندگی مسالمتآمیز
خُلق در این مقام، به معنای توانایی برقراری روابط سالم و دوستانه با انسانها و جامعه تعریف شده است. این مفهوم، با استناد به باب العشرة در کتاب شریف اصول کافی، بر زندگی شهروندی و ارتباطات کریمانه تأکید دارد. خُلق، در این معنا، چونان نسیمی لطیف است که خشونت و تندی را از روابط انسانی میزداید و فضایی از محبت، عطوفت، و آرامش پدید میآورد.
سالک عارف، با دستیابی به این مقام، توانایی زیستن در کنار دیگران را با صلح و دوستی مییابد. او نهتنها از آزار دیگران پرهیز میکند، بلکه با مهربانی و کرامت، به تقویت پیوندهای اجتماعی یاری میرساند. این ویژگی، خُلق را به مقامی تبدیل میکند که هم در ساحت عرفانی و هم در حوزه اجتماعی، جایگاهی والا دارد.
بخش دوم: دلایل نامگذاری باب به خُلق
حسن عشرت در عرف عام
دلیل نخست نامگذاری این باب به خُلق، تخصیص آن به حسن عشرت در عرف عام است. حسن عشرت، به معنای زندگی مسالمتآمیز و دوستانه، محور اصلی این مقام است. این مفهوم، در فرهنگ اسلامی، ریشه در روایات و تعالیم دینی دارد و بر اهمیت تعاملات سالم و کریمانه تأکید میورزد.
درنگ: خُلق به معنای حسن عشرت، بر زندگی مسالمتآمیز و تعاملات دوستانه با جامعه تأکید دارد. این ویژگی، خُلق را به مقامی اجتماعی و عرفانی تبدیل میکند که سالک را به سوی همزیستی کریمانه هدایت مینماید.
این تعریف، خُلق را از فضایل صرفاً فردی متمایز میسازد و آن را بهعنوان یک اصل اجتماعی معرفی میکند. سالک در این مقام، چونان باغبانی است که با مهر و محبت، گلهای دوستی و صلح را در باغ جامعه میکارد.
نرمخویی و آرامش عرفا
دلیل دوم، ویژگی عرفا بهعنوان اهل عشرت، نرمخویی، و آرامش است. عرفا، با دوری از خشونت و تندی، بهعنوان الگویی از خُلق نیکو شناخته میشوند. این ویژگی، آنها را از دیگران متمایز میسازد و خُلق را به مقامی عرفانی و معنوی تبدیل میکند.
عارف، چونان چشمهای زلال است که آرامش و لطافت را به اطراف خود میپراکند. او با نرمخویی و محبت، نهتنها قلب خود را از کدورت پاک میکند، بلکه دیگران را نیز به سوی صلح و دوستی دعوت مینماید.
بخش سوم: تمایز عرفا از دراویش
عرفا، متخصصان معرفت
یکی از نکات برجسته درسگفتار، تمایز میان عرفا و دراویش است. عرفا، بهعنوان متخصصان سلوک عرفانی، دارای دانش و معرفت عمیقاند، درحالیکه دراویش ممکن است صرفاً به ظواهر عرفانی، مانند شعرخوانی یا ظاهر خاص، بسنده کنند. این تمایز، برای جلوگیری از سوءتفاهم در فهم عرفان اسلامی ضروری است.
درنگ: عرفا، با دانش و معرفت عمیق، از دراویش متمایزند. این تمایز، بر اهمیت اصالت و تخصص در سلوک عرفانی تأکید دارد و از مخلوط شدن عرفان اصیل با ظواهر صوری جلوگیری میکند.
عارف، چونان عالمی است که با چراغ دانش، راه معرفت را روشن میکند، درحالیکه درویش ممکن است در تاریکی ظواهر گمراه شود. این تفاوت، ضرورت آموزش و تعمق در عرفان را نشان میدهد.
مقایسه با علما و آخوندها
درسگفتار، با مقایسه عرفا و دراویش با علما و آخوندها، بر تفاوت میان دانشمندان واقعی و افرادی که به ظواهر بسنده میکنند، تأکید میورزد. همانگونه که علما با آخوندهای فاقد دانش متمایزند، عرفا نیز از دراویش غیرمتخصص جدا هستند.
این مقایسه، چونان آینهای است که حقیقت را از مجاز جدا میسازد. عالم و عارف، با دانش و تعهد، در مسیر حقیقت گام برمیدارند، درحالیکه آخوند و درویش ممکن است در دام ظواهر گرفتار شوند.
نقد رشد درویشی بهجای عرفان
یکی از انتقادات درسگفتار، رشد درویشی بهجای عرفان در جامعه است. درویشی، با تمرکز بر ظواهر و رفتارهای غیرمتعارف، از معرفت عمیق عرفانی دور شده و به انحراف در فهم عرفان اسلامی منجر شده است.
این انحراف، چونان غباری است که بر آیینه عرفان نشسته و مانع از درخشش حقیقت آن میشود. ترویج عرفان اصیل، که ریشه در دانش و معرفت دارد، ضرورتی است که این درسگفتار بر آن تأکید میورزد.
بخش چهارم: ویژگیهای خُلق در سلوک عرفانی
نرمخویی و محبت عرفا
عرفا، بهعنوان اهل خُلق، با نرمخویی، آرامش، و محبت شناخته میشوند. آنها از خشونت و تندی دوری میجویند و با عطوفت و کرامت، به ایجاد روابط سالم و معنوی یاری میرسانند.
درنگ: عرفا، با نرمخویی و محبت، چونان چشمهای زلال، آرامش و لطافت را به جامعه میپراکانند. این ویژگی، آنها را به الگویی برای زندگی مسالمتآمیز تبدیل میکند.
عارف، چونان نسیمی است که با لطافت خود، دلهای زنگارگرفته را صیقل میدهد و فضای محبت و دوستی را در جامعه گسترش میدهد.
محبت به تمامی مخلوقات
درسگفتار تأکید میکند که تمامی مخلوقات، از سنگ و حیوان تا انسان، عیال الهیاند و شایسته محبتاند. این دیدگاه، ریشه در جهانبینی عرفانی اسلامی دارد که تمامی موجودات را جلوهای از خدا میداند.
سالک عارف، چونان مادری مهربان، به همه مخلوقات با دیده محبت مینگرد و در هر موجود، نشانهای از دست آفرینش پروردگار میبیند. این محبت، نهتنها به انسانها، بلکه به تمامی کائنات تسری مییابد.
پرهیز از نفاق و لاابالیگری
خُلق واقعی، با نفاق و لاابالیگری ناسازگار است. درسگفتار هشدار میدهد که رفتار اخلاقی باید با صداقت و پایبندی به ارزشهای دینی همراه باشد.
نفاق، چونان سایهای تاریک است که بر نور خُلق میافتد و آن را از اصالت تهی میکند. سالک باید با نیت خالص و تعهد به حقیقت، از این آفت دوری جوید.
شناخت افراد از رفتار با دشمنان
درسگفتار پیشنهاد میکند که برای شناخت افراد، باید رفتارشان با دشمنانشان بررسی شود. رفتار فرد با دشمن، نشاندهنده میزان خُلق و ظرفیت او برای محبت و گذشت است.
درنگ: رفتار با دشمنان، آیینهای است که حقیقت خُلق فرد را آشکار میسازد. سالک با محبت و گذشت در برابر دشمن، خُلق نیکوی خود را به نمایش میگذارد.
این معیار، چونان ترازویی دقیق، خُلق واقعی را از ظاهرسازی جدا میکند و سالک را به سوی صداقت و کرامت هدایت مینماید.
پرهیز از افراط و تفريط
درسگفتار بر لزوم اعتدال در رفتار تأکید میور-cards
اعتدال، چونان خطی مستقیم است که سالک را از پرتگاههای افراط و تفریط بازمیدارد. خُلق واقعی، در میانه نرمخویی و قاطعیت، به تعادل دست مییابد.
نقد ظواهر غیرمتعارف
درسگفتار، با نقد ظواهر غیرمتعارف مانند ریش و سبیل بلند یا قیافههای غیرطبیعی، بر اهمیت ظاهر متعادل تأکید میکند. این ظواهر ممکن است به بدآموزی یا سوءتفاهم منجر شوند.
ظاهر متعادل، چونان لباسی فاخر است که شأن و وقار عارف را حفظ میکند. سالک باید از ظواهری که به انحراف در فهم عرفان منجر میشود، دوری جوید.
الگویی از عرفان اصیل
عارف واقعی با وجود عرفان عمیق، ظاهری متعادل دارد و عرفان را با عمل متعهدانه پیوند می زند. عرفان واقعی، در خدمت جامعه و ارزشهای الهی است.
بخش پنجم: مصاحبت و دیالوگ در خُلق
حل مشکلات از طریق دیالوگ
مصاحبت، بهعنوان یکی از ارکان خُلق، به دو معنا تعریف شده است: نخست، حل مشکلات از طریق دیالوگ و پرهیز از دعوا؛ و دوم، وفاداری و همراهی حتی در برابر بدرفتاری دیگران.
دیالوگ، چونان کلیدی است که قفل تعارضات را میگشاید. سالک با گفتوگو، به جای نزاع، راه صلح و دوستی را میگزیند و مشکلات را با حکمت و محبت حل میکند.
وفاداری در مصاحبت
وفاداری، وجه دیگر مصاحبت است که سالک را به همراهی با دیگران، حتی در برابر بدرفتاری، دعوت میکند. این ویژگی، خُلق را به مقامی والا ارتقا میدهد.
درنگ: مصاحبت، با دیالوگ و وفاداری، سالک را به سوی محبت و تعهد هدایت میکند. این ویژگی، خُلق را به مقامی اجتماعی و عرفانی تبدیل مینماید.
وفاداری، چونان ریشهای است که درخت دوستی را استوار میسازد. سالک با این ویژگی، حتی در برابر ناملایمات، به محبت و همراهی پایبند میماند.
استناد به روایت امیرالمؤمنین
درسگفتار به روایتی از امیرالمؤمنین علیهالسلام اشاره میکند که دعوا را نشانه نقص عقل میداند. این روایت، بر اهمیت عقلانیت در روابط اجتماعی تأکید دارد.
عقل، چونان چراغی است که راه صلح و دوستی را روشن میکند. سالک با تکیه بر عقل، از نزاع دوری میجوید و با گفتوگو، مشکلات را حل مینماید.
بخش ششم: بذل المعروف و کف الاذی
بذل المعروف: نیکی بدون منت
خُلق، در هسته خود، به دو اصل بذل المعروف (نیکی بدون منت) و کف الاذی (پرهیز از آزار) تعریف شده است:
مَرْجِعُ الْخُلُقِ إِلَى بَذْلِ الْمَعْرُوفِ وَكَفِّ الْأَذَى
ترجمه (): مرجع خُلق، به بذل معروف و کف اذی است.
درنگ: بذل المعروف و کف الاذی، هسته مرکزی خُلق را تشکیل میدهند. این دو اصل، سالک را به سوی سخاوت و پرهیز از آزار هدایت میکنند.
بذل المعروف، چونان جویباری است که خیر و نیکی را بدون چشمداشت به دیگران میرساند. سالک با این اصل، دلهای دیگران را با محبت سیراب میکند.
کف الاذی: پرهیز از آزار
کف الاذی، به معنای پرهیز از هرگونه آزار به دیگران، دومین رکن خُلق است. این اصل، با روایت شریف المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه همخوانی دارد:
الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ يَدِهِ وَلِسَانِهِ
ترجمه (): مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند.
این روایت، چونان منشوری است که نور خُلق را در پرهیز از آزار به دیگران متجلی میسازد. سالک با این اصل، از هرگونه رفتار آسیبزا دوری میجوید.
استناد به روایت امام صادق
درسگفتار به روایتی از امام صادق علیهالسلام اشاره میکند که اخوت را در بذل المعروف و کمک به دیگران میداند. این روایت، بر اهمیت عملی خُلق در روابط اجتماعی تأکید دارد.
اخوت، چونان گلی است که در باغ بذل المعروف میروید. سالک با کمک به دیگران، پیوندهای برادری را در جامعه تقویت میکند.
بخش هفتم: خُلق در همه اقشار
جامعیت خُلق
درسگفتار تأکید میکند که خُلق، صفتی عام و انسانی است که مختص عرفا نیست، بلکه برای همه اقشار، از عالم و کاسب تا آهنگر و نجار، قابل دستیابی است.
درنگ: خُلق، صفتی فراگیر است که در همه اقشار، از عارف و عالم تا کاسب و کارگر، میتواند تجلی یابد. این جامعیت، خُلق را به مقامی انسانی و الهی تبدیل میکند.
خُلق، چونان نوری است که در دل هر انسان، فارغ از جایگاه اجتماعی، میتواند بدرخشد. این ویژگی، خُلق را به مقامی فراگیر و انسانی تبدیل میکند.
مثال کاسب ورشکسته
درسگفتار مثالی از کاسبی میآورد که به دلیل سخاوت و بذل المعروف، ورشکست شد، اما همچنان خیر دید. این مثال، ارزش معنوی بذل المعروف را نشان میدهد.
این کاسب، چونان باغبانی است که بذرهای نیکی را بیچشمداشت کاشت و اگرچه در ظاهر زیان دید، در باطن، خیر و برکت الهی را درو کرد.
نقش عالم در بذل المعروف
عالمان دینی، با رفتار کریمانه و ارفاق در قضاوت، میتوانند الگویی برای جامعه باشند. درسگفتار به عالمی اشاره میکند که با رفتار خیرخواهانه، مورد احترام مردم بود.
عالم خیرخواه، چونان چشمهای است که با محبت و ارفاق، تشنگی جامعه را برطرف میکند و راه را برای ترویج خُلق نیکو هموار میسازد.
جمعبندی
باب الخُلق در منازل السائرین، مقامی است که سالک را به سوی زندگی مسالمتآمیز، حسن عشرت، و مصاحبت با خلق و خالق هدایت میکند. این مقام، با تأکید بر بذل المعروف و کف الاذی، خُلق را بهعنوان صفتی جامع و انسانی معرفی میکند که در همه اقشار، از عارف و عالم تا کاسب و کارگر، میتواند تجلی یابد. تمایز عرفا از دراویش و نقد ظواهر غیرمتعارف، از نکات برجسته این باب است. خُلق، چونان نوری است که با نرمخویی، محبت، و وفاداری، راه تعالی معنوی و اجتماعی را روشن میسازد.
این درسگفتار، با تکیه بر روایات اسلامی، مانند المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه، و با استناد به اصول عرفانی، نشان میدهد که خُلق، نهتنها مقامی عرفانی، بلکه راهنمایی برای زندگی اجتماعی و اخلاقی است. سالک با دستیابی به این مقام، به تعادل، صداقت، و کرامت دست مییابد و جامعه را به سوی صلح و دوستی رهنمون میسازد.
با نظارت صادق خادمی