در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 335

متن درس

 

منازل السائرین: تبیین خُلق در سلوک عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۳۵)

دیباچه

خُلق، به‌مثابه جوهره‌ای باطنی و منش جبلی انسان، در نظام عرفانی منازل السائرین جایگاهی محوری دارد. این مفهوم، که از رفتارهای عادتی، اجباری یا اکراهی متمایز است، نشانگر حالتی نهادینه‌شده در وجود سالک است که رفتار و کردار او را به‌گونه‌ای طبیعی و بی‌تکلف هدایت می‌کند. در درس‌گفتار آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۳۵)، خُلق به‌عنوان یکی از ارکان سلوک عرفانی تبیین شده و با تمثیلات و تحلیل‌های عمیق، راه‌های کسب آن و موانع پیش روی آن بررسی گردیده است.

بخش اول: تعریف خُلق و تمایز آن از رفتارهای غیرجبلی

خُلق، در اصطلاح عرفانی، به منش جبلی و نهادینه‌شده در انسان اطلاق می‌شود که از عمق وجود او سرچشمه گرفته و رفتارهایش را به‌گونه‌ای طبیعی و بی‌تکلف هدایت می‌کند. برخلاف رفتارهای عادتی که ممکن است سطحی و گذرا باشند، یا اعمال اجباری و اکراهی که از سر اضطرار انجام می‌شوند، خُلق حالتی است که در باطن انسان ریشه دوانده و به سهولت در افعال او ظهور می‌یابد. به تعبیر درس‌گفتار، خُلق آن چیزی است که انسان به‌طور جبلی به آن بازمی‌گردد، مانند شجاعت یا شرارت که در نهاد برخی افراد به‌صورت ذاتی متجلی است.

به‌عنوان مثال، انسان شجاع به‌آسانی شجاعت بروز می‌دهد و انسان شرور به سهولت شرارت می‌ورزد، بی‌آنکه نیازی به تکلف یا زحمت داشته باشد. در مقابل، کسی که فاقد خُلق بزرگواری است، برای انجام عملی نیکو یا پرهیز از عملی ناپسند (مانند غیبت نکردن) متحمل سختی و فشار درونی می‌شود. این تمایز، خُلق را به‌مثابه جوهره‌ای ثابت و ریشه‌دار معرفی می‌کند که رفتار انسان را از عمق وجود او شکل می‌دهد.

درنگ: خُلق، منش جبلی انسان است که برخلاف رفتارهای عادتی یا اجباری، از باطن او سرچشمه گرفته و به‌صورت طبیعی در اعمالش ظهور می‌یابد. این جوهره، نشانه‌ای از تحول عمیق درونی است که سلوک عرفانی را هدایت می‌کند.

این تعریف با آیات قرآن کریم هم‌خوانی دارد. به‌عنوان نمونه، در «وَإِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ» (حدیث نبوی که ریشه در تعالیم قرآنی دارد)، نیت باطنی مبنای ارزش عمل قرار گرفته است. خُلق، به‌عنوان تجلی نیت و منش درونی، نشان‌دهنده عمق ایمان و سلوک سالک است.

بخش دوم: تمرین برای کسب خُلق حسنه

یکی از محورهای اصلی درس‌گفتار، تأکید بر نقش تمرین در نهادینه‌سازی خُلق حسنه است. اگر انسان به‌طور جبلی دارای صفتی چون حلم یا بزرگواری نیست، باید با ممارست و تحلم، آن را در خود پرورش دهد. به تعبیر درس‌گفتار، «إن لم تكن حليمآ فتحلم» نشان‌دهنده این است که تمرین مداوم می‌تواند منش را جبلی ساخته و انسان را به مقام خُلق حسنه برساند. این فرآیند، مانند ترازویی است که با افزودن وزنه‌های تمرین، به تدریج به تعادل می‌رسد و صفتی ثابت در وجود انسان پدیدار می‌شود.

این دیدگاه، با حدیث «التَّعَوُّدُ يُحَوِّلُ الطَّبْعَ» هم‌سو است که عادت را عامل تغییر طبیعت می‌داند. سالک با تکرار اعمال نیکو، مانند بخشش، نرم‌خویی و دوری از آزار، می‌تواند این صفات را به خُلق جبلی خود تبدیل کند. این فرآیند، نیازمند صبر و استقامت است، چنان‌که قرآن کریم در «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا» (سوره عنکبوت، آیه ۶۹) به تلاش در راه خدا وعده هدایت داده است.

درنگ: تمرین و ممارست، کلید کسب خُلق حسنه است. انسان با تحلم و تکرار اعمال نیکو، می‌تواند صفات پسندیده را در وجود خود نهادینه ساخته و به منش جبلی تبدیل کند.

بخش سوم: ویژگی‌های سالک با خُلق حسنه

سالک عارف، در سلوک خود باید دارای ویژگی‌هایی چون گشاده‌رویی، نرم‌خویی و دوری از خشونت باشد. خُلق حسنه، با دو اصل بنیادین تعریف می‌شود: کف الازاء (دوری از آزار دیگران) و تحمل الازاء (تحمل آزار دیگران). این دو صفت، سالک را از خشونت، تندی و زورگویی دور نگه می‌دارد. به تعبیر درس‌گفتار، انسان خشن که با کوچک‌ترین محرکی برمی‌آشوبد، فاقد خُلق حسنه است و نمی‌تواند به مقام عرفان حقیقی دست یابد.

گشاده‌رویی و نرم‌خویی، مانند نسیمی است که روح انسان را طراوت می‌بخشد و او را از قساوت و تندی می‌رهاند. این ویژگی‌ها با سیره پیامبر اکرم (ص) هم‌خوانی دارد که قرآن کریم در «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ» (سوره آل‌عمران، آیه ۱۵۹) به نرم‌خویی ایشان ستایش کرده است. سالک با پرورش این صفات، به کمالات معنوی نزدیک‌تر می‌شود.

درنگ: خُلق حسنه سالک، در گشاده‌رویی، نرم‌خویی و تحمل آزار دیگران متجلی است. این صفات، او را از خشونت و تندی دور ساخته و به مقامات عالی عرفانی رهنمون می‌سازد.

بخش چهارم: ناسازگاری خشونت با عرفان و ایمان

عرفان و ایمان، با صفاتی چون خشونت، عصبانیت و دیکتاتوری ناسازگار است. سالکی که گرفتار دنیا، هوس، تکبر یا ریا باشد، نمی‌تواند عارف حقیقی قلمداد شود. عرفان، به معنای شناخت حق و بی‌توجهی به غیر است. انسان عارف، با شهود حق، از توجه به دیگران و واکنش‌های ناپسند فارغ می‌شود. به تعبیر درس‌گفتار، عارف خشن یا دیکتاتور، عارف نیست، بلکه تنها دانش نظری عرفان را آموخته و از عمل به آن محروم است.

این مفهوم، با حدیث «الإخلاص أن لا ترى نفسك» هم‌خوانی دارد که اخلاص را در ندیدن خود تعریف می‌کند. عارف حقیقی، مانند آیینه‌ای است که تنها نور حق را بازمی‌تاباند و از بازتاب تصاویر غیرحق پرهیز می‌کند. این دیدگاه با آیه «أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ» (سوره علق، آیه ۱۴) نیز هم‌سو است که آگاهی از نظارت الهی را عامل اصلاح رفتار می‌داند.

درنگ: عرفان حقیقی، با خشونت، تکبر و ریا ناسازگار است. عارف، با شهود حق، از توجه به غیر فارغ شده و رفتارش را با خُلق حسنه آراسته می‌سازد.

بخش پنجم: تمثیل حضور در محضر بزرگ‌تر

درس‌گفتار با تمثیلی زیبا، تأثیر شهود الهی بر رفتار سالک را تبیین می‌کند. انسان در محضر فردی بزرگ، مانند تیمساری بلندمرتبه، از انجام عملی ناپسند (مانند خاراندن گوش) خودداری می‌کند. به همین سان، سالک در محضر حق، به دلیل آگاهی از حضور الهی، از هرگونه رفتار ناشایست پرهیز می‌کند. این تمثیل، نشان‌دهنده تأثیر عمیق شهود و معرفت بر منش و رفتار است.

مانند سربازی که در برابر فرمانده خود ادب را رعایت می‌کند، سالک نیز در برابر حق، با ادب و خُلق نیکو رفتار می‌کند. این دیدگاه، با آیه «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَالَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ» (سوره نحل، آیه ۱۲۸) هم‌خوانی دارد که همراهی خدا با نیکوکاران را وعده می‌دهد.

درنگ: شهود حضور الهی، سالک را از رفتارهای ناپسند بازمی‌دارد، مانند ادبی که انسان در محضر بزرگ‌تر رعایت می‌کند. این آگاهی، خُلق حسنه را در او تقویت می‌کند.

بخش ششم: تحمل آزار و بخشش به مثابه اوج خُلق حسنه

یکی از تمثیلات برجسته درس‌گفتار، داستان سالکی است که قاتل پدرش را می‌بخشد، خواهرش را به او می‌دهد و او را به جای پدرش قرار می‌دهد. این رفتار، نمونه‌ای والا از تحمل الازاء و خُلق عظیم است که در سیره امیرالمؤمنین (ع) در برخورد با ابن‌ملجم متجلی است. چنین سالکی، با بخشش و محبت به دشمن، به اوج کمال انسانی می‌رسد.

این تمثیل، مانند چشمه‌ای زلال، بزرگی روح انسان را نشان می‌دهد که از کینه و انتقام فراتر رفته و محبت را جایگزین آن می‌سازد. این مفهوم با آیه «وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ» (سوره آل‌عمران، آیه ۱۳۴) هم‌سو است که بخشش و کظم غیظ را ستایش می‌کند.

درنگ: تحمل آزار و بخشش دشمن، اوج خُلق حسنه است. سالک با این رفتار، به کمال انسانی نزدیک شده و سیره ائمه (ع) را تجلی می‌بخشد.

بخش هفتم: نقد خشونت و قساوت قلب

خشونت، تندی و قساوت قلب، نتیجه دوری از خُلق حسنه و گرفتاری در حرام‌خواری است. درس‌گفتار با نقدی صریح، این صفات را مانعی در برابر سلوک عرفانی معرفی می‌کند. انسان باید با محبت و نرمی، از این رذایل دوری کرده و قلب خود را صیقل دهد.

قساوت قلب، مانند غباری است که آیینه دل را تیره می‌سازد و مانع از انعکاس نور حق می‌شود. این نقد با آیه «فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً» (سوره مائده، آیه ۱۳) هم‌خوانی دارد که قساوت را نتیجه نقض عهد الهی می‌داند.

درنگ: قساوت قلب و خشونت، نتیجه دوری از خُلق حسنه است. انسان باید با محبت و نرمی، قلب خود را از این رذایل پاک سازد.

بخش هشتم: تمثیل لات‌های جوانمرد

درس‌گفتار با تمثیلی از لات‌های قدیم، نشان می‌دهد که حتی در میان افراد خشن، نوعی جوانمردی و حساب‌وکتاب وجود داشت که از قساوت بی‌حد متمایز بود. این افراد، با وجود خشونت، حد و مرزی برای رفتار خود قائل بودند و از آزار بی‌جا پرهیز می‌کردند.

این تمثیل، مانند شاخه‌ای از درخت جوانمردی است که حتی در خاک خشن نیز می‌روید. این مفهوم با حدیث «الفتوة في كف الأذى» هم‌خوانی دارد که فتوت را در دوری از آزار تعریف می‌کند.

درنگ: جوانمردی، حتی در میان افراد خشن، نشانه‌ای از خُلق حسنه است که رفتار را از قساوت و بی‌حدی دور می‌سازد.

بخش نهم: نقد خودزنی و خشونت اجتماعی

درس‌گفتار با نقدی تیزبینانه، به تأثیر جنگ و استعمار بر جامعه شیعه پرداخته و آن را گرفتار خودزنی و خشونت معرفی می‌کند. این وضعیت، نتیجه دوری از خُلق حسنه و مهربانی ائمه (ع) است که با فقرنوازی و محبت شناخته می‌شدند. جنگ، مانند طوفانی ویرانگر، نظام اخلاقی جامعه را مختل کرده و خشونت را جایگزین مهربانی ساخته است.

این نقد با آیه «وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» (سوره بقره، آیه ۱۹۵) هم‌سو است که خودویرانگری را نهی می‌کند. جامعه باید با بازگشت به خُلق حسنه، از این چرخه خشونت رهایی یابد.

درنگ: خودزنی و خشونت اجتماعی، نتیجه دوری از خُلق حسنه و تأثیر عوامل تاریخی مانند جنگ است. بازگشت به مهربانی ائمه (ع)، راه رهایی از این وضعیت است.

بخش دهم: تأثیر تربیت بر خُلق

تربیت، چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی، نقش کلیدی در شکل‌گیری خُلق حسنه دارد. محیط نامناسب، مانند جنگ، خُلق جامعه را به خشونت سوق می‌دهد، در حالی که تربیت صحیح، مانند آبیاری درختی نوپا، صفات نیکو را در وجود انسان پرورش می‌دهد. درس‌گفتار تأکید می‌کند که اگر جنگ رخ نمی‌داد، جامعه شیعه با تکیه بر سیره ائمه (ع) می‌توانست به اوج مهربانی و فقرنوازی برسد.

این دیدگاه با حدیث «الناس بأمرائهم أشبه منهم بآبائهم» هم‌خوانی دارد که تأثیر رهبران و محیط را بر رفتار انسان برجسته می‌کند. تربیت، مانند خاکی حاصلخیز، زمینه‌ساز رشد خُلق حسنه است.

درنگ: تربیت، در سطح فردی و اجتماعی، خُلق حسنه را پرورش می‌دهد. محیط نامناسب، مانند جنگ، این منش را به خشونت بدل می‌سازد.

بخش یازدهم: نقد فساد اجتماعی در مناطق جنگی

درس‌گفتار با نقدی صریح، به پیامدهای اخلاقی جنگ در مناطقی مانند عراق پرداخته و از گسترش فساد، فحشا و سوءاستفاده از زنان بی‌سرپرست سخن می‌گوید. این وضعیت، نتیجه اولویت دادن به ظواهر دینی (مانند توجه به گنبد) به جای مسائل انسانی است. جامعه باید به جای تمرکز بر ظواهر، به رفع مشکلات انسانی و اخلاقی بپردازد.

این نقد، مانند هشداری است که از خواب غفلت بیدار می‌کند. آیه «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ» (سوره بقره، آیه ۱۷۷) نیز بر اولویت خیر انسانی تأکید دارد.

درنگ: فساد اجتماعی در مناطق جنگی، نتیجه غفلت از خُلق حسنه و اولویت دادن به ظواهر دینی است. توجه به مسائل انسانی، راه اصلاح این وضعیت است.

بخش دوازدهم: تعریف عرفان به‌مثابه خُلق

شارح درس‌گفتار، عرفان را برابر با خُلق حسنه می‌داند و می‌فرماید: «إن التصوف هو الخلق». عارف حقیقی، کسی است که با حسن معاشرت، گشاده‌رویی و دوری از آزار، خُلق حسنه را در عمل نشان می‌دهد. این تعریف، عرفان را از دانش نظری به عمل اخلاقی پیوند می‌دهد.

عرفان، مانند گوهری است که در رفتار نیکو درخشش می‌یابد. این مفهوم با حدیث «المؤمن من سلم المسلمون من لسانه ويده» هم‌خوانی دارد که مؤمن را کسی می‌داند که دیگران از دست و زبانش در امان باشند.

درنگ: عرفان، همان خُلق حسنه است که در حسن معاشرت و دوری از آزار متجلی می‌شود. عارف حقیقی، با عمل به این خُلق، به کمال می‌رسد.

بخش سیزدهم: سه صفت برای کسب خُلق حسنه

درس‌گفتار اشاره می‌کند که کسب خُلق حسنه با سه صفت ممکن است، هرچند جزئیات این صفات در متن ذکر نشده است. با این حال، می‌توان استنباط کرد که این صفات به نرم‌خویی، تحمل و گشاده‌رویی مرتبط هستند. این تأکید، اهمیت روش‌های عملی در سلوک عرفانی را نشان می‌دهد.

این صفات، مانند سه ستون استوار، بنای خُلق حسنه را برپا می‌دارند. آیه «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ» (سوره اعراف، آیه ۱۹۹) نیز بر این صفات تأکید دارد.

درنگ: کسب خُلق حسنه، با سه صفت کلیدی (نرم‌خویی، تحمل و گشاده‌رویی) ممکن است که سالک را به کمالات عرفانی رهنمون می‌سازد.

بخش چهاردهم: نقد دفاع‌طلبی افراطی

درس‌گفتار با نقدی روان‌شناختی، به دفاع‌طلبی افراطی و خشونت ناشی از ترس و ضعف درونی می‌پردازد. بسیاری از افراد، به دلیل فقدان خُلق حسنه و اعتماد به نفس، دائماً در حالت دفاع و واکنش خشن هستند. این وضعیت، مانند قلعه‌ای است که از ترس فرو می‌ریزد.

این نقد با حدیث «القلب السليم لا خوف فيه» هم‌خوانی دارد که قلب سلیم را عاری از ترس می‌داند. انسان با خُلق حسنه، از این ترس‌ها رها شده و به آرامش می‌رسد.

درنگ: دفاع‌طلبی افراطی، نتیجه ترس و ضعف درونی است. خُلق حسنه، انسان را از این حالت رها کرده و به آرامش می‌رساند.

بخش پانزدهم: تمثیل رستم و تخته‌سنگ

درس‌گفتار با تمثیلی از رستم، نشان می‌دهد که انسان با خُلق حسنه، مانند رستم که از تخته‌سنگ پرتاب‌شده نترسید و آن را دفع کرد، از ترس و خشونت آزاد است. این تمثیل، رابطه میان خُلق حسنه و اعتماد به نفس را نشان می‌دهد.

مانند رستم که با اطمینان و قدرت، خطر را دفع کرد، سالک نیز با خُلق حسنه، از واکنش‌های دفاعی بی‌نیاز می‌شود. این مفهوم با آیه «الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ» (سوره رعد، آیه ۲۸) هم‌سو است که آرامش قلب را نتیجه ایمان می‌داند.

درنگ: خُلق حسنه، انسان را از ترس و واکنش‌های دفاعی آزاد ساخته و به اطمینان و آرامش می‌رساند، مانند رستم در برابر تخته‌سنگ.

جمع‌بندی

خُلق، به‌مثابه جوهره‌ای جبلی و نهادینه‌شده، در سلوک عرفانی منازل السائرین جایگاهی والا دارد. این مفهوم، که با گشاده‌رویی، نرم‌خویی و تحمل آزار تعریف می‌شود، عرفان را از دانش نظری به عمل اخلاقی پیوند می‌دهد. درس‌گفتار آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تمثیلات و نقدهای عمیق، راه‌های کسب خُلق حسنه و موانع آن را تبیین کرده و بر نقش تربیت، تمرین و شهود الهی تأکید دارد. نقد خشونت، قساوت قلب و خودزنی اجتماعی، ضرورت بازگشت به خُلق حسنه را برای اصلاح فردی و اجتماعی برجسته می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی

 

فوتر بهینه‌شده