متن درس
تبیین مراتب عرفانی و اخلاقی در منازل السائرین: نقد جبرگرایی و تبیین اختیار انسانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 339)
دیباچه
منازل السائرین، اثر گرانسنگ خواجه عبدالله انصاری، چونان چراغی فروزان، راه سلوک عرفانی را برای سالکان حقیقت روشن میسازد. این اثر، با تبیین مراتب سلوک، از بیداری تا وصال، انسان را به سوی کمال رهنمون میکند. در میان مباحث این کتاب، نقد جبرگرایی و تبیین اختیار انسانی، جایگاهی ویژه دارد، زیرا این دو مفهوم، بنیاد نظام اخلاقی و عرفانی را تشکیل میدهند. درسگفتار حاضر، برگرفته از سخنان آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره ، به بررسی عمیق این موضوع پرداخته و با نقدی صریح بر انحرافات فکری، از جمله جبرگرایی قلندری و خشکمذهبی ظاهری، راه عرفان ربانی را ترسیم میکند.
بخش نخست: نقد جبرگرایی و تبیین اختیار انسانی
مفهوم جبرگرایی و انحرافات قلندری
جبرگرایی، دیدگاهی است که هر فعل انسانی را به اراده مستقیم الهی نسبت داده و اختیار انسان را نفی میکند. این رویکرد، که در درسگفتار به «قلندری» و «درویشی» تعبیر شده، با بیخیالی و بیمسئولیتی همراه است و هر عمل را، چه نیک و چه شر، به خواست خدا نسبت میدهد. چنین دیدگاهی، نظام اخلاقی را فرومیریزد و انسان را از مسئولیت اعمالش معاف میسازد. به تعبیر درسگفتار، جبرگرایی چونان کوزهای است که از خاک ناپاک ساخته شده و آب زلال اخلاق را آلوده میکند.
درنگ: جبرگرایی، با نفی اختیار انسانی، نظام اخلاقی را مختل کرده و به بیمسئولیتی و هرجومرج میانجامد. عرفان ربانی، این دیدگاه را مردود دانسته و انسان را مسئول اعمال خویش میداند.
تحلیل کلامی این دیدگاه، ریشه در مباحث تاریخی مکتب اشعری دارد که قائل به جبر در افعال انسانی بود. بااینحال، درسگفتار با استناد به آیات قرآن کریم، مانند «ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ» (تین: ۵)، بر اختیار انسان تأکید میکند. این آیه، که به امکان سقوط یا صعود انسان اشاره دارد، نشان میدهد که خداوند انسان را آزاد آفریده تا با اراده خویش راه کمال یا تباهی را برگزیند.
«ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ» [مطلب حذف شد] : سپس او را به پایینترین مراتب بازگرداندیم).
این آیه، چونان مشعلی فروزان، راه اختیار را روشن میسازد و جبرگرایی را به چالش میکشد. درسگفتار با تمثیلی طنزآمیز، جبرگرایی را به فردی تشبیه میکند که در خیابان عملی ناشایست انجام داده و با گفتن «خدا خواسته»، از مسئولیت شانه خالی میکند. این تمثیل، به روشنی انحراف قلندری را نشان میدهد که به جای اصلاح رفتار، به توجیه آن میپردازد.
اقتضاء در برابر علّیت: تبیین کلامی اختیار
درسگفتار با تمایز میان «اقتضاء» (امکان الهی) و «علیت» (اختیار انسانی)، به یکی از مسائل پیچیده کلام اسلامی میپردازد. اقتضاء، به معنای احاطه مطلق الهی بر عالم است، اما این احاطه، اختیار انسان را نفی نمیکند. خداوند، چونان باغبانی حکیم، بستر رشد را فراهم کرده، اما انسان، چونان نهالی آزاد، میتواند میوه نیک یا زهرآگین بار آورد.
«مُحِيطٌ بِكُلِّ شَيْءٍ» [مطلب حذف شد] : او بر هر چیز احاطه دارد).
این آیه، بر قدرت مطلق الهی تأکید دارد، اما درسگفتار با استناد به آن، تبیین میکند که خداوند انسان را آزاد آفریده تا با اراده خویش عمل کند. اگر جبر حاکم بود، دوزخ و عذاب الهی ظالمانه مینمود، زیرا انسان، چونان عروسکی بیاراده، محکوم به اعمال تحمیلی میشد. این دیدگاه، با نظریه «کسب» در کلام اسلامی همراستاست که انسان را مسئول اعمال خویش میداند، هرچند تحت احاطه الهی است. برای پژوهشگران، این بحث را میتوان با نظریههای فلسفی مدرن، مانند دیدگاه کانت در باب آزادی و مسئولیت اخلاقی، مقایسه کرد.
درنگ: اقتضاء الهی، بستر اختیار انسانی را فراهم میکند، نه آنکه آن را نفی نماید. انسان، با اراده خویش، مسئول نیک و بد اعمال خود است.
نقد تفاسیر جبرگرایانه از آیات قرآن کریم
یکی از محورهای اصلی درسگفتار، نقد تفاسیر جبرگرایانه از آیاتی مانند «مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا» است. جبرگرایان، این آیه را به معنای تعیین مطلق سرنوشت انسان تعبیر میکنند، اما درسگفتار تأکید دارد که این آیه، اقتضاء (امکان وقوع) را نشان میدهد، نه جبر.
«مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ» [مطلب حذف شد] : هیچ مصیبتی در زمین و نه در [جان]های شما به شما نرسد، مگر آنکه پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی [ثبت] است. بیتردید، این [کار] بر خدا آسان است).
این آیه، چونان لوحی زرین، علم پیشین الهی را نشان میدهد، اما به معنای نفی اختیار نیست. درسگفتار با مثالی از صدقه دادن برای دفع بلا، نشان میدهد که انسان میتواند با اعمال خود، سرنوشت را تغییر دهد. این دیدگاه، با تفسیر شیعی، بهویژه در آثار شیخ مفید و علامه طباطبایی، همخوانی دارد که قضا و قدر را با اختیار انسانی سازگار میدانند. برای مخاطبان آکادمیک، این بحث را میتوان با نظریههای فلسفی لایبنیتس در باب جبر و اختیار مقایسه کرد.
درنگ: آیات قرآن کریم، مانند آیه حدید، اقتضاء الهی را نشان میدهند، نه جبر. انسان، با اعمال خویش، میتواند مسیر سرنوشت را تغییر دهد.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با نقد جبرگرایی و تبیین اختیار انسانی، بنیاد نظام عرفانی و اخلاقی را روشن ساخت. جبرگرایی، چونان غباری بر آیینه حقیقت، مسئولیت انسان را پنهان میکند، اما عرفان ربانی، با تأکید بر اقتضاء الهی و اختیار انسانی، سالک را به سوی کمال هدایت مینماید. آیات قرآن کریم، چونان مشعلهایی فروزان، این حقیقت را تأیید میکنند که انسان، با اراده خویش، مسئول اعمال خود است.
بخش دوم: تمایز عرفان ربانی از قلندری و خشکمذهبی
عرفان ربانی: تلفیق شرع، طریقت، و حقیقت
عرفان ربانی، چونان درختی تناور، ریشه در شرع، ساقه در طریقت، و میوه در حقیقت دارد. این عرفان، عارف را عالمی ربانی میداند که احکام الهی، معرفت باطنی، و حکمت عملی را در خود جمع میکند. درسگفتار، عارف ربانی را به مردی تشبیه میکند که نه در باتلاق قلندری فرومیرود و نه در سنگلاخ خشکمذهبی متوقف میشود.
درنگ: عرفان ربانی، با تلفیق شرع، طریقت، و حقیقت، راهی متعادل به سوی کمال میگشاید و از انحرافات قلندری و خشکمذهبی بهدور است.
این تعریف، ریشه در سنت عرفانی اسلامی، بهویژه دیدگاههای خواجه عبدالله انصاری و غزالی، دارد که عرفان را در هماهنگی با شرع و عقل میدانند. برای پژوهشگران، این مفهوم را میتوان با نظریههای وبر در باب بوروکراسی دینی مقایسه کرد، زیرا عرفان ربانی، از نهادینه شدن انحرافات دینی جلوگیری میکند.
قلندری: انحرافی در مسیر عرفان
قلندری، جریانی حاشیهای در عرفان اسلامی، با ترویج بیقیدی و نادیده گرفتن احکام شرعی، به بیمسئولیتی و هرجومرج میانجامد. درسگفتار، این را به «ولوش کن» تعبیری طنزآمیز میکند که هر عملی را، از گناه تا قتل، به خواست خدا نسبت داده و انسان را از اصلاح بازمیدارد. این دیدگاه، چونان علفی هرز، در باغ عرفان میروید و میوههای معنوی را تباه میسازد.
تحلیل تاریخی نشان میدهد که قلندری، در دورههایی مانند صفوی، به دلیل اختلافات با علما، به انحرافات اجتماعی منجر شد. درسگفتار، با مثالی از فردی که پس از تصادف عمدی، با گفتن «خدا خواسته» از مسئولیت شانه خالی میکند، این انحراف را به روشنی نشان میدهد.
خشکمذهبی: سختگیری و فقدان رحمت
در مقابل قلندری، خشکمذهبی قرار دارد که با تأکید صرف بر ظواهر شرعی و فقدان رحمت، به سختگیری و خشونت میانجامد. درسگفتار، این گروه را به داروغههایی تشبیه میکند که با پوستکندن از مردم، دین را به ظلم آلودهاند. این دیدگاه، چونان قانونی خشک، قلب دین را از رحمت و انعطاف تهی میکند.
تحلیل جامعهشناختی این انحراف، به نزاعهای تاریخی، مانند دوره صفوی، اشاره دارد که علما و دراویش، با دعواهای بیمیزان، به تفرقه و خشونت دامن زدند. برای پژوهشگران، با نظریههای مارکس در باب تضاد اجتماعی مقایسه کرد.
درنگ: خشکمذهبی، با تأکید صرف بر ظواهر و فقدان رحمت، دین را به ظلم آلوده میکند و از روح عرفان ربانی بهدور است.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تمایز عرفان ربانی از قلندری و خشکمذهبی، راه سلوک متعادل را ترسیم کرد. عرفان ربانی، چونان پلی زرین، شرع، طریقت، و حقیقت را به هم پیوند میدهد و از باتلاق بیقیدی و سنگلاخ سختگیری رهایی میبخشد. این درس، پژوهشگران را به بازنگری در تاریخ عرفان و آسیبشناسی انحرافات آن دعوت میکند.
بخش سوم: نقد انحرافات اجتماعی و تاریخی
انحرافات تاریخی در دوره صفویه
درسگفتار با اشاره به دوره صفوی، به نزاع میان دراویش و علما میپردازد که به کشتار و تفرقه منجر شد. این نزاع، چونان آتشی، دین و جامعه را سوزاند و راه سلوک را ناهموار کرد. سخنران، این دو گروه را به دو تیغ غیاد تشبیه میکند که هر یک به نوبه خود، زخمی بر پیکر دین وارد آوردند.
تحلیل تاریخی، به نقش قزلباشها و علمای رسمی در این دوره اشاره دارد که به دلیل اختلافات اعتقادی و سیاسی، به سرکوب یکدیگر پرداختند. برای پژوهشگران، این بحث را میتوان با نظریههای وبر در باب نهادینی شدن انحرافات دینی بررسی کرد.
نقد سوءاستفادههای دینی توسط دراویش
درسگفتار، با اشاره به تجربهای در منطقه گناباد، به سوءاستفاده برخی دراویش از سادهلوحی مردم انتقاد میکند. در این مثال، مردم زعفران خود را به مرشد میدادند، در حالی که او خانهاش را با فرشهای گرانقیمت آراسته بود. این عمل، چونان دزدی در لباس تقدس، اعتماد مردم را خدشهدار کرد.
درنگ: سوءاستفاده از باورهای دینی، چونان دزدی در جامه تقدس، اعتماد مردم را تباه کرده و دین را از اصالت تهی میسازد.
تحلیل جامعهشناختی، این رفتار را به انحرافات اقتصادی در جریانهای صوفیانه نسبت میدهد. برای پژوهشگران، این بخش را میتوان با نظریههای پیتر برگر در باب نهادینه شدن انحرافات دینی مقایسه کرد.
نقد سادهلوحی و گندباوری در پذیرش روایات
درسگفتار، با طنزی گزنده، از سادهلوحی مردم در پذیرش روایات غیرمعتبر انتقاد میکند و آن را «گندباوری» مینامد. به گفته سخنران، مردم چنان خوشباورند که اگر بگویند «خدا از دنیا رفته»، آن را باور میکنند. این نقد، به ضرورت رویکرد منطقی و انتقادی به روایات دینی اشاره دارد.
تحلیل کلامی، به اهمیت روششناسی در نقد حدیث و تاریخ اسلامی تأکید دارد. درسگفتار، با مثالهایی مانند داستانهای اغراقآمیز درباره علم غیب ائمه، نشان میدهد که برخی روایات، با عقل و شرع سازگار نیستند. این دیدگاه، با رویکرد علمای اصولی، مانند شیخ انصاری، همراستاست.
درنگ: گندباوری، مانع شناخت حقیقی دین است. سالک باید با عقل و نقد، روایات را بررسی کند تا از انحراف مصون ماند.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با نقد انحرافات تاریخی و اجتماعی، نشان داد که نزاعهای میان دراویش و علما، سوءاستفادههای دینی، و گندباوری، چونان خارهایی بر راه سلوک، دین و جامعه را آسیبپذیر کردهاند. عرفان ربانی، با تأکید بر عقل، انصاف، و حکمت، راه رهایی از این انحرافات را میگشاید.
بخش چهارم: علم غیب معصومان و عملکرد قضایی آنها
نقد اغراق در علم غیب ائمه
درسگفتار، با تأکید بر اینکه ائمه معصومین (ع) در قضاوت، بر اساس قواعد ظاهری عمل میکردند، از تصورات اغراقآمیز درباره علم غیب انتقاد میکند. به گفته سخنران، اگر ائمه همهچیز را با علم غیب ببینند، نمیتوانند قاضی باشند، زیرا قضاوت، نیازمند شواهد ظاهری است.
تحلیل کلامی، به حدود علم غیب ائمه میپردازد. درسگفتار، با استناد به عملکرد قضایی امیرالمؤمنین (ع)، نشان میدهد که ائمه، در امور قضایی، به قواعد شرعی پایبند بودند. این دیدگاه، با نظر شیخ طوسی در «الاقتصاد» همخوانی دارد که علم غیب را مشروط به اراده الهی میداند.
درنگ: ائمه معصومین (ع)، در قضاوت، بر قواعد ظاهری عمل میکردند، نه علم غیب، تا عدالت برقرار شود.
نقد داستانهای غیرواقعی درباره ائمه
درسگفتار، داستانهایی مانند خوردن زهر توسط امام رضا (ع) با علم به مسمومیت را غیرواقعی میداند و با استناد به آیه «لَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ»، آن را با شرع ناسازگار میداند. این نقد، به ضرورت بررسی سند و محتوای روایات تأکید دارد.
«لَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» [مطلب حذف شد] : خود را با دست خود به هلاکت نیفکنید).
این آیه، چونان سپری استوار، انسان را از استقبال مرگ بازمیدارد و داستانهای اغراقآمیز را باطل میسازد.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با نقد اغراق در علم غیب ائمه و داستانهای غیرواقعی، نشان داد که شناخت معصومان، نیازمند عقل و نقد است. ائمه، چونان قاضیانی عادل، بر قواعد ظاهری عمل میکردند تا عدالت را برقرار سازند.
بخش پنجم: ضرورت تعادل در رفتار دینی و اجتماعی
تعادل در رفتار: حکمت و مصلحت
درسگفتار، با تأکید بر «مرد اگر هست به جز عالم ربانی نیست»، تعادل میان رحمت، انصاف، و حکمت را ویژگی عارف ربانی میداند. سخنران، با مثالی از بخشیدن فردی که غیرعمد آسیب رسانده، به اهمیت تشخیص مصلحت اشاره میکند.
تحلیل اخلاقی، این دیدگاه را با مفهوم اعتدال در اخلاق اسلامی، مانند «اخلاق ناصری» خواجه نصیرالدین طوسی، همراستا میداند. برای پژوهشگران، این بحث را میتوان با نظریههای ارسطو در اخلاق فضیلتگرا مقایسه کرد.
درنگ: رفتار دینی، باید بر اساس حکمت و مصلحت تنظیم شود، نه افراط در بخشش یا سختگیری.
نقد فتواهای غیرواقعبینانه
درسگفتار، فتواهایی مانند حرام دانستن عرقگیر یا دمپایی مردانه برای زنان را غیرواقعبینانه میداند و آن را نشانه خشکمذهبی میشمارد. این نقد، به ضرورت اجتهاد پویا و توجه به عرف تأکید دارد.
تحلیل فقهی، این دیدگاه را با نظر فقهایی مانند آیتالله سیستانی همراستا میداند که بر انطباق فقه با نیازهای اجتماعی تأکید دارند.
انصاف در مقایسه فرهنگها
درسگفتار، با مقایسه فرهنگ ایران و غرب، بر انصاف تأکید میکند. سخنران، با مثالهایی مانند نظافت در غرب و عاطفه در ایران، به تفاوتهای فرهنگی اشاره میکند. این دیدگاه، با نظریههای نسبیت فرهنگی گیرتز همخوانی دارد.
درنگ: قضاوت فرهنگی، نیازمند انصاف است. هر جامعهای نقاط قوت و ضعف خود را دارد.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، با تأکید بر تعادل در رفتار دینی و اجتماعی، نشان داد که عارف ربانی، با حکمت و انصاف، راه سلوک را هموار میسازد. نقد فتواهای غیرواقعبینانه و دعوت به انصاف فرهنگی، این درس را برای پژوهشگران ارزشمند میکند.
بخش ششم: نقد تفاسیر نادرست از روایات دینی
نقد روایت «من أذاهم فقد أذى الله»
درسگفتار، تفسیر نادرست از روایت «من أذاهم فقد أذى الله» را نقد میکند که ظالمانی مانند شمر را در بر میگیرد. سخنران، این روایت را مختص معصومان و مظلومان میداند.
تحلیل کلامی، به اهمیت زمینهمندی روایات تأکید دارد. این دیدگاه، با روشهای تفسیری علامه مجلسی در «بحارالانوار» همخوانی دارد.
درنگ: روایت «من أذاهم فقد أذى الله»، مختص معصومان و مظلومان است، نه ظالمان.
نقد روایات جعلی درباره معصومان
درسگفتار، روایاتی مانند میت بودن ابوبکر بر وجهالارض را نقد میکند و آن را با روایات معتبر درباره امیرالمؤمنین (ع) مقایسه میکند. این نقد، به ضرورت بررسی سند و محتوا تأکید دارد.
جمعبندی بخش ششم
بخش ششم، با نقد تفاسیر نادرست و روایات جعلی، نشان داد که شناخت دین، نیازمند عقل و نقد است. این درس، پژوهشگران را به بازنگری در روششناسی روایات دعوت میکند.
بخش هفتم: نقش عالم ربانی در صلح اجتماعی
تجربه گناباد: وحدت میان دراویش و علما
درسگفتار، با اشاره به تجربهای در گناباد، نشان میدهد که عالم ربانی با ایجاد وحدت میان دراویش و علما، به صلح اجتماعی کمک کرد. سخنران، از نزاعهای تاریخی این دو گروه انتقاد میکند.
تحلیل جامعهشناختی، این تجربه را با نظریههای لوئیس کوزر در مدیریت تعارض مقایسه میکند. عالم ربانی، چونان پلی استوار، تفرقه را به وحدت بدل میسازد.
درنگ: عالم ربانی، با حکمت و انصاف، تفرقه را به وحدت بدل کرده و صلح اجتماعی را برقرار میسازد.
جمعبندی بخش هفتم
بخش هفتم، با تأکید بر نقش عالم ربانی در صلح اجتماعی، نشان داد که حکمت و انصاف، کلید وحدت است. تجربه گناباد، این درس را برای پژوهشگران ارزشمند میکند.
نتیجهگیری کلی
درسگفتار جلسه 339 منازل السائرین، چونان گوهری تابناک، راه عرفان ربانی را در برابر انحرافات جبرگرایی، قلندری، و خشکمذهبی روشن ساخت. با نقد جبرگرایی، تبیین اختیار انسانی، و تأکید بر تعادل دینی، این درس، نقشهای جامع برای سلوک ارائه داد. نقد گندباوری، فتواهای غیرواقعبینانه، و سوءاستفادههای دینی، نشاندهنده عمق بینش عرفانی و کلامی آن است. برای پژوهشگران حوزه الهیات و عرفان، این متن منبعی غنی برای تحلیلهای میانرشتهای در کلام، فقه، و جامعهشناسی دینی است. عرفان ربانی، چونان چشمهای زلال، سالک را به سوی کمال هدایت میکند و از باتلاق انحرافات رهایی میبخشد.
با نظارت صادق خادمی