متن درس
منازل السائرین: تبیین مرتبه سوم فتوت و نقد نفی عقل
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۶۳)
مقدمه
کتاب شریف منازل السائرین، اثر سترگ خواجه عبدالله انصاری، چونان چراغی فروزان در مسیر سلوک عرفانی میدرخشد و مقامات معنوی را با بیانی ژرف و عمیق ترسیم میکند. باب فتوت، یکی از برجستهترین مقامات این اثر، به تبیین جوانمردی بهعنوان فضیلتی اخلاقی و عرفانی میپردازد که سالک را از تعلقات نفسانی به سوی اخلاص و انقطاع الهی رهنمون میسازد. درسگفتار حاضر، برگرفته از جلسه سیصد و شصت و سوم سلسله درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به مرتبه سوم فتوت اختصاص دارد. این مرتبه، با تأکید بر رهایی از تعلقات ظاهری، اخلاص در عمل، و نقد دیدگاههای نفیکننده عقل، جایگاه ویژهای در عرفان اسلامی دارد.
بخش نخست: ساختار مراتب فتوت
سلسلهمراتب فتوت در منازل السائرین
فتوت، در نگاه خواجه عبدالله انصاری، فضیلتی عرفانی است که در سه مرتبه متجلی میشود: مرتبه نخست، ترک خصومت، تغافل از ذلت دیگران، و فراموشی آزارها؛ مرتبه دوم، تواضع برای حق، تنزل از رأی شخصی، و خدمت به دیگران؛ و مرتبه سوم، عدم تعلق به دلیل در سلوک، عدم طلب عوض در اجابت، و عدم توقف در شهود بر رسم. این سلسلهمراتب، چونان نردبانی است که سالک را از اصلاح رفتار اجتماعی به سوی اخلاص کامل و انقطاع الهی هدایت میکند.
درنگ: فتوت، در سه مرتبه، سالک را از تعلقات اجتماعی به سوی اخلاص و رهایی از هرگونه انگیزه غیرالهی رهنمون میسازد، گویی که روح را از بند خاک به افلاک میکشاند.
تحلیل عرفانی و اخلاقی
این تقسیمبندی، نشاندهنده یک سیر تدریجی در سلوک عرفانی است. مرتبه نخست، بر اصلاح روابط اجتماعی و رهایی از کینهتوزی تأکید دارد؛ مرتبه دوم، به فروتنی و خدمت به خلق میپردازد؛ و مرتبه سوم، اوج فتوت را در اخلاص و انقطاع از تعلقات ظاهری نشان میدهد. این ساختار، با دیدگاههای عرفانی غزالی در احیاء علوم الدین و اخلاق شیعی، مانند کلام امام صادق علیهالسلام در باب حسن سلوک، همراستاست.
ارجاع روایی
روایتی از امام صادق علیهالسلام این سلسلهمراتب را تأیید میکند: «الفتوة حسن السلوک مع الاخوان و تحمل الأذی و رعایت حقوق الجیران» (معانی الأخبار، شیخ صدوق). این کلام، فتوت را بهعنوان حسن سلوک، تحمل آزار، و رعایت حقوق دیگران تعریف میکند، که با مراتب سهگانه خواجه همخوانی دارد.
بخش دوم: مرتبه نخست فتوت
ترک خصومت، تغافل، و نسیان الأذیة
مرتبه نخست فتوت، به ترک خصومت، تغافل از ذلت دیگران، و فراموشی آزارها اختصاص دارد. جوانمرد، کسی است که از دشمنی و کینهتوزی پرهیز میکند، خطای دیگران را نادیده میگیرد، و آزارهای دریافتی را از دل میزداید. این ویژگیها، چونان جویبارهایی زلال، قلب را از تیرگی کینه پاک میسازند.
تحلیل روانشناختی
ترک خصومت، نیازمند اعتماد به نفس و آرامش درونی است، که از ترس و توهم ناشی از ضعف نفسانی ممانعت میکند. تغافل از ذلت، بزرگواری و کرامت نفس را نشان میدهد، و نسیان الأذیة، بخشش و رهایی از کینه را بهعنوان فضیلتی والا معرفی میکند. این ویژگیها، با نظریههای روانشناسی مثبت، مانند دیدگاه سلیگمن در باب بخشش، همخوانی دارند.
تمثیل نور ضعیف در خانه
برای جلوگیری از ترس و توهم در تاریکی، وجود نوری ضعیف در خانه ضروری است تا افراد راه خود را ببینند و از وحشت در امان بمانند. این تمثیل، به ضرورت وجود یک راهنمایی حداقلی، مانند عقل سالم یا شرع بیپیرایه، در سلوک اشاره دارد. این نور، چونان مشعلی کوچک، سالک را از گمراهی و اضطراب حفظ میکند، حتی اگر به تنهایی برای رسیدن به حقیقت کافی نباشد.
درنگ: نور ضعیف عقل یا شرع، چونان چراغی در ظلمت، سالک را از توهم و گمراهی حفظ میکند و مسیر سلوک را روشن میسازد.
بخش سوم: مرتبه دوم فتوت
صله به معصیتکننده
مرتبه دوم فتوت، به تواضع برای حق، تنزل از رأی شخصی، و خدمت به دیگران، بهویژه صله به معصیتکننده، اختصاص دارد. جوانمرد، در برابر کسی که به او معصیت کرده، با محبت و اکرام پاسخ میدهد، گویی که با نسیمی مهربان، آتش خشم را فرو مینشاند.
تحلیل عرفانی
این مرتبه، به سخاوت و بزرگواری اشاره دارد که با هدف تقرب به خدا و اصلاح دیگران انجام میشود. این رفتار، با سیره پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و اهل بیت علیهمالسلام، که در برابر آزار با محبت پاسخ میدادند، همخوانی دارد. از منظر عرفان عملی، این اصل، قلب را از خودخواهی پاک میکند و به سوی خدا سوق میدهد.
بخش چهارم: مرتبه سوم فتوت
عدم تعلق به دلیل
مرتبه سوم فتوت، چنانکه خواجه فرموده، شامل عدم تعلق به دلیل در سلوک، عدم طلب عوض در اجابت، و عدم توقف در شهود بر رسم است. عبارت «أَنْ لَا تَتَعَلَّقَ فِي الْمَسِيرِ بِدَلِيلٍ» بهظاهر عقل را مانعی در برابر شهود عرفانی معرفی میکند، اما آیتالله نکونام این دیدگاه را نقد کرده و عقل را هبة الهی میدانند.
نقد نفی عقل
نفی عقل با استناد به «پای استدلالیان چوبین بود» نادرست است، زیرا عقل، عطیهای الهی است که انسان را به سوی حقیقت هدایت میکند. آیتالله نکونام تأکید دارند که عقل سالم، ابزار تشخیص حق از باطل است و نفی آن، به گمراهی میانجامد. این نقد، چونان آینهای، خطای نفی عقل در برخی جریانهای عرفانی را نشان میدهد.
درنگ: عقل، هبة الهی است و نفی آن، گویی که چراغ هدایت را خاموش کنیم؛ عقل سالم، سالک را به سوی حقیقت رهنمون میسازد.
ارجاع قرآنی
﴿وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا﴾ (قرآن کریم، سوره انعام، آیه ۱۵۲، )
ترجمه: «و چون سخن گویید، عدالت ورزید.» این آیه، بر انصاف و عقلانیت در قضاوت تأکید دارد، که با نقد نفی عقل همراستاست.
عدم طلب عوض
جوانمرد، در اجابت خود، به دنبال عوض نیست: «وَلَا تَشُوبَ اجَابَتَكَ بِعِوَضٍ». این ویژگی، به اخلاص کامل اشاره دارد، گویی که جوانمرد، چونان گلی، عطر خود را بیچشمداشت میپراکند.
عدم توقف در شهود بر رسم
جوانمرد، در شهود خود، بر رسم (صورت ظاهری) توقف نمیکند: «وَلَا تَقِفْ فِي شُهُودِكَ عَلَى رَسْمٍ». این اصل، به رهایی از تعلقات ظاهری و تمرکز بر حقیقت الهی اشاره دارد، گویی که سالک، از پوسته به مغز حقیقت راه مییابد.
تحلیل عرفانی
این دو اصل، اوج فتوت را در اخلاص و انقطاع الهی نشان میدهند. جوانمرد، نه برای بهشت و نه برای پاداش، بلکه تنها برای خدا عمل میکند. این دیدگاه، با عرفان مولوی، که بر رهایی از تعلقات تأکید دارد، همخوانی دارد.
بخش پنجم: نقد تاریخی عرفا و فلاسفه
منازعه عرفا و فلاسفه
عرفا عقل را نفی میکردند و فلاسفه عرفان را بیمنطق میدانستند. این منازعه، نتیجه تعصب و عدم انصاف بود. آیتالله نکونام هر دو گروه را بهخاطر یکجانبهنگری نقد میکنند، گویی که هر یک، نیمی از حقیقت را دیده و نیم دیگر را نادیده گرفتهاند.
تحلیل فلسفی
این نقد، به ضرورت تعادل میان عقل و عرفان اشاره دارد. عرفان و فلسفه، چونان دو بال، سالک را به سوی حقیقت میبرند، به شرطی که از تعصب دوری کنند. این دیدگاه، با آرای خواجه نصیرالدین طوسی در باب حکمت عملی همراستاست.
اهمیت انصاف
روایتی از معصومین این اصل را تأیید میکند: «لَا دِينَ لِمَنْ لَا أَنْصَفَ لَهُ» (معانی الأخبار، شیخ صدوق). کسی که انصاف ندارد، دین ندارد. انصاف، چونان ترازویی، حق را از باطل جدا میکند.
بخش ششم: سه رکن معرفت در عرفان
عقل سالم، شرع بیپیرایه، رؤیت معتبر
معرفت عرفانی بر سه رکن استوار است: عقل سالم، شرع بیپیرایه، و رؤیت معتبر. عقل سالم، ابزار تشخیص است؛ شرع بیپیرایه، مبنای هدایت دینی؛ و رؤیت معتبر، نتیجه شهود عرفانی. این سه رکن، چونان سه پایه، بنای معرفت را استوار میسازند.
درنگ: عرفان حقیقی، بر عقل سالم، شرع بیپیرایه، و رؤیت معتبر استوار است؛ فقدان هر یک، گویی که پایهای از این بنای رفیع فرو ریزد.
تحلیل عرفانی
این سه رکن، یک نظام جامع معرفتی را تشکیل میدهند. عقل سالم، از شطحیات و خرافات جلوگیری میکند؛ شرع بیپیرایه، از بدعتها مصون میدارد؛ و رؤیت معتبر، قلب را به حقیقت الهی پیوند میزند. این دیدگاه، با عرفان عملی ملاصدرا همخوانی دارد.
بخش هفتم: نقد تعصب و استدلالهای ناقص
نقد تعصب به شیخ یا دلیل
تعصب به شیخ یا نفی دلیل عقل، هر دو نادرست است. شیخ ممکن است اشتباه کند و دلیل عقل باید ارزیابی شود. آیتالله نکونام تأکید دارند که سالک باید با استقلال فکری، دلایل را بررسی کند، گویی که با ترازوی عقل، هر سخن را وزن میکند.
نقد استدلالهای عجولانه
بسیاری از فتواها و استدلالهای فلسفی و عرفانی، به دلیل عجله و عدم تحقیق دقیق، نادرستاند. این نقد، چونان هشداری، پژوهشگران را به دقت و استناد دعوت میکند.
مثالهای طنزآمیز
آیتالله نکونام با طنزی حکیمانه، تعصبات بیاساس را نقد میکنند. مثلاً، به کسانی که بدون دلیل دیگران را تخریب میکنند، اشاره دارند، گویی که اینان، با شمشیر تعصب، حقیقت را زخمی میکنند.
بخش هشتم: عشق و عقل در عرفان
عشق، شکوفه عقل
عشق الهی، شکوفه عقل سالم است، نه دیوانگی. عاشق حقیقی، عاقل است و با عقل، به سوی معشوق الهی گام برمیدارد. این دیدگاه، چونان گوهری، حقیقت عشق را از شطحیات جدا میکند.
نقد شطحیات و خرافات
بسیاری از شطحیات و رؤیاهای عرفانی، خرافاتاند و با حقیقت فاصله دارند. آیتالله نکونام تأکید دارند که کشف معتبر، با عقل سالم و شرع بیپیرایه سنجیده میشود، گویی که با ترازوی حقیقت، هر ادعا وزن میگردد.
درنگ: عشق الهی، از عقل سالم سرچشمه میگیرد؛ شطحیات و خرافات، چونان علفهای هرز، باغ عرفان را آلوده میکنند.
بخش نهم: تمسک به آنچه به خدا نزدیک میکند
اصل تمسک
سالک باید به هر آنچه او را به خدا نزدیک میکند، مانند عقل، شرع، یا کشف، تمسک کند و از آنچه او را دور میسازد، اجتناب ورزد: «فَتَمَسَّكْ بِكُلِّ مَا جَمَعَكَ عَلَى اللَّهِ وَاتْرُكْ كُلَّ مَا فَرَّقَكَ». این اصل، چونان قطبنمایی، مسیر سلوک را نشان میدهد.
تحلیل عرفانی
این اصل، معیاری جامع برای ارزیابی ابزارهای معرفتی ارائه میدهد. عقل سالم، شرع بیپیرایه، و کشف معتبر، سالک را به خدا نزدیک میکنند، در حالی که تعصب، شطحیات، و استدلالهای ناقص، او را از حقیقت دور میسازند.
درنگ: تمسک به آنچه به خدا نزدیک میکند، چونان کلیدی است که قفلهای سلوک را میگشاید و سالک را به حقیقت رهنمون میسازد.
بخش دهم: نقد شرح کاشانی
پیازداغ زدن شارح
شارح (کاشانی)، با افزودن توضیحات غیرضروری، متن را پیچیدهتر کرده و گاه تحریف نموده است. آیتالله نکونام این رویکرد را نقد میکنند، گویی که شارح، بهجای روشن کردن مسیر، گرد و غبار بر آن پاشیده است.
تحلیل روششناختی
این نقد، به اهمیت دقت در شرح متون عرفانی اشاره دارد. شرحهای غیرمستند، مانند علفهای هرز، حقیقت متن را پوشانده و مخاطب را به گمراهی میکشانند.
بخش یازدهم: علم و گدایی
مقایسه علم با گدایی
علم علما، گاه مانند گدایی است که از دیگران جمعآوری شده و ابداع خودشان نیست. آیتالله نکونام، با نقل قول از مرحوم ادیب نیشابوری، تأکید دارند که علم حقیقی، نتیجه خلاقیت و ابداع است، گویی که چشمهای زلال از دل عالم میجوشد.
تحلیل معرفتشناختی
این دیدگاه، به تمایز میان علم ابداعی و علم گردآوریشده اشاره دارد. علم ابداعی، مانند گوهری است که از معدن عقل و وحی استخراج میشود، در حالی که علم گردآوریشده، تنها تکههایی از تلاش دیگران است.
جمعبندی
مرتبه سوم فتوت در منازل السائرین، چنانکه در درسگفتار آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره تبیین شده، دعوتی است به سوی اخلاص، رهایی از تعلقات ظاهری، و تمرکز بر حقیقت الهی. نقد نفی عقل، تأکید بر سه رکن معرفت (عقل سالم، شرع بیپیرایه، رؤیت معتبر)، و نقد شطحیات و خرافات، عمق عرفانی و عقلانی این مقام را نشان میدهند. اصل تمسک به آنچه به خدا نزدیک میکند، چونان مشعلی، مسیر سلوک را روشن میسازد. این متن، برای پژوهشگران عرفان، فلسفه، و الهیات، منبعی غنی و الهامبخش است که راه را به سوی حقیقت و کمال میگشاید.
با نظارت صادق خادمی